آیا گاندی به راستی همان است که می گویند؟
زندگی گاندی را می توان به چهار دوره تقسیم کرد. دوران کودکی و نوجوانی که از ابتدای زایش تا نوزده سالگی اش را در بر می گیرد، دوران عروج و بلوغ سیاسی اش (۱۸۸۹ تا ۱۹۱۵ م) که بیست و شش سال را در بر می گیرد و بیشترش در آفریقای جنوبی سپری می شود.
زندگی گاندی را می توان به چهار دوره تقسیم کرد. دوران کودکی و نوجوانی که از ابتدای زایش تا نوزده سالگی اش را در بر می گیرد، دوران عروج و بلوغ سیاسی اش (۱۸۸۹ تا ۱۹۱۵ م) که بیست و شش سال را در بر می گیرد و بیشترش در آفریقای جنوبی سپری می شود، دوره کوشش برای استقلال هند (۱۹۱۵ تا ۱۹۳۰ م) که با اعلامیه استقلال هند و عقب نشینی صوری انگلستان پایان می یابد و در نهایت دوران سالخوردگی اش که هجده سال پایانی عمرش را (۱۹۳۰ تا ۱۹۴۸) در بر می گیرد. به این ترتیب عمر هفتاد و نه ساله این مرد به چهار دوران کمابیش هم اندازه تقسیم می شود: نوزده سالِ نوباوگی در گجرات، بیست و شش سال جوانی در آفریقای جنوبی، پانزده سال پختگی باز در گجرات و هجده سال سالخوردگی در بخش های مختلف هند و سرزمین های دیگر.
در میان این چهار دوره، دو دوره مهم از زندگی او در گجرات سپری شده است. او در این مطنقه زاده شد و بالید و بعدتر جنبشی مدنی به راه انداخت و رهبری اش را به دست گرفت. با وجود این، در فاصله میان این دو دوره، بیست و شش سال سرنوشت ساز بر گاندی گذشت که طی آن نوجوان گجراتی اولی به فعال سیاسی دومی بدل شد.
آنچه معمولا نادیده انگاشته می شود، آن است که گاندی در همین بیست و شش سال تمام مفاهیم کلیدی دیدگاهش را تدوین کرد و مهارت های رهبری را آموخت و به عنوان نیرویی ضداستعماری شهرت یافت و راهبردها و سازمان های پیرو خویش را بنیان نهاد. غریب این که گاندی در سراسر این دوران در خارج از هند می زیسته و بخش عمده این کارها را در آفریقای جنوبی به انجام رسانده است. یعنی درخت گاندی گرایی ،گذشته از ریشه ها و ساقه های بارآورش در گجرات، یک ساقه تنومند هم دارد که بخشی از آن در انگلستان و بخش بزرگ ترش در آفریقای جنوبی قرار گرفتته است.
روند تبدیل آن جوان نوزده ساله کمرو به آن مرد چهل و پنجه ساله پخته که سیاستمداری ورزیده و نظریه پردازی در سازماندهی جنبش های مدنی بود، یکسره در خارج از هند انجام پذیرفت و در آفریقای جنوبی بود که گاندی با تمام ضمایم و دلالت های سیاسی اش متولد شد.
درباره تاثیرپذیری گاندی از مکتب ها و مذاهب گوناگون کتاب های زیادی نوشته شده و پژوهش های فراوانی هم اثربخشی او بر جریان های فکری و سیاسی قرن بیستم را نشان داده است. در این نوشتار تنها به یکی از خاستگاه های اندیشه گاندی می پردازیم که در درون هند قرار دارد و بحث درباره تاثیری را که در انلگستان و آفریقای جنوبی از فرهنگ زمینه اش گرفته است به نوشتاری دیگر وا می گذاریم.
مرور منابع نشان می دهد که گاندی در سراسر عمر خود وامدار و وابسته به مفاهیم و عناصری نظری بوده که از گوشه و کنار گرد می آورده و بخش عمده شان نه سنتی بوده اند و نه هندی. دستگاه تبلیغاتی ای که ناسیونالیسم هندی را با زعامت گاندی آفرید، تصویری چنان والا و یکپارچه از او به دست می دهد که او را به شکلی خودکار و تردیدناپذیر با هند و سنت هندی ممزوج می سازد. اما مرور زندگینامه و نوشتارهای گاندی نشان می دهد که کلیشه «قدیس هندی» از وی ساختگی و نادرست است.
این نکته البته اهمیت دارد که در زمان زندگی گاندی هنوز چیزی به نام تمدن و کشور هند یکپارچه وجود نداشت. چه در آن هنگام و چه در دوران ما، هند همچنان منظومه ای از هفتاد و دو ملت است که از نظرشکل ظاهر، زبان، عقاید دینی و سبک زندگی با هم تفاوت دارند و هر یک سنت فکری و هنجارهای فرهنگی خاص خود را رعایت می کنند.
این تنوع و پیچیدگی فرهنگی در دوران پیش از غلبه انگلیسی ها بر هند بیشتر هم بود و با ورود مدرنیته به سوی همسان سازی و وضعیتی هنجارین پیشروی کرد. با وجود این، ریشه های تاریخی تناور و تنوع غریب خزانه معنایی در هند چندان است که تا امروز هنوز به وضعیتی فراگیر و یکدست منتهی نشده است.
گاندی در یکی از خرده فرهنگ های این مجموعه زاده و پرورده شد که به قلمرو گجرات مربوط می شود و در این نوشتار کوتاه تنها به پیوندهایش با این زیرسیستم فرهنگ هندی تاکید می کنیم. در زندگینامه خودنوشت گاندی که تنها تا ۱۹۲۰ م را در بر می گیرد، می خوانیم که در دوران کودکی و نوجوانی به خواندن متون کهن هندو علاقه و در این زمینه ممارست داشته است. با وجود این، از همین منابع بر می آید که او در دوران نوجوانی در حقانیت دین هندو تردید و حتی اصل پرهیز از گوشتخواری را هم نقض کرده است.
بعد از دوران اقامت در آفریقای جنوبی هم بخش بزرگی از عمر گاندی (در فاصله سال های 1915 تا 1930م) در منطقه گجرات سپری شد. تقریبا همه سازمان ها و نهادهای پشتیبان او در گجرات قرار داشتند و محل استقرار خودش و حزبش هم احمدآباد بود و از همان جا جنبش استقلال هند را رهبری می کرد.
گجرات یکی از مراکز سیاسی مذهبی قدیمی هند بود و پوربندر و بمبئی و احمدآباد که مراکز جغرافیایی فعالیت گاندی محسوب می شدند، از دیرباز پایتخت سلسله های ایرانی بوده اند. این منطقه گرانیگاهی است که در آن فرهنگ بومی هندو با دو جریان فرهنگی ایرانی در می آمیخت؛ یکی فرهنگ زرتشتی قدیمی از مجرای لایه ای از نخبگان پارسی که از دیرباز در این منطقه ساکن شده بودند و دیگری تاثیر سیاسی و فرهنگی گورکانیان و شاهان ایرانی تبار که گسترش دهنده زبان پارسی و هنر ایرانی و دین اسلام به شمار می آمدند.
در همین منطقه از دیرباز عناصری مانند گیاهخواری، روزه، پاکدامنی و پرهیز جنسی به پیروی از مرشدانی زاهدمسلک وجود داشته است. سنت سیاسی ایرانی حاکم بر منطقه هم رسم پناه بردن به عدالت حاکم و دادخواهی از وی را تثبیت کرده است. به این ترتیب بخش مهمی از رویکردهای سیاسی بعدی گاندی در فرهنگ مردم گجرات ریشه داشته است.
چنان که خود نیز بر این نکته تاکید کرده، بخش عمده عناصر مفهومی ای که گاندی به خدمت گرفت، پیشاپیش در زمینه هندی رشد و بالیدنش وجود داشته است. مفهوم ستیاگرهه در منابع ودایی مورد اشاره واقع شده و در دین بودایی به صورت رکنی اخلاقی درآمده است و به خصوص در شکلی که گاندی تبلغیش می کرد، در جنبش نوسازی دین زرتشتی پیشاپیش وجود داشت.
آهیمسا یا پرهیز از خشونت به همین ترتیب مفهومی فراگیر است که هندوها، بودایی ها و به خصوص پیروان کیش جَین سرسختانه از آن دفاع می کنند. در این زمینه تاثیر دین جین بر گاندی نمایان تر است چون می دانیم مادرش با راهبان جینی ارتباطی نزدیک داشته است.
مفهوم «سیادوَد» یعنی پرهیز از تعصب و باور به این که حقیقت امری منتشر است که تکه ای از آن نزد هر کس یافت می شود نیز در آیین جین ریشه داد. همچنین ریشه باور به برابری و برادری همه آدمیان سنت بزرگداشت و حمایت از زنان را نزد صوفیان مسلمان می توان بازیافت . در زمان زندگی گاندی شاخه هایی نیرومند از صوفیه در گجرات فعال و محبوب بوده اند که نقشبندیه و سهروردیه در میانشان از بقیه مهم تر بوده اند و مفاهیم یادشده در این دو شاخه آشکارا معتبر شمرده می شوند.
با این شرح، چنین می نماید که اصل موضوعه مرسوم و معمول، یعنی هندو بودن تبار گاندی گرایی، محل تردید باشد. او این عناصر مفهومی را زیرسیستمی خاص از فرهنگ های مستقر در هند برگرفته که محل تماس آرای ایرانی و هندی بوده اند. درواقع بدنه نظمی فرهنگی و سپهری از معنا که گاندی در آن پرورده شده و آرای خویش را وامگیری کرده، ایرانی است و نه هندی؛ یعنی عناصر زرتشتی، صوفیانه و سیاسی ایرانی در آن بیشتر از رگه های هندو و جین دیده می شود. هرچند گاندی تمام این مفاهیم را در قالب دین خانوادگی اش به زبان هندو بیان کرده و به این ترتیب با شماری عظیم از مخاطبان هندو ارتباط برقرار ساخته است.
اگر به دوران زندگی و تحصیل گاندی در انگلستان بنگریم، در می یابیم که یک شاخه خاص از فرهنگ مردم گجرات بیشترین تاثیر را بر او داشته است. شواهدی هست که نخستین مرشد و راهبر معنوی گاندی در انگلستان، یک پارسی زرتشتی و شخصیتی بسیار برجسته از اهالی گجرات بوده به نام دادابای نائوروجی (1917- 1825 م) که همزمان یک تاجر ثروتمند پنبه، سیاستمداری محبوب و مبلغ پرشور اصول اخلاقی زرتشتی در هند محسوب می شده است.
این مرد بی شک نابغه ای درخشان بوده است. او نخستین هندی ای است که به استادی دانشگاهی در نظام آکادمیک انگلستان دست یافت و چنین مقام دور از انتظاری را در اوج خودبرتربینی استعمارگران انگلیسی در سال ۱۸۵۰م به دست آورد، یعنی زمانی که تنها بیست سال داشت. او به تدریج تدریس رشته های بیشتری را بر عهده گرفت، طوری که در ۱۸۵۵ م، هر دو رشته ریاضیات و فلسفه طبیعی را در دانشگاه بمبئی تدریس می کرد.
نائوروجی در چندین زمینه پیشگام و بنیان گذار است. او به طور همزمان موسس ناسیونالیسم هندی، احیاکننده دین زرتشتی و تدوین کننده سیاست همکاری مطالبه گرانه با استعمارگران است. فعالیت های آغازین او، بیشتر بر نوسازی دین زرتشتی و تبدیل کردنش به آیینی فراگیر متمرکز بود. نائوروجی در 1851 م مکتب «راهنمای مزدیسنی صبا» را در گجرات بنیان نهاد و کمی بعد انتشارات «راست گفتار» را تاسیس کرد. فعالیت های او به سازماندهی جماعت زرتشتیان هند منحصر نبود و باعث شد اصول اخلاقی زرتشتی در قالبی گاه غیردینی میان مردم هند تبلیغ شود. او در 1886 م، کتاب «راه و رسوم پارسیان» را نوشت و در بمبئی منتشر کرد که مورد توجه زیادی قرار گرفت و باعث شد پیروان زیادی بین مردم گجرات پیدا کند. این کتاب بعدتر در لندن چاپ شد و گروهی از پیروان انگلیسی را به سویش جلب کرد.
در این هنگام نظام دیوانسالاری انگلستان هندی ها را تنها برای فعالیت های فروپایه شایسته می دانست و مثلا هندیان در ارتش و موقعیت های حکومتی جایگاهی نداشتند. گاندی بعدتر بخش عمده زندگی سیاسی اش را صرف ادامه همین خط مبارزاتی کرد و بخش مهمی از کشمکش هایش با دولت انگلستان و بسیج نیرویی که هنگام جنگ انجام می داد، تنها وقتی فهمیدنی می شود که به پیشینه شان نزد نائوروجی توجه کنیم. نائوروجی چند سال بعد کتاب «خواست ها و نیازهای هند» را منتشر کرد و در آن از اجتناب ناپذیر بودن استقلال هند و ضرورت برخورد با هندیان همچون تمدنی همپایه سخن به میان آورد.
سیاست همکاری مطالبه گرانه ای که نائوروجی تدوین کرده بود، بعد از ده سال به موفقیت دست یافت و مقامات انگلیسی قانع شدند که اگر می خواهند حکومتی قانونمند در هند داشته باشند، ناچارند سطوح بالای سلسله مراتب سیاسی را نیز به روی هندیان بگشایند. هر چند این کار طبق معمول با احتیاط و پیشگیری های فراوان انجام پذیرفت اما به هر صورت خود نائوروجی در 1871 از سوی انگلیسی ها به مقام نخست وزیری دولت مستعمره باوردا برکشیده شد. دوستان و شاگردانش نیز به همین ترتیب در سمت های سیاسی مهمی گمارده شدند و به خصوص در منطقه گجرات که زادگاهشان بود به نفوذ زیادی دست یافتند. به این ترتیب مبارزه مدنی او برای ارتقای هندیان در نظام سیاسی انگلستان به نتیجه رسید.
بعد از آن دولت بریتانیا شماری از شهروندان هندی را به مقام های بالای حکومتی سرزمین های مستعمره منصوب کرد. بیشتر این افراد از پارسیان هندی بودند و یاران و همکاران نائوروجی محسوب می شدند. نائوروجی در نیمه دهه 1865 م به انگلستان نقل مکان کرد و در دانشگاه کالج لندن، یعنی همان جایی که بعدها گاندی در آن درس می خواند، استاد زبان گجراتی شد. او در لندن کتاب «نژادهای اروپایی و آسیایی» را نوشت و به دنبال آن پیکاری مدنی را برای مبارزه با آرای «انجمن قوم شناسی لندن»1 آغاز کرد و به سختی به آرای نژادپرستانه این دانشوران تاخت و تا حدودی زیادی توانست افسانه برتری نژاد اروپایی بر بومیان هندی را که نزد انگلیسی ها بسیار مقوبل بود، یک تنه تغییر دهد.
او در ۱۸۶۸ م رساله ای نوشت به نام «پذیرش بومیان تحصیل کرده در خدمات عمومی» و آن را در لندن به چاپ رساند. این نخستین تدوین راهبردی بود که برای نفوذ قانونی هندیان در دیوانسالاری کشور انگلستان طراحی شده بود. در این رساله برابری حقوقی و مدنی هندیان و انگلیسی ها دفاع شده بود و بر این نکته تاکید می شد که هندیان و انگلیسی ها دفاع شده بود و بر این نکته تاکید می شد که هندیان هم شهروند بریتانیای کبیر هستند و باید در همه حوزه های خدماتی نقش داشته باشند و بتوانند در سلسله مراتب اداری ارتقا یابند.
نائوروجی در 1876 م یعنی زمانی که گاندی کودیک هفت ساله بود، سخنرانی مهمی برای اعضای کمپانی هند شرقی در بمبئی ایراد کرد و محتوای آن را به نام «فقر هند» در همین شهر منتشر کرد. این رساله پژوهشی اقتصادی بود و حمله ای جسورانه به نظام استعماری محسوب می شد. این متن یکی از اولین متونی است که درباره اقتصاد استعماری نوشته شده و در این زمینه بر آثار مارکسیست ها و سویالیست های اروپایی تقدم دارد و کمابیش همزمان با انتشار آثار مارکس بر مخاطبانش تاثیر گذاشته است.
نائوروجی در این سخنرانی انگلستان را به خون آشامی تشبیه کرده بود که مشغول مکیدن شیره جان هند است و با محاسباتی نشان داده بود که دولت بریتانیا سالانه دویست تا سیصد میلیون پوند از منابع خام هندیان را به تاراج می برد. او کمی بعد در شهر مدرس کتاب «وضع هند» را منتشر کرد و در آن لزوم سازمان یافتگی سیاسی هندیان و مدرن شدن نهادهای مدنی شان را گوشزد کرد.
فعالیت ها و نظریه های نائوروجی یکی از ارکان پیدایش خودآگاهی ملی در هندیان و بازسازماندهی جنبش استقلال هند در قالبی مدرن بود. در سال 1885 م، نائوروجی و دوستانش کنگره ملی هند را در گجرات تاسیس کردند و این همان نهادی بود که بعدتر به حزبی فراگیر بدل شد و جنبش استقلال هند را به پیروزی رساند، گاندی در این هنگام نوجوانی شانزده سال بود و در همان نزدیکی زندگی آرامی را می گذراند. نائوروجی در سال 1886 به مقام ریاست کنگره رسید و بعدتر در 1906 م بار دیگر این نقش را برعهده گرفت.
تقریبا همان زمانی که گاندی به صورت دانشجوی جوانی به لندن می رفت، نائوروجی هم به این شهر نقل مکان کرد. او در این هنگام یک استاد دانشگاه جاافتاده و سیاستمداری نامدار بود که بر فضای روشنفکری و سیاست انگلستان ردپاهایی پایدار به جا گذاشته بود. احتمالا همان زمانی که گاندی در دانشگاه کالج لندن درس می خواند، نائوروجی در همان جا استاد زبان گجراتی بوده است اما نقش او تنها به فضای علمی محدود نمی شد چون نائوروجی نخستین آسیایی بود که به عضویت مجلس عوام انگلستان برگزیده شد و در فاصله ۱۸۹۲ تا ۱۸۹۵ م در این مجلس در لندن صاحب کرسی بود. او در این مدت عضوی از حزب لیبرال انگلستان محسوب می شد و کمی بعد به عضویت انترناسیونال دوم هم درآمد و در آن جا همکار و دوست پلخانوف و کائوتسکی بود. خاستگاه بسیاری از آرای پلخانوف درباره استعمار و به خصوص دیدگاه لنین در این زمینه را می توان آرای وی دانست.
در 1901 م نائوروجی کتاب «فقر و حکومت بریتانیا در هند» را منتشر کرد که کتابس بسیار مهم است و نخستین نظریه علمی در حیطه اقتصاد است که ساز و کارهای استعمار را شرح می دهد. این کتاب در ضمن نخستین صورت بندی از نظریه غارت منابع2 را هم ارائه می کند و پیشتاز نظریه پردازان مارکسیست در این زمینه به شمار می رود. به این ترتیب می توان حدس زد که چارچوب نظری و قالب عمومی آرای گاندی به شکلی پیشینی در کتاب ها و نظریه پردازی های نائوروجی وجود داشته است.
گاندی تنها کسی نبود که از این مرد تاثیر پذیرفت و دو سیاستمدار نامدار دیگر که در این مورد وامدار او هستند عبارتند از محمدعلی جناح که در انگلستان دستیار و مرید وی بود و گوپال کرشنا وکال که شاگرد و پیرو نائوروجی محسوب می شد و با اعمال نفوذ او در 1899 م به عضویت شورای حکومتی بمبئی رسید و بعدتر به یکی از رهبران کنگره ملی هند تبدیل شد و یکی از کسانی بود که گاندی را در این حزب تثبیت کرد.
به این ترتیب یکی از جریان های موثر بر گاندی که استقلال طلبانه، ضداستعماری و اخلاق گرا بوده از آرای نائوروجی و پیروانش برخاسته است. اما این تنها منبع الهامی نبود که گاندی در لندن بدان دسترسی داشت. نائوروجی با وجود دینی که به خاطر صورت بندی مفهوم استقلال سیاسی، استعمارستیزی و راستی اخلاقی به گردن گاندی دارد، به خاطر پایبندی اش به دین زرتشتی با هر نوع ریاضت و آزار تن مخالف بود و روزه و خوار شمردن تن را ناپسند می دانست. این ها عناصری بودند که گاندی بعدها بسیار در موردشان پافشاری به خرج می داد و ریشه یابی و تبارشناسی شان ماجرای مفصل و جذابی است که باید در نوشتاری دیگر بدان بپردازیم.
پی نوشت:
1. Ethnological Society on London
۲. Drain Theory
نظر کاربران
جالب بود، تشکر
جالب و مفیده مطلب