آندره بوچلی: نوای «تار ایرانی» مسحورم میکند
«آندره بوچلی» خوانندهای محبوب در بین ایرانیان است. ویژگیهای شخصی وی، صدای بم و گرم او که شنونده را به یاد خوانندگان محبوب و قدیمی ایران میاندازد و ویژگی ملودیها و ترانههایش در این اتفاق بیتاثیر نیست.
در سال ۲۰۰۲ جایزه بهترین هنرمند ایتالیایی و بهترین موسیقیدان کلاسیک را تصاحب کرد. اکثر منتقدان موسیقی این خواننده نابینای اهل توسکانی را که توسط زوکرو فورناکیاری (ستاره راک ایتالیا) و لوچیانو پاواروتی کشف شد، یک تنورخوان که دارای هیجانانگیزترین صدای اپرایی است، توصیف میکنند؛ خوانندهای که به غیر از اپرا و نوازندگی چند ساز مختلف، به صورت حرفهای دوئتهای زیبا و ماندگاری را با سلین دیون، سارا برایتمن، اروس رامازوتی و ال جاربو اجرا کرده است. ال جاربو یکی از خوانندگان و نوازندگان بزرگ و شناخته شده جاز درباره دوئت با آندره بوچلی میگوید: «من افتخار داشتم تا با زیباترین صدای دنیا هم آواز شوم.» بدون همیاری دستیارش «آلسیا ناوارینو» انجام این گفتوگو ممکن نبود. از او تشکر میکنیم.
گفتگویی که چند سال پیش در روزنامه شرق منتشر شد را در ادامه می خوانید:
دو سال پیش که با شما گفتوگو میکردم، به این نکته اشاره کردید که موسیقی، جغرافیا نمیشناسد، با این حال همانجا تاکید کردید که نمیتوان منکر تفاوت موسیقی شرق و غرب شد. به نظرتان اصلیترین و برجستهترین تفاوت بین این دو نوع موسیقی در چیست؟
اگرچه زندگی من سرشار از موسیقی است و با آنکه همواره نسبت به فرهنگهای دور از سرزمینم کنجکاو و علاقهمند بودهام، اما واقعیت این است که نمیتوانم به طور دقیق و کامل به این پرسش جواب دهم. از آنجا که شیفته افکار فیلسوفانی چون هگل، لایب نیتز و شوپنهاور بودهام، درباره ارتباطات و تفاوتهای شرق و غرب ذهنیتهایی دارم، اما اگر بخواهم راجع به موسیقی صحبت کنم، میتوانم صرفا یک نظر احساسی سطحی دهم. به غیر از ساختار خاص و مسیر پرمعنا (تفاوت زیر بخشهای اوج و فرودها و فواصل، مشخصات، ترکیب صدا) اگر من این اجازه را داشتم که با رویکرد به آشپزی دست به مقایسه بزنم باید بگویم که در مورد این دو موسیقی، درست است که مراحل آمادهکردن و آشپزی بعضی وقتها متفاوت است، اما اجزای آن همیشه مثل هم است. به تجربه میتوانم بگویم که در هر نقطهای از جهان، انسانها رویاهای یکسان و مشابهی دارند و از نیازها و احساساتی مانند هم برخوردار هستند. این موضوع از درک این موضوع که میل به زیبایی و عشق در بین همه انسانها در هر جایی از این کره خاکی وجود دارد، قابل تشخیص است.
مطمئنا این موضوع هم اتفاقی نیست که آخرین آلبوم من به طور همزمان در ٧٥ کشور جهان منتشر شده است. در این آلبوم، خواندن به شش زبان مختلف را مطرح کردهام که همراه با مجموعهای از بزرگترین آهنگهای عاشقانه است و امیدوارم توانسته باشد اوقات خوش و فراغت را برای مردم به همراه داشته باشد. در عین حال، آرزومندم منجر به برانگیخته شدن احساس بسیاری از مردم باشد؛ به طوری که آنها بتوانند احساسات گرانبها و واقعی خود را در آینه این آلبوم تماشا کنند.
تمام هنر در پی صحبت کردن با قلب و احساسات است که از نظر فیزیولوژیکی هرگونه موانع فرهنگی را درمینوردد. صدا، اصلیترین ابزار روح است و احساسات و تجربیات گذشته انسانها از طریق خواندن برانگیخته میشود. طی خواندن، روح، خلوص خود را ارایه میکند و میتواند از تمامی مرزهای جغرافیایی عبور کند.
برخی منتقدان، شما را خوانندهای در سبک پاپ معرفی میکنند. با این حال شما همواره بین آواز خواندن در اپرا و خوانندگی برای آهنگهای پاپ تفاوت قایل هستید. درست است؟
موسیقی اپرا و پاپ، دو زبان متفاوت از هم هستند. در اپرا باید برای مردمی بخوانید که فاصله زیادی از شما دارند، در عوض، وقتی یک آهنگ پاپ را میخوانید گویی در گوش یک کودک زمزمه میکنید. من این کار را با بچههای خودم در خانه تمرین کردهام. دو پسر دارم و مدام برای آنها آواز میخوانم؛ آواز درگوشی. این سبک آوازخوانی با خواندن با صدای بلند در اپرا فرق دارد.
میخواهم نگاه و میزان شناختتان را درباره موسیقی ایرانی بدانم...
عمیقا به موسیقی ایرانی احترام میگذارم. واقعیت این است که ایمان دارم این موسیقی نتیجه یک فرآیند است که از گذر چندین هزارسال ادامه یافته و از صافی بازخوردهای مختلفی گذشته است. اگر اشتباه نکنم در مورد شعر فارسی نیز همین مساله صدق میکند. گونهشناسی سیستم موسیقی مقامی در مورد مجموعههای اجرایی موسیقی ایران قابل ارایه است. این موسیقی همچنین برای گوشهایی که این موسیقی را تاکنون نشنیدهاند جذاب است و من خود، افسون قدرت وصف ناشدنی آن هستم. از نظر من این موسیقی مفهوم ابدیت را در خود دارد و میتواند این مفهوم را فاش کند.
فکر میکنم درست باشد اگر بگویم این موسیقی تصورات و توهمات یک تمدن باستانی را درون خود دارد؛ تمدنی که غرب بسیار به آن مدیون است. به شخصه، علاقه فراوانی به ابزار موسیقایی دارم و تعداد زیادی از آنها را در خانه گردآوری کردهام. باید اعتراف کنم که یادگیری سازها برایم خیلی آسان است. با این حال همیشه در برابر صداهایی که از «تار» در میآید (و در برابر عود خیلی اغواکنندهتر است) همواره هیجانزده میشوم و مسحور آن هستم. خیلی امیدوارم که هرچه زودتر ردیف موسیقایی شما را عمیقا درک کنم و تعادل پیچیدهای را که موسیقیدانهای ایرانی در اجرای سنتی و به صورت بداههنوازی به کار میبرند، دریابم. این موارد در دل موسیقی ایرانی ریشه دارد.
هیچوقت به این فکر کردهاید که با موسیقیدانها و خوانندههای ایرانی همکاری مشترک داشته باشید؟
امیدوارم این اتفاق به زودی بیفتد. سپتامبر که بیاید، من ٥٥ ساله میشوم و میخواهم داستان زیبایی بنویسم که به صورت یک خاطره دوستداشتنی برای خانوادهام و قضاوتی برای آیندگان باقی بماند. این داستان به موضوع یک پسر ساده روستایی میپردازد که با دفنکردن دشواریها و امیدهایش یک رویا را به واقعیت تبدیل کرد؛ کسی که صدایش را به همه کسانی که در جستوجوی موسیقی و صدا بودند عرضه کرد تا احساسات آنها را زنده کند. خوشی را در لحظههای آنها وارد کرد و آسایش را جایگزین خشونت زندگی هر روزه. امروز میتوانم بدون ترس یا مخالفتی بگویم که این ماموریت انجام شده است. من عاشق این هستم که زندگی را با تمام وجود تنفس کنم و به همه کسانی که در پیرامونم هستند عشق میورزم. بدون احساسات، که به من کمک میکند تا در هر لحظه از عمرم در جستوجوی همکاریهای جدیدی باشم، نمیتوان نتیجه گرفت و در نتیجه نمیتوان خوب خواند.
جایگاه موسیقی ایرانی را در ژانرهای موسیقی جهانی چگونه میبینید؟
از یک طرف معتقدم که ما هنرمندان وظیفه و در عینحال دوست داریم که سنتهایمان را حفظ و با غرور از آن عبور کنیم. موسیقی هم در همین وضعیت قرار دارد. از سوی دیگر، به نظرم نفوذ به مکانهای دیگر هم جرقهای بزرگ و حیاتی در فرآیند اعتلای بشری محسوب میشود. هر زمان که دو چیز متفاوت با هم ترکیب شدهاند، یک معجزه کوچک رخ داده و چیز جدیدی آفریده شده است.
در دهههای اخیر، به لطف سرعت و سهولت اشکال جدید ارتباطات، شتاب زیادی در این خصوص رخ داده است. آداب و رسوم موسیقایی از زمان گذشته خود فاصله گرفته و با ترکیب شدن، صداها و سبکهای جدید ایجاد شده است. بدون شک در ارتباط با موسیقی جهانی، موسیقی ایرانی نیز کاملا اهمیت دارد. موسیقی به مفهوم عام از این سبک استفاده کرده و در موارد مختلفی به صورت ترکیبی با سایر سبکها، از قدرت این نوع موسیقی بهره برده است.
نظرگاهتان نسبت به مخاطبانی که به موسیقی شما گوش میدهند، چیست؟ با توجه به ضعف بیناییتان، چه احساسی دارید هنگامی که آنان را مقابل خود روی صحنه تصور میکنید؟
بینندگان موسیقی در سراسر جهان همگی شبیه هم هستند. منظورم این است که آنها قادر به فهمیدن سطح آنچه میشنوند، هستند. سخاوتمندی هنرمند، نکتهای است که هر بینندهای قادر به فهم آن است. بینندگان به شکلی احساسی نسبت به آنچه دریافت میکنند و میشنوند، واکنش نشان میدهند. با این حال معتقدم تماشاگران و بینندگان ایتالیایی فورا حس و حال خواننده را درک میکنند و رابطه احساسیتری با موسیقی دارند. لااقل من چنین احساسی در مورد آنها دارم.
نام شما همواره نام لوچیانو پاواروتی را تداعی میکند؛ خوانندهای که در زمان حیاتش مدتی با او همکاری داشتید. آیا کار خودتان را با کار خوانندهای چون پاواروتی مقایسه میکنید؟
این مقایسه به نظرم صحیح نیست. سوال بسیار دشواری کردید و البته پاسخ به آن برایم دشوارتر است. مقایسه کردن، کار آسانی است، خصوصا اگر شما یک شنونده سطحی و بیتجربه باشید اما حتی اگر یک شنونده حرفهای هم کار من را با او مقایسه کند، باز خود را در مقابل عظمت پاواروتی هیچ میدانم.
ممکن است درباره آلبوم جدیدتان بگویید؟
در آلبوم جدیدم، با هنرمندانی از ملیتهای مختلف همکاری میکنم و این کار واقعا برایم هیجانانگیز بوده است. همکاری با جنیفر لوپز و جنی فورتادو در خواندن، یا همکاری با موسیقیدانهایی چون رامون استاگنارو. این همکاری با افرادی با تجربیات گوناگون به وفور به ما کمک کرده تا با یکدیگر مجموعه فوقالعاده جالبی از آهنگهای عاشقانه با شور فراوان بیافرینیم که امیدوارم در قلب و روح مردم جهان وارد شود.
نظر کاربران
چقدر نازه این مرد.