یک هفته ۷ چهره: تحت تاثیر آزارِ پدر گلشیفته و «ستایش»
گفت و گوی تلفنی خصمانه، طلبکارانه و قضاوت گرانه میان مثلا خبرنگار یک تلویزیون اینترنتی تازه تاسیس و بهزاد فراهانی پیشکسوت، هنگامی که به بازخواست و گل درشت کردن زرد مآبانه ی غیرضرورِ آن چه که گلشیفته کرده رسید؛ تن و روح و روان یک پدر را رنج داد، و ساحتِ هنر و فرهنگ ایرانشهری رقت انگیز شد.
گفت و گو (گفتمان) و فهم و درک دو سویه یک رویه اند در یک فرهنگ، شاید کلیشه ای به نظر بیاید اما جامعه ای که گفت و گو و دیالوگ در آن رواج نداشته باشد هرگز به صلح نمی رسد. گفت و گو آدابی هم دارد و اصولی که اگر با شکلهای دیگر ارتباط خلط شود نه تنها به تفاهم نمی رساند، بلکه انسداد و سوء تفاهم بیشتری را در جامعه رواج می دهد. جامعه ایرانی هم دچار شکل های دیگری از حرف زدن شده که گاها با گفت و گو اشتباه گرفته می شود. منظور از شکل های دیگر، دقیقا همان فرمی است که در آن نه تحمل وجود دارد، نه فرصت شنیدن حرف های طرف مقابل و نه اخلاق متعارف. در این شکل از حرف زدن ها دو طرف مقابل هم می نشینند تا به وقت اش مچ گیری کنند و طرف مقابل را گوشه رینگ بیاندازند، ملغمه ای از انتقام و رجزخوانی و عقده گشایی و در نهایت جلب افکار عمومی یا همان خود نمایی.
ما سال ها تلاش کردیم که به گفت و گو برسیم، اما جایی نزدیک به لحظه ی شنیدن و تحمل، انگار پیچ آخر را اشتباه رفتیم. حالا هر فرصت و مجال و سوژه ای دست دهد حال هم را بدجور می گیریم تا نشان دهیم «ما می توانیم»، اتفاقا از همان توانستن های نمایش گونه شروع شد و این عقده سر باز کرد و حالا بوی تعفن اش همه جا پیچیده. از همان «بگم ها» چنین خلق و خویی رواج پیدا کرد و قبح اش ریخت و حالا فرقی نمی کند، نود فردوسی پور باشد و یا هفت افخمی و فراستی و رفقا؛ فکر کنید منتقد سینما مقابل کارگردان نشسته و برای نقد فیلمش تعبیر بی عرضگی را به کار می برد، بعد از جایی دیگر خبر می آید کمدین درجه یک و تاپ سینما صد هزار تومان عاریه بیست سال پیش را به رخ همان فراستی می کشد و طلاق همسرش را هم یادآوری می کند. بعد خبرنگارنمایی گمنام و بدون جایگاه ولی در پیِ خرده نامی به هر قیمتی و حرمتی، جلوی دوربین ژست فاتحانه می گیرد و تن و روان یکی از پیشکسوتان هنر ایرانشهر را می لرزاند. این ها گفت و گو نیست، جدل هم نیست؛ این ها یک سره حب و بغض و جنگ است و جای گلوله و فشنگ هم، «کلمه» یاور این جنگ طلبان شده است.
عجالتا مساله اما این نیست که چرا قائل به گفت و گو نیستیم و یا چرا انقدر لُع دیده شدن داریم. هر کسی در هر جایگاهی می تواند آن طور که می خواهد رفتار کند (اگرچه این مصداق توانستن از هرچه ناتوانی است پست تر است) به قولی هر که را در قبر خودش می خوابانند. بپذیریم گفت و گو در این روزها بدجور زمین خورده و ما هم لگدش میزنیم. هر لحظه از درک متقابل دورتر می شویم اما وجدانا بعضی عناوین را بد نام نکنیم. باور ما از «خبرنگار»، ذهنِ نترس، افشاگر و جست جو گری در پی حقیقت است که چراغ روی ناراستی ها می اندازد؛ منتقد را کمک حالِ فرهنگ و هنر می دانیم و البته مِستِر رئیس جمهور را حاکمی عادل و کاربلد و عملگرا می پسندیم ( مگر جز این است که معنای حکومت، «دهنه زدن» و داوری و تادیب است؟) ؛ رجزخوانی و حال گیری بیشتر به کار سکانس های پر ضرب منقضی شده هالیوودی می آید.
پی نوشت: از یاد نبریم که این «مُد پرده دری»، از آن خبرنگارِغافل تا فراستیِ آگاه، یک سرِ دیگر هم دارد؛ مخاطبِ بی حوصله این روزها که گویا جنجال و پرخاش و حاشیه ولو از اساس مغرضانه و حتی فِیک را به آگاهی و حقیقت میفروشد که تحلیل این خود گفتاری جداگانه می طلبد.
ضرب و شتم یک پرستار در قزوین توسط بیمار و همراهان، از آن جنس اتفاقاتی بود که هر از چندگاهی در گوشه و کنار ایران تکرار می شود.
طبیعتا همه ما اذعان داریم که افراد در شرایط نامساعد و وخیم به بیمارستان مراجعه می کنند با کلی تنش و عصبیت؛ و از همان بدو ماجرا آمادگی و استعداد بالقوه ای برای نزاع و درگیری در آنها وجود دارد. این را بگذارید در کنار «همه نارسایی های ابزاری و انسانی» که می دانیم در اکثر مراکز درمانی وجود دارد و نیاز به بازگو کردنش نیست. از قضا در پیشانی بیمارستان و جلودار همه ی این نارسایی ها، پرستاران نگون بختی قرار دارند که خیلی بیشتر از نفعی که می برند آسیب می بینند و حرف و گِله می شنوند (که در واقع نفعی هم نمی برند، نه تقدیری و نه احترامی؛ حتی دستمزدشان با ماه ها تاخیر و منت پرداخت می شود).
در واقع بیماران و همراهانشان در مراجعه به مراکز درمانی در وهله ی اول با پرستار ارتباط مستقیم دارند و تمام مطالباتشان را از پرستاران طلب می کنند. در این میان ارتباط بیماران با پزشک حالت خشک، رسمی و کوتاهی است، از طرفی پزشکان واجد احترامی بعضا کاذب هستند و همین می شود که اوضاع برای پرستارانِ نگون بختِ ما بغرنج تر می شود. شاید ایراد کار آنجایی است که مردم شناخت درستی از میزان اختیارات و توانایی های یک پرستار ندارند و آوار مطالبات را روی سر آن ها می ریزند.
عدم تناسب میان تعداد بیماران و تعداد پرستاران، فاصله قابل توجه دستمزد پزشکان و پرستاران و نگاه تحقیر آمیز پزشکان به آنها و شغلی که تماما تنش زا و زمخت است، منگنه ی بی رحمی برای پرستاران می سازد که سوزن آن را فقط با «فرهنگ سازی» می شود کُند کرد. فرهنگ سازی یعنی ارائه «تصویری واقعی از شمایلی غیرواقعی» در اذهان عمومی نظیر آن چه که در سریال پرستارانِ محصول استرالیا در تلویزیون دیده بودیم. پرستارانی کاملا واقعی با همه ی بدی ها و خوبی ها؛ این یعنی همان چیزی که در آثار ایرانی جایش خالی است و به تبع آن در فرهنگ عامه و افکار عمومی. پرستاران در محصولات فرهنگی داخلی یا عنصری فرعی و دم دستی در پیشبرد داستان هستند که راحت میتوان انکارشان کرد و یا تصویری سیاه و سپید دارند، سیاه مثل شوکران، سپید مثل شیدا.
البته نباید فراموش کنیم که پرستاران در محیط های آموزشی همان قدر که باید تحت تعلیم مسائل تخصصی پزشکی قرار بگیرند، از لحاظ فرهنگی و روانی هم باید آمادگی ایفای نقشی شوند که بی نهایت دشوار است و نیاز به ظرافت های رفتاری دارد. یک پرستار نمی تواند و نباید در مقابل استرس و تشویش بیمار وهمراهانش بی تفاوت رفتار کند، امری که برای پرستار عادی است، برای مراجعه کنندگان بیمارستان غیرعادی و ملتهب است و ایجاد تعادل در چنین موقعیتی نیاز به تعلیم دارد و صرف دل خوش کردن به گذر زمان و کسب تجربه منجر به حوادث ناگوار می شود. الغرض اینکه رابطه بیمار و پرستار نیاز به شناخت بیشتری از جایگاه های هر دو طرف دارد تا کمتر دچار آسیب های این چنینی شود.
شایعات زیادی در فضای مجازی مبنی بر جدایی زوج دوست داشتنی سینما و تئاتر منتشر شده است که تا این لحظه از طرف ایشان نه تایید شده و نه رد شده است و امیدواریم صحت نداشته باشد.
زوج هنرپیشه و خوش پوش با شمایلی دوست داشتنی، تجمیعی از تمام آرزوهای زمینی. موقعیت مالی مطلوب، شهرت و زیبایی و البته محبوبیت و فن بازیگری، همه چیزهایی که انسان ها طلب می کنند و برایش مال و جان هم می دهند. حالا که چنین موقعیت و تصوری جلوی چشمان مسخ شده ی ما در رسانه ها دارد گم و محو می شود، انگار خانم و آقای هنر پیشه (البته آن طور که شایعه شده و مشخص نیست حقیقت داشته باشد) افتاده اند به جان آرزوهای ما. این بار جماعت مجازی و زامبی های شبکه های اجتماعی برخلاف دفعات قبل و موارد مشابه، نه کنجکاوند و نه غرض دارند! این بار آن ها نگران آرزوهایشان شده اند؛ حس می کنند چیزی از دست رفته که نباید برود، آن وقت به چه چیزی دل خوش باشند؟ مگر می شود زیبا بود و ثروتمند، شهرت و محبوبیت داشت و آن وقت تهِ راه به ناکامی رسید و جماعتی را ناامید کرد؟
مردم نگران از دست رفتن آمال و آرزوهایشان هستند و رسانه ها فقط و فقط به خوراکی فکر می کنند که نباید از دست بدهند. آن ها در آتش این نگرانی می دمند تا از چشمان ناباور جماعت مجازی لایک بگیرند. از آن طرف زوج محبوب سینمایی باید طوری پیش بروند که به هیچکدام از مرزهای پذیرفته شده جامعه خللی وارد نشود. عرف و شرع را رعایت کنند و البته محبوبیتی را هم که جمع کرده اند ناگهانی از دست ندهند. از همین جهت، واکنش ها عمدتا دو پهلو و مبهم است، چون باید جمع چند حالت متناقض باشد. آبرو داری کنند و در عین حال دروغ نگویند!
سلبریتی ها اوضاع غم انگیزی دارند؛ آن ها از جایی به بعد تمام آن چه که دارند را باید به اشتراک بگذارند چون از اشتراک نظر یک جمعیت موجودیت دارند و هویت می گیرند. اگر مردمی نباشند که نام آن ها را نجوا کنند، آن ها فرقی با مردم کوچه و بازار نخواهند داشت. آن ها باید به اشتراک بگذارند، چون از اشتراک مشروعیت گرفته اند و از امتداد آن محبوبیت اضافه کرده اند. سلبریتی ها وقتی ردای خوشبختی می پوشند، پشت بندِ خوشبختی شان کلی جماعت دیگر احساس خوشبختی می کنند و وقتی به ناکامی می رسند، هزاران نفر احساس ناکامی و تهی شدن می کنند. مسئولیت سلبریتی بودن، دشوارترین مسئولیتهاست!
پی نوشت: این متن به بهانه ی واکنش های مردمی به اتفاقاتی از این دست نوشته شده است و هیچ رسمیتی به شایعات پیرامون این زوج محترم نمی دهد، شایعاتی که انشالله واقعیت نخواهد داشت.
در ورزشگاه اهواز درمیانه ی بازی استقلال خوزستان و پرسپولیس تهران، درگیری هایی پیش آمد که منجر به سرشکستگی و خونریزی شد.
اتفاق تلخ ورزشگاه اهواز را در دو سطح می شود تحلیل کرد؛ سطح اول مربوط به رفتار برنامه ریزان سازمان لیگ است که به نظر بیشتر در پی ثبت آمار و کارنامه ی کمی اند و به چگونگی و کیفیت فکر نمی کنند و این خلا در سالِ منتهی به جام جهانی بیشتر به چشم می آید. اردوهای آمادگی تیم ملی بار اضافی روی دوش سازمان لیگ است، کمبودهای ساختاری نظیر ورزشگاه های بدون تجهیزات هم کار را دشوارتر کرده است. همه ی این ها سازمان لیگ را به جایی رسانده که مجوز بازی در ورزشگاه کوچک تبریز را صادر می کند، بازی پرسپولیس و تراکتور با سلام و صلوات برگزار می شود و چند هفته بعد خارج از ظرفیت در اهواز بلیط فروشی می شود و اتفاقات ورزشگاه اهواز از کنترل خارج می شود.
در نگاه سردمداران فوتبال آن چه که مهم است طی شدن هفته های لیگ برتر و خلل ناپذیری اردوهای تیم ملی است، حالا این که چگونه و چطور این هفته ها می گذرد انگار خیلی مهم نیست. اما این فقط بخش رویی ماجراست. لایه زیرین، همان حکایتی است که دردناک است و جمعیت کثیری از علاقه مندان افراطی فوتبال را نشانه می رود، علاقه مندان ایرانی فوتبال که راهِ لذت بردن را گم کرده اند!
ما به ورزشگاه می رویم که در یک گردهمایی مسالمت آمیز فریاد بکشیم و به هیجان بیایم و آدرنالین ترشح کنیم، تا کمی از روزمرگی فاصله گرفته باشیم. ورزشگاه قطعا جای جنگیدن نیست، به سنگ و بطری و.. نیازی ندارد. درسی که نباید یاد می گرفته ایم را اما متاسفانه خوب فرا گرفته ایم و لذت بردن را فراموش کرده ایم. یادمان رفته که می شود تصمیم گرفت که شاد بود و با شادی به پایان رساند. همان خرده فرهنگ هایی که نوعی مازوخیسمِ مزمن در ناخودآگاهشان کمین کرده و مثلا یک مجلس عروسی بدون درگیری ختم به خیر نمی شود، حالا به ورزشگاه ها تسری پیدا کرده و تحمل لذت بردن را ندارد، به قولی خوشی را قی می کند.
دخترک سه ساله ی رفسنجانی که به شدت توسط والدین اش تحت ضرب و شتم قرار گرفت و معضلی به نام؛ کودک آزاری.
«خانواده» آخرین نخ نگهدارنده ی ساختارِ جامعه ایرانی است، در حالی که نهادهای فرهنگ ساز در ایران لنگ می زنند و وظیفه تربیت و پرورش نسل آینده تماما بر دوش خانواده افتاده است. با مشاهده سطحی درمی یابیم که خود خانواده ها هم حالا بخشی از معضلات اجتماعی - فرهنگی شده اند! ترکیب فشارهای اقتصادی و اجتماعی گوناگون و فقر سوادِ سبک زندگی، تمرکز را از والدین گرفته و اصلا سطح تحمل خانواده ایرانی تا حد قابل توجهی نزول پیدا کرده است، به عبارتی در قیاس با نسل های قبل تر خانواده عصبی، پرخاشگر و ناآرام و متغیر شده است و کمتر خانواده ای این روزها ثبات امنیت همه جانبه دارد بدون هیچ تهدیدی. روابط محدود خانوادگی در فضای محدود و ابتر و گلخانه ای، این سال ها موجوداتی غیر واقعی ساخته و تحویل داده است که حداقل نتیجه آن گسست اجتماعی است و به همین سادگی جامعه از کوچک ترین و در عین حال مهم ترین و موثرترین نهادش غافل می شود و خانواده هم نمی تواند دستاورد خاصی داشته باشد و جامعه اش را بسازد.
خانواده این روزها واژه کم رمق و نحیفی است. در یک حالت کمتر محتمل یا بعید خیلی فاکتورها باید در کنار هم جور باشد تا فرزندان از خلاءهای بی شمار روحی - روانی و حتی جسمی دور یا کم نصیب باشند. در چنین بستر راکدی، خانواده یا حال خوبی ندارد و یا اگر حال خوبی داشته باشد حساب خودش را از جامعه اش جدا می کند؛ مبادا که آسیب ها و مرض های مسری جامعه که کم هم نیست به این تن مستعد و پروار، نفوذ کند. تازه اینها درشرایطی است که با بی شمار خانواده هایی مواجه ایم که الکن اند و به طور مثال حتی قدرت تشخیصِ بیش فعالی فرزندان خود را ندارند و صرفا با تنبیه فیزیکی در پی حل مساله و تادیب هستند!
بماند که فرایند آموزش تقریبا مختل شده است و تاثیر خاص و ملموسی ، افراد چیز چشمگیری در محیط عمومی نمی بینند که برداشت کنند و محیط علاوه بر این که نمی دهد حتی بعضا می گیرد! درک و تحلیل روانِ فرزندان که پیشکش؛ اعتیاد و فقر و بیکاری، آش را آن قدر شور کرده اند که بعضی از چهار دیواری ها و ترسیم پشت شان غیر قابل تصور شده است.
دولت، اِشراف کافی بر آن چه که در «زیر پوست شهر» می گذرد را ندارد. نه مراکز آماری، مستدل و قوی عمل می کنند و نه اصلا اراده ای دیده می شود که اقدامی استراتژیک و زیربنایی در شناخت آسیب ها و رفع آن انجام دهد. اصلا خیلی از کودک آزاری ها (مثلا آن دسته که مربوط به آزار جنسی می شود) رسانه ای نمی شود؛ پدیده ای که حاصل تصادم خیلی از نارسایی های تشکیلاتی است و دردی نیست که با یک مسکن آرام شود.
هر زخمی روی تن و روان هر کودک، حاصل انباشتِ سال ها کمبود و ضعف است ( که خود حاصل همین سیکل معیوب است) و طبعا سال ها و آدم ها و انرژی ها و فکرها باید گذاشت که «کودک آزاری» تا حد قابل قبولی کاهش پیدا کند و این یعنی این که «ستایش» هم که خوب شود، بعدتر ستایشی دیگر روی تیتر رسانه ها خواهد آمد.
خانواده ها حال خوبی ندارند. خوب ترین شان خلاهای جدی دارند، فردیت به معنا و سویه ی منفی و منزوی آن گسترش پیدا کرده و می کند (فردیت به معنای بی محلی و بی تفاوتی). قرار بود با روابط اجتماعی گسترده تر، دنیامان بزرگ تر شود اما همان دنیای کوچک سابق را هم از دست دادیم.
زادروز شاعر فقید نازک طبع ما؛ فریدون مشیری و بهانه ای برای لطیف کردن روزگار.
مشیری شاعر سهل و ساده ای است. نه این که بی کیفیت و دم دستی باشد، نه! اما شاعری است که در نوجوانی هم می شود آثارش را خواند و دنیای واژگان و عباراتش را درک کرد. او نه پیچیدگی و سختی اخوان را دارد، نه تخیل وسیع نیما را. درک و دریافت او هر کسی را با هر سطح سوادی خوش می آید. اما چرا بازخوانی فُرم مشیری در دنیای امروز شعر فارسی مهم است؟
فضای مجازی قدرت ابراز عجیبی برای همه فراهم کرده است. هر کس در هر حوزه ای که فکر می کند استعدادی دارد و ذوقی، می تواند خودش را ابراز کند. شعر هم که وسوسه کننده و پر طرفدار است؛ پس بی شمار کانال های تلگرامی و صفحات فیس بوکی داریم که افراد در آن شعر می سرایند، در اینستاگرام هم همین حکایت است با اجبار به رسم ایماژ. کلا شعر خاصیتی دارد که هر کس در حد لحن و گویش خودش با کنارهم گذاشتن چند واژه می تواند تصور شاعرانگی کند و مسلکی و گعده ای هم زند. این احساسات خصوصا پس از رواج اشعار بدون وزن و سپید بیشتر شد. اما نسبت واقعه و مجازِ مشیری با شاعران مجازی امروز چیست؟ در امتداد همان پرسش ابتدایی که چرا بازخوانی مشیری در روزگار حاضر مهم است.
او ساده می نوشت و ما را درگیر می کرد در احساساتی که همه در آن بازی کرده ایم و بازی خورده ایم. او در عین سادگی اما شعر می نوشت، سادگی و صمیمت اتفاقا در تلاش و پیچیدگی به دست می آید، تسلط به اوزان عروضی و گنجینه ای پربار از واژه های فارسی حداقل های شروع شاعرانگی است. این بلبشوی شاعرانگی نسبتی با آن سهل و ممتنعِ امثال مشیری ندارد و شاید بهتر باشد به حرمت همین مشیری ها که تاریخ جاودان شعر ما را رقم زده اند کمی دست به عصا تر اسم واژه بازی هایمان را شعر بگذاریم، لزوما هر جمله ی دل انگیزی که خوشمان آید شعر نیست.
ای سکوت ای مادر فریادها / ساز جانم از تو پر آوازه بود / تا در آغوش تو راهی داشتم / چون شراب کهنه شعرم تازه بود...
نماینده مردم ایلام در نطق میان دستور خود با اشاره به اهانت یکی از مدیران وزارت جهاد کشاورزی به مردم ایلام، گفت:
"باید به تو گفت غلط کردی که به مردم ایلام برای حفظ جایگاه خود اهانت کردی."
تاکیدی که بر کار حزبی و کلا تحزب می شود بنا بر تجربه ای است که از سال ها حکومت داری در سده های اخیر و در نقاط مختلف دنیا نشات گرفته است. اگر رجل سیاسی در ساختاری حزبی و شناسنامه دار پله پله بالا بروند و به جایگاه های مطابق شایستگی و توانمندی شان دست یابند؛ علاوه بر این که در آمادگی بالا کسب منصب می کنند، سیاست مداران مقبول تری هم خواهند شد چون در روندی طی مسیر می کنند که آمیخته به «آموزش فعل سیاسی» است، فعل سیاسی که سخنوری و فن بیان و تشخیص موقعیت و مخاطب و انتخاب لحن مناسب هم بخشی از آن است.
اعجوبه ای مثل ترامپ یک استثناست و اصلا بخشی از آن همه یاوه گویی ها توسط مشاوران و نویسندگان در کمپین برنامه ریزی شده و در موقعیت خاص برای جلب افکار عمومی به کار می رود، اما نماینده ایلام دقیقا با چه هدفی و با چه توجیهی از الفاظ کف و تهِ کوچه و خیابان در «مجلس شورای اسلامی» و جایگاه مقدس نمایندگی استفاده می کند؟ چه لزومی دارد که فریاد حق طلبی و نمایندگی ملت، آمیخته به خشونت کلامی و تحقیر باشد؟ نمی شد مودبانه تر از مردم شهر و دیارت، ایلام دفاع کرد؟ اصلا چه فایده و پیشبردی دارد این طرز بیان؟
گمان می کنم ظریف مثال خوبی است از ساعت ها سخنوری و حق طلبی بدون افتادن در ورطه ی لمپنیسم. به هر حال وزیر جهاد کشلورزی و نماینده ی ایلام هر دو به فکر منافع مردم هستند، آن طرف میز جان کری و آمریکایی ها که ننشسته اند، این گونه اظهارنظر کردن به غیر از تشدید فضای عصبی جامعه، چه حس و حال دیگری به وجود می آورد؟
نظر کاربران
قبلنا میگفتیم هردم ازین باغ بری میرسد....
ولی امروز دیگه باغی وجود نداره،یاس ونامیدی حاکم شده بر مردم
خدا بهمون رحم کنه
پاسخ ها
كي از غرض و كلام مغرضانه حرف ميزنه!!!
داداش تو خودت آخرشي
اول بگم براي من دختر محترمي و قابل احترامي هست اما همه جاي دنيا اين نوع خبرنگار ها يا به قولي پاپاراتزي وجود داره. بهترين كار اين بود كه بهزاد فراهاني اصلا جواب خبرنگار رو نميداد. دادن ناسزا به هر دليلي اشتباه. خبرنگار در تمام مدت با روح و روان بهزاد فراهاني بازي كرد، اما كاري رو انجام داد كه خيلي از خبرنگاران حوزه زرد انجام ميدند.
جناب عبدلی باور کنین پیچوندن جمله ها و استفاده غیر ضروری از صنایع ادبی هنر نیست من یکی که با خوندن همین جمله ی ابتدا از خوندن بقیه ی متن منصرف شدم " ساحتِ هنر و فرهنگ ایرانشهری رقت انگیز شد." خودتون بگین توو چنین جامعه ای اصلا چطور میشه با بقیه گفتگو کرد وقتی به عنوان مثال شما به نظر مخاطبینتون احترام نمیذارین و علیرغم تذکر چند باره باز هم مبهم و پیچیده می نویسین .
پاسخ ها
دوست عزیز فایده نداره گفتن این حرفا جالبه که چندماه هست کاربرا میگن دوست عزیز عبدلی جان اینکه قلمبه و سلمبه حرف مینویسی هنر نیست این که کلمات بی ربط تو متن به کار میبری هنر نیست هنر نوشتن یعنی ساده و قابل فهم و در عین حال جذاب بودن ولی متاسفانه عبدلی جان یه حس چارلز دیکنز بودن برش داشته
اصلا رقت انگیز شد درست نیست تو این جمله باید بگه خدشه دار شد!
اصلا همه ی قشنگی این بخش به ادبیات و پیچیده نویسیشه،اینجوری بیشترهم روشون فکرمی کنیم انقدر دنبال لقمه ی حاضر واماده نباشیم.شما میتونین اگه دوست ندارین نخونین.اجبارکه نیست
اقای عبدلی لطف کن یکی از هفت چهره های هفته بعد را خودت بزار و تو نقدش هم بنویس
مردم و خوانندگان همی بر ایشان خرده گرفتی که چرا بسی ورور و قرقر سلمبه نمودی که از آن هیچ بر نگرفتیم
ولی ایشان کماکمان به این طی طریق ادامه دادندی و گهی ریشخندی نمودندی بر ایرادات دوستان
البته بگم خودم هم نفهمیدم چی نوشتم,مثل همین نوشته های هفتگی شما !!!!!!!
واسه چی تن و روان پیشکسوتتون آزرده بشه اتفاقا حرف ما هم هست ، یعنی چی دختر این آقای مثلا بازیگر رفته که دوس داره میکنه به اسم ایرانی و دختر این آقا ، ایشون هم هر چند وقت یه بار میره اونور و چند تا عکس یادگاری میگیره ، بعدش ایشون و دختر دیگشون شقایق خانم پرکارتر از قبل بشن و شما آدمای مثلا روشنفکر بگین هر کی رو تو قبر خودش میخوابونن ، اتفاقا به نظر من خبرنگار کار درستی کرده و سوال همه مارو پرسیده همه ما منظورم اونایی که براشون سوال پیش اومده که چطوره که ایشون که مخالف کارای دخترشونن چرا هر چند وقت یه بار عکس یا حالا فیلم افتخارکردنشون به دختر ایران زمینشون پخش میشه خانومشون هم که جای خود دارد ....
پاسخ ها
از کدام ملت حرف میزنید؟شما نماینده کدام گروه از ملت هستید؟نوح هم پسر بدی داشت...البته اگر واقعا بشه به کار گلشیفته ایراد گرفت....
کامممملاااا موافقم با حرفت زهرا....
شما اصلا میدونید "خانواده " یعنی چی؟ شما معنی عشق رو میدونید؟ تا حالا عبارت "عشق به فرزند " به گوشتون خورده؟
یا فقط غرق در تعصباتتون هستید؟
دمت گرم
من به آقای فراهانی و دخترش کاری ندارم چون در حیطه علاقه و مشغولیت ذهنی من نیستن و خودشون و اخبارشون رو دنبال نمی کنم. اما در مورد اون خبرنگار باید بگم ( دوست داشتم این حرفمو می شنید) که خود شما اگه مسلمونی مگه نمیدونی که نباید فحشا و منکر رو انتشار داد و باعث شد که موضوعی رو که عده اندکی از اون آگاه هستن جمع کثیری به دنبال پی بردن به اون بشن . و همچنین اگه خیلی پای بند به اخلاقی چطور فیلم های مورد داری روی تماشا میکنی که فکر میکنی دیگران در حضور جمع خانوادگیشون قادر به تماشای اونها نیستن. شما اگه میخوای کسی رو اصلاح کنی اول از خودت شروع کن.
عالی بود
بهاره جون چی عالی بود؟
درسته که نباید منکر را اشاعه داد ولی از وقتی این دختر برهنه شده انگار این خانواده بال و پر بیشتری گرفتن ضمن اینکه جناب پدر دور فرزندش ر خط نمیکشد که هیچ تحویلش هم میگیرد....دختر ایران این آدمه عایا؟
شماکه اینقدرزیبا وموشکافانه این موضوعات رابررسی می کنید.موضوعی مهمترراازقلم نینداخته اید؟ یاخودرابه غفلت زده ایدوانراانکارمیکنید؟ شایدهم طبق ضرب المثل معروف :سری راکه دردنمی کنددستمال نمی بندند.
...
وجدانا این زوج هنرمند بازی چندان جالبی ندارند و فقط چهره ی زیبایی دارن البته باز بهنوش بازیش بهتره از مهدی. متاسفانه تن صداشون یه جوریه که مانع سوپر استار شدنشون میشه
پرستارا و معلما از مظلوم ترین ادمای جامعه ماهستن
واینکه،کاش بشه اعتیاد ریشه یابی شه،ازریشه یه فکری براش کنیم،کودک ازاری فقط یه نمونه از اسیب هاییه که اعتیاد باخودش میاره،کاش بشه برای زن ها و مادرای معتاد کاری کرد
پاسخ ها
آره مخصوصا معلمایی که کتک می زنن و ماهی شش میلیون نوش جان می کنند
آخه مسخره کدوم معلمی ماهی 6 ملیون میگره؟؟
این دروغ را از کجا آوردی؟ معلم و ماهی شش میلیون؟!
ماهی 6 میلیون؟؟!!
در حد قوه تخیل ما دروغ بگید لطفا
معلم ماهی شش ملیون بگیره ؟؟؟؟
از قدیم گقتن اگه میخوای در مورد کسی حرف بزنی ی لحظه خودتو جای اون بذار ببین خوشت میاد همون حرفو به تو بزنن
چه قدر تلخ بود هفت چهره این هفته. اولین باری بود که از خبر اول بشدت قلبم آزرده شد و هرچی بیشتر به انتهای متن میرسیدم شدت بیشتر.. اشک ما ادمای این روزها، خیلی سخت در میاد.. ولی انگار هرچی پوست کلفت تر میشیم.. بی فایدست!
پ.ن: نمره قلم شما هم که مثل همیشه 20
@iq7
حق با شماست! کاش یا بار ب جای قضاوت کردن و نظر دادن در مورد بقیه به رفتار خودش فکر میکرد
چطوریه که آقای فراهانی هزارتا فیلم و عکس وتصویر داره که دخترخانومش قهرمانه و اعجوبه است و ال وبل...
خب چرا از قهرمانش دفاع نکرد اگه کارش مشکل نداشت؟
چرا اسم فقر وبدختی اورد؟
اینا فقیر بودن رفتن ....؟
بله مسائل مهمترهم هست ولی هرچیز جای خودش اهمیت وارزش داره... فقط خبرنگار ایرانی ادم بدیه؟
حالا اگه یه خارجی اینکارو کرده بود که کلی دست مریزادربهش میگفتن....
بله هرکسی توقبر خودش میخوابه اما کسی پا درعرصه شهرت میذاره والگومیشه مسئولپاسخ دادنه... همین خانم فراهانی چند نفر بازیگر بعداز ایشون کارایشونوتکرار کردن وبه هوای آزادی کشف حجاب کردن؟
کاااش حداقل به چیزیم میرسیدن...
تن فروشی هنر نیست کاش اینو بفهمیم...
پاسخ ها
کاش به واژه انسانیت کمی فکر کنید
دقیقا موافقم
کاربر عزیز زهرا 08:46 - 1395/08/06
"خبرنگارنمایی گمنام و بدون جایگاه ولی در پیِ خرده نامی به هر قیمتی و حرمتی، جلوی دوربین ژست فاتحانه می گیرد" و .....امثال سرکار خانم که تشنه و کنجکاو بلامنازع این اخبار هستید، سعی میکنید با لبیک گفتن مهر تاییدتان را پر رنگتر جلوه بدهید. .....
پاسخ ها
یه سوال ساده کرد که تو کشورای دیگر هم سختتر ازین میپرسن از طرف و کسی ناسزا هم در جواب نمیده
مطمین بودم از بهزاد فراهانی دفاع میکنی,اقای عبدلی شما اعتراض میکنی به سوال معمولی یک خبرنگار از یه بازیگر که سوال بدیم نبود,میگی به بزرگان توهین کرده, اما خودت ب راحتی با افخمی میگی رد داده. واقعا اون خبرنگار ترجیح داره به تو ...
اخه روشنفرای من,عزیزای من شما فقط اینو میبینی که خب یه انسان رفته امریکا برهنه شده, همین؟ نه همین نیست, گوشت رو باز کن ببین صبح تا شب گلشیفته رو,دخترای مصنوعی و ارایش کرده ایران رو,نشون میدن و میگن ایرانیا اینطورین, اگه غیرت داری ... ,نمیتونی ازینا به سادگی عبور کنی. منتشر کن, حرف میزنی,جواب بشنو.
اوه حالا اقای عبدلی شده با اخلاق...
فریدون مشیری یا (شاعر هفته)
لطفا اگر میشود لحن بیان تان ساده تر باشد گاهی وقت ها خیلی قلمبه است محتوا را میشود در کلام ساده هم گنجاند
پاسخ ها
این واژۀ قلمبه معادل فارسی ندارد؟
روی راهی از ازل کشیده تا ابد، در میان برگهای زرد، میتپد به یاد تو قلب پاره پاره ام...
فریدون مشیری
حالا اگه همین خبرنگار با الهام چرخنده مصاحبه کنه از دید شما میشه آخر آزادی بیان و آزادی رسانه و روشنفکری و البته اینکه برخلاف خانم گلشیفته کارای این بنده خدا به همه ربط داره ....!!!
پاسخ ها
بی ادب و بی فرهنگی در مقابل هر شخصی که باشه غیر اخلاقیه،حالا چه در مقابل گلشیفته چه چرخنده . میشه راحت و انسانی انتقاد کرد . ولی انتقاد با این حرکت های بی فرهنگانه از زمین تا آسمون فرقشه.
چرا مردم همه چی رو با هم قاطی میکن؟!!!!
والا قاطی نمیکنن.منتها نباید سلیقه شخصی رو اعمال کرد تو نظرات .تازه بیچاره حرف بدی هم نزد یه سوال پرسید فقط
سیاسی مینویسی در این قسمت. کلا سیاست و خط مشی برترینها تو این قسمت کاملا مشهوده.
موضوعی که هست اینه که خود آقای فراهانی از بازی دخترش تعریفهای مفصلی کرده پس قطعا فیلمهاشو میبینه پس چرا گارد گرفته نسبت به سوال خبرنگار که آیا شما میتونید فیلمهای دخترتون رو ببینید خب عصبانیت نداره میگفت بله میبینم خیلی هم دوست دارم همونطور که قبلا گفته. وقتی کسی از این حرف عصبانی میشه که از کارهای دخترش شرم داشته باشه و با این سوال تحقیر بشه در صورتیکه ایشون نه تنها مشکلی ندارند که ایشون رو دختر ایران زمین می نامن(یعنی گمان میکنند که هیچ کدوم از مردم ایران نباید مشکلی داشته باشند)پس مشکل چیه ؟؟مشکل ورود به حریم خصوصیه؟ خب این آقای خبرنگار سوال به مراتب خصوصی تری رو از خانوم بهنوش طباطبایی میپرسن و البته ایشون هم به درستی جوابشو میده با اینکه حتما در شرایط روحی خوبی هم نیست و از موضع خودشم پایین نمیاد. ... همین تی وی پلاس من هر مصاحبه ای ازش دیدم خاله زنکیه و به خصوصی ترین مسئله بازیگر مورد نظر کار داره جوریکه من جای طرف عصبی میشم. کی تا حالا با این سایت مقابله کرده ؟ تو چهره ها هم گفتم ایشون از ایران رفته و داره طبق قانون اونجا داره فعالیت میکنه و ما طبق قانون و شرع نمیتونیم بازخواستش کنیم مثل خیلی از بازیگرهای خارجی دیگه ولی وقتی اظهار نظرها به سمتی میره که ایشون رو دختر ایران می نامند خب عرف واکنش نشون میده. موضوع اینه که خط قرمز روشنفکرها گلشیفتس و نباید بهش نزدیک شد همین . یعنی حتی مجله فرانسوی هم میتونه درباره ی برهنه شدنش ازش سوال کنه ولی ما نه. از همه اینها گذشته طرف تو تاکشوی خارجی تو خصوصی ترین مسائل طرف وارد میشه چیزیکه حتی بازیگرای ما نمیتونن فکرشم بکنن مجبور هم هست مودبانه جواب بده چون فهمیده استار شدن فقط به پوشیدن لباسای خوشگل و عکس گرفتن و مسافرت رفتن نیست دردسرم داره از بین رفتن حریم خصوصیه هم تا حدودی داره اونوقت بازیگر ایرانی میگه پاپاراتزی با فرهنگ غنی ما جور نیست . بالاخره ما متوجه نشدیم فرهنگ ما اخ و بد و زشته یا فرهنگ بقیه. باید فرهنگمونو مثل کشورای دیگه بکنیم یا باید جلوگیری بکنیم؟ بازیگران محترم که در همه ی ابعاد میخوان از بازیگرای هالیوود و... تبعیت کنند این جاها هم لطفا تبعیت کنند . البته همه اینا زمانیه که تعداد فیلمای خوبمون تو سال به زور به 3 تا دونه نرسه وگرنه که همه ی اینا شوخیه و سینما بازیه تا سینمای واقعی.
پاسخ ها
احسنت به نظر شما...ملت ما اصولا اینطوری هستند و در مواردی که اصالتی در عرف و شرع ما ندارد کاتولیک تر از پاپ میشن
یکی اومده حرفاشو مستقیم بدون پرده به این پیش کسوت گفته شماها الان ....دخترش که ...با اون بازیای مسخرهی صحنه دارش حالا شما میگین طرف میخواد دیده بشه.اون پرستارم حقش کتک بوده از بس مریضو همراهشو به بازی میگیرن دستشونم درد نکنه.میره دیه شو میده.یکم بی طرف باشین پیش کسوتا خخخخخخخخخخخ
آقای عبدلی میدونم که شما هم طرز فکر خودتو داری و حتما به کامنت من وقعی نمینهی ولی ازت خواش میکنم به عنوان یک متفکر فقط بهش فکر کن شاید همیشه نظر اکثریت درست نباشه شاید بعضی وقتا ما هم دچار گم کردن حقیقت بشیم. راستی من فکر میکنم یه چند قرنی هست که دیگه تکلف نویسی امتیاز محسوب نمیشه به اینم فکر کن.
منم مثله خیلی از شما با کار خبرنگار موافقم. تا این حد تقبیح برای خبزنگاری که چشمش رو روی حقیقت نبسته و عواقب بدشم به جون خریده بی انصافیه مشکل جامعه ی ما انتقاد نپذیریم آقای عزیز خودت میتونی به هر کسی انتقاد کنی(فردوسی پور ، افخمی)ولی کسی حق نداره از تو یا شخص مورد نظر تو انتقاد کنه مح
تو اخبار راجع به اهمال کاری پرستار و دکتری که جون یه بیمار و گرفته بودنم نوشته چرا اونو نمیگین و راجع بهش طومار نمینویسین فقط دکترا و پرستارا آدمن باید واقع بین بود بی مسؤلیتی جای وجدان کاری رو گرفته چقدر این پزشکان و پرستاران جون مردم رو میگیرن برخوردی هم نمیشه دیدم که میگم
@سحر
سحرخانوم،چرابخاطر خطای چند نفر،یه قشر ازادماروزیرسوال میبری و قضاوت میکنی؟
"اخه روشنفرای من,عزیزای من شما فقط اینو میبینی که خب یه انسان رفته امریکا برهنه شده, همین؟ نه همین نیست, گوشت رو باز کن ببین صبح تا شب گلشیفته رو,دخترای مصنوعی و"
خب بگن ؛ اونا خيلي حرفاي ديگه هم ميزنن
اقاي فراهاني جان هركي خربزه مي خوره پاي لرزشم ميشينه.. اين دادها رو بايد چند سال پيش سر دخترت مي زدي كه داشت وارد اين مسير مي شد، حالا كه كار از كار گذشت واسه ما شلوغش نكن لطفا..
وقتی که اقای بهزاد فراهانی میاد گلشیفته رو دختر ایران معرفی میکنه و هزار به به و چهچه که دخترم چقد هنرمنده
پس چطور در مقابل سوال به حق خبرنگار که پرسید شما با خانوادتون فیلمای دخترتونو میبینید جبهه گرفتن؟!
نمیشه که یه چیز هم خوب باشه هم بد!!!
چطوره که اقای فراهانی به خودشون جرات میدن اعلام کنند دخترشون دختر ایران زمین و هنرمند هستند در صورتی که بنده به عنوان یک زن مسلمان اینچنین دختر و هنری رو قبول ندارم و نمیخوام! اما در مقابل سوال یک خبرنگار ولو بد تاب نمیارند و مسائل بی ربط رو مطرح میکنند؟
بیاید کمی منصف باشیم!
من کار خبرنگار رو تایید نمیکنم اما برخورد آقای فراهانی هم بهتر از کار خبرنگار نبود
می گم تو واسه خودت می نویسی یا واسه مخاطبات؟؟؟، اگر واسه خودت می نویسی چرا چاپش می کنی؟ اگرم واسه مخاطب می نویسی چرا به نظرات اهمیت نمیدی؟، مخاطب بی حوصله هم توهینه، متوجه شدی، این شما خبرنگارا هستید که مخاطب ها بی حوصله و بدپسند کردین.
والا این بنده خدا هم نگفت چرا به دخترت هیچی نمیگی یا چرا باهش قطع ارتباط نمیکنی و یا چرا مهر پدری بهش داری
منظورش این بود که شما که این قضایا رو میدونی دیگه تعریف کردن و بالا بردن و الگو کردن دخترت در مصاحبه هات معنی نداره
بنظر من هر چقدر هم با کلمات بازی کنید تا کار خبرنگار رو زشت جلوه بدید ایشون سوال همه ما رو پرسیدن که با مغلطه آقای فراهانی روبرو شدن !!
متن اول ک برای آقای بهزاد فراهانی نوشته بودید کاملا درست بود عین حقیقته مردم ما عاشق کوبیدن همدیگن عاشق افشا کردن رازهایی ک از هم میدونن عاشق ب رخ کشیدن ضعفهای همدیگن عاشق اینن ک همو تحقیر و کوچیک کنن و آبروی همو ببرن عاشق اینن ک از هم آتو بگیرنو در موقع مناسب رو کنن عاشق دعوا و ناسازگاربن عاشق اینن ک نظر مخالف رو با توسل ب هر چیزی نفی کنن از شنیدن حرفی بر خلاف نظر خودشون بشدت عصبانی میشن خیلی راحت با اعصاب همدیگه بازی میکنن قضاوت میکنن پشت سر هم حرف میزنن حرف زدن ایرانیها تهش جز بحثو ناسزا و دلخوری هیچی نیست
منم پرسنل بیمارستانم وقتی دکتر بهم گف که پدرتون پیره که بنده خدا 61 سالش بود باید خودتنو اماده کنین کم مونده بود دکتره بچسبوم شیشه ای سی یو ...که شما کاراتو انجام بده بعد گواهی فوت صادر کن ..دست همراهای مریض درد نکنه بعضی همکارا حقشونه
... خوب اون خبر نگارم به حکم شغلش ی سوال پرسیده .مملکت چه قدر قاضی داشته که رئیسشم عبدلی بوده با منقولی ...واقعا ناراحت کننده اس
جدایی این زوج را تا خبر 13 کشوندن بعد میگن سرک نکشین تو زندگی مردم ....حالا جدا بشه یا صدتا شوهر تعویض کنه به مردم چه مربوطه ...شما رسانه ای میکنین انگار رهبر مملکت هس که واسه ادم مهم باشه
@zahra
عجب! احتمالا شما جزء اون دسته افرادي هستين كه لقمه رو دور سر خودتون ميكردونين بعدم دهنتون نميذارين و ميريزين زمين. ايشون طوري حرف رو ميبيجونه كه نامفهومه بعدم هرجيزي جاي خود داره اينجا كه بخش ادبيات نيست ياد سخنراني دكتر الهي قمشه اي افتادم كه ميكفت مقدمه ي كتاب لكه گيري اين بود" البته بر ارباب بصيرت و اصحاب فكرت بوشيده نيست كه البسه و اقمشه به دليل لطافت مستعد اخذ كثافت مي باشند" .
ب ن: متن رو عمدا اينجوري نوشتم كه شما مغزت به كار بيفته
شما كه جاي اقاي فراهاني نيستين كه بتونين دركش كنين شايد ما هم در چنين شرايطي براي راضي كردن دل خودمون و تحمل اين شرايط سخت دست به توجيه ميزديم و ميگفتيم فرزندمون براي پيشرفت مجبور بود اين راه رو بره! بعدم خيلي از هنرمنداي جانماز ابكش امروز،ديروز توو فيلم فارسي با صحنه هاي مستهجن بازي ميكردن ولي كسي به روشونم نمياره حالا اين بنده خدا دخترش توو يه مملكت ديگه يه كاري مطابق با عرف اونا كرد با باباش چي كار دارين؟
این قلمبه سلمبه نویسی کار کدوم خبرنگاره اصلا معلوم نیست چی نوشته بهتره جمله سازی و ادبیات رو از اول بره بخونه جملاتش مفهوم نداره من که با خوندن چند خط اول قید خوندن بقیه خبر رو زدم
یه پسر بد میشه یه پدر بد
متن شما بسيار بسيار قابل فهم تر بود نسبت به متن عبدلي!باحاليش اينه كه خودش در اين مقاله از مشيري و ساده بودن اشعارش تعريف كرده بعد هم توصيه كرده كه اسم هر بازي با كلماتي رو شعر نذاريم !!! اونوقت خودش اسم اين بازي با كلمات و نامفهوم نوشتنش رو ميذاره "تحليل":)))
درباره اسیب های خانوادذگ واقعا تحلیل درست و بخ جایی بود.
کاش دولت از این روزمرگی کمی بیرون می اوند و دقت بیشتری به این آسیب ها می کرد که روز به روز بیشتر و و حشتناک تر نشه
خانم سحر معلم شدن ینی کسی که محض رضای خدا میاد کار میکنه و همه میدونن واقعا پولی توش نیست و هزار زحمت هم داره. شما که میگی شیش ملیون میگیرن احتمالا مربوط به عقده های دوران کودکیت به معلما برمیگرده. والا نه الان خبری از کتکه نه شیش ملیون.
13:33 و12:5 واقعا نظراتتون عالی بود. کاش اقای عبدلی بخوننشون.هرچند روی تفکرات مغرضانه ایشان تاثیری ندارد!
خانم گلبهار چه ربطی داره. گلشیفته بش پول دادن گفتن بیا این کارا رو کن بگیم ایرانیه,باباشم میگه دخترم دختر ایران زمینه. نمیشه که. اون بره هرغلطی میخواد بکنه اما نه به اسم ایرانیا. حالا یه سری میان تریپ روشن فکری و منور الفکر برداشتن که افشای راز و فلان. اقای عبدلی شما هم مثل همیشه مغرض بودی و هیچوقتن به نظر هیچکدوم از مخاطبا توجه نکردی پس لطفا دیگه خرده نگیر به اون خبرنگار.
13:41 قشنگ معلومه شما هیچی از عرف غرب نمیدونی. بابا اونا تو ادارات و یا دکتراشون حق ندارن لباسی جز لباس فرم بپوشن یا ارایش کنن, واقعا انقدر سطحی فکر میکنید که اون فقط رفته اونجا فیلم بازی کنه. اگه فقط همینه چرا جار میزنن که این ایرانیه
از یاد نبریم که این «مُد پرده دری»، از آن خبرنگارِغافل تا فراستیِ آگاه، یک سرِ دیگر هم دارد؛ مخاطبِ بی حوصله این روزها که گویا جنجال ....نظرتون راجع به قضاوتها و پرده دریهای خودتون چیه؟