گزارشی از زندگی سیاسی مرد خبرساز این روزها
سوژه ای به نام حبیب الله عسگراولادی مسلمان
حبیب الله عسگراولادی، مرد شماره یک موتلفه ای ها، با حرف هایش درباره موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی این روزها سوژه برتر سیاست و رسانه است...۸۰ ساله است پیرمرد موتلفه ای ها، هشتاد سالی که ۶۰ سالش به سیاست ورزی گذشته است!
پیرمرد معمولا خیلی با حوصله، آرام و شمرده حرف می زند، با لایه های مختلف اهل سیاست رفت و آمد دارد، معتبر و معتمد هم هست، چه در بازار و چه در سیاست. این روزها اما حرف هایش جنجال برانگیز شده است. این حرف ها را سه سال پیش، پس از روزهای تند و تلخ انتخابات 88 هم زده بود ولی چنین بازتابی نداشت.
می گوید همه هدفش این است که موسوی و کروبی را از دست جنبش سبز و فتنه گرهای خارجی نجات دهد ولی پاسخ می شنود که برای بازگشت این چهره ها، راهی جز توبه نیست و این کارها، زبان اصلاح طلبان را دراز می کند.
واکنش ها علیه او چنان تند بوده که زمزمه های جدایی او از حزب موتلفه و حتی قطع ارتباط برخی نهادهای اصولگلرا با حزب موتلفه یا جبهه پیروان خط امام رهبری به میان آمده است.
بیوگرافی یک سیاستمدار
۸۰ ساله است پیرمرد موتلفه ای ها، هشتاد سالی که ۶۰ سالش به سیاست ورزی گذشته است، شصت سال پرماجرا و پرحاشیه. نام کاملش حبیب الله عسگراولادی مسلمان است.
شایع شده بود که پسوند مسلمان به سبب یهودی بودن اجدادش است ولی خودش توضیح داد: «اداره ثبت احوال منطقه در محله امامزاده یحیی بین خیابان ری و سیروس هم مسلمان و هم یهودی را ثبت می کرد. در شناسنامه ها که می نوشتند، ملیت و تابعیت بعد از اسم و فامیل بود. ملیت ما هم اسلام یا مسلمان بود. نویسنده شناسنامه وقتی عسگراولادی را نوشته، مسلمان را آن طرف ملیت ننوشته. کیهان ضدانقلابیون، چاپ لندن گفته عسگراولادی جدیدالاسلام است، پدر و مادرش یهودی بودند. بعضی گفتنداین مسلمان را عوض کن، جواب دادم افتخار می کنم به مسلمان بودن.»
برخلاف خودش که عشق سیاست است، خانواده پیرمرد چندان اهل سیاست نیستند. مهمترین خبر درباره خانواده اش، عروسی پسرش یوسف در سال ۸۶ بود که برگزار شدنش در تالار فرمانیه، ماشین لوکس داماد، منوی شام و اجرای برنامه طنز، مدت ها حاشیه ساز شد برای پیرمرد.
عسگراولادی کلا اهل مطبوعات است، مدام مصاحبه می کند ولی معمولا مصاحبه هایش مکتوب است. کمتر اهل نوشتن و نوشتن سرمقاله در روزنامه رسالت، از جمله کارهای تازه اش است.
سالیان دراز است که عضو هیات منصفه مطبوعات هم هست. عسگراولادی کتاب خاطرات هم دارد، کتابش بهمن ۸۹ با حضور لاریجانی رونمایی شد. در این کتاب ۲۲۶ صفحه ای در هفت فصل به زندگی سیاسی اش پرداخته که اغلب به روزهای زندان و و مبارزه قبل از انقلاب اختصاص دارد.
فصل اول، از حبس ابد تا انقلاب
متولد دماوند است. این سیاستمدار کارکشته، خانوادگی اهل بازار بودند، به خصوص دایی اش، حبیب الله هم در نوجوانی یک سالی به منزل دایی رفت ولی این رفت و آمد سبب نشد که او راه اسدالله را برود - اسدالله یک بازاری تمام عیار شد و «حاجی ترانسفر» لقب گرفت - بلکه ترجیح داد که یک سیاستمدار تمام عیار شود.
مدتی البته برنج فروشی و آهن فروشی کرد ولی رفت و آمدش با تیپ های مذهبی بازار، سبب شد که با سیاست گره بخورد. نخستین تجربه تلخ سیاسی زندگی اش را خیلی زود تجربه کرد، بازداشت در 16 سالگی به دلیل حضور در راهپیمایی سیاسی.
23 ساله بود که به همراه دوستانش، هیات مؤید را در مسجد امیرالمومنین راه انداختند. در این میان به قم هم رفت و آمد داشت و گفت و گوی اتفاقی اش با مهدوی کنی در اتوبوس تهران - قم او را به بیت امام (ره) می کشاند. اندکی بعد هیاتشان با هیات اصفهانی ها که با چهره هایی چون بادامچیان و میرمحمدصادقی عضوش بودند، آشنا می شود و پایه های تشکیل موتلفه آماده می شود.
سال ۴۳ اما یکی از مهمترین حوادث زندگی سیاسی او رقم خورد. حسنعلی منصور توسط شاخه نظامی مؤتلفه (یا بنا به روایتی به سفارش شاخه نظامی مؤتلفه) ترور شد و او نیز به جرم نگهداری چمدان اسلحه دستگیر و به حبس ابد محکوم شد.
سال ۵۶ اما درخواست عفو نوشت و آزاد شد. در این دوران برخی دیگر چون کروبی هم چنین درخواستی نوشتند. استدلالشان که با مخالفت برخی انقلابی ها روبرو شد، این بود که مبارزه با مارکسیسم در بیرون خیلی مهم شده و ارزشش را دارد که از زندان بدین طریق بیاییم بیرون.
فصل دوم، از وزارت تا ریاست
او پس از انقلاب هم پیگیر فعالیت های جربی بود و مدت ها در حزب جمهوری اسلامی، کلاس اخلاق برگزار می کرد. در عرصه اجرا، پس از انقلاب، در مجلس اول به عنوان نماینده تهران حضور داشت، سال 60 هم سوء قصدی به جانش انجام شد که ناکام ماند. تجربه وزارت هم دارد.
در کابینه رجایی و باهنر، وزیر بازرگانی بود. زمانی که مهدوی کنی نخست وزیر شد، باز هم در همین سمت باقی ماند ولی در دولت موسوی کارش با چهره هایی چون بهزاد نبوی گره خورد و استعفا داد.
بعدها از مخالفان نخست وزیری موسوی شد و از چهره های اصلی 99 نفری بود که با وجود نامه امام (ره)، حاضر نشدند به نخست وزیر رأی مثبت بدهند. مدتی هم رئیس سازمان اوقاف بود. او در دوره دوم و چهارم انتخابات ریاست جمهوری هم کاندیدا شد ولی در هر دوره کمتر از 2 درصد آرا به دست آورد.
عسگراولادی در دولت هاشمی، مسئولیت خاصی نداشت. این مسئولیت نداشتن البته سبب قطع ارتباط او نشد، او از جمله حامیان ویژه هاشمی است. رئیس مجمع تشخیص مصلحت را مجتهد سیاسی می داند. اعتقاد دارد در دنیا چراغ برمی دارند و دنبال چهره هایی چون هاشمی می گردند و حتی در دفاع از هاشمی، نامه انتقادی به حسین شریعتمداری می نویسد و یا به تندی در سرمقاله روزنامه رسالت، نوشته های رسایی علیه هاشمی را حرکت در پازل دشمن می داند.
در دوران خاتمی، فعالیت اجرایی چندانی نداشت و به تدارکات پشت پرده برای هماهنگی اصولگرایان مشغول بود. انتقادهای تند و تیزی هم علیه اصلاح طلبان مطرح کرد و نامه نگاری هایش با محمدرضا خاتمی، دبیرکل حزب مشارکت، از جمله رویدادهای مهم حزبی آن دوران محسوب می شود.
او در این سال ها بیشتر در کسوت دبیرکل جمعیت موتلفه اظهارنظر می کرد، سمتی که از سال ۶۹ داشت و سال ۸۳ به نبی حبیبی واگذارش کرد. عسگراولادی دبیرکلی جبهه پیروان خط امام و رهبری که جمعی از تشکل های اصولگرا را برعهده دارد نیز هست. عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و نمایندگی ولی فقیه در کمیته امداد امام خمینی و ریاست اتاق بازرگانی ایران و چین را هم به کارنامه اش بیفزایید.
زورش البته در بازار بیشتر از ریاست این اتاق است، برادرش و خیلی از نزدیکان سیاسی اش که روزگاری معاونان او در وزارت بازرگانی بودند، بازار تهران، اتاق بازرگانی تهران و ایران را در اختیار دارند. تیرماه ۸۹ که بین بازار و دولت بر سر مالیات اختلاف افتاد و کار به تعطیلی بازار کشید، در دقیقه ۹۰ او وارد ماجرا شد. اطلاعیه بازاری ها با تایید او منتشر شد و غائله به صورت موقت خوابید.
رابطه اش با دولت احمدی نژاد پرفراز و نشیب بود. در انتخابات ۸۴ او حامی لاریجانی بود ولی نشد. در سال ۸۸ مانند خیلی از اصولگرایان به ناچار پشت سر احمدی نژاد ایستاد. در ماجراهای مشایی با احمدی نژاد، دیدار کرد و خواستار برکناری مشایی شد ولی پاسخ شنید که به جای این درخواست، برود جلسه ای با مشایی بگذارد ببیند حرف حساب او چیست. جلسه ای که برگزار نشد و رابطه عسگراولادی با دولت به شدت تیره شد تا جایی که در ماه های اخیر، او سرمقاله های تند و تیز نوشت و در روزنامه رسالت و به کنایه نوشت دوستان مردم اسرائیل، در کنار احمدی نژاد نشسته اند.
فصل سوم، سودای دوباره برای ریاست جمهوری
پیرمرد سیاستمدار اما این روزها باز فعال شده است. همیشه البته همینطوری بوده است. سال 89 در مراسم رونمایی از کتاب خاطراتش، لاریجانی به همین منش و روحیه اش اشاره کرد و به شوخی گفت البته این جوانی سبب نشود که یهو هوس تجدید فراش و ازدواج کنید.
چنین هم بوده است، او فقط در زندگی سیاسی مدام هوس تجدید فراش می کند. چه که این روزها، علاوه بر حرف هایش درباره اصلاح طلبان که با استقبال آنها نیز روبرو شد و نامه تقدیر و تشکر برایش فرستادند، در اندیشه ریاست جمهوری هم هست.
البته موتلفه ای ها همواره در چنین اندیشه ای بوده اند. سال 76 پشت سر ناطق ایستادند ولی خاتمی برنده شد. سال 84 پشت سر لاریجانی ایستادند ولی بازی را به احمدی نژاد باختند. انتخابات 92 را می توان سومین تلاش جدی عسگراولادی و یارانش برای حضور موثر در انتخابات ریاست جمهوری دانست. اکنون به صورت نصفه و نیمه پشت سر ائتلاف سه نفره حداد عادل، قالیباف و ولایتی ایستاده اند.
از چهره های نزدیک به آنها حرف کاندیداتوری متکی، پورمحمدی و حتی نهاوندیان هم هست. با اینحال گفته اند که کاندیدای اختصاصی نخواهند داشت و احتمالا به یکی از آن سه نفر می رسند.
کلا پیرمرد و دوستانش اهل ائتلاف هستند، در انتخابات مجلس هم ائتلاف کردند ولی بازی را بدجوری باختند. دو چهره ارشد حزبشانیعنی حبیبی و بادامچیان رأی نیاوردند و همین باخت سبب شد برخی از حزب آنها به عنوان مدرسه پیرمردها نام ببرند و نصیحت شان کنند جوانگرایی کنند. نصیحتی که ناشنیده ماند و اینک سرنوشت پیرمردها به انتخاباتی دیگر گره خورده است.
روزگاری که بهارش توفانی بوده است، از قدیم گفته اند سالی که نکوست از بهارش پیداست ولی خوب پیرمرد از این سال ها زیاد دیده، موهایش را که در آسیاب سفید نکرده. او اهل سیاست است، پیچیده با حوصله و باتجربه، حتی اگر دوباره هم ببازد، بلد است چطوری گلیمش را از آب بیرون بکشد، این را بارها نشان داده است.
نظر کاربران
درود بر جسارت و صراحت سیاست ورزان ایران، چه اصولگرا باشه چه علی مطهری چه هرکس دیگه ای از اصلاح طلبان.