بررسی و آنالیز رشته های ناکام ایران در المپیک ریو
ناکام های همیشگی المپیک
اگر کشتی، وزنه برداری و تکواندو را فاکتور بگیریم، تقریبا در دیگر رشته های حاضر در المپیک، ناکامی تنها دستاوردمان است. بعد از پایان مسابقات رشته هایی مانند دوومیدانی، دوچرخه سواری، جودو و تیراندازی، باز هم همان مصاحبه های کلیشه ای مدیران و مسئولان تیم ها بود که روی خط خبرگزاری ها قرار می گرفت.
انگار با همین جمله ها می توان تا آخر دنیا حضور مدیران نالایق و روسای فدراسیون بی کفایت بعضی رشته ها را توجیه کرد؛ آن هم در شرایطی که فدراسیون هایی مانند شمشیربازی با امکاناتی به مراتب کمتر، دست به کارهای بزرگ می زنند و هیچ بهانه هم نمی آورند. با این که در المپیک همیشه این ورزشکاران هستند که پیش چشم مردم قضاوت می شوند و مورد انتقاد قرار می گیرند اما در گزارشی به رد پای بی کفایتی فدراسیون هایی می پردازد که در لایه زیرین نمایش المپیکی کاروان ورزش ایران در بعضی رشته ها پنهان شده است.
فدراسیون دوومیدانی ایران، یک سال پیش از شروع رقابت های المپیک ریو تمام تخم مرغ هایش را در سبد احسان حدادی چیده بود. فدراسیون دوومیدانی با هدف رستگار شدن با مدال احتمالی احسان حدادی، به تمام ورزشکاران دیگر رشته هایش پشت کرد و ترجیح داد قسمت زیادی از بودجه المپیکی خود را صرف دارنده مدال نقره المپیک لندن و پرتابگر دیسک ایران کند.
اگر فدراسیون دوومیدانی به خاطر احسان حدادی حاضر بود از در دروازه رد شود، برای دیگر ورزشکارانش از سوراخ سوزن هم رد نمی شد. حسن تفتیان و رضا قاسمی برای حضور در المپیک از جییب خود هزینه کردند. رضا قاسمی حتی اعتراف کرد نزدیک به 20 میلیون تومان زیر بار قرض رفته و بعد از المپیک باید دنبال یک شغل واقعی برود، چون همسرش از وضعیت زندگی شان خسته شده است.
فدراسیون دوومیدانی تشخیص داد فرستادن سپیده توکلی به مسابقات انتخابی المپیک بیهوده است، چون او شانس برای گرفتن مدال در ریو ندارد. حقوق ماهانه لیلا رجبی ماه هاست عقب افتاده است و همه اعضای تیم حتی هزینه کفش های مسابقاتشان را هم خودشان می دهند. در شرایطی که فدراسیون دوومیدانی به بهانه بی پولی و نبودن بودجه، ورزشکارانش را به مسابقات انتخابی نمی فرستد، رییس فدراسیون، نایب رییس فدراسیون در بخش بانوان و یکی از کارمندها با پول فدراسیون و بیت المال مهمان چند روزه ریو بودند و ظاهرا بودجه فدراسیون برای سفر توریستی آن ها به ریو فراهم بود.
رضا قاسمی، تفتیان، لیلا رجبی و ورزشکارانی که آن قدر خوش شانس نبودند که حتی به ریو اعزام شوند، همه قربانی تصمیمات اشتباه فدراسیون دوومیدانی و ستاره ای به نام احسان حدادی شدند که قبل از شروع مسابقه اش در ریو به خاطر حاشیه ها از پیش بازنده بود.
قطعا جزء عجایب هفتگانه دنیای ورزش خواهد بود اگر بشنوید نصرت خان ولی اف، سرمربی ازبک تیم ملی جودو همراه تیم به آخرین اردوی آمادگی جودو در اسپانیا نرفت و سه جودوکار المپیکی خودجوش در اسپانیا مشغول تمرین بودند. نصرت ولی اف که نقره المپیک ۱۹۹۶ را در کارنامه اش داشته، از چند ماه قبل به عنوان سرمربی تیم انتخاب می شود اما سه جودوکار ایران سرمربی ازبک را قبول نداشتند و حاضر نبودند در تمرینات از نصرت خان حرف شنوی داشته باشند.
علیرضا خجسته نوزده ساله به خاطر احتمال قرعه اش به ریو فرستاده نشد. اما حریفش از رژیم صهیونیستی در همان گام اول برابر جودوکار موزامبیکی شکست خورد. نفر دوم سعید مولایی بود؛ جودوکار بیست و پنج ساله کشورمان که احتمالا باید حسرت باز و بسته کردن بی موقع کمربندش را بخورد که باعث اخطار گرفتن و حذف او از المپیک شد. نماینده سوم ایران، جواد محجوب هم پیش از شروع مسابقه در تصمیمی غیرحرفه ای از رییس فدراسیون خواست به جای سرمربی ازبکستانی، محمدرضا رودکی، مدیرفنی تیم او را همراهی و کوچ کند.
عاقبت سه نماینده جودوی ایران، آینه تمام نمای حاشیه های بی پایان و درگیری های مدیریتی در جودو است. جودوی ایران که کم ستاره ترین دوران تاریخ خود را تجربه می کند، در تورنمنت های بعدی حتی نمی تواند روی این سه نفر حساب باز کند. علیرضا خجسته که به خاطر تصمیم فدراسیون به ریو نرفت، فعلا جواب هیچ مسئولی را نمی دهد و قهر کرده است، سعید مولایی در بیست و پنج سالگی تصمیم به خداحافظی گرفته و جواد محجوب که تنها ورشکاری بود که هیچ وقعی به سرمربی اش در المپیک ننهاد و از رییس فدراسیون خواست نصرت خان ولی اف ازبک همراهش به تاتامی نرود، قطعا باید جوابگو باشد. این کارنامه جودوی ایران در المپیک ریو بود؛ حذف هر سه نماینده بدون گرفتن حتی یک امتیاز فنی.
تیراندازهای ایران در اردوهای طولانی خود حتی برای وعده های غذایی مناسب هم در مضیقه بودند و شب های زیادی را با کنسرو لوبیا و تن ماهی سر کردند. حتی گاهی وقت ها شام های اردو به اندازه پوره سیب زمینی آب می رفت و کوتاه می شد. با همه این کمبودها در تیراندازی نگاه ها به پرچمدار ایران، زهرا نعمتی بود؛ ورزشکاری که با یک تصمیم اشتباه مدیریتی، عملکرد ورزشی و هدف اولیه اش در ریو که رسیدن تیرهایش به بهترین نقطه سیبل بود، فدای رژه و نمایش او پیش چشم رسانه های دنیا شد و به قدری زیر فشار رسانه ها اذیت شد که بعد از مسابقه اش اعلام کرد این آخرین باری است که در المپیک شرکت می کند.
فشارهای حاشیه ای تمرکز زهرا نعمتی را از سیبل مسابقه به مسائل کم اهمیتی مانند درخواست همسر زهرا نعمتی، به عنوان مدیر برنامه های او برای جایگزینی یک مربی خارجی با مربی ایرانی بانوی المپیکی پرت کرد. فشارهایی که نتیجه معکوس داشت و زهرا نعمتی در ریو حتی به نزدیکی رکوردهای خودش هم نرسید.
نجمه خدمتی، مه لقا جان بزرگ، گلنوش سبقت الهی و پوریا نوروزیان در اولین تجربه المپیکی شان فقط تجربه اندوزی کردند و الهه احمدی هم به اندازه ای در تهیه تجهیزات پیش پاافتاده ای مانند تفنگ و فشنگ، دچار مشکل بود که توقع مدال از مادر تیرانداز ایرانی نداشته باشیم.
فدراسیون تیراندازی هم مدام باسمبه رسانه سعی در حل مشکلات و گرفتن بودجه داشت.
حتی عبور نکردن سه دوچرخه سوار ایرانی از خط پایان هم باعث نشده بود خسرو قمری، رییس فدراسیون دوچرخه سواری و مصطفی چایچی سرمربی تیم احساس خطر کنند و هر دو ادعا می کردند که همین نتایج هم با این امکانات کم شاهکار است. رییس فعلی فدراسیون، خسرو قمری، خودش در المپیک 1992 بارسلون جزء رکابزنان مسابقات بود که البته به خط پایان هم نرسیده بود اما واقعیت ایناست که امکانات دوچرخه سواران ایران در المپیک فدای حضور رییس فدراسیون در ریودوژانیرو شد.
رییس فدراسیون دوچرخه سواری حضور خودش در ریو ۲۰۱۶ را لازم و ضروری دیده بود. اما به خاطر کمبود بودجه حاضر نشد مکانیک و ماساژور همراه تیم اعزام کند. همین نبود مکانیک هم کار درست قادر میزبانی داد و در حالی که طوقه دوچرخه مشکل پیدا کرده بود، از مسیر اصلی منحرف شد و به خط پایان نرسید.
دوچرخه سواری در دوران ریاست خسرو قمری روزهای خوبی را سپری نمی کند؛ مردی که حتی به نمایشگاه تکنولوژی دوچرخه در چین هم می رود اما مسافرت های خارجی اش در طول سال، به کار مفید و معرفی دوچرخه سواران ختم نمی شود.
تور شمال ایران که پیش از انقلاب در کشور برگزار می شد، بعد از انقلاب دیگر انجام نشد. تور آذربایجان که نسخه ای وطنی و شبیه سازی شده از توردوفرانس- مهم ترین تورنمنت دوچرخه سواری دنیا بود- مدت هاست دیگر برگزار نمی شود و تور کرمان که می توانست در بالابردن استقامت دوچرخه سواران به کار بیاید، چندسالی است به دلیل کمبود بودجه برگزار نمی شود.
فدراسیون دوچرخه سواری در حالی که هیچ تلاشی برای راه اندازی دوباره این تورها ندارد، متوسل به شیوه های گلخانه ای پاداش و خرید دوچرخه شده است. غافل از این که هر قدر هم دوچرخه تجهیزشده خریداری کنند، ورزشکاری برای نشستن روی آن ها تربیت نکرده اند و نتیجه اش می شود اعزام قادر میزبانی چهل و یک ساله که آخرین مدالش، به بازی های آسیایی 98 بانکوک بر می گردد.
ارسال نظر