دیوید هیوم، فیلسوفی ضد فلسفه!
دیوید هیوم، به روایتی بزرگ ترین فیلسوفی که جهان انگلیسی زبان به خود دیده است. برخی چون آیزیا برلین او را مهم ترین فیلسوف تاریخ فلسفه می دانند که چنان معتقدند که هیچ کس چون عمیق تر از او بر تاریخ فلسفه اثر نگذاشته است.
هیوم نخستین فیلسوف در تاریخ بشر بود که وقتی به الحاد متهم شد گفت: باید بگویم که کفر خود را میپذیرم. او کسی بود که بر کانت تأثیر بسیاری گذاشت. این جمله کانت معروف است که :هیوم من را از خواب جزم اندیشم بیدار کرد.
ویل دورانت روایت می کند:«در آستانهٔ مرگش، بازول با سماجت پرسید که آیا اکنون به زندگی دیگر اعتقاد دارد؟ هیوم پاسخ داد: اندیشهای نابخردانهتر از ابدیت انسان نمیشناسم. بازول مداومت کرد و باز پرسید که آیا اعتقاد به زندگی اخروی دلخوش کننده نیست؟ هیوم پاسخ داد: ابداً، بسیار اندوه بار است. این بار زنش نزد او آمد و خواهش کرد به خدا معتقد شود او را به شوخی از سر باز کرد. بارها این کار تکرار شد و هیوم امتناع کرد؛ چند لحظه بعد درگذشت.»
هیوم در زندگی اش به مهربانی شهره بود چنان که خیابان محل زندگی اش را مردم خیابان «دیوید قدیس» می خوانند. فرانسویان نیز او را «دیوید مهربان» می نامیدند. هیوم خودش سلوک اخلاقی اش را چنین روایت کرده است: «من مردی آرام سرشت و خویشتن دار و گشاده بار و معاشرجوی و زنده دل و مهرپذیر ولی گریزان از دشمنی و در همه انفعال های خویش بسیار معتدل هستم یا بهتر بگویم بودم. حتی عشق من به شهرت ادبی، که عشق فرمانروای زندگی من بوده است، با همه ناکامی هایم هرگز خویم را تلخ نکرد. محضر من چه برای جوانان و سبکسران و چه دانش پژوهان و ادبیان نامطبوع نبوده است. و...»
دیوید هیوم همچون بارکلی، لاک، هابز و فرانسیس بیکن رویکردی تجربی به فلسفه داشت چنان که جمع آنها را فیلسوفان تجربه گرا می خوانند.
از مهم ترین نظریات هیوم رد درک کلی از «من» بشری است. «ما هیچ تاثری از خویشتن نداریم، و لذا هیچ اندیشه ای هم از خویشتن وجود ندارد. من شخصاً هرگاه با صداقت تمام در آنچه خویشتن می نامم داخل می شوم، همیشه به ادراکی جزئی از سردی یا گرمی، روشناسس یا تاریکی، مهر یا کین، رنج یا خوشی، برخود می کنم. هرگز خویشتنم را جدا از یک ادراک نمی یابم و هرگز نمی توانم چیزی جز ادراک مشاهده کنم.»
«هیوم معتقد بود كه عقل، ما را صرفاً به تشخیص روابط بین اشیا رهنمون میشود، در حالی كه امیالمان ما را به عمل ترغیب میكند. او در جملهای به یاد ماندنی تأكید میورزد كه عقل بردهی هوسها است، چرا كه نمیتواند برای ما اهدافی تعیین كند، [بلكه] تنها كاری كه عقل میتواند انجام دهد، نشان دادن نحوهی دستیابی ما به اموری است كه معمولاً مطلوب ماست. او مفهوم «عقل عملی» را انكار میكرد و «عقل» را به معنای خیلی محدودتر و «هوس» را به معنایی وسیعتر از حد معمول میگرفت. این نظر در مورد كاركرد عقل، تفاوت زیادی با نظر ارسطو ندارد.
دکتر مردیها هیوم را اساساً فیلسوفی ضد فلسفه می داند. «هیوم یک فیلسوف ضد فلسفه است؛ یعنی فلسفه برای او در همان معنای قدیم علم و دانش است، و چون هیچ طریقی جز تجربه را واجد حظی از حقیقت نمی داند، فلسفه به معنای علم کلی و علم عقلی و متافیزیک و استدلالات انتزاعی برای او معنایی ندارد. او تلاش کرد که برای موضوعاتی چون اخلاق و انسان شناسی و سایر موضوعات مشهور به فلسفی، به همان راهی برود که علم و تجربه رفته بودند. به تعبیریی می توان او را نیای فلسفه های اثبات گرا محسوب داشت که دکان فلسفه را از رواج و رونق می اندازند. از این حیث بسیاری از اهل فلسفه آموزه های او را پایان فلسفه می بینند، نمی توانند نگاه مثبتی به او داشته باشند.»
هیوم با ژان ژاک روسو در دوره ای رفاقت داشت. و از دوستان نزدیک آدام اسمیت(پدر علم اقتصاد) بود. او علاوه بر آن که کانت را از خواب جزم اندیشانه بیدار کرد. بر فیلسوفانی همچون آرتور شوپنهاور تاثیر گذاشت. چندی از مهم ترین آثار او به فارسی ترجمه شده اند از جمله «تاریخ طبیعی دین» به ترجمه ی حمید عنایت، «کاوش در مبانی اخلاق» به ترجمه مرتضی مردیها، «رساله درباره طبیعت آدمی» به ترجمه جلال پیکانی.
نظر کاربران
تشکر و سپاس
عالی...ممنون از این مطلب و این بخش
عالی بود
عقل بردهی هوسها است، چرا كه نمیتواند برای ما اهدافی تعیین كند، [بلكه] تنها كاری كه عقل میتواند انجام دهد، نشان دادن نحوهی دستیابی ما به اموری است كه معمولاً مطلوب ماست. او مفهوم «عقل عملی» را انكار میكرد و «عقل» را به معنای خیلی محدودتر و «هوس» را به معنایی وسیعتر از حد معمول میگرفت.
بزرگوار الان توو اون دنیا به غلط کردن افتاده!
عالي واقعا كه لذت برم از اين همه روشنگري
این مرد پیامبر روشنفکری کسی که منو بقول کانت از خواب جزم اندیشی بیدار کرد هر جا که هیوم باشد همانجا بهشت است
متن خوبی بود
گفته هیوم اینست:عقل برده احساسات است.نه برده(هوس)ها.این در مقدمه کاوشی در مبانی اخلاق ترجمه مرتضی مردیها هم آمده.
هوس با احساس تفاوت دارد.لطفا اصلاح شود.
بنده فلسفه اسلامی میخونم و فلسفه اسلامیوجای این فلسفه آبکی غرب نمیدم وبرای گفته خودم دلیل دارم این آقای هیوم گفته بودن دوحادثه ربطی به هم ندارند مثل سنگ حین خوردن به شیشه سنگ باعث شکستن شیشه نشده این دوتاربطی به هم ندارند اما چون سالهادنبال هم اومدن فکرمیکنیدباهمن آخه بگومردک روانی توخودتم نفهمیدی چی گفتی بااون موقع که میگفت خدایی وجودنداره وانکاراصل علیت وعلامه طباطبایی عجوبه فلسفه اسلامی گفت آقای هیوم شمامیخواستیدعلیت روانکارکنیدازجمله اثباتش کردی وبرهانی که دادن علامه وهیوم مثل خرموندتوش چی بگه
پاسخ ها
مردک روانی"؟؟ ماشالله به شما. وقتی فلسفه ای نتونه حرف زدن" شما رو درست کنه پس معلومه فلسفه نتونسته در شما تغییر مثبتی ایجاد کنه. هیوم مرد بزرگی تاثیرش به وسعت تاریخ.
توهین کردن مختص انسانهای عقب ماندست.یکی لازمه خود علامه طباطبایی رو ثابت کنه که هیچ آیا وجود داشت؟؟؟؟؟
بهار عزیز شما فرمودین فلسف میخونید.شما یک زن هستین.من باید یا جنسیت شما رو باور نکنم یا چیزی رو که اسمش رو فلسفه گذاشتین.ترجیح میدم جنسیت تون رو باور کنم.اما فلسفه ای که رو که خوندین رو فلسفه نمیدونم.اون چیزی که شما میخونید کلام هست و اون اشخاصی رو که تحت نام فیلسوف اسلامی میشناسید متکلم هستن.تقابل کلام و فلسفه دیرینه ست و اساسا متکلمین هرگز نمیتونن فیلسوف باشن.چون آمیختن فلسفه و دین که کار متکلمین هست از پایه و اساس زیر سواله.اما انتظاری بیش از این از شما ندارم.یعنی اگر فلسفه میخوندین و فلسفه رو میفهمیدین شاخ در میاوردم.فقط و فقط یک فیلسوف زن رو در طول تاریخ نام ببرید که وزنه ای باشه برای خودش همه ی کتابخونه م رو چهار شنبه سوری بعد میسوزونم.ترجیحا شما به وظایف آشپزی و بچه داری و خونه داری خودتون بپردازین خواهشا.در مورد فلسفه حرف زدن و حتی فکر کردن برای سرکار خانم حکم خودکشی رو دارن.