بهنام تشکر: زندگی من را رضا کیانیان می تواند بازی کند
بهنام تشکر، نگران تحریم ها علیه ایران!
بهنام تشکر از آن بازیگران باسابقه تئاتر است که دیگر تبدیل به چهره ای آشنا و شناخته شده برای مخاطبان شده است. او برخلاف ظاهر جدی و صدای غرایش، بسیار شوخ طبع و اهل طنز است. شوخ طبعی و طنازی که به مصاحبه هایش هم راه پیدا کرده است.
او با سریال «دزد و پلیس» حسابی سرش شلوغ بود و محبوب تر از گذشته شد. سعی کردیم گپ و گفتی خودمانی و دوستانه با او داشته باشیم. با بازیگری که بیشتر وقتش را با پسر ۳ ساله اش می گذراند و مهمترین دغدغه این روزهای زندگی اش تحریم هایی است که علیه کشورمان اعمال می شود. با ما در این گفت و گو همراه باشید:
شما در بچگی از آن بچه هایی بودید که تا می پرسیدند می خواهید در آینده چه کاره بشوید، می گفتند پلیس؟
- (با خنده) بله، خب دوست داشتم پلیس بشوم.
خب پس چه شد پلیس نشدید؟
- فکر کردم که ممکن است پلیس خوبی نشوم. در کل هم کار خطرناکی است و با روحیه من جور درنمی آید. وقتی بچه هستی خیلی از پلیس ها تعریف می کنند و آنها قهرمان همه فیلم ها و سریال ها هستند اما بزرگ که می شویم دیگر قهرمانان بچگی را فراموش می کنیم. مثلا من وقتی بچه بودم خیلی دوست داشتم یک روزی شبیه «رابین هود» بشوم اما حالا می بینید که چه شدم. البته این شانس را داشتم که شغلی داشته باشم که می توانم حداقل نقش پلیس یا رابین هود را بازی کنم.
تا حالا از شما دزدی شده یا شاهد یک دزدی از نزدیک بوده اید؟
- نه، تا حالا از من دزدی نشده اما شاهد دزدی بوده ام. اتفاقا همین دیشب هم شاهد این ماجرا بودم.
چقدر عجیب، ماجرا چه بوده؟
- ۴ نفر بودند و در یک ماشین روبروی خانه همسایه کناری ما نشسته بودند و می خواستند وارد خانه آنها بشوند که من متوجه شدم و به پلیس زنگ زدم. این خانه کناری مجتمع ما تک واحدی است. الان هم هیچ کس در آن نیست. دزدها هم که ظاهرا این مسئله را متوجه شدند می خواستند به آنجا نفوذ کنند. من هم ساکنین خانه بغل دستی مان را می شناسم. از ظاهر این ۴ نفر معلوم بود که خلافکار و دزد هستند. برای همین با پلیس تماس گرفتم.
مگر ظاهرشان چه شکلی بود؟
- یک دست مشکی پوشیده بودند و قیافه های خفنی هم داشتند! من هم خیلی خونسرد از کنارشان رد شدم و به خانه آمدم و به پلیس ۱۱۰ زنگ زدم. خوشبختانه نتوانستند موفق شوند و تا سر و کله پلیس پیدا شد، فرار کردند.
به جز این اتفاق، تجربه دیگری هم در تماس با پلیس داشته اید؟
- نه، هیچ وقت. منتها خیلی در سریال هایی که بازی کردم به پلیس مراجعه کرده ام. (با خنده اضافه می کند) دیگر من خودم یک پا پلیس هستم برای چه به پلیس مراجعه کنم.
زندگی خصوصی آقا و خانم تشکر
اگر برای شما این امکان وجود داشت که در زمان دیگری زندگی بکنید، چه زمانی را انتخاب می کردید؟
- من دوست دارم فقط در همین زمان باشم.
بدترین خصیصه اخلاقی شما چیست؟
- بدترین اخلاق من این است که جوش نمی آورم، باز هم جوش نمی آورم، باز هم صبر می کنم و جوش نمی آورم اما وقتی جوش می آورم خیلی بد جوش می آورم. این خیلی اخلاق بدی است.
بیشترین چیزی که به خاطر آن مدیون پدر و مادرتان هستید، چیست؟
- دعای خیر آنها.
اگر قرار باشد فیلم زندگی شما را بسازند فکر می کنید کدام بازیگر از بازیگران فعلی می تواند نقش شما را بازی کند؟
- خیلی سوال سخت و عجیبی است. اجازه بدهید از همسرم مشورت بگیرم (با همسرش مشورت می کند) خب، همسرم عقیده دارد رضا کیانیان می تواند نقش من را بازی کند. همسرم بازی رضا کیانیان را دوست دارد.
پس علت اینکه ایشان را انتخاب کردند همین است.
- البته بازی من را خیلی بیشتر دوست دارد. (به شدت می خندد)
حالا که در این مورد از همسرتان مشورت گرفتید دوست دارم بدانم شما چقدر در کار از همسرتان مشورت می گیرید؟
- من همیشه در کار در درجه اول و در درجه آخر از آیدا یزدانی همسرم، مشورت می گیرم. بعضی مواقع هم از برادرم مشورت می خواهم اما در آن صورت هم باز صددرصد نظر همسرم را هم می پرسم.
در گفت و گویی که زمان نمایش سریال «ساختمان پزشکان» با هم داشتیم گفتید که همسرتان روانشناس هستند. علت اینکه اینقدر به نظر او اعتماد دارید روانشناس بودنش است یا صمیمیت و دوستی که بین شماست؟
- علت این است که ایشان همسرم هستند. او هم دید هنری خوبی دارد و من را هم خوب می شناسد. بنابراین وقتی نظرش را می خواهم، می دانم به دلیل اینکه از بیرون گود به ماجرا نگاه می کند، هم من را می بیند وهم آن ماجرا را پس می تواند بهتر من را راهنمایی کند.
همسرتان مخاطب جدی هنر هستند؟
- ایشان مخاطب هنر نیستند، ایشان هنرمند هستند. او قبلا از شاگردان مهین اسکویی بوده و الان هم کار طراحی لباس می کند.
در مقابل دوربین یا روی صحنه تئاتر هم تا به حال بوده اند؟
- در مقابل دوربین، نه اما سال ها پیش تئاتر را تجربه کرده اند و الان هم طراحی لباس بیشتر تئاترهای برادرم بهرام تشکر را انجام می دهد.
مهمترین دغدغه شما این روزها چیست؟
- تحریم ها. امیدوارم این تحریم ها روز به روز کمتر بشود و از بین برود چون آسیب آن را مردم می بینند.
هومن برق نورد و فرهاد قائمیان دوستان صمیمی ام هستند
شما در این فاصله هایی که بین کارهای تان پیش می آید چه می کنید و روزتان را چگونه می گذرانید؟
- بیشتر استراحت می کنم. می دانید وقتی ما سر کار هستیم معمولا باید شب زود بخوابیم که بتوانیم صبح زود بیدار بشویم و سر کار برویم. حالا به جز وقت هایی که شب کار هستیم. بنابراین وقتی سر کار نیستم خیلی دوست دارم شب دیر بخوابم و صبح هر وقت دلم خواست از خواب بیدار شوم چون دیگر وقتم برای خودم است و آفیش نیستم. دیگر اینکه با خانواده ام به مسافرت می روم. همینطور بیشتر وقتم را با پسرم می گذرانم. او را به پارک می برم و با همدیگر به خرید می رویم.
پسرتان چند ساله است؟
- کاوه 3 ساله است. او خیلی شیرین است. من همین یک بچه را دارم و سعی می کنم برایش وقت بگذارم.
اهل کتاب، فیلم و موسیقی هم هستید؟
- بله، زیاد. من خیلی موسیقی گوش می کنم. این اواخر به موسیقی های آفریقایی خیلی علاقه مند شده ام و بیشتر موسیقی آفریقا را گوش می دهم. آلبوم جدید احسان خواجه امیری را هم خیلی دوست دارم.
تازگی ها به سینما هم رفته اید؟
- نه، راستش را بخواهید اینقدر ترافیک است که سینما رفتن برایم خیلی سخت شده و ترجیح می دهم DVD فیلم ها را بگیرم و در خانه تماشا کنم. الان مدتی است که دارم سریال «24» را دوباره نگاه می کنم. سریال ها و فیلم های شبکه نمایش خانگی خودمان را هم دنبال می کنم.
از حوزه تخصصی خودتان تئاتر چه خبر؟
- روزهای آخر تئاتر فرهاد آئیش است، حتما بروید آن کار را ببینید. «هفت شب با مهمانی ناخوانده در نیویورک» یک کار عالی است که استاد علی نصیریان و دوست بسیار دوست داشتنی ام، فرهاد آئیش، در آن بازی می کنند.
به دوستی تان با فرهاد آئیش اشاره کردید. دیگر در بین همکارانتان با چه کسانی دوست هستید؟
- من با هومن برق نورد و فرهاد قائمیان خیلی صمیمی هستم. من و فرهاد از سال ها پیش همدیگر را می شناختیم و با هم سلام و علیک داشتیم منتها از سر یک فیلم سینمایی مشترک، بیشتر با هم دوست و صمیمی شدیم.
*********************
از انتخاب سعید آقاخانی سورپرایز شدم
شما انتخاب سعید آقاخانی بودید یا آقای چگینی، تهیه کننده، از روی سابقه همکاری که در «ساختمان پزشکان» با او داشتید شما را برای این کار انتخاب کرد؟
- راستش را بخواهید مهراب قاسم خانی این متن را نوشته بود و من آن موقع سر کار سریال «ساخت ایران» بودم. پیمان و مهراب (برادران قاسم خانی) من را برای این نقش انتخاب کردند. همان موقع حتی پیشنهاد چند بازیگر دیگر را برای این نقش به مهراب دادم چون با افرادی که پیشنهاد کردم رفاقت وآشنایی نزدیکی ندارم و صرف بازی شان آنها را پیشنهاد کردم.
ترجیح می دهم اسم نبرم ولی چند نفری را پیشنهاد داده بودم ولی از آن سمت، مهراب و پیمان خیلی لطف کردند و روی اینکه من برای این نقش بیایم اصرار کردند. از طرف دیگر هومن برق نورد هم به من اصرار کرد که حتما خودت برای این نقش بیا و من هم چون با هومن خیلی راحت هستم پذیرفتم، بعد هم که سعید آقاخانی کارگردان شد و من خیلی سورپرایز شدم و خیلی هم با او کیف کردم.
آشنایی قبلی با آقاخانی نداشتید؟
- نه، این اولین همکاری ما بود. البته سعید سال ها پیش هم برای یکی از سریال هایش با من تماس گرفته بود که من چون سر کار بودم نتوانستم بروم.
*********************
هیچ کس هدف من نیست
در ایران کدام بازیگری است که دل تان بخواهد روزی مثل او بشوید؟
- من هیچ وقت از این زاویه به کارم نگاه نکرده ام و هیچ کس هدف من نیست. هیچ وقت نمی گویم ای کاش من مثل فلانی بشوم. اصلا من اهل ای کاش نیستم، به خاطر همین هیچ وقت اسمی را به صورت خاص در ذهن خودم حک نمی کنم.
هدف شما چیست؟
- هدف من فقط یادگیری است.
یعنی هیچ وقت تعریفی برای کارتان ندارید. مثلا بگویید امروز نقطه A هستم و فردا باید نقطه B باشم؟
- این نقطه B باید مشخص باشد و در کار ما حداقل با این شرایط مشخص نیست. اصلا همان نقطه A هم که در آن هستیم، مشخص نیست.
*******************
نمی دانم تنبلم یا وقت ندارم
برنامه شما برای آینده کاری تان چیست؟
- من فکر می کنم هیچ بازیگری در این شرایط نمی تواند برای آینده اش برنامه داشته باشد. چون اینقدر شرایط عجیب و غریب است ونوسان دارد که ما هیچ چیزی را نمی توانیم پیش بینی کنیم، یعنی در مملکت ما اینطوری است. من هم نمی توانم هیچ برنامه دقیقی برای خودم بریزم. من امروز حتی نمی توانم برای ۱۰ روز بعدم برنامه ریزی کنم و این خوب نیست. این مسئله خیلی بد است و به کارنامه کاری هر بازیگری آسیب می زند.
بازیگری تنها شغل شماست؟
- بله، من هیچ کار دیگری بلد نیستم.
نظر کاربران
عاشق صداتمممممممممممم
كارت بيسته آفرين
آقای تشکرسایت خوبی دارد
فقط میتونم بگم عالی بازی میکنن