۴۲۳۶۶۷
۷ نظر
۵۵۰۴
۷ نظر
۵۵۰۴
پ

زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی

آبان‌ماه سال ۱۳۶۰ هجری شمسی، روزی است که عالم فرزانه و مفسر بزرگ علامه طباطبایی دیار فانی را به سوی سرای باقی ترک کرد؛ عالمی که همیشه از ابدیت سخن می‌گفت و با فنای در خدای خویش و آنچه خدایی بود، باقی شد.

خبرگزاری ایسنا: آبان‌ماه سال ۱۳۶۰ هجری شمسی، روزی است كه عالم فرزانه و مفسر بزرگ علامه طباطبایی دیار فانی را به سوی سرای باقی ترك كرد؛ عالمی كه همیشه از ابدیت سخن می‌گفت و با فنای در خدای خویش و آنچه خدایی بود، باقی شد.
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی

امام راحل(ره) در پیام تسلیت خود به همین مناسبت فرمودند: «من باید از این ضایعه‌ای كه برای حوزه‌های علمیه و مسلمین حاصل شد و آن رحلت مرحوم علامه طباطبایی است، اظهار تاسف كنم و به شما ملت ایران به‌ویژه حوزه‌های علمیه تسلیت عرض كنم.»(۱)

آنچه در پی می‌آید گوشه‌ای از زندگی و ابعاد شخصیتی این عالم ربانی به نقل از نزدیكان ایشان است كه در سالروز وفات علامه نقل می‌شود:

در آخرین روز سال ۱۳۲۱ هجری ‌قمری (مقارن با سال ۱۲۸۱ هجری ‌شمسی) ستاره‌ای درخشان در آسمان سلسله جلیل‌القدر سادات طباطبایی تبریز هویدا شد و خداوند به سیدمحمد قاضی طباطبایی فرزند پسری هدیه داد كه نامش را سیدمحمدحسین گذاشت؛ حكیم عارفی كه بعدها بسیاری از انسان‌ها، از چشمه جوشان حكمت و معرفتش جرعه‌های جان‌بخش نوشیدند.
هنوز پنج سال از عمر سیدمحمدحسین نگذشته بود كه مادرش را از دست داد. پدر سعی كرد غم مادر را از دل محمدحسین و دیگر فرزند كوچكترش، محمدحسن، بزداید، ولی نمی‌دانست كه چهار سال بعد، درگذشت خود او، غم فرزندان را دوچندان خواهد كرد.

سیدمحمدحسین همان‌طور كه روش درسی آن روزها بود، به فراگیری قرآن پرداخت و سپس از سن ۹ سالگی به مدت شش سال به همراه برادرش، از ادیبی به نام شیخ محمدعلی سرائی،‌ كتاب‌هایی چون گلستان، بوستان، نصاب‌الصبیان، انوار سهیلی، تاریخ عجم، منشات امیرنظام و ارشاد الحساب را فرا گرفت و علاوه بر آن، زیر نظر میرزاعلی نقی خطاط به یادگیری فنون خوشنویسی پرداخت.
ایشان پس از طی دوران تحصیل در مكتب‌خانه، راهی مدرسه طابیه تبریز شد تا تحصیلات خود را در علوم دینی دنبال كند. در همان ایام، وقتی ۲۳ سال بیشتر نداشت، تصمیم به ازدواج می‌گیرد. از یكی از بستگانش خواستگاری می‌كند و چون فامیل بودند، با این ازدواج موافقت می‌كنند. یك سال بعد از ازدواج بود كه سیدمحمدحسین مزه پدر شدن را می‌چشد و اسم فرزند اولش را، محمد می‌گذارد.
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی

سیدمحمدحسین و برادرش سیدمحمدحسن در سال ۱۳۰۴ هجری ‌شمسی تحصیلات مقدماتی را در مدرسه طالبیه تبریز به پایان رساندند. اما روح پرعطش آنان هنوز سیراب نشده بود. دختر علامه طباطبایی می‌گوید: «یك روز حاج آقا می‌آید و به مادرم می‌گوید من دیگر در تبریز نمی‌توانم ادامه تحصیل دهم و برای بهره گرفتن از استادان بهتر، باید راهی نجف شویم، اما هزینه سفر نداشتند.
وقتی مادرم می‌بیند حاج آقا ناراحت است، جهیزیه خود را می‌فروشد تا هزینه سفر تامین شود.» سیدمحمدحسین كه هزینه‌ سفرش تامین شده بود، زمین‌های زراعی و كارهای كشاورزی‌شان را به یكی از هم‌آبادی‌هایشان سپرد و عازم «نجف» شد تا تحصیلات خود را تكمیل كند، البته حالا دیگر تنها نبود و هر دو برادر ازدواج كرده بودند. به این ترتیب، هر دو خانواده به همراه كربلایی قلی و سلطنت خانم (خادم و خادمه‌شان) عازم سفر می‌شوند و در خانه‌ای كوچك در محله «عماره» نجف ساكن می‌شوند و زندگی جدیدی را آغاز می‌كنند.

اما بعد از گذشت مدتی، فرزند یك و نیم ساله‌شان (سیدمحمدحسین ۲۴ ساله و همسر ۱۹ ساله‌اش) به مرض سختی مبتلا می‌شود و از دنیا می‌رود.

روزی مادر داغدیده بغضش تركید و به همسرش گفت: «آقا! یاد محمد لحظه‌ای مرا رها نمی‌كند. دلم برای كودك خردسالم خیلی تنگ شده. جز چند نفر هیچ‌كس حتی مرگ او را هم به ما تسلیت نگفت. بیا برگردیم. این جا دیار غربت است و ما هیچ‌كس را نداریم. چطور می‌توانیم این همه سال اینجا بمانیم؟» صدای در، مادر داغدیده را ساكت كرد، سید صدا زد: «آمدم» و با عجله به سمت در دوید. با باز شدن در،‌ «سید میرزاعلی قاضی طباطبایی» وارد شد. او یكی از پسرعموهای محمدحسین بود كه مدت‌ها پیش به قصد تحصیل به نجف آمده بود.
زن و شوهر از دیدن یك آشنا در دیار غربت بسیار خوشحال شدند. آقا میرزاعلی خیلی خودمانی با سید و همسرش برخورد كرد. آنها ساعاتی را با هم گذراندند و از دوران كودكی و زندگی‌شان در تبریز و خاطره‌ها گفتند. یادآوری این خاطره‌ها، درد و غم این زوج جوان را كاهش داد. بعد از ساعتی میرزا عصایش را برداشت و قصد رفتن كرد. سید و همسرش نیز به رسم بدرقه او را همراهی كردند. دو سه قدم مانده به در، آقا میرزا علی رو به همسر سید كرد و گفت: «دختر عمو!‌ این بار فرزندت می‌ماند، پسر است و نامش هم عبدالباقی است.» و با این حرف، خداحافظی كرد و رفت. چند ماه بعد بود كه همسر سید، باردار شد.
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی

به نقل از علامه آمده است «هنگامی كه در نجف اشرف به درس و بحث اشتغال داشتم یكی از روزها مرحوم قاضی به من برخورد كرد و بدون مقدمه گفت: اگر طالب دنیایی نماز شب و اگر طالب آخرتی نماز شب بخوان. همین دیدار و گفت‌وگوی كوتاه منشاء آشنایی من با استاد شد... قبل از آن كه به محضر وی بار یابم، خود را از كتب فلسفی و آثار معقول بی‌نیاز می‌دیدم و پیش خود می‌گفتم اگر مرحوم ملاصدرا هم بیاید، مطلبی فوق آنچه من فهمیده‌ام عرضه نخواهد كرد. ولی پس از بهره‌مند شدن از دیدار این استاد بزرگوار، به یكباره احساس كردم گویا تا كنون از حكمت و فلسفه چیزی عایدم نشده و از اسفار حتی یك كلمه هم نفهمیده‌ام.» این برخورد جالب، علامه طباطبایی را وارد مرحله تازه‌ای از زندگی كرد و سیر و سلوك عارفانه وی آغاز شد.

سیدحسین بادكوبه‌ای؛

علامه در زادگاه خود، در ریاضیات «ارشادالحساب» و در فلسفه و كلام «اشارات و كشف‌المراد» را خوانده بود. اما این دو كتاب، ذوق بالای علامه را كفاف نمی‌داد، تا اینكه در نجف با حكیمی برخورد كرد كه از بزرگان فلسفه و استادان صاحب‌نظر این دو رشته بود. این حكیم معروف «سیدحسین بادكوبه‌ای» بود كه توانست علامه را با حقیقت حكمت، به ویژه تفكر فلسفی، آشنا كند و باعث شود او در عرض شش سال، «منظومه‌ی» سبزواری و «اسفار و مشاعر» ملاصدرا و دوره «شفای» بوعلی و «اخلاق» ابن مسكویه را بخواند.

« ...سیدحسین باد كوبه‌ای پیشنهاد كرد، ریاضیات بخوانم و در همین راستا به درس مرحوم سیدابوالقاسم خوانساری كه ریاضیدان زبردستی بود حاضر شدم و یك دوره حساب استدلالی، هندسه مسطحه و فضایی و جبراستدلالی را فرا گرفتم.»

بازگشت به وطن؛

روزهایی كه علامه و برادرش در نجف می‌گذراندند، به سختی سپری می‌شد. گذران زندگی برای دو برادر كه حاضر نبودند از سهم امام هم استفاده كنند، سخت و طاقت‌فرسا بود. دیگر ماندن نه مصلحت بود و نه امكان داشت. اوضاع كشاورزی و زمین‌هایشان، حسابی به هم خورده بود. به همین جهت، علامه طباطبایی و برادرش بلافاصله راهی ایران و دیار آبا و اجدادیشان - شادآباد تبریز - شدند و تا ۱۰ سال در وطن خویش ماندند. در این مدت با تلاش طاقت‌فرسا زمین‌های رهاشده و باغ‌های مخروبه را آباد كردند. طی این مدت، به امور روستاها و زندگی مردم نیز رسیدگی می‌كردند و به كمك نیازمندان می‌شتافتند.
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی

دلتنگ آموختن؛

علامه در كنار همه این كارها و مشكلاتی كه وجود داشت، مطالعه و تحقیق را رها نكرده بود و رساله‌های علمی می‌نوشت. گاهی كه یاد نجف و گنبد و بارگاه حضرت علی(ع) می‌افتاد، دلش برای درس و آموختن علم،‌ حسابی تنگ می‌شد و نمی‌دانست چه باید بكند.

هجرت به قم؛

علامه طباطبایی بالاخره تصمیمش را می‌گیرد: « ... همزمان با آغاز سال ۱۳۲۵ هجری ‌شمسی وارد شهر قم شدیم... در ابتدا به منزل یكی از بستگان وارد شدیم، ولی به زودی در كوچه یخچال قاضی در منزل یكی از روحانیون اتاقی دو قسمتی كه با نصب پرده قابل تفكیك بود اجاره كردیم. این دو اتاق قریب بیست متر مربع بود. طبقه زیر این اتاق‌ها انبار آب شرب بود كه در صورت لزوم بایستی از در آن به داخل خم می‌شدیم و ظرف آب را پر می‌كردیم، چون خانه فاقد آشپزخانه بود، پخت و پز هم در داخل اتاق انجام می‌گرفت.»

«قاضی» معروف؛

اولین روزی كه برای تدریس پا به كلاس حوزه گذاشت، جمعیتی حدود صد نفر منتظر او نشسته بودند. كم كم شیفتگی و علاقه طلاب به او، به حدی رسید كه بعضی از آن‌ها حجره‌های مدرسه را ترك و در اطراف خانه‌اش اتاقی اجاره می‌كردند تا به او نزدیك‌تر باشند. هر روز یكی دو ساعت به غروب مانده به سراغش می‌رفتند و تا پاسی از شب حرف‌هایش را می‌شنیدند. كم‌كم آوازه سیدمحمدحسین قاضی بیشتر شد و همه «قاضی» معروف را شناختند. اما خود علامه برای آنكه لقب استادش، مرحوم آیت‌الله سیدمیرزاعلی قاضی فقط به استاد منحصر باشد و برای حفظ احترام، نام او را از خود برداشت و ترجیح داد به اسم طباطبایی خوانده شود.

شاهكار علامه طباطبایی؛

علامه طباطبایی، در سال ۱۳۳۳ هجری ‌شمسی نگارش تفسیرالمیزان اثر بزرگ خویش را آغاز كرد و ۱۷ سال طول كشید تا آن را به پایان برساند؛ اثری جالب و دلنشین كه نظیر آن تا به حال نوشته نشده است. به عقیده آیت‌الله العظمی خویی، علامه برای نوشتن این اثر، خود را تصفیه كرده بود. شهید مطهری هم می‌گوید: «همه تفسیرالمیزان با فكر نوشته شده... من معتقدم بسیاری از این مطالب از الهامات غیبی است. كمتر مشكلی در مسائل اسلامی و دینی برایم پیش آمده كه كلید حل آن را در تفسیرالمیزان پیدا نكرده باشم.»
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی

مباحثه با پروفسور كربن؛

یكی از اثرات ماندگار علامه، مباحثات وی با پروفسور كربن استاد دانشگاه و اسلام‌شناس غربی بود. مباحثه بین پروفسور كربن و علامه طباطبایی از سال ۱۳۳۶ هجری ‌شمسی شروع شد و بیش از ۲۰ سال ادامه پیدا كرد كه نتایج این مباحثات به چهار زبان فارسی، عربی، فرانسه و انگلیسی منتشر شده است. روزی علامه در بین صحبت‌هایش به پروفسور گفت: « ... در اسلام هر وقت انسان حالی پیدا كند، می‌تواند خدا را بخواند. چون همه مكان‌ها بدون استثناء محل عبادت است. اما در دین مسیح این طور نیست.
عبادت حتما باید در وقت معینی (روز یكشنبه) و در مكان معینی (كلیسا) انجام شود؛ در غیر این صورت باطل است. او باید تا روز یكشنبه كه كلیسا باز می‌شود صبر كند.» پروفسور كربن جواب داد: «بلی، این اشكال در دین مسیح وجود دارد.» علامه طباطبایی ادامه داد: « هم‌چنین در دین مسیح خدا اسماء حسنا ندارد و جز الفاظ خدا،‌ اله و اب نام دیگری ندارد.»

دیگر برنمی‌گردم؛

روزهای آخر زندگی پربار علامه طباطبایی فرا رسیده بود و بیماری او را از پای انداخته بود. وقتی ایشان را از خانه به بیمارستان منتقل می‌كردند، رو به خانواده‌اش كرد و گفت: « من دیگر برنمی‌گردم». در بیمارستان هم همه كاركنان را تحت تاثیر قرار داده بود، تا جایی كه رییس بیمارستان می‌گفت: «علامه حافظه‌شان را در مورد مسائل دنیوی و مادی از دست داده‌اند و به مسائل مادی بی‌توجه‌اند، اما پیوندشان با خدا و عالم معنویت مستحكم‌تر شده است؛‌ انگار از ناسوت بریده و به ملكوت پیوسته‌اند»

... و بالاخره چند روز بعد ۲۴ آبان‌ماه ۱۳۶۰ هجری ‌شمسی علامه كه همیشه از ابدیت سخن می‌گفت از این عالم خاكی رخت بر بست.

امام خمینی(ره) در پیام تسلیت خود به همین مناسبت فرمودند: «من باید از این ضایعه‌ای كه برای حوزه‌های علمیه و مسلمین حاصل شد و آن رحلت مرحوم علامه طباطبایی است،‌ اظهار تاسف كنم و به شما ملت ایران به‌خصوص حوزه‌های علمیه تسلیت عرض كنم.»

علامه از خود دو پسر و دو دختر به یادگار گذاشته است. فرزند ارشد ایشان سیدعبدالباقی به كارهای صنعتی مشغول است و سیدنورالدین در تبریز زندگی می‌كند. داماد اول ایشان آیت‌الله قدوسی است كه فرزند بزرگش در منطقه هویزه به شهادت رسید.

ویژگی‌های شخصیتی علامه

علامه طباطبایی در طول زندگی پربركت خود همواره پاسخگوی پرسش‌های جوانان اطرافش بود.

آنچه در پی می‌آید پرسش یك جوان و پاسخ ایشان به وی است:

« محضر مبارك حضرت آیت‌الله العظمی جناب آقای طباطبایی، سلام علیكم و رحمت‌الله و بركاته.
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی

جوانی هستم 22 ساله كه تنها ممكن است شما باشید به این سوال من پاسخ گویید. در محیط و شرایطی زندگی‌ می‌كنم كه هوای نفس و آمال بر من تسلط فراوان دارند و مرا اسیر خود ساخته‌اند و سبب باز ماندن من از حركت به سوی الله شده‌اند.

درخواستی كه از شما دارم این است كه بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را كه همگان گرفتار آنند بشكنم و سعادت بر من حكومت كند؟ لطفا نصیحت نمی‌خواهم بلكه دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم. (23/10/1355)»

«سلام علیكم

برای موفق شدن و رسیدن به منظوری كه در نامه مرقوم داشته‌اید، لازم است همتی برآورده و توبه‌ای نموده، به مراقبه و محاسبه پردازید. به این نحو كه هر روز كه هنگام صبح از خواب بیدار می‌شوید، قصد جدی كنید كه در هر عملی كه پیش می‌آید رضای خدا را مراعات خواهم نمود، آن وقت در سر هر كاری كه می‌خواهید انجام دهید نفع آخرت را منظور خواهید داشت؛ به طوری كه اگر نفع اخروی نبود، انجام نخواهید داد و وقت خواب چهار، پنج دقیقه در كارهایی كه روز انجام داده‌اید فكر كرده و یكی یكی از نظر خواهید گذرانید.
هر كدام مطابق رضای خدای انجام یافته شكر بكنید و هر كدام تخلف شده استغفار. این رویه سخت است و در ذائقه نفس، تلخ. ولی كلید نجات و رستگاری است و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبحات (حدید - حشر - صف - جمعه و تغابن) را بخوانید و پس از ۲۰ روز، حالات خود را برای بنده بنویسید، ان‌شاءالله موفق خواهید بود. والسلام علیكم»(۲)

اخلاق شاگردپروری؛

بهترین سیرت و خوی و خلقی كه از روحیه عالیقدر علامه طباطبایی حكایت می‌كرد، اخلاق شاگردپروری و كادرسازی در حوزه علمیه بود و بر این كار اصرار و ولع وصف‌ناپذیری از خود نشان می‌داد.

جواب‌گویی به سوالات؛

استاد غلامحسین دینانی یكی از شاگردان علامه می‌گوید: «من كه خودم یكی از شاگردانش بودم. هیچ وقت در هیچ سوالی خودم را كنترل نمی‌كردم، چون می‌دانستم ایشان آنقدر بزرگوار است كه هر چه دلت خواست می‌توانی بگویی. در مقابل سوال رو ترش نمی‌كرد و به همین جهت ما احساس آزادی می‌كردیم و هر چه در دل داشتیم می‌گفتیم. ایشان هم با كمال بردباری با ما هم‌نفسی می‌كرد و كنار می‌آمد و جواب می‌داد.»

زندگی خانوادگی؛

علامه با وجود حجم زیاد كارهایش، هیچ وقت از خانواده خود غافل نمی‌شد. همیشه در برنامه روزانه‌اش ساعتی را به خانواده‌اش اختصاص می‌داد و آن را بهترین اوقاتش می‌دانست و می‌گفت: «این ساعت تمام ناراحتی‌هایم را برطرف می‌كند.» علامه در خانه هم مثل بقیه جاها هرگز عصبانی نمی‌شد و اعضای خانواده‌اش صدای بلند حرف زدنش را نشنیده بودند. بچه‌هایش را بسیار دوست داشت، با آن‌ها مهربان و خوش‌رفتار بود و تا اندازه‌ای كه می‌توانست وقتش را صرف بازی با آن‌ها و سرگرم كردنشان می‌كرد.
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی
دخترها را تحفه‌های ارزنده و نعمت‌های خداوندی می‌دانست و می‌گفت: «این‌ها امانت خدا هستند هر چه به این‌ها بیشتر احترام بگذاریم، خدا و پیغمبر خوشحال‌تر می‌شوند.» حتی نام آن‌ها را هم با پسوند سادات صدا می‌زد و با آن‌ها با احترام و محبت بیشتری رفتار می‌كرد تا در زندگی آینده‌شان همسران خوب و بانشاط و مادران شایسته و لایقی باشند. وقتی دخترهایش به خانه بخت رفتند، هر هفته به انتظار دیدن‌شان می‌نشست خودش از آن‌ها پذیرایی می‌كرد و حتی نمی‌گذاشت آن‌ها برایش چای بیاورند. می‌گفت: «نه!‌ شما مهمان هستید و سید، من نباید به شما دستور بدهم.»

زمان‌شناسی؛

دختر علامه می‌گوید: «.. مرحوم پدرم در دوران نوشتن المیزان كه عمر طولانی از ایشان برد، همواره دقت‌ها و ظرافت‌های عملی را می‌دانستند و رعایت می‌كردند. ایشان جنبه‌های علمی و آماری موجود آن عصر را مورد توجه قرار می‌دادند به طوری كه حتی بخش آماری یونسكو در مكاتبات ایشان با مسئولان آن سازمان و استعلام مباحثات و یا آمارهای مختلف، با استاد همكاری می‌كردند و از او كمك می‌گرفتند.

پشتكار بالا؛

علامه پشتكار عجیبی داشت. چندین سال برای تفسیر زحمت كشید و اصلا احساس خستگی نكرد، شب و روز نمی‌شناخت، از صبح زود تا ساعت 12 مشغول مطالعه و تحقیق و تالیف بود و بعد از نماز و صرف غذا و استراحت مختصر، تا غروب كار می‌كرد. ایشان روزی 14 ساعت كار می‌كرد و از روزهای سال فقط یك روز را تعطیل می‌كرد؛ آن هم روز عاشورا.

توسل به اهل بیت؛

از جمله خصوصیات علامه طباطبایی، توسل فوق‌العاده‌ وی به اهل بیت(سلام‌الله علیهم اجمعین) است. او یكی از رموز اصلی موفقیت خود را، همین توسل به اهل بیت می‌دانست.

روش تدریس؛

در تدریس، ویژگی‌های منحصر به فردی داشت كه آنها را می‌توان به این صورت جمع‌بندی كرد: 1- تدریس آرام و آهسته، 2- روشن كردن اصل موضوع، 3- استدلال كردن توام با دلیل و برهان، 4- احترام گذاشتن به بزرگان ضمن انتقاد از آنان، 5- بها دادن به نظر شاگردان، 6- پیوند دادن دین و عقل
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی
پیش مطالعه؛

علامه طباطبایی در زندگی‌نامه خویش می‌گوید: «در اوایل تحصیل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می‌خواندم نمی‌فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم، پس از آن یك باره «عنایت خدایی» دامن‌گیرم شد و عوضم كرد و در خود یك نوع شیفتگی و بی‌تابی نسبت به تحصیل كمال حسن نمود به طوری كه از همان روز تا پایان تحصیل كه تقریبا هجده سال طول كشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفكر احساس خستگی و دلسردی نكردم و زشت و زیبای جهان را فراموش كردم، بساط معاشرت با غیراهل علم را به كلی برچیدم و در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه می‌پرداختم، بسیار می‌شد (به ویژه در بهار و تابستان) كه شب را تا طلوع آفتاب به مطالعه می‌گذارندم و همیشه درس فردا شب را از پیش مطالعه می‌كردم، اگر اشكالی پیش می‌آمد با هر خودكشی بود حل می‌نمودم. وقتی كه به درس حضور می‌یافتم از آن چه استاد می‌گفت قبلا روشن بودم. هرگز اشكال و اشتباه درس را پیش استاد نبرده‌ام.»

تحقیق علمی در شب قدر؛

آیت‌الله حسن‌زاده آملی در رابطه با پیگیری و استمرار روحیه تحقیق در علامه طباطبایی می‌فرماید: «حضرت علامه طباطبایی شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیاء می‌كرد و تفسیرش در این شب فرخنده به پایان رسید.»

صرفه‌جویی در وقت؛

از ویژگی‌های علامه طباطبایی دقتی بود كه در صرفه‌جویی در وقت داشت. ایشان تفسیرالمیزان را كه می‌نوشت، چرك نویس نداشت. ابتدا بی‌نقطه می‌نوشت بعد كه مرور می‌كرد مجددا آن را نقطه‌گذاری می‌كرد، سوال شده بود « آقا چرا اول بی‌نقطه می‌نویسید؟» فرموده بود: «من حساب كرده‌ام اول كه بی‌نقطه می‌نویسم و بعد در مرور نقطه می‌گذارم، چند درصد در وقتم صرفه‌جویی می‌شود.»

استادان برجسته؛

درك كردن استادانی همچون «آیت‌الله میرازی نائینی"، «آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی"، «آیت‌الله شیخ ضیاءالدین عراقی» و از همه بیشتر «آیت‌الله شیخ محمدحسین اصفهانی» معروف به «كمپانی» كه به نظر علماء بزرگ، ایشان موفق‌ترین دانشمند در فقه و اصول در قرن حاضر بود، بی‌تاثیر در موفقیت‌های ایشان نبود.
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی
مدرس اخلاق؛

نجمه‌السادات طباطبایی، دختر علامه، درباره خصوصیات اخلاقی پدرش می‌گوید:‌ «مقید به نماز اول وقت، بیداری شب‌های ماه رمضان، قرائت قرآن با صدای بلند و نظم در كارها بودند و دست رد به سینه كسی نمی‌زدند و این به سبب عاطفه شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود. روزی به من گفتند: « از صبح تا به حال 24 بار به خانه رفته‌ام و مراجعات مردم را جواب داده‌ام. بسیار كم حرف بودند و دیگران را هم به كم حرفی سفارش می‌كردند. پرحرفی را موجب كمی حافظه می‌دانستند. بسیار ساده صحبت می‌كردند، به طوری كه گاهی آدم گمان می‌كرد ایشان یك فردی عادی و عامی است، نه یك عالم و فیلسوف.»

علاقه به خوش‌نویسی؛

خط نستعلیق و شكسته علامه از بهترین و شیواترین انواع خط بود؛ گرچه در اواخر عمر به علت كسالت اعصاب و رعشه حاصل در دست، دست ایشان تكان داشت و خط مرتعش بود ولی جوهره خط، حكایت از استادی این فن را داشت. خودشان می‌گفتند: «قطعاتی از خط زمان جوانی مانده است كه وقتی به آن‌ها نگاه می‌كنم در تعجب می‌افتم كه آیا این خط من است.»

مروری بر اندیشه‌های علامه

اسلام، دین عقل‌محور؛

« ... اسلام دینی است كه احكامش را بر اساس ویژگی‌های انسان و در راستای ارضای غرایز و فطریات وی بنیان نهاده و در عین حال، در تنظیم و پی‌ریزی احكام و قوانینش «عقل محور» است و احساسات و عواطف را بر آن اساس مورد توجه قرار می‌دهد... اسلام به جامعه بشری نمی‌گوید من خیر و صلاح شما را در پیروی از دعوت من و به كار بستن مواد آن می‌بینم، شما نیز به تشخیص من ایمان آورده و آن را بپذیرید، بلكه می‌گوید از هوس‌بازی و خرافه‌پرستی دست بردارید، آنچه را واقعا و حقا صلاح و خیر جامعه شما در آن است و به حسب فطرت خدادادی، خیر و صلاح بودن آن را درك می‌كنید و تشخیص می‌دهید، به كار بندید و بالاخره اسلام، اعتقاد حق و عمل حق است، نه اسم یك سلسله اعتقادات و اعمال كه كوركورانه بایست به حقانیت آن‌ها ایمان آورد...»

دنیا برای انسان؛

اسلام می‌گوید: « حق این است كه دنیا برای انسان خلق شده، نه انسان برای دنیا. در این صورت انسان، اول باید ذات خود را بشناسد و با نیروی تعقل و واقع‌بینی، صلاح خود و جامعه خود را تشخیص دهد، سپس دست به كار بزند، نه اینكه به هر جلوه فریبنده‌ای دل بازد و خود را فراموش كند، تسلیم سیل عواطف شود و اختیار مقصد حقیقی را از دست بدهد؛ زیرا انسان جزء دستگاه عظیم آفرینش است و هیچگونه استقلالی ندارد و در نتیجه راهی را باید در پیش گیرد كه سیر دستگاه آفرینش برایش نشان می‌دهد.»

موفقیت علی(ع)؛

« ... علی(ع) در خلافت چهار سال و نه ماهه خود، اگرچه نتوانست اوضاع در هم ریخته اسلامی را كاملا به حال اولی كه داشت برگرداند ولی از سه جهت عمده موفقیت حاصل كرد: 1- به واسطه سیرت عادله خود، قیافه جذاب و سیرت پیغمبر اسلام(ص) را به مردم،‌ خاصه به نسل جدید نشان داد. 2- از علی(ع) در فنون متفرقه عقلی و دینی و اجتماعی نزدیك به 11 هزار جمله قصار ضبط شده و معارف اسلام را در سخنرانی‌های خود با بلیغ‌ترین لهجه و روان‌ترین بیان ایراد كرده است.
وی دستور زبان عربی را وضع كرد و اساس ادبیات عربی را بنیاد نهاد. وی اولین كسی است در اسلام كه در فلسفه الهی غور كرده،‌ به سبك استدلال آزاد و برهان منطقی سخن گفت و مسائلی را كه تا آن روز در میان فلاسفه جهان مورد توجه قرار نگرفته بود، طرح كرد و در این باب به حدی عنایت به خرج می‌داد كه در بحبوحجنگ‌ها به بحث علمی می‌پرداخت. 3- گروه انبوهی از رجال دینی و دانشمندان اسلامی را تربیت كرد كه در میان ایشان جمعی از زهاد و اهل معرفت مانند «اویس قرنی «و «كمیل بن‌زیاد» و «میثم تمار» و «رشید هجری» وجود دارند كه در میان عرفای اسلامی مصادر عرفان شناخته شده‌اند و عده‌ای مصادر اولیه علم فقه و كلام و تفسیر و قرائت و غیر آن‌ها هستند.
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی
مقام زن؛

« ... این زن بود كه مرا به اینجا رساند. او شریك من بوده است و هر چه كتاب نوشته‌ام نصفش مال این خانم است... اگر زن اهمیت نداشت، خدا نسل دوازده امام را از نسل حضرت زهرا(س) قرار نمی‌داد. واقعا اگر زن خوب باشد می‌تواند عالم را گلستان كند و اگر بد باشد، عالم را جهنم می‌كند.»

معاد یا رستاخیز؛

« .... همه ادیان و مذاهبی كه به پرستش خدای یگانه دعوت می‌كنند و بشر را به نیكوكاری امر و از بدكاری نهی می‌نمایند، برای انسان معاد و زندگی دیگری پس از مرگ قائلند؛ زیرا آن‌ها بر این باورند كه نیكوكاری وقتی ارزش دارد كه پاداش نیكی به دنبال خود داشته باشد و چون این پاداش در این جهان مشهود نیست، ناگزیر پس از مرگ در جهان دیگر و با زندگی دیگر خواهد بود.

حقیقت اسلام كجاست؟

وقتی از علامه می‌پرسیدند چرا حتی یكی از كشورهای اسلامی جزو سرزمین‌ها مترقی و پیشرفته نیست؟ این واقعیت تلخ را تایید می‌كرد و می‌گفت: «باید دید در كدام یك از این كشورها كه نام اسلامی دارند، قوانین اسلام اجرا می‌شود. گذشته از این كه اسم دین‌ روی این‌ها گذاشته شده، ‌آیا از حقیقت اسلام هم بهره‌ای برده‌اند یا فقط بعضی عبادات اسلامی مثل نماز و روزه و حج را از روی عادت انجام می‌دهند؟ آیا چیزی از قوانین فردی،‌ اجتماعی، ‌جزایی و حقوقی اسلام را زنده نگه داشته‌اند؟ اگر نه، آیا مسخره نیست كه انحطاط كشورهای اسلامی را به گردن اسلام بیندازیم؟»

سماور همیشه روشن بود!

در روزهایی كه علامه در سوگ همسرش محزون‌ و متاثر بود و اشك فراوانی از دیدگان بر گونه‌ها جاری می‌ساخت، یكی از شاگردانش سبب این همه آشفتگی و ناراحتی علامه را از این بابت جویا شده بود،‌ استاد به این شاگرد پاسخ داده بود: «مرگ حق است، همه باید بمیریم، من برای مرگ همسرم گریه نمی‌كنم، گریه من از صفا و كدبانوگری و محبت‌های خانم است، ‌من زندگی پر فراز و نشیبی داشته‌ام، در نجف اشرف با سختی‌هایی مواجه می‌شدم، ‌من از حوائج زندگی و چگونگی اداره آن بی‌اطلاع بودم، اداره زندگی به عهده خانم بود.
در طول مدت زندگی ما، هیچ‌گاه نشد كه خانم كاری بكند كه من حداقل در دلم بگویم، كاش این كار را نمی‌كرد یا كاری را ترك كند كه من بگویم كاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگی‌ هیچ‌گاه به من نگفت چرا فلان عمل را انجام دادی؟ یا چرا ترك كردی؟ مثلا شما می‌دانید كار من در منزل است و همیشه مشغول نوشتن یا مطالعه هستم،‌ معلوم است خسته می‌شوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم، خانم به این موضوع توجه داشت،‌ سماور ما همیشه روشن بود و هر ساعت یك فنجان چای می‌ریخت و می‌آورد در اتاق كار من می‌گذاشت و دوباره دنبال كارش می‌رفت تا ساعت دیگر... من این همه محبت و صفا را چگونه می‌توانم فراموش كنم.»

تا به كجا!

آخرین عید غدیر علامه بود، استاد روی تخت خوابیده بود و چند روزی بود كه چشمانش را باز نكرده بود، یكی از شاگردانش گوشه اتاق ایستاده بود و به ایشان نگاه می‌كرد و زار زار می‌گریست، ناگهان علامه چشمانش را باز كرد و با شادی و نشاط خاصی رو به شاگردش لبخند زد. شاگرد اشك‌هایش را پاك و به او سلام كرد. بعد برای این‌كه بیشتر با آقا صحبت كرده باشد، پرسید: «حضرت آقا! شرط حضور قلب در نماز چیست؟» و با خودش گفت: «چه‌قدر خوب می‌شود اگر آقا به این سوال من برای یادگاری جواب بدهد، حیف كه ایشان...» اما ناگهان علامه لب‌های لرزانش را حركت داد و آهسته گفت: «توجه و مراقبه، توجه و مراقبه، توجه و مراقبه،...»

باورش نمی‌شد، انگار دنیا را به او داده بودند، یك بار دیگر گفت: « آقا! از اشعار حافظ چیزی در نظر ندارید؟» علامه سرش را تكان داد و زیرلب خواند: « صلاح كار كجا و من خراب كجا... بقیه‌اش را بخوان! / ببین تفاوت ره از كجاست تا به كجا...» و علامه آرام‌تر از قبل گفت: «تا به كجا!»

ثواب تفسیر؛

این هم خاطره‌ای از خود استاد: «از عجایب و غرایب این بود كه زمانی نامه‌ای از تبریز از طرف برادرم به قم آمد. در آن كاغذ این گونه نوشته بود كه شاگرد ما روح پدر ما را احضار كرد و ما سوالاتی نمودیم و ایشان گفتند كه از شما گله دارند زیرا در ثواب تفسیری كه نوشته‌اید پدر را شریك نكرده‌اید! این مطلب را فقط من و خدا می‌دانستم و حتی برادر ما هم بی‌اطلاع بود. چون از امور مربوط به نیت قلبی من بود. نامه برادرم كه رسید من بسیار شرمنده شدم، گفتم خدایا، اگر این تفسیر ما نزد تو مورد قبول است و ثوابی دارد، من ثواب آن را به روح پدرم و مادرم هدیه نمودم.»
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی

از منظر بزرگان

امام خمینی(ره)؛ «آقای طباطبایی مرد بزرگی است و حفظ ایشان با این مقام علمی لازم است.»

مقام معظم رهبری؛ «این چشمه جوشان و فیاض دانش و عرفان و تقوای اسلامی علامه طباطبایی در راه تعلیم و تربیت شاگردانی كه هر یك در عالم اسلام دانشمندی برجسته‌اند، توقیفی كم‌مانند داشته است... آیت‌الله علامه طباطبایی مجموعه‌ای از معارف و فرهنگ اسلام بود.»

شهید مطهری؛ «این مرد واقعا یكی از خدمتگزاران بسیار بزرگ اسلام است، او به راستی مجموعه تقوا و معنویت است،‌ در تهذیب نفس مقامات بسیار عالی طی كرده... كتاب تفسیرالمیزان ایشان یكی از بهترین تفاسیری است كه برای قرآن مجید نوشته شده است... من می‌توانم ادعا كنم كه بهترین تفسیری است كه در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است...»

آیت‌الله جوادی آملی؛ «علام طباطبایی، عارف كامل بود، عارفی بود كه خدای متعال مهم‌ترین آرمان و آمال او بود. علامه طباطبایی عصاره شرح صدر بود... اگر استاد علامه طباطبایی را فارابی عصر بنامین سخنی به گزاف نگفته‌ایم.»

دكتر علی شریعتی؛ «در تهران جلسات هفتگی‌ای تشكیل می‌شد با حضور پروفسور هانری كربن استاد دانشگاه سوربن و اسلام‌شناس معروف و متخصص منحصر به فرد فرهنگ شیعی در غرب، و شركت آقای سیدمحمدحسین طباطبایی مدرس حكمت و مفسر قرآن در قم و دیگر فضلا و دانشمندان قدیم و جدید. طباطبایی گویی سقراط است كه نشسته و گرداگردش را شاگردان گرفته‌اند و كربن نیز فاضل خوش ذوقی كه می‌كوشد تا از این اقیانوس عظیم افكار و عواطف گونه‌ای كه فرهنگ اسلام و شیعی را ساخته است، جرعه‌هایی بنوشد.»

آیت‌الله حسن‌زاده آملی؛ «به محضر مبارك جناب آیت‌الله حاج شیخ محمدتقی آملی - رضوا‌ن‌الله تعالی علیه - مشرف شدم كه سخن از علامه طباطبایی، ‌به میان آوردم. مرحوم آقای آملی به من فرمودند: آقا اگر كسی باید در تحت تصرف و تعلیم كاملی به جایی برسد و قدمی بر دارد، من برای شما بهتر از جناب آقای طباطبایی، كسی را نمی شناسم...»

آیت‌الله جعفر سبحانی؛ «از نظر علمی و فرهنگی نباید مرحوم علامه طباطبایی را یك فرد به حساب بیاوریم، چرا كه ایشان به تنهایی خود یك امت بود... از نظر اشاعه فرهنگ اسلامی و تحكیم آن در این عصر كار امتی را انجام داد. مرحوم علامه طباطبایی، فلسفه را از آن حالت عرضی به حالت فرشی درآورد و به اصطلاح آن را عمومیت بخشید.»

آیت‌الله ابراهیم امینی؛ «علامه طباطبایی از آن شخصیت‌هایی است كه در تمام رشته‌های علمی، فلسفی و اسلامی تخصص و تبحر داشته، شخصیت كم‌نظیری در میان علمای اسلامی است.»

آیت‌الله العظمی خویی؛ «او یك مغز متفكر و انسان فوق‌العاده قوی و نیرومندی است»

محمد جواد مغنیه (نویسنده معروف لبنانی)؛ «از وقتی كه المیزان به دست من رسیده است، كتابخانه من تعطیل شده و پیوسته روی میز مطالعه من كتاب المیزان قرار دارد.»

بهاءالدین خرمشاهی؛ «المیزان، مهم‌ترین و جامع‌ترین تفسیر شیعه پس از مجمع البیان طبرسی در قرون جدید است.»

دكتر حداد عادل؛ «در یكی از مسافرت‌های خارجی با دانشمندی مسلمان كه اهل مالزی بود برخورد نمودم، دیدم از او حوزه‌های علمیه ما تنها یك چیز داشت و آن تفسیر المیزان علامه طباطبایی بود كه اشتیاقی نسبت بدان داشت و می‌گفت از بیروت تهیه نموده‌ام و ما در آنجا به خود می‌بالیدیم كه دانشمندی داریم كه در عصر خود جهانی شده است.»
زندگانی عالم فرزانه، علامه طباطبایی

آثار

تفسیرالمیزان؛ این كتاب حاصل بیست سال كوشش و پشتكار مرحوم علامه است. دایره‌المعارفی گران‌بها و دربردارنده بحث‌های فلسفی، اجتماعی، روایی، ‌اعتقادی، ‌تاریخی و ... با تكیه بر آیات قرآن كریم است.

بدایه الحكمه؛ كتابی است بسیار مفید و حائز اهمیت كه به منظور یك دوره تدریس فشرده فلسفه برای دوستداران علوم عقلی در مدرسه حقانی قم و به درخواست شهید قدوسی تدوین شد. در این كتاب همچون نهایه از متون درسی حوزه و برخی دانشگاه‌های كشور قرار گرفته است.

نهایه الحكمه؛ این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر و عمقی‌ افزون‌تر و سطحی‌ عالی‌تر تدوین شد.

اصول فلسفه و روش رئالیسم؛ بینش علامه و شناخت مقتضیات زمان و مكان باعث نگارش این اثر نفیس شد. مباحثی كه در آن روز ماتریالیست‌ها و مادیون مطرح می‌كردند تا با انحراف اندیشه جوانان، كویری بی‌حاصل از پهنه وجود آدمیان به وجود آورند موجب شد مرحوم علامه طباطبایی قلم به دست بگیرد، اثری گرانقدر و روشنی‌ آفرین برای همیشه پدید آورد.

شیعه در اسلام؛ در این اثر گران‌بها كیفیت پیدایش شیعه، انشعابات آن،‌ اعتقادات شیعه دوازده امامی، ‌توحید، ‌نبوت،‌ معاد و امام‌شناسی بحث شده و در پایان پیرامون تاریخ زندگی دوازده امام(ع) و ظهور امام عصر، حضرت مهدی(عج) به اختصار نكات بسیار مفیدی بیان شده است. این كتاب به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده است.

روابط اجتماعی در اسلام؛ انسان و اجتماع، انسان و رشد اجتماعی او، پایه زندگی اجتماعی، آزادی در اسلام، مرز مملكت اسلامی و پیروزی دین حق در سراسر جهان عناوین این كتاب پرارج است.

عقاید و دستورهای دینی؛ تعریف دین، ارتباط با خدا و آثار آن، فطری بودن دین، تاریخ ادیان، پیامبران گذشته و انبیای اولوالعزم، ‌دعوت رسول خدا و هجرت و جنگ‌های ایشان، امامت استمرار نبوت، ولایت و اهل بیت(ع) مباحثی اخلاقی برای خودسازی و جامعه‌سازی، مباحثی فقهی علمی و .. از مطالب این كتاب است.

بررسی‌های اسلامی؛ مجموعه‌ای است زرین از مقالات و رساله‌های استاد كه همچون دایره‌المعارفی گران‌بها‌ در علوم اسلامی نورافشانی می‌كند.

محاكمات بین دو مكاتبات؛ نظرات مرحوم علامه طباطبایی پیرامون مجموعه مكاتبات عارف فرزانه مرحوم سیداحمد كربلایی به حكیم نامدار، ‌مرحوم محمدحسین كمپانی غروی است.

لب‌اللباب؛ مجموعه درس‌های اخلاق استاد كه در سال‌های 1369 و 1368 هجری قمری برای برخی از فضلای حوزه علمیه قم بیان فرموده‌اند.
منبع:
(۱) منبع: علامه سید محمدحسین طباطبایی، مجموعه مفاخر ایران زمین، جلد ۹، مركز آموزش سازمان فرهنگی، هنری شهرداری تهران، چ اول ۱۳۸۵

(۲) منبع: هفته‌نامه همشهری جوان، شماره ۲۳۷
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بنده خدا

    خداوند رحمت کند این مرد بزرگ را.

  • بدون نام

    اگه بخواهيم خدا رو ببينيم بايد اينها رو ببينيم

    پاسخ ها

    • بدون نام

      احسنت

  • بدون نام

    سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز

  • 313

    اگر کسی میخواهد اسلام متجلی را ببیند این بزرگواران کفایت است

  • بدون نام

    حیف که دیگه دنیا مردانی مانند ایشان را به خود نخواهد دید.

  • بدون نام

    پس چرا انقدر بدبختی داریم مگه انقلاب پیرو این افراد نبود

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج