روح الله خالقی؛ موسیقی دان و تصنیف سازی نوآور
روح الله خالقی در سال ۱۲۸۵ خورشيدی در کرمان زاده شده، دوره کودکی را در حال و هوای انقلابی مشروطيت گذراند و بعد که به سبب انتقال پدر به تهران آمد، در مدرسه آمريکايی ها مشغول به تحصيل شد.
زادروز : ۱۲۸۵ خورشیدی کرمان، ایران
درگذشت : ۲۱ آبان ۱۳۴۴ (۵۹ سال) سالزبورگ، اتریش
آرامگاه: گورستان ظهیرالدوله تهران
ملیت: ایرانی
پیشه: استاد موسیقی ایرانی، آهنگساز، موسیقی دان، پژوهشگر
همسر : ایرانالملوک جهانسوزشاهی
فرزندان : گلنوش، فرهاد و فرخ
نوآوری از آنجا که خلاف عادت و سنت عمل می کند برای به راه افتادن و از جريان باز نماندن، به نيرويی بزرگ تر از نيروی يک فرد نياز دارد. يک نفر"متبکر" می شود ولی پيروان او هستند که به ابتکارات استمرار می بخشند.
هرچه تعداد پيروان بيشتر باشد نو آوری زودتر به يک جريان اجتماعی - فرهنگی تبديل می شود و آسانتر پذيرش جامعه را به دست می آورد.
بهترين نمونه برای پذيرش نو آوری از سوی جامعه شايد مورد شعرنو در ايران باشد. نيما، طلايه دار نوآوری بود. ولی اگر پيروانی گاه پرشور تر از خود او نمی بودند و نوآوری های او را دستور العمل خود قرار نمی دادند شعر نو نيمايی به اين سادگی ها از سوی جامعه پذيرفته نمی شد.
البته تعداد پيروان او در مقايسه با شمار جانبداران نيما اندک بود و همين امر بار مسئوليتی را که آنها به دوش می گرفتند سنگين تر می ساخت.
در ميان رهروان ثابت قدم راه وزيری، يکی از شاگردان و همکاران بعدی - او گردنی فرازتر دارد: روح الله خالقی که شيفتگی اش در برابر وزيری رابطه آن دو را تا مرحله مريد و مرادی پيش برده است.
خالقی با صداقت تمام هر جا که دستش رسيده، در فراگير ساختن آموزه های وزيری کوشيده است.
زندگی و کار
روح الله خالقی در سال ۱۲۸۵ خورشيدی در کرمان زاده شده، دوره کودکی را در حال و هوای انقلابی مشروطيت گذراند و بعد که به سبب انتقال پدر به تهران آمد، در مدرسه آمريکايی ها مشغول به تحصيل شد. پدرش که خود دستی در موسيقی داشته غالبا نوازندگان سنتی را به خانه خود دعوت می کرد و گوش روح الله با نواخته های سنتی آشنا می شده است.
از سوی ديگر در مدرسه آمريکايی ها به گفته خود او خانم "جردن" هر روز پيش از آغاز درس، ارگ می نواخته و دانش آموزان همپای آن سرود و ترانه می خوانده اند. روح الله از اين راه با نوعی از موسيقی بين المللی نيز انس گرفت.
پس از آن ۱۵ ساله بود که "درويش خان" را ديده و يکسال بعد يعنی در سال ۱۳۰۱ برای نخستين بار در گراند هتل تهران با عارف قزوينی و موسيقی برانگيزاننده او آشنا شد و سرانجام در اوائل زمستان سال ۱۳۰۲ با ديدن نخستين آگهی گشايش مدرسه موسيقی وزيری با اشتياق، بلادرنگ و بدون اجازه پدر در آن نام نويسی کرد.
روح الله مخالفت های پدر را نيز از راه های مختلف فرونشانيده و با آن که تحصيل عمومی خود را در دارالفنون که تمام شده، به سراغ دانشسرای عالی رفت ولی دل و جانش همچنان در بند موسيقی ماند.
روح الله خالقی در دوره رياست علينقی وزيری در هنرستان عالی موسيقی يار و همکار نزديک او بود و بار دوم حتی به معاونت هنرستان برگزيده شد.
ولی دلگيری هايی که از سازمان های دولتی داشت او را برانگيخت که به ياری دوستان دوره تحصيل، انجمنی به نام موسيقی ملی بوجود آورد. اين انجمن که بزودی برای خود کلاس های درس، ارکستر بزرگ و يک باشگاه بنياد کرد، نتوانست بيش از پنج سال دوام بياورد.
تنگناهای مالی و گرفتاری های اداری، سبب شد که از استقلال خود چشم بپوشد و در سال ۱۳۲۸ وابسته به اداره هنرهای زيبای کشور شود که بعدها خود به وزارت فرهنگ و هنر تبديل شد.
به اين ترتيب "انجمن موسيقی ملی" در شکل و شمايلی گسترش يافته، نام "هنرستان عالی موسيقی ملی" را بر خود نهاد، هنرستانی که روح الله خالقی ۱۰ سال تمام سرپرستی آن را عهده دار بود.
ولی چون به هيچ يک از پيشنهادهای او عمل نشد، او از راديو نيز کناره گرفت. به طور کلی سرخوردگی های ناشی از برخورد با موانع، خالقی را که روحيه ای حساس و آسيب پذير داشت به کناره جويی از کار های اداری وا داشت.
آهنگسازی
روح الله خالقی در قلمرو آهنگسازی، همان شيوه ای را دنبال کرد که در مکتب وزيری آموخته بود. از يک سو برای ريتم و وزن اهميت ويژه ای قائل بود و از سوی ديگر معتقد بود که موسيقی ايران نيز بايد به راه چند صدايی شدن برود تا از ملالی و يکنواختی در امان بماند و تاثير و جاذبه بيشتری پيدا کند.
البته او نيز چون وزيری برای اين کار در جستجوی راه و روشی بود که با ويژگی های موسيقی ملی سازگار باشد.
به نظر خالقی پيوند تاريخی و اغراق آميز شعر و موسيقی، در جامعه ای که به شعر عشق می ورزد، نمی گذارد موسيقی خالص پرورش پيدا کند.
در اين گونه آثار او آسوده تر می توانست روش های نوآورانه خود را در زمينه چند صدايی شدن موسيقی تجربه کند.
آفريده های خالقی بر روی شعر شاعران کلاسيک و معاصر نيز غالبا دارای مقدمه ای طولانی است که به نظر می رسد برای جلوه دادن به موسيقی خالص ساخته و پرداخته شده است.
روح الله خالقی آفريده های دل انگيز ديگری نيز دارد. پيش از همه بايد از سرود ای ايران ياد کرد که همراه با متن برانگيزاننده"حسين گل گلاب" در سال های اخير عملا به سرود ملی مردم ايران تبديل شده است.
از اين سرود جاودانه که بگذريم بايد از ترانه هايی جون "بوی جوی موليان" (بر روی شعری از رودکی)، لاله آتشين، می ناب، جام جم و حالا چرا؟بگوييم که هنوز پس از سالها که از آفريدن آنها می گذرد، بهترين نمونه های تصنيف سازی و تلفيق درست شعر و موسيقی به شمار می رود.
علاوه بر اين مقالات بيشماری از او در مجلات چنگ، موزيک ايران، موسيقی، راديو ايران و پيام نوين انتشار يافته که همه در توضيح و تشريح ويژگی های موسيقی ملی گذشته و حال و راه و روش آينده آن است.
خالقی، در بيست و يکم آبان ماه سال ۱۳۴۴ پس از چند عمل جراحی ناموفق در شهر سالزبورگ در اتريش چشم از جهان فرو بست.
نظر کاربران
روحش شاد و یادش گرامی باد
آثار فاخر استاد خالقی با اشعار شهریار و رهی معیری،پیانوی مرتضی محجوبی و صدای جادویی و آرام استاد بنان در آثاری همچون کاروان،حالا چرا،بهار دلنشین،می ناب،گریه کن و... بهترین نمونه های موسیقی کلاسیک ایرانی هستند و چقدر خوب و ضروریه که ما مضامین فرهنگ و تمدن کهن ایرانی رو با این آثار بشناسیم و به هویت و سرگذشت ایران پی ببریم.