مهتاب کرامتی آرایش نمی کند،جراحی هرگز!
با نوی سینمای ایران از بازیگری، خوش پوشی، زیبایی و صلح سخن می گوید
مجله ایده آل : خانم بازيگر رأس ساعت آمد. قرارمان ساعت يك بعدازظهر بود كه صداي زنگ که به ما يادآوري كرد (همانطور كه همه قبل از اين گفته بودند)، او رأس ساعت در تمام قرارهايش حاضر ميشود. مهتاب كرامتي با ظاهر آراستهاي كه در تمام اين سالها از او در ذهنمان ثبت شده، آمد و مقابلمان نشست. ما با بانوي سينماي ايران صحبت ميكرديم؛ متولد ماه مهر. در طالع آنها قبل از هرچيز نوشته شده: «مهرماهيهاي صلحطلب» و ما يكي از آنها را در جريان گفتوگو از نزديك ديديم؛ كسي كه هم بازيگر است، هم طراحي لباس و دكوراسيون ميكند و مهمتر از همه اينكه سالهاست سفير صلح يونيسف در ايران است. اسم بچهها را كه ميشنود چشمهايش برق ميزند، انگار تمام انرژيهاي خوب دنيا در او جمع شده تا همه آنها را صرف ياري مردمان سرزمينش كند. صحبتهاي ما با خانم كرامتي البته به شاخههاي مختلفي كشيده شد. از نقشآفرينيهايش در سينما تا مفهوم زيبايي از زبان كسي كه زيبايي چهرهاش درست مثل قلب مهربانش به دل مينشيند، هرچه باشد او سفير مهرباني و صلح
يونيسف است؛ يك مهرماهي صلحطلب.
سعي ميكنم كارم را به بهترين نحو انجام دهم
لقب شما در مطبوعات، بانوي سينماي ايران است. خود شما چقدر اين تعريف را براي خودتان قائل هستيد؟
باعث افتخارم است كه اين لقب به من داده شده. هميشه تمام تلاشم را كردهام كه شايستگي محبتي كه دوستان، تماشاچيها و علاقهمندان به سينما به من دارند را داشته باشم.
اين لقب چه حسي را در شما برميانگيزد؟
شنيدن لقب «بانوي سينماي ايران» براي من لذتبخش است. اتفاقي كه ميافتد وظيفه من را دشوارتر ميكند. من بايد در قدمهاي بعدي كه برميدارم كمتر اشتباه داشته باشم. سعي ميكنم كارم را به نحو بهتري انجام دهم؛ چه در مقوله سينما و چه در زمينههاي ديگر كاريام. در نهايت فكر ميكنم گرفتن اين لقب مسير مرا مشكلتر ميكند.
زكات شهرت ما كمك كردن به ديگران است
خيلي از هنرمندان كه از كارهاي خيريه فرار ميكنند معتقدند اگر بخواهند در اين انجیاوها شركت كنند كارشان «ريا» به حساب ميآيد، درعين حال خيلي از هنرمندان با بچههاي نيازمند كمك، عكس يادگاري هم گرفتهاند و خانواده كودك را چشمانتظار كمك گذاشتهاند اما كاري انجام ندادهاند. شما خودتان كسي را دعوت به امور خيريه ميكنيد؟
خيلي زياد. هميشه هم جواب مثبت گرفتهام. من با نظر شما موافق نيستم كه هنرمندان در اين ان جی اوها حضور ندارند؛ شايد دلشان نميخواهد كه حضورشان تبليغاتي شود. براي اينكه امكان ندارد من به مراسمي رفته باشم - مثل جشن نفس يا گروه عصاي سفيد كه به نابينايان ما كمك ميكند يا خيلي كنسرتها و مراسم خيريه- چهره شاخص ورزشكار و هنرمندي را نديده باشم. هميشه دوستان هنرمند ما در اين مجالس حضور دارند. البته شايد بايد حضورشان سازماندهي شود كه بتوانند تاثير بيشتري داشته باشند. شايد بايد پيگيري بيشتري صورت بگيرد و ان جی اوها هم بايد با اين دوستان طوری برخورد كنند كه حضورشان مداوم شود. خود من هر زمان از دوستان كمك خواستهام حضور داشتهاند. در مورد جشن هفته كودك كه امسال در مهرماه برگزار كرديم همين اتفاق افتاد البته من براي هماهنگيها حضور داشتم اما متاسفانه در روز برگزاري جشن در قاره آفريقا بودم و چون كار فيلمبرداريمان طول كشيد، نتوانستم خودم را به مراسم برسانم. مدير برنامه من همه كارها را برعهده گرفت. شايد باورتان نشود خيلي از دوستان و سازمانها با ما همكاري كردند؛ از مركز هنرهاي نمايشي و كانون پرورش فكري كودكان گرفته تا رودكي و سازمان ميراث فرهنگي همه بودند. تمام دوستان به بهترين شكل به ما كمك كردند خب اين اتفاق براي من بسيار مثبت و با ارزش است.
يونيسف به شما ميگويد، چطورپولتان را خرج كنيد
يونيسف سابقه خوبي دارد و اين ويژگي را دارد كه اگر شما بخواهيد كمك مالي كنيد ميتوانيد کاملا دقيق ببينيد اين كمكها به كجا ميرود و چه اتفاقي براي آن ميافتد. شما ميتوانيد بهعنوان يك شخص از يونيسف بخواهيد پروژههاي خود را براي شما تعريف كند تا در آنچه ميخواهيد همكاري و مشاركت داشته باشيد. اگر يادتان باشد آب معدني دماوند اين كار را مدتها براي ما انجام ميداد؛ روي بطري آب نوشته ميشد كه با خريد يك بطري آب، هزينه خريد آن صرف تحصيل بچهها ميشود. يعني شما كاملا ميتوانيد انتخاب كنيد كه پولتان را كجا خرج ميكنيد.
حالا مردم بايد كمك كنند
آيا تحريمهاي غرب ايران تاثيري منفي روي كمپينهاي يونيسف داشته است؟
به لحاظ آموزشي خير. البته ما به مشكلاتي در زمينه جابهجاييها برخورد كردهايم. خيلي از كمكهايي كه از كشورهاي اروپايي جمع ميشود وارد ايران نميشود. اتفاقا الان زماني است كه خود هموطنان ميتوانند خيلي به ما كمك كنند كه اين نهاد بينالمللي بتواند مثل هميشه به كودكان ايران در زمينه آموزش ياري رساند.
کمک براي مصدومان مدرسه« شين آباد»
متاسفانه ما اتفاقي به گوشمان رسيد كه خيلي تلخ بود؛ تعداد زيادي از بچههاي مدرسه «شينآباد» براثر آتشسوزي بخاري جانشان را از دست دادند. اين اتفاق سالهاي پيش در ده ديگري نزديك شيراز افتاده بود. يك نفر به من مراجعه كرد و گفت من و تيم جراحي پلاستيك، آمادگي اين را داريم كه اين كودكان را جراحي كنيم. من اين افراد را با هم آشنا كردم چون خودم ديگر فرصت انجام همه اين كارها را ندارم. اما حرفم اين است؛ اگر مردم تمرکز كنند و بدانند كجا ميخواهند كمك كنند، كارها خيلي آسانتر پيش ميرود.
توجه به ايدز، دغدغه من بود
انتخاب شما براي عنوان سفير «يونيسف» چطور اتفاق افتاد؟ چقدر به روابط شما و تواناييتان در عرصه بازيگري مربوط بود؟
اين اتفاق برميگردد به رشته تحصيلي من كه «ميكروبيولوژي» است و مقوله ايدز. يونيسف در ايران براي ۵ سال برنامهريزي براي اين بيماري قراردادي را امضا كرد. بيماري ايدز هميشه دغدغه من بوده و فكر ميكنم بايد دغدغه همه باشد. به نظرم موضوعي است كه بايد بيشتر به آن پرداخت و معتقدم اگر بخواهيم به سادگي از اين مسئله بگذريم و فقط به هفته مبارزه با ايدز يا روز جهاني ايدز بسنده كنيم خيلي متضرر ميشويم؛ در واقع آشنايي من با يونيسف برميگردد به كمپيني كه با آنها همكاري كردم. من نميدانستم چيزي به اسم «سفير صلح» در ايران وجود دارد، اما خوشبختانه خوششانسي من بود كه اين آشنايي اتفاق افتاد و دغدغهام ديده شد. واقعيت اين است من براي اين كمپين و موارد اينچنیني زمان ميگذاشتم؛ يعني فقط به عنوان يك نماد و دوستدار به اين همكاري نگاه نكردم. ما براي كار وقت ميگذاريم، خيلي بيشتر از روزهاي اول. بعد از آن، كار من جديتر شد و تبديل شدم به سفير حسننيت يونيسف كه در شاخههاي مختلف كار ميكند و HIV(ايدز) يكي از آنهاست.
خيليها فكر ميكنند لقب سفير يونيسف يك پز اجتماعي است كه مهتاب كرامتي هم درگير آن شده است. ميخواهیم بدانیم سفير صلح در ايران چه مسئوليتهايي بر عهده دارد؟
سفير صلح ميتواند فقط به عنوان يك سمت باشد اما اين عنوان هيچوقت براي من ارضاكننده نبوده. واقعيت اين است كه من خودم را كاملا با يونيسف درگير كردهام و يكي از اصليترين دغدغههاي من است. ما برنامهها و جلسات هفتگي داريم كه در مورد پروژههاي مختلفي مثل آموزش، تغذيه، حقوق كودك، توانمندسازي زنان و HIV (ايدز) صحبت ميكنيم. امسال ناتواني كودكان هم به اين پروژهها اضافه شد. در تكتك اين پروژههايي كه فكر كنم حضور من ميتواند مثمرثمر باشد، قطعا شركت خواهم كرد و تمام تلاشم را ميكنم كه ارتباط يونيسف با بقيه هنرمندان را نيز در عينحال برقرار كنم. فكر ميكنم يكي از دلايل حضور من اين است كه مردم بدانند يونيسف هم از نيروهاي ايراني استفاده ميكند و ميتواند جايي باشد كه خيلي از دوستان كمكهاي خود را به آنجا ارائه دهند و بتوانند اين كمكها را پيگيري كنند؛ كمكهاي ما بيشتر در زمينه آموزش است .
در يونيسف هم كه به صورت داوطلبانه كار ميكنم. دستمزد من يك دلار در سال است هميشه ميگويم آن يك دلار هنوز هم به من پرداخت نشده (ميخندد.) به هر حال درآمد من براي زندگي ارتزاق از سينماست.
هرچه بگويم ممکن است به ضررم تمام شود
شما بازيگر مطرحي هستيد؛ آيا در كنار اين مطرح بودن، خودتان را بازيگر خوبي هم ميدانيد؟
خيلي سؤال سختي پرسيديد. نميدانم چه جوابي بدهم. هرچه بگويم ممكن است به ضررم تمام شود. فقط ميتوانم بگويم يك مسير را تا الان آمدهام؛ يك مسير طولاني هم پيشرو دارم. قطعا در هر فيلمي كه كار ميكنم يك چيزي ياد ميگيرم. هر مسئوليتي كه به من واگذار شود، باعث ميشود كه يك قدم رشد كنم؛ پس به اين نتيجه ميرسيم به جايي نرسيدهام كه بخواهم ثابت بمانم و بايد هنوز به جلو بروم. اميدوارم بتوانم به قدري پيش بروم كه وقتي كسي كارنامهام را بررسي ميكند، بتواند بگويد مهتاب كرامتي روند رو به رشدي داشته.
دستمزد من،سالانه يک دلار
آيا بازيگر پولسازي هستيد؟
قطعا براي خودم پولساز هستم. زندگي من از راه بازيگري سپري ميشود؛ كارهاي جانبي مثل طراحي لباس را كه داشتم هم كنار گذاشتهام.در يونيسف هم كه به صورت داوطلبانه كار ميكنم. دستمزد من يك دلار در سال است هميشه ميگويم آن يك دلار هنوز هم به من پرداخت نشده (ميخندد.) به هر حال درآمد من براي زندگي ارتزاق از سينماست.
حبيب رضايي مسير زندگيام را تغيير داد
علاقه من به بازيگري خيلي زياد بود. هميشه فكر ميكردم چه راهي را ميشود، پيدا كرد كه راه درست باشد. من براي ديدن تئاتر
«عشق آباد» آقاي ميرباقري رفته بودم آقاي حبيب رضايي را ديدم كه از دوستان خانوادگي ما بودند و مدتها از او بيخبر بودم. از او پرسيدم چه كار ميكني؟ گفت به كلاسهاي بازيگري ميروم، از او خواستم كه من را به آن كلاس معرفي كند. آنجا بود كه مسير زندگيام عوض شد. خوشبختانه همسرم هم با من همراهي كرد و به كلاسها رفتم و بعد از آن براي بازي انتخاب شدم تا به امروز.
طبيعي است به دليل چهره ای كه داريد خيليها به شما توصيه كنند كه برويد بازيگر شويد، فكر ميكنيد اين توصيهها در ايجاد انگيزه شما براي رفتن به سمت سينما موثر بود؟
تا حدي بله. با خودم فكر ميكردم دلم ميخواهد بروم و سينما را تجربه كنم. البته اصلا فكر نميكردم اگر آكادميك اين رشته را دنبال كنم و به من كار پيشنهاد شود. قطعا من شانس بالايي داشتم كه اين اتفاق برايم افتاد چون ميتوانستم آن دورهها را بگذرانم، اما شانس بازي نداشته باشم. همانطور كه براي خيلي از همدورهايهاي من اين اتفاق نيفتاد. من فقط با اين ايده كه بروم و شروع كنم به خواندن و يادگرفتن اين راه را شروع كردم و تمام تلاشم را براي يادگيري به كار بردم ولي شانس هم آوردم و اتفاقهاي خوب پشتسر هم براي من ايجاد شد.
سليقه من در انتخاب فيلم
دوست داريد در دسته بازيگران تجاري هم قرار بگيريد؟ منظورمان رسيدن به جايي است که حضور شما بتواند فروش فيلم را تضمين كند.
ايدهآلي كه كمتر اتفاق ميافتد
دوست داريد بازيگري باشيد كه سرمايهگذاري روي شما جواب ميدهد يا نه؛ ميخواهيد كسي باشيد كه در محافل هنري مورد ستايش قرار بگيرد؟
زماني كه در يك فيلم بازي ميكنم دلم ميخواهد نظر منتقدان را جلب كنم، البته به هيچ عنوان نميشود نگاه تماشاچي را هم در نظر نگرفت. به اين دليل كه اگر تماشاچي وجود نداشته باشد كار ما مفهوم پيدا نميكند. من زماني موفق خواهم بود كه بتوانم اين دو نگاه را با هم داشته باشم.
روزي که ورق زندگي من برگشت
آن موقع كه دوست داشتيد بازيگر شويد ستاره سينماي ايران چه كسي بود؟
آن زمان فيلم هامون خيلي مطرح شده بود، خانم ها بيتا فرهي، افسانه بايگان، نيكي كريمي و معتمدآريا ستارههاي سينما بودند. آن روزها دغدغه سينما داشتم، به سينما ميرفتم و فيلمها را ميديدم. اما بازيگري برايم يك آرزوي دور بود. فكر ميكردم ميروم دوره كلاسها را ميگذرانم. دوست داشتم يك تجربه به دست بياورم و دوباره برگردم به زندگي سابقم- فكر ميكردم- اما به طور كلي ورق زندگي من برگشت.
نگاه اول براي انتخاب بازيگر مهم است
درحال حاضر در مقوله سينما و هنر نمونههاي موفقي مثل هديه تهراني هستند كه در خيابان به آنها پيشنهاد بازي داده شده است و ماندگار هم شدهاند. با اين حال شما معتقديد از طريق اين پيشنهادها كسي بازيگر نميشود؟
خانم هديه تهراني دوست خوب من ميتوانست فقط يك فيلم بازي كند و ماندگار نباشد. اين نشاندهنده اين بوده كه آن جنم را داشته كه تبديل به يك بازيگر موفق و سوپراستار شود، اما يك در چند ميليون اين اتفاق ممكن است پيش بيايد. بچهها بايد اين موضوع را درنظر بگيرند. به عنوان مثال براي تست ورودي كلاسهاي بازيگري كارنامه وقتي كه بچهها ميآيند همان نگاه اولشان برايمان مهم است، يعني وقتي آنها را تماشا و با آنها مصاحبه ميكنيم از همان ابتدا متوجه ميشويم با چه ديد و توقعي ميآيند.
هر زمان ميتوانيد منتظر يک شخصيت و يک اجراي متفاوت از من باشيد
در فيلم «بيست» كه آقاي كاهاني به من پيشنهاد تغيير چهره را دادند حسابي تعجب كردم چون احساس ميكردم اين شخصيت خيلي از من دور است و قبول اين نقش را در ابتدا منوط كردم به تست گريم و اينكه اين گريم بتواند باورپذير باشد به اين دليل كه حضور با آن چهره جديد ميتوانست در عين جذابيت باعث نابودي فيلم هم شود اما اين اتفاق نيفتاد. اين مسئله تبديل شد به قدم اول براي من. اينكه مهتاب كرامتي ميتواند به چهره اش هم توجه نكند. خب در خاك سرخ هم اين اتفاق افتاده بود اما مديوم تلويزيون قابل مقايسه با سينما نيست. بازگشت سرمايه و اكران فيلم و... مقوله متفاوت از تلويزيون است، بنابراين كارگردانها كمتر ريسك ميكنند. اما آقاي كاهاني و من هر دو اين ريسك را كرديم و به نتيجه مثبت هم رسيديم. اين تغيير چهره ادامه پيدا كرد اما نه به آن شكل بلكه در قالبهاي ديگري مثل نقش زن معتاد، نه يك زن معتادي كه فقط چشمهايش را خمار ميكند و زير چشمانش گود ميافتاد. زني كه كاملا داغان شده بود. اين گريم متفاوت هم براي من تجربه خيلي زيبايي بود. در «اسب حيوان نجيبي است» با اينكه نقش خيلي كوتاهي داشتم اما بابت اينكه آن كاراكتر معتاد را بازي كنم از قبل شروع كردم به كار كردن و حضور در انجياوهاي مختلف و ارتباط با آدمهاي مختلف و به مراكز ترك اعتياد سر زدن، با خانمهايي كه دچار اعتياد شده بودند اما بعد ترك كرده بودند (كه تعداد اين خانمها متاسفانه خيلي كم بود.) بيشتر آنها توانايي ترك موادمخدر را ندارند و بعد تمرين با آقاي كاهاني همه اينها براي من بازيگر راضيكننده بود. در واقع احساس ميكردم دارم كار بسيار متفاوتي انجام ميدهم. ميدانم بيشتر تماشاچيها دوست دارند مهتاب كرامتي با ظاهر هميشگياش را ببينند اما حالا به مخاطبانم فهماندهام كه هر زمان يك فيلم از مهتاب كرامتي اكران ميشود شما ميتوانيد منتظر يك شخصيت و يك اجراي متفاوت باشيد.
چگونه هنرپيشه شدم!
من كلاسهاي بازيگري آقاي تارخ را رفتم. قبل از پايان دوره به من كار اصحاب كهف كه سريال تلويزيوني بود پيشنهاد داده شد، البته بعد از اتمام كار اصحاب كهف دوباره براي اتمام دوره به كلاسها برگشتم.
تا قبل از بازيگري به چه كاري مشغول بوديد؟
درسم تمام شده بود. در رشته ميكروبيولوژي درس خوانده بودم. اما دلم ميخواست وارد عرصه هنر شوم ولي از طريق آكادميك. آن موقع بود كه كلاسهاي بازيگري آقاي تارخ به من پيشنهاد داده شد كه به نظرم دورههاي بسيار عالياي بود. هنوز هم از آموختههايم، استفاده ميكنم.
سال ۷۵ بود كه به كلاسهاي بازيگري رفتم و يك سال بعد هم بازيگري را شروع كردم. ما اتود ميزديم از ما فيلمبرداري ميشد و آرشيو تمريناتمان باقي می ماند. دوستاني كه ميخواستند براي نقشهايشان بازيگر انتخاب كنند، ميآمدند و به آن آرشيو مراجعه ميكردند. خب آنها تمريناتم را ديدند و من انتخاب شدم. در عين حال قبل از پخش سريال اصحاب كهف مشغول بازي در فيلم سينمايي مردي از جنس بلور كار آقاي سهيلي بودم. در همان سال در ۴ فيلم كار كردم و يك تئاتر هم بازي كردم. منظورم اين است كه براي من همه چيز همزمان اتفاق افتاد. آن سال يكي از شلوغترين سالهاي كاريام بود. از آن به بعد از اين اتفاق پرهيز كردم به اين دليل كه پيشنهاد خيلي زياد بود اما فكر ميكردم بازيگر بايد تمام تلاشش را بكند كه چهرهاش تكراري نشود و يك نقش را تكرار نكند. بايد سعي كند هميشه ديده نشود و شايد عدم حضور در تلويزيون به طور دائم به همين دليل بود. به اين دليل كه ديگر سريالهايي مثل خاك سرخ كه خيلي شاخص باشند به ندرت اتفاق ميافتند. درواقع من از تكرار شدن پرهيز كردم.
اين پرهيز از بازي در نقشهاي مختلف را كسي به شما توصيه كرد يا تصميم خودتان بود؟
من هميشه براي انتخاب نقشهايم با تعدادي از دوستانم مشورت ميكنم. تعداد اين مشاورهها خيلي زياد نيست اما چند نفري هستند كه نظرشان را قبول دارم.
خانوادهام دوست نداشتند بازيگر شوم
براي كساني كه ميخواهند وارد دنياي بازيگري شوند چه توصيهاي داريد؟
هميشه اين نكته را به كساني كه به من مراجعه ميكنند، گفتهام، اگر قرار است وارد دنياي هنر شويد و بازيگر شويد حتما درس بازيگري بخوانيد، يعني از طريق آكادميك اين هنر را دنبال كنيد؛ تحصيلات آكادميك هم ميتواند دانشگاهي باشد هم كلاسهاي آزاد بازيگري كه حداقل مطمئن هستيم كلاسهاي خوب و موثري هستند.
آن موقع كه من كار را شروع كردم تعداد كلاسها خيلي محدود بود، آن زمان كلاسهاي امين تارخ بود و كلاسهاي مرحوم استاد سمندريان. براي آن دسته از كساني كه ميخواهند وارد سينما شوند بينهايت صحبت دارم. آن زمان كه ما ميخواستيم به كلاس بازيگري برويم بايد با خانوادههايمان ميجنگيديم تا به ما اجازه رفتن به اين دورهها را بدهند. خانواده خود من به هيچ عنوان راضي نبودند من بازيگر شوم. نگاه خانوادهها به سينما طور ديگري بود. الان علاوه بر تغيير نوع نگرش تعداد كلاسهاي بازيگري هم زياد شده و مقوله بازي راحت و در دسترس است. در آن دوره ما بايد كلي تست ميداديم و هر كسي را هم قبول نميكردند كه حتي بهراحتي تست دهد. الان دوستان عزيزي كه ميخواهند وارد عرصه بازيگري شوند خيلي قدر آن را نميدانند يا شايد خيلي براي آن تلاش نميكنند.
مادرم از ما درسخوانتر بود
معمولا دختري كه تحصيلش را به اتمام رسانده، شغلش را دارد، ازدواج هم كرده است ديگر جرات تغيير مسير ندارد. آن هم تغيير مسيري كه شما از رشته ميكروبيولوژي به سمت دنياي هنر داشتيد چه اتفاقي افتاد كه شما اين جسارت را پيدا كرديد؟
من درسم را تا پايان خواندم. خانواده من علم را ترجيح ميدهند. مادرم همزمان با من فوقليسانس ميخواند، خواهرم داروسازي ميخواند و ما هر سه با هم دانشجو بوديم البته مادرم هميشه شاگرد اول بود. حتما يادتان هست آن موقع نميشد همزمان در دو رشته تحصيل كرد. يكي از دوستانم كه همدانشگاهيام بود در نيمه كار رشته ميكروبيولوژي را ول كرد و كلاسهاي سوره را ادامه داد و از آن طريق وارد عرصه هنر شد. او جسارتش از من بيشتر بود. اما من درسم را تمام كردم. بعد از آن هم فكر كردم خب ديگر اميدي نيست چون فكر ميكردم بدترين حالت شروع بازيگري از طريق آشناييهايي است كه در خيابان به تو پيشنهاد بازي دهند.
جزوههاي مرتب مادر
آنموقع كه من، مادر و خواهرم هر سه همزمان با هم دانشجو بوديم درشب امتحان من و خواهرم دربهدر دنبال كسي ميگشتيم كه جزوه كامل داشته باشد. اما درمورد مادرم اين اتفاق برعكس بود تمام هم دانشكدهايهاي مادرم ميآمدند و جزوههاي مادرم را كه هميشه مرتب بود، قرض ميگرفتند. پدر من ارتشي و بازنشسته شده است و حضورش كمك مهمي بود به مادرم تا بتواند همزمان با بزرگ كردن بچهها درس هم بخواند.
من از زماني كه به ياد دارم، كار كردهام؛ وقتي دانشجو بودم، تدريس خصوصي ميكردم، در آزمايشگاه دانشگاه نيز مشغول به كار بودم. هميشه ياد گرفتم كه بايد كار كنم. پول تو جيبيام را از پدرم ميگرفتم ولي هميشه كارم را هم انجام ميدادم.
با آرايش بازيگر نخواهيد شد
بعضي از خانمها ميآيند هفت قلم آرايش كردهاند ما آنها را حتي راه هم نميدهيم كه وارد ساختمان شوند. ما ميگوييم بايد ظاهرتان از ابتدا ظاهر يك دانشجو و دانشآموز باشد كه ما بدانيم براي شما چه چيزهايي اهميت دارد و بعد از آن وارد مراحل آشنايي آنها با هنر و سطح مطالعات و آشنايي آنها با ادبيات و شعر و سينما و تئاتر ميشويم. بعضيها از ابتدا هدفشان اين است كه با چهره، فيزيك و نوع آرايش و برخوردشان به شما بگويند كه من بايد انتخاب شوم، در فيلم بازي كنم و تبديل به يك سوپراستار شوم.اما اصلا چنين اتفاقي قرار نيست پيش بيايد.
در دنيا زيبا بودن يك بازیگر امتياز منفي براي او نيست. مثلا كري گرانت هيچوقت حاضر نبود بدون كت و شلوار حاضر شود. اين اتفاق در ايران خيلي براي يک بازيگر امتياز خوبي نميشود مثلا شما در اسب حيوان نجيبي است سعي داشتيد با ظاهر متفاوت ديده شويد. چرا بايد يك بازيگر خوشچهره اصرار به شكستن ظاهرش داشته باشد؟
من مسير تغيير چهره را از خاك سرخ در تلويزيون و در مديوم سينما از فیلم بيست شروع كردم. براي خود من اين كارها تجربه لذتبخشي بود چون ميدانستم در آن حيطه تعداد نقشهايي كه به من فكر ميشود و من ميتوانم در آنها ايفاي نقش كنم بيشتر است. اين براي يك بازيگر ايدهآل است كه بتواند در نقشهاي متفاوت بازي كند و فقط يك استايل را تكرار نكند. البته آن هم روشي است كه شايد خيلي از دوستان به آن توجه نكنند. ولي من احساس كردم يا حداقل سعي كردهام روش متفاوتتري داشته باشم. همچنين دوست دارم با كارگردانهاي جوان و جسور كار كنم كه ايده متفاوتتري براي حضور در سينما دارند. آشنايي من با كاهاني باعث شد كه يكي از اين تجربهها شكل بگيرد. البته اين تجربه دليل بر آن نيست كه تا ابد بخواهم چهرهام را بشكنم. اما اين ترس را هم ندارم كه اگر قرار شد اين اتفاق بيفتد پا پس بكشم. اما از آنجايي كه بايد تلاش كرد كه اين موضوع تكرار نشود و به كليشه تبديل نشود فيلمهايي را هم بازي ميكنم كه چهره خود واقعي من است. مثلا در كارهايي مثل چيزهايي هست كه نميداني، گريمور به من ميگفت خب چه كار كنيم. گفتم همان كاري كه خودم هميشه ميكنم. همان بودم و در فيلم همان اتفاق افتاد. آن نوع ظاهر براي خودم ايدهآل است ولي نميشود اين دو مسير جايگزين هم شوند، دوست دارم هر دو راه را با هم ادامه دهم و جلو بروم.
از كارگردانهاي جوان دستمزد بالا نميگيرم
آيا دستمزد بازي با گريم متفاوت بالاتر است؟
نه. من خيلي مواقع با كارگردانهايي كار كردهام كه بيشتر دوستان جواني هستند و تازه ميخواهند شروع به كار كنند و تمام تلاششان را كردهاند كه بتوانند تهيهكننده را راضي به همكاري كنند. در بيشتر مواقع من و همكارانم دستمزدمان را كامل نميگيريم، كمك ميكنيم كه فيلم ساخته شود. البته زماني كه مطمئن باشيم كارگردان آن تيزهوشي، انگيزه و مهارت را براي ارائه يك فيلم متفاوت دارد. احساسم اين است كه كارگردانهاي جوان ما ايدههاي بكرتري به سينما ارائه ميدهند. ما كارگردانهاي جوان خيلي خوبي داريم و واقعا خوشحال هستم كه در سينما حضور دارند. آقاي كاهاني، آقاي صاحبزماني، كيوان عليمحمدي و اميد بنكدار و روحا... حجازي همه جزو اين دسته از كارگردانهايي هستند كه آمدهاند كه چيزي به سينماي ايران اضافه كردهاند. اينطور نيست كه بگويم من در آن فيلمها بازي ميكنم كه بتوانم حرفم را بزنم و آن چيزي كه من ميخواهم در آن اتفاق بيفتد بههيچ عنوان اينطور فكر نميكنم. من در اين دست فيلمها ياد ميگيرم كه چگونه ميتوانم بازي متفاوتي را ارائه دهم.
زود بخواب، صبحانه را کامل بخور و...
چطور جواني خود را حفظ ميكنيد؟ آيا مراقبتهاي خاصي براي انجام ظاهر لازم است؟
من سعي ميكنم شبها خيلي زود بخوابم، به تغذيهام ميرسم و پرخوري نميكنم. به دليل اينكه مادرم متخصص تغذيه است و در خانوادهاي بزرگ شدهام كه خيلي به نوع خورد و خوراك توجه ميشود. صبحها ساعت
8- 03/7 بيدار ميشوم. حتما 8 ساعت در روز را ميخوابم. شبها زود شام ميخورم و معتقدم نبايد لحظهاي كه ميخواهي بخوابي شام بخوري. چون اگر اين كار را انجام دهي كابوس ميبيني. (يعني من ميبينم) صبحها كه بيدار ميشوم حتما آب ميخورم. ولي آب خيلي يخ نميخورم. آب خوردن جزو جداييناپذير زندگي من است و آب را با درجه حرارت اتاق يكنواخت ميكنم. زيرا آب خيلي يخ ميتواند اذيتتان كرده و ايجاد اسپاسم معده كند. صبحانه را حتما كامل ميخورم. زيرا اين موضوع ميتواند كمك كند كه اندامم ثابت بماند. برنج را محدود ميخورم و اگر قرار باشد همراه با غذايم برنج بخورم حتما شام كمتري ميخورم، من با خانوادهام زندگي ميكنم طبيعي است كه غذاي ايراني در خانه جايگاه هميشگي را دارد. اما شام در خانه ما هميشه سبك سرو ميشود اكثرا يا سبزيجات پخته ميخوريم ياسالاد يا حتي نان و پنير.
سعي ميكنم كارم را به بهترين نحو انجام دهم
لقب شما در مطبوعات، بانوي سينماي ايران است. خود شما چقدر اين تعريف را براي خودتان قائل هستيد؟
باعث افتخارم است كه اين لقب به من داده شده. هميشه تمام تلاشم را كردهام كه شايستگي محبتي كه دوستان، تماشاچيها و علاقهمندان به سينما به من دارند را داشته باشم.
اين لقب چه حسي را در شما برميانگيزد؟
شنيدن لقب «بانوي سينماي ايران» براي من لذتبخش است. اتفاقي كه ميافتد وظيفه من را دشوارتر ميكند. من بايد در قدمهاي بعدي كه برميدارم كمتر اشتباه داشته باشم. سعي ميكنم كارم را به نحو بهتري انجام دهم؛ چه در مقوله سينما و چه در زمينههاي ديگر كاريام. در نهايت فكر ميكنم گرفتن اين لقب مسير مرا مشكلتر ميكند.
زكات شهرت ما كمك كردن به ديگران است
خيلي از هنرمندان كه از كارهاي خيريه فرار ميكنند معتقدند اگر بخواهند در اين انجیاوها شركت كنند كارشان «ريا» به حساب ميآيد، درعين حال خيلي از هنرمندان با بچههاي نيازمند كمك، عكس يادگاري هم گرفتهاند و خانواده كودك را چشمانتظار كمك گذاشتهاند اما كاري انجام ندادهاند. شما خودتان كسي را دعوت به امور خيريه ميكنيد؟
خيلي زياد. هميشه هم جواب مثبت گرفتهام. من با نظر شما موافق نيستم كه هنرمندان در اين ان جی اوها حضور ندارند؛ شايد دلشان نميخواهد كه حضورشان تبليغاتي شود. براي اينكه امكان ندارد من به مراسمي رفته باشم - مثل جشن نفس يا گروه عصاي سفيد كه به نابينايان ما كمك ميكند يا خيلي كنسرتها و مراسم خيريه- چهره شاخص ورزشكار و هنرمندي را نديده باشم. هميشه دوستان هنرمند ما در اين مجالس حضور دارند. البته شايد بايد حضورشان سازماندهي شود كه بتوانند تاثير بيشتري داشته باشند. شايد بايد پيگيري بيشتري صورت بگيرد و ان جی اوها هم بايد با اين دوستان طوری برخورد كنند كه حضورشان مداوم شود. خود من هر زمان از دوستان كمك خواستهام حضور داشتهاند. در مورد جشن هفته كودك كه امسال در مهرماه برگزار كرديم همين اتفاق افتاد البته من براي هماهنگيها حضور داشتم اما متاسفانه در روز برگزاري جشن در قاره آفريقا بودم و چون كار فيلمبرداريمان طول كشيد، نتوانستم خودم را به مراسم برسانم. مدير برنامه من همه كارها را برعهده گرفت. شايد باورتان نشود خيلي از دوستان و سازمانها با ما همكاري كردند؛ از مركز هنرهاي نمايشي و كانون پرورش فكري كودكان گرفته تا رودكي و سازمان ميراث فرهنگي همه بودند. تمام دوستان به بهترين شكل به ما كمك كردند خب اين اتفاق براي من بسيار مثبت و با ارزش است.
يونيسف به شما ميگويد، چطورپولتان را خرج كنيد
يونيسف سابقه خوبي دارد و اين ويژگي را دارد كه اگر شما بخواهيد كمك مالي كنيد ميتوانيد کاملا دقيق ببينيد اين كمكها به كجا ميرود و چه اتفاقي براي آن ميافتد. شما ميتوانيد بهعنوان يك شخص از يونيسف بخواهيد پروژههاي خود را براي شما تعريف كند تا در آنچه ميخواهيد همكاري و مشاركت داشته باشيد. اگر يادتان باشد آب معدني دماوند اين كار را مدتها براي ما انجام ميداد؛ روي بطري آب نوشته ميشد كه با خريد يك بطري آب، هزينه خريد آن صرف تحصيل بچهها ميشود. يعني شما كاملا ميتوانيد انتخاب كنيد كه پولتان را كجا خرج ميكنيد.
حالا مردم بايد كمك كنند
آيا تحريمهاي غرب ايران تاثيري منفي روي كمپينهاي يونيسف داشته است؟
به لحاظ آموزشي خير. البته ما به مشكلاتي در زمينه جابهجاييها برخورد كردهايم. خيلي از كمكهايي كه از كشورهاي اروپايي جمع ميشود وارد ايران نميشود. اتفاقا الان زماني است كه خود هموطنان ميتوانند خيلي به ما كمك كنند كه اين نهاد بينالمللي بتواند مثل هميشه به كودكان ايران در زمينه آموزش ياري رساند.
کمک براي مصدومان مدرسه« شين آباد»
متاسفانه ما اتفاقي به گوشمان رسيد كه خيلي تلخ بود؛ تعداد زيادي از بچههاي مدرسه «شينآباد» براثر آتشسوزي بخاري جانشان را از دست دادند. اين اتفاق سالهاي پيش در ده ديگري نزديك شيراز افتاده بود. يك نفر به من مراجعه كرد و گفت من و تيم جراحي پلاستيك، آمادگي اين را داريم كه اين كودكان را جراحي كنيم. من اين افراد را با هم آشنا كردم چون خودم ديگر فرصت انجام همه اين كارها را ندارم. اما حرفم اين است؛ اگر مردم تمرکز كنند و بدانند كجا ميخواهند كمك كنند، كارها خيلي آسانتر پيش ميرود.
توجه به ايدز، دغدغه من بود
انتخاب شما براي عنوان سفير «يونيسف» چطور اتفاق افتاد؟ چقدر به روابط شما و تواناييتان در عرصه بازيگري مربوط بود؟
اين اتفاق برميگردد به رشته تحصيلي من كه «ميكروبيولوژي» است و مقوله ايدز. يونيسف در ايران براي ۵ سال برنامهريزي براي اين بيماري قراردادي را امضا كرد. بيماري ايدز هميشه دغدغه من بوده و فكر ميكنم بايد دغدغه همه باشد. به نظرم موضوعي است كه بايد بيشتر به آن پرداخت و معتقدم اگر بخواهيم به سادگي از اين مسئله بگذريم و فقط به هفته مبارزه با ايدز يا روز جهاني ايدز بسنده كنيم خيلي متضرر ميشويم؛ در واقع آشنايي من با يونيسف برميگردد به كمپيني كه با آنها همكاري كردم. من نميدانستم چيزي به اسم «سفير صلح» در ايران وجود دارد، اما خوشبختانه خوششانسي من بود كه اين آشنايي اتفاق افتاد و دغدغهام ديده شد. واقعيت اين است من براي اين كمپين و موارد اينچنیني زمان ميگذاشتم؛ يعني فقط به عنوان يك نماد و دوستدار به اين همكاري نگاه نكردم. ما براي كار وقت ميگذاريم، خيلي بيشتر از روزهاي اول. بعد از آن، كار من جديتر شد و تبديل شدم به سفير حسننيت يونيسف كه در شاخههاي مختلف كار ميكند و HIV(ايدز) يكي از آنهاست.
خيليها فكر ميكنند لقب سفير يونيسف يك پز اجتماعي است كه مهتاب كرامتي هم درگير آن شده است. ميخواهیم بدانیم سفير صلح در ايران چه مسئوليتهايي بر عهده دارد؟
سفير صلح ميتواند فقط به عنوان يك سمت باشد اما اين عنوان هيچوقت براي من ارضاكننده نبوده. واقعيت اين است كه من خودم را كاملا با يونيسف درگير كردهام و يكي از اصليترين دغدغههاي من است. ما برنامهها و جلسات هفتگي داريم كه در مورد پروژههاي مختلفي مثل آموزش، تغذيه، حقوق كودك، توانمندسازي زنان و HIV (ايدز) صحبت ميكنيم. امسال ناتواني كودكان هم به اين پروژهها اضافه شد. در تكتك اين پروژههايي كه فكر كنم حضور من ميتواند مثمرثمر باشد، قطعا شركت خواهم كرد و تمام تلاشم را ميكنم كه ارتباط يونيسف با بقيه هنرمندان را نيز در عينحال برقرار كنم. فكر ميكنم يكي از دلايل حضور من اين است كه مردم بدانند يونيسف هم از نيروهاي ايراني استفاده ميكند و ميتواند جايي باشد كه خيلي از دوستان كمكهاي خود را به آنجا ارائه دهند و بتوانند اين كمكها را پيگيري كنند؛ كمكهاي ما بيشتر در زمينه آموزش است .
در يونيسف هم كه به صورت داوطلبانه كار ميكنم. دستمزد من يك دلار در سال است هميشه ميگويم آن يك دلار هنوز هم به من پرداخت نشده (ميخندد.) به هر حال درآمد من براي زندگي ارتزاق از سينماست.
هرچه بگويم ممکن است به ضررم تمام شود
شما بازيگر مطرحي هستيد؛ آيا در كنار اين مطرح بودن، خودتان را بازيگر خوبي هم ميدانيد؟
خيلي سؤال سختي پرسيديد. نميدانم چه جوابي بدهم. هرچه بگويم ممكن است به ضررم تمام شود. فقط ميتوانم بگويم يك مسير را تا الان آمدهام؛ يك مسير طولاني هم پيشرو دارم. قطعا در هر فيلمي كه كار ميكنم يك چيزي ياد ميگيرم. هر مسئوليتي كه به من واگذار شود، باعث ميشود كه يك قدم رشد كنم؛ پس به اين نتيجه ميرسيم به جايي نرسيدهام كه بخواهم ثابت بمانم و بايد هنوز به جلو بروم. اميدوارم بتوانم به قدري پيش بروم كه وقتي كسي كارنامهام را بررسي ميكند، بتواند بگويد مهتاب كرامتي روند رو به رشدي داشته.
دستمزد من،سالانه يک دلار
آيا بازيگر پولسازي هستيد؟
قطعا براي خودم پولساز هستم. زندگي من از راه بازيگري سپري ميشود؛ كارهاي جانبي مثل طراحي لباس را كه داشتم هم كنار گذاشتهام.در يونيسف هم كه به صورت داوطلبانه كار ميكنم. دستمزد من يك دلار در سال است هميشه ميگويم آن يك دلار هنوز هم به من پرداخت نشده (ميخندد.) به هر حال درآمد من براي زندگي ارتزاق از سينماست.
حبيب رضايي مسير زندگيام را تغيير داد
علاقه من به بازيگري خيلي زياد بود. هميشه فكر ميكردم چه راهي را ميشود، پيدا كرد كه راه درست باشد. من براي ديدن تئاتر
«عشق آباد» آقاي ميرباقري رفته بودم آقاي حبيب رضايي را ديدم كه از دوستان خانوادگي ما بودند و مدتها از او بيخبر بودم. از او پرسيدم چه كار ميكني؟ گفت به كلاسهاي بازيگري ميروم، از او خواستم كه من را به آن كلاس معرفي كند. آنجا بود كه مسير زندگيام عوض شد. خوشبختانه همسرم هم با من همراهي كرد و به كلاسها رفتم و بعد از آن براي بازي انتخاب شدم تا به امروز.
طبيعي است به دليل چهره ای كه داريد خيليها به شما توصيه كنند كه برويد بازيگر شويد، فكر ميكنيد اين توصيهها در ايجاد انگيزه شما براي رفتن به سمت سينما موثر بود؟
تا حدي بله. با خودم فكر ميكردم دلم ميخواهد بروم و سينما را تجربه كنم. البته اصلا فكر نميكردم اگر آكادميك اين رشته را دنبال كنم و به من كار پيشنهاد شود. قطعا من شانس بالايي داشتم كه اين اتفاق برايم افتاد چون ميتوانستم آن دورهها را بگذرانم، اما شانس بازي نداشته باشم. همانطور كه براي خيلي از همدورهايهاي من اين اتفاق نيفتاد. من فقط با اين ايده كه بروم و شروع كنم به خواندن و يادگرفتن اين راه را شروع كردم و تمام تلاشم را براي يادگيري به كار بردم ولي شانس هم آوردم و اتفاقهاي خوب پشتسر هم براي من ايجاد شد.
سليقه من در انتخاب فيلم
دوست داريد در دسته بازيگران تجاري هم قرار بگيريد؟ منظورمان رسيدن به جايي است که حضور شما بتواند فروش فيلم را تضمين كند.
به اين موضوع فكر نميكنم. اگر قرار باشد فيلمي را انتخاب كنم قطعا سليقه من فيلمهايي است مثل «چيزهايي است كه نميداني»، «آدم» و... . دغدغه من اين سبك فيلمهاست كه متاسفانه بيشتر آنها شايد اجازه اكران هم نميگيرد؛ مثلا فيلم «آدم» با اينكه فيلم خيلي خوبي بود و در جشنوارههاي خارجي چندين جايزه گرفت اما اصلا اكران نشد.
من اين شکل از کار را ميپسندم اما هميشه گوشهچشمي به سينماي بدنه هم داشتهام. مثلا فيلم «زنها فرشتهاند» را كار كردم كه خب خيلي از مردم كه من را در كوچه و خيابان ميبينند، ممكن است فيلمهاي ديگرم را نديده باشند اما «زنها فرشتهاند» را بارها ديدهاند.ولي اگر به من باشد كارهايي مثل «آقا و خانم ميم» و «اسب حيوان نجيبي است» را ميپسندم كه دغدغه اجتماعي دارند.ايدهآلي كه كمتر اتفاق ميافتد
دوست داريد بازيگري باشيد كه سرمايهگذاري روي شما جواب ميدهد يا نه؛ ميخواهيد كسي باشيد كه در محافل هنري مورد ستايش قرار بگيرد؟
زماني كه در يك فيلم بازي ميكنم دلم ميخواهد نظر منتقدان را جلب كنم، البته به هيچ عنوان نميشود نگاه تماشاچي را هم در نظر نگرفت. به اين دليل كه اگر تماشاچي وجود نداشته باشد كار ما مفهوم پيدا نميكند. من زماني موفق خواهم بود كه بتوانم اين دو نگاه را با هم داشته باشم.
روزي که ورق زندگي من برگشت
آن موقع كه دوست داشتيد بازيگر شويد ستاره سينماي ايران چه كسي بود؟
آن زمان فيلم هامون خيلي مطرح شده بود، خانم ها بيتا فرهي، افسانه بايگان، نيكي كريمي و معتمدآريا ستارههاي سينما بودند. آن روزها دغدغه سينما داشتم، به سينما ميرفتم و فيلمها را ميديدم. اما بازيگري برايم يك آرزوي دور بود. فكر ميكردم ميروم دوره كلاسها را ميگذرانم. دوست داشتم يك تجربه به دست بياورم و دوباره برگردم به زندگي سابقم- فكر ميكردم- اما به طور كلي ورق زندگي من برگشت.
نگاه اول براي انتخاب بازيگر مهم است
درحال حاضر در مقوله سينما و هنر نمونههاي موفقي مثل هديه تهراني هستند كه در خيابان به آنها پيشنهاد بازي داده شده است و ماندگار هم شدهاند. با اين حال شما معتقديد از طريق اين پيشنهادها كسي بازيگر نميشود؟
خانم هديه تهراني دوست خوب من ميتوانست فقط يك فيلم بازي كند و ماندگار نباشد. اين نشاندهنده اين بوده كه آن جنم را داشته كه تبديل به يك بازيگر موفق و سوپراستار شود، اما يك در چند ميليون اين اتفاق ممكن است پيش بيايد. بچهها بايد اين موضوع را درنظر بگيرند. به عنوان مثال براي تست ورودي كلاسهاي بازيگري كارنامه وقتي كه بچهها ميآيند همان نگاه اولشان برايمان مهم است، يعني وقتي آنها را تماشا و با آنها مصاحبه ميكنيم از همان ابتدا متوجه ميشويم با چه ديد و توقعي ميآيند.
هر زمان ميتوانيد منتظر يک شخصيت و يک اجراي متفاوت از من باشيد
در فيلم «بيست» كه آقاي كاهاني به من پيشنهاد تغيير چهره را دادند حسابي تعجب كردم چون احساس ميكردم اين شخصيت خيلي از من دور است و قبول اين نقش را در ابتدا منوط كردم به تست گريم و اينكه اين گريم بتواند باورپذير باشد به اين دليل كه حضور با آن چهره جديد ميتوانست در عين جذابيت باعث نابودي فيلم هم شود اما اين اتفاق نيفتاد. اين مسئله تبديل شد به قدم اول براي من. اينكه مهتاب كرامتي ميتواند به چهره اش هم توجه نكند. خب در خاك سرخ هم اين اتفاق افتاده بود اما مديوم تلويزيون قابل مقايسه با سينما نيست. بازگشت سرمايه و اكران فيلم و... مقوله متفاوت از تلويزيون است، بنابراين كارگردانها كمتر ريسك ميكنند. اما آقاي كاهاني و من هر دو اين ريسك را كرديم و به نتيجه مثبت هم رسيديم. اين تغيير چهره ادامه پيدا كرد اما نه به آن شكل بلكه در قالبهاي ديگري مثل نقش زن معتاد، نه يك زن معتادي كه فقط چشمهايش را خمار ميكند و زير چشمانش گود ميافتاد. زني كه كاملا داغان شده بود. اين گريم متفاوت هم براي من تجربه خيلي زيبايي بود. در «اسب حيوان نجيبي است» با اينكه نقش خيلي كوتاهي داشتم اما بابت اينكه آن كاراكتر معتاد را بازي كنم از قبل شروع كردم به كار كردن و حضور در انجياوهاي مختلف و ارتباط با آدمهاي مختلف و به مراكز ترك اعتياد سر زدن، با خانمهايي كه دچار اعتياد شده بودند اما بعد ترك كرده بودند (كه تعداد اين خانمها متاسفانه خيلي كم بود.) بيشتر آنها توانايي ترك موادمخدر را ندارند و بعد تمرين با آقاي كاهاني همه اينها براي من بازيگر راضيكننده بود. در واقع احساس ميكردم دارم كار بسيار متفاوتي انجام ميدهم. ميدانم بيشتر تماشاچيها دوست دارند مهتاب كرامتي با ظاهر هميشگياش را ببينند اما حالا به مخاطبانم فهماندهام كه هر زمان يك فيلم از مهتاب كرامتي اكران ميشود شما ميتوانيد منتظر يك شخصيت و يك اجراي متفاوت باشيد.
چگونه هنرپيشه شدم!
من كلاسهاي بازيگري آقاي تارخ را رفتم. قبل از پايان دوره به من كار اصحاب كهف كه سريال تلويزيوني بود پيشنهاد داده شد، البته بعد از اتمام كار اصحاب كهف دوباره براي اتمام دوره به كلاسها برگشتم.
تا قبل از بازيگري به چه كاري مشغول بوديد؟
درسم تمام شده بود. در رشته ميكروبيولوژي درس خوانده بودم. اما دلم ميخواست وارد عرصه هنر شوم ولي از طريق آكادميك. آن موقع بود كه كلاسهاي بازيگري آقاي تارخ به من پيشنهاد داده شد كه به نظرم دورههاي بسيار عالياي بود. هنوز هم از آموختههايم، استفاده ميكنم.
سال ۷۵ بود كه به كلاسهاي بازيگري رفتم و يك سال بعد هم بازيگري را شروع كردم. ما اتود ميزديم از ما فيلمبرداري ميشد و آرشيو تمريناتمان باقي می ماند. دوستاني كه ميخواستند براي نقشهايشان بازيگر انتخاب كنند، ميآمدند و به آن آرشيو مراجعه ميكردند. خب آنها تمريناتم را ديدند و من انتخاب شدم. در عين حال قبل از پخش سريال اصحاب كهف مشغول بازي در فيلم سينمايي مردي از جنس بلور كار آقاي سهيلي بودم. در همان سال در ۴ فيلم كار كردم و يك تئاتر هم بازي كردم. منظورم اين است كه براي من همه چيز همزمان اتفاق افتاد. آن سال يكي از شلوغترين سالهاي كاريام بود. از آن به بعد از اين اتفاق پرهيز كردم به اين دليل كه پيشنهاد خيلي زياد بود اما فكر ميكردم بازيگر بايد تمام تلاشش را بكند كه چهرهاش تكراري نشود و يك نقش را تكرار نكند. بايد سعي كند هميشه ديده نشود و شايد عدم حضور در تلويزيون به طور دائم به همين دليل بود. به اين دليل كه ديگر سريالهايي مثل خاك سرخ كه خيلي شاخص باشند به ندرت اتفاق ميافتند. درواقع من از تكرار شدن پرهيز كردم.
اين پرهيز از بازي در نقشهاي مختلف را كسي به شما توصيه كرد يا تصميم خودتان بود؟
من هميشه براي انتخاب نقشهايم با تعدادي از دوستانم مشورت ميكنم. تعداد اين مشاورهها خيلي زياد نيست اما چند نفري هستند كه نظرشان را قبول دارم.
خانوادهام دوست نداشتند بازيگر شوم
براي كساني كه ميخواهند وارد دنياي بازيگري شوند چه توصيهاي داريد؟
هميشه اين نكته را به كساني كه به من مراجعه ميكنند، گفتهام، اگر قرار است وارد دنياي هنر شويد و بازيگر شويد حتما درس بازيگري بخوانيد، يعني از طريق آكادميك اين هنر را دنبال كنيد؛ تحصيلات آكادميك هم ميتواند دانشگاهي باشد هم كلاسهاي آزاد بازيگري كه حداقل مطمئن هستيم كلاسهاي خوب و موثري هستند.
آن موقع كه من كار را شروع كردم تعداد كلاسها خيلي محدود بود، آن زمان كلاسهاي امين تارخ بود و كلاسهاي مرحوم استاد سمندريان. براي آن دسته از كساني كه ميخواهند وارد سينما شوند بينهايت صحبت دارم. آن زمان كه ما ميخواستيم به كلاس بازيگري برويم بايد با خانوادههايمان ميجنگيديم تا به ما اجازه رفتن به اين دورهها را بدهند. خانواده خود من به هيچ عنوان راضي نبودند من بازيگر شوم. نگاه خانوادهها به سينما طور ديگري بود. الان علاوه بر تغيير نوع نگرش تعداد كلاسهاي بازيگري هم زياد شده و مقوله بازي راحت و در دسترس است. در آن دوره ما بايد كلي تست ميداديم و هر كسي را هم قبول نميكردند كه حتي بهراحتي تست دهد. الان دوستان عزيزي كه ميخواهند وارد عرصه بازيگري شوند خيلي قدر آن را نميدانند يا شايد خيلي براي آن تلاش نميكنند.
مادرم از ما درسخوانتر بود
معمولا دختري كه تحصيلش را به اتمام رسانده، شغلش را دارد، ازدواج هم كرده است ديگر جرات تغيير مسير ندارد. آن هم تغيير مسيري كه شما از رشته ميكروبيولوژي به سمت دنياي هنر داشتيد چه اتفاقي افتاد كه شما اين جسارت را پيدا كرديد؟
من درسم را تا پايان خواندم. خانواده من علم را ترجيح ميدهند. مادرم همزمان با من فوقليسانس ميخواند، خواهرم داروسازي ميخواند و ما هر سه با هم دانشجو بوديم البته مادرم هميشه شاگرد اول بود. حتما يادتان هست آن موقع نميشد همزمان در دو رشته تحصيل كرد. يكي از دوستانم كه همدانشگاهيام بود در نيمه كار رشته ميكروبيولوژي را ول كرد و كلاسهاي سوره را ادامه داد و از آن طريق وارد عرصه هنر شد. او جسارتش از من بيشتر بود. اما من درسم را تمام كردم. بعد از آن هم فكر كردم خب ديگر اميدي نيست چون فكر ميكردم بدترين حالت شروع بازيگري از طريق آشناييهايي است كه در خيابان به تو پيشنهاد بازي دهند.
جزوههاي مرتب مادر
آنموقع كه من، مادر و خواهرم هر سه همزمان با هم دانشجو بوديم درشب امتحان من و خواهرم دربهدر دنبال كسي ميگشتيم كه جزوه كامل داشته باشد. اما درمورد مادرم اين اتفاق برعكس بود تمام هم دانشكدهايهاي مادرم ميآمدند و جزوههاي مادرم را كه هميشه مرتب بود، قرض ميگرفتند. پدر من ارتشي و بازنشسته شده است و حضورش كمك مهمي بود به مادرم تا بتواند همزمان با بزرگ كردن بچهها درس هم بخواند.
من از زماني كه به ياد دارم، كار كردهام؛ وقتي دانشجو بودم، تدريس خصوصي ميكردم، در آزمايشگاه دانشگاه نيز مشغول به كار بودم. هميشه ياد گرفتم كه بايد كار كنم. پول تو جيبيام را از پدرم ميگرفتم ولي هميشه كارم را هم انجام ميدادم.
با آرايش بازيگر نخواهيد شد
بعضي از خانمها ميآيند هفت قلم آرايش كردهاند ما آنها را حتي راه هم نميدهيم كه وارد ساختمان شوند. ما ميگوييم بايد ظاهرتان از ابتدا ظاهر يك دانشجو و دانشآموز باشد كه ما بدانيم براي شما چه چيزهايي اهميت دارد و بعد از آن وارد مراحل آشنايي آنها با هنر و سطح مطالعات و آشنايي آنها با ادبيات و شعر و سينما و تئاتر ميشويم. بعضيها از ابتدا هدفشان اين است كه با چهره، فيزيك و نوع آرايش و برخوردشان به شما بگويند كه من بايد انتخاب شوم، در فيلم بازي كنم و تبديل به يك سوپراستار شوم.اما اصلا چنين اتفاقي قرار نيست پيش بيايد.
در دنيا زيبا بودن يك بازیگر امتياز منفي براي او نيست. مثلا كري گرانت هيچوقت حاضر نبود بدون كت و شلوار حاضر شود. اين اتفاق در ايران خيلي براي يک بازيگر امتياز خوبي نميشود مثلا شما در اسب حيوان نجيبي است سعي داشتيد با ظاهر متفاوت ديده شويد. چرا بايد يك بازيگر خوشچهره اصرار به شكستن ظاهرش داشته باشد؟
من مسير تغيير چهره را از خاك سرخ در تلويزيون و در مديوم سينما از فیلم بيست شروع كردم. براي خود من اين كارها تجربه لذتبخشي بود چون ميدانستم در آن حيطه تعداد نقشهايي كه به من فكر ميشود و من ميتوانم در آنها ايفاي نقش كنم بيشتر است. اين براي يك بازيگر ايدهآل است كه بتواند در نقشهاي متفاوت بازي كند و فقط يك استايل را تكرار نكند. البته آن هم روشي است كه شايد خيلي از دوستان به آن توجه نكنند. ولي من احساس كردم يا حداقل سعي كردهام روش متفاوتتري داشته باشم. همچنين دوست دارم با كارگردانهاي جوان و جسور كار كنم كه ايده متفاوتتري براي حضور در سينما دارند. آشنايي من با كاهاني باعث شد كه يكي از اين تجربهها شكل بگيرد. البته اين تجربه دليل بر آن نيست كه تا ابد بخواهم چهرهام را بشكنم. اما اين ترس را هم ندارم كه اگر قرار شد اين اتفاق بيفتد پا پس بكشم. اما از آنجايي كه بايد تلاش كرد كه اين موضوع تكرار نشود و به كليشه تبديل نشود فيلمهايي را هم بازي ميكنم كه چهره خود واقعي من است. مثلا در كارهايي مثل چيزهايي هست كه نميداني، گريمور به من ميگفت خب چه كار كنيم. گفتم همان كاري كه خودم هميشه ميكنم. همان بودم و در فيلم همان اتفاق افتاد. آن نوع ظاهر براي خودم ايدهآل است ولي نميشود اين دو مسير جايگزين هم شوند، دوست دارم هر دو راه را با هم ادامه دهم و جلو بروم.
از كارگردانهاي جوان دستمزد بالا نميگيرم
آيا دستمزد بازي با گريم متفاوت بالاتر است؟
نه. من خيلي مواقع با كارگردانهايي كار كردهام كه بيشتر دوستان جواني هستند و تازه ميخواهند شروع به كار كنند و تمام تلاششان را كردهاند كه بتوانند تهيهكننده را راضي به همكاري كنند. در بيشتر مواقع من و همكارانم دستمزدمان را كامل نميگيريم، كمك ميكنيم كه فيلم ساخته شود. البته زماني كه مطمئن باشيم كارگردان آن تيزهوشي، انگيزه و مهارت را براي ارائه يك فيلم متفاوت دارد. احساسم اين است كه كارگردانهاي جوان ما ايدههاي بكرتري به سينما ارائه ميدهند. ما كارگردانهاي جوان خيلي خوبي داريم و واقعا خوشحال هستم كه در سينما حضور دارند. آقاي كاهاني، آقاي صاحبزماني، كيوان عليمحمدي و اميد بنكدار و روحا... حجازي همه جزو اين دسته از كارگردانهايي هستند كه آمدهاند كه چيزي به سينماي ايران اضافه كردهاند. اينطور نيست كه بگويم من در آن فيلمها بازي ميكنم كه بتوانم حرفم را بزنم و آن چيزي كه من ميخواهم در آن اتفاق بيفتد بههيچ عنوان اينطور فكر نميكنم. من در اين دست فيلمها ياد ميگيرم كه چگونه ميتوانم بازي متفاوتي را ارائه دهم.
زود بخواب، صبحانه را کامل بخور و...
چطور جواني خود را حفظ ميكنيد؟ آيا مراقبتهاي خاصي براي انجام ظاهر لازم است؟
من سعي ميكنم شبها خيلي زود بخوابم، به تغذيهام ميرسم و پرخوري نميكنم. به دليل اينكه مادرم متخصص تغذيه است و در خانوادهاي بزرگ شدهام كه خيلي به نوع خورد و خوراك توجه ميشود. صبحها ساعت
8- 03/7 بيدار ميشوم. حتما 8 ساعت در روز را ميخوابم. شبها زود شام ميخورم و معتقدم نبايد لحظهاي كه ميخواهي بخوابي شام بخوري. چون اگر اين كار را انجام دهي كابوس ميبيني. (يعني من ميبينم) صبحها كه بيدار ميشوم حتما آب ميخورم. ولي آب خيلي يخ نميخورم. آب خوردن جزو جداييناپذير زندگي من است و آب را با درجه حرارت اتاق يكنواخت ميكنم. زيرا آب خيلي يخ ميتواند اذيتتان كرده و ايجاد اسپاسم معده كند. صبحانه را حتما كامل ميخورم. زيرا اين موضوع ميتواند كمك كند كه اندامم ثابت بماند. برنج را محدود ميخورم و اگر قرار باشد همراه با غذايم برنج بخورم حتما شام كمتري ميخورم، من با خانوادهام زندگي ميكنم طبيعي است كه غذاي ايراني در خانه جايگاه هميشگي را دارد. اما شام در خانه ما هميشه سبك سرو ميشود اكثرا يا سبزيجات پخته ميخوريم ياسالاد يا حتي نان و پنير.
پ
نظر کاربران
چه اعتماد به نفسی!!!یعنی اصلا آرایش نمیکنه و این چهره ی طبیعی خودشه؟؟فکر کرده که گوشای ما مخملیه......
پاسخ ها
آرایش که چه عرض کنیم علاوه بر جراحی های متعدد صورت گریم هم می فرمایند و بله ما را گوش مخملی فرض کردن!
سلام
چقدر جالب درباره ارایش یک زن، افرادی که شاید مرد و نامحرم باشند نظر میدن.
هیچکس حتی لحظه ای با خود نمی اندیشد که آیا ما مسلمان هستیم یا ....
پاسخ ها
ميشه بيشتر توضيح بدي؟! منكه نتئجه منظورت نشدم. ارتباط خط اول و دوم كامنتت رو هم پي نبردم!!!!!!!!!!
امیر ح عزیز سلام
من منظورم این بود که درباره آرایش کردن یک زن، نظر دادن سبب عادی شدن این موضوع بین ما شده. بعد همان اتفاقی که در هالیوود روی داد، اینجا هم همان می شود.
م رضا مرسي از توضيحت
Na,khodeeish dg arayesho mikone.por vazehe!!!
Jarahi k manam nemikonam,in k ajib nissss!kheyliam az in khoshgeltaraaam!!:)))))
پاسخ ها
معمولا كساي كه چهره زشتي دارند با اين حرف ها بخودشون دلداري ميدن :-)))
آرایش مهتاب کرامتی در حد گریم ساده است نه آرایش های غلیظی که همه ی اجزای صورت ۳ برابر شود!
ببین من عاشق قیافه و هیکلتم ولی خیلی باحال چاخان کردی مردم از خنده این فیلم نیمه پنهانت بووووود لبت توش قلمبه قلمبه بود تازه تزریق کرده بودی
منم هیچ وقت آرایش نمی کنم!............
nagofte arayesh nemikonam gofte ba gaft ghalam arayesh kasi ro bazigar nemikonan manzoresh eine ke bayad estedadd dashte bashi na faghat zibayi
یعنی خبر مهم تر از ارایش کردن یا نکردن این خانم نبود ؟؟؟که چی حالا ؟؟؟
پشت صحنه ی فیلم زن ها فرشته اند سکانس سفر به کیش و هواپیما رو ببینید متوجه میشید که ایشون جراحی کردند یا نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اگه جراحی کرده خیلی کم نه مثل نیوشا ضیغمی.شما اگه مردان انجلس رو ببینید که اولین کارشه تا الان زیاد فرق نکرده.تازه خیلی هم بازیگر حرفه ای هست
نظری ندارم
یعنی بینی این خانم با اون سراشیبی و حالتی که داره معلومه که یکبار نه که حداقل دو بار بردتش زیر تیغ جراحی. گونه ها و ابروهای کاشته رو هم که نگو. نمی دونم اینقدر تظاهر برای چیه. خانم هنرپیشه هستی فقط مریم طاهره که نیستی کسی انتظار دیگه ای داشته باشه. نصف بیشتر نقشهات هم به خاطر چهره ته. همین.
زنهای حسود ....این قیاقه طبیعی خودشه
شماها یا نفهمین یا خودتونو به نفهمی میزنین(خانمای ...)....مهتاب کرامتی از اعد جونییش این ریختی بوده و هست و فقط در پنجاه سالگی تغیر میکنه اونم خیلی کم...راضشم ماسک صورته که با آباکادو و گیاهان سرد به صورت زیبا و دلرباش میزنه....شما ... جای اینکه با صدتا عمل ملیونی خودتونو خوشگل کنید یکم ازش یاد بگیرید و مطلب بخونید....