از بهنوش بختیاری تا علی اوجی
شهرت طلبان ایرانی؛ ما را ببینید لطفا!
تصویر نوزادی که زار می زند و طلب آغوش می کند را احتمالا تجربه کرده اید، او می خواهد شهره شود و از کنار شهرت امنیت را به دست آورد، ما از همان ابتدا شهرت طلبیم، چون امنیت می خواهیم، امنیت برای ما چیزی شبیه اکسیژن است.
باور ندارید! حافظ را که دیگر قبول دارید، همان که تفال می زنید به دیوانش، همان که گفته بود:«منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن» حافظ آنچه می خواست را شعر می کرد. او رندانه می خواست شهره ی عشق باشد، کالای پر طرفداری که نام حافظ را روی زبان ها می انداخت، او از چیزی می نوشت که خواست قلبی اش بود، شهرت برای حافظ خود امنیت بود.
شهرت برای همه ی ما امنیت روانی می آورد اما این امنیت بسته به نیاز های شخصی زیر شاخه های گوناگونی دارد؛ یکی شهرت می خواهد چون فکر می کند کم اعتبار است، دیگری شهرت طلب است چون گمان می کند نفوذ اجتماعی اش کم است...هرکسی از کنار شهرت چیزی طلب می کند، برخی ها هم خود خود شهرت را می خواهند(صرف دیده شدن).
درپرونده ی زیر چند نمونه از شهرت طلبان ایرانی را مرور کرده ایم، همه ی آن ها در نسبتی مستقیم یا غیر مستقیم با کار هنری قرار دارند، آن ها همگی در موقعیت خداوندی و پادشاهی قرار می گیرند و با توجه به خودشیفتگی که دارند مخاطبان را در تولید رویا کمک می کنند، رویا فروشان اما برخی اوقات متوهم می شوند و خیال می کنند خبری است.
یغما گلرویی - تانگوی آزادی در تمنای لایک
«بارونو دوست دارم هنوز چون...» یغما خالق لحظاتی خوش زیادی است، او به نوعی آبرومند ترین این فهرست است. شاعر و ترانه سرایی که کار خوب کم ندارد و ترجمه ی خوب هم به همچنین. اما داستان گلرویی از جایی شروع می شود که دغدغه های اجتماعی اش حالت کافه ای پیدا می کند، در حقیقت او نمی تواند و یا نمی خواهد عدل منطقی میان دغدغه ها و شخصیت هنری اش ایجاد کند و گاها این دغدغه ها شکل یک عکس و شعار می شود و این طور به نظر می رسد کسی دارد برای ما تیزر تبلیغاتی با محور آزادی خواهی پخش می کند.
یغما گلرویی که شعری چون «تصور کن» را برای قمیشی می سراید، به اندازه کافی منورالفکر و متعهد به نظر می رسد، دیگر نیازی نیست برای تمام زندانیان عقیدتی و سیاسی ابراز موضع کند. اصلا نیازی نیست با آثار نیچه و شوپنهاور سلفی بگیرد، تکرار مجازی آزادی خواهی که اعتبار آزاد اندیشی نمی آورد. اصلا آزادی خواهی به عمل بر می آید، نه به عکس و کپشن، آزادی امری واقعی است در ذهن پرورش پیدا می کند و در خیابان معنی می گیرد. یغما گلرویی اصرار دارد با هر که بوی مخالفت می دهد هم کاسه شود، همین می شود که گاهی فکر می کنیم او از اوین آبرو می گیرد. اصلا احضار برای او برابر با ۲۰ سال کار هنری است، شکل شهرت طلبی گلرویی حاکی از یک اعتماد به نفس پایین است، او شهرت می خواهد چون گمان می کند چیزی نیست، یا چیز کمی است، یغما جان شما با همان ...هم بیخیال برادر.
بهنوش بختیاری - بختیاری در چند پست
آن چه از بختیاری در ذهن غالب ما شکل گرفته، تصویری از یک بازیگر شوخ و شنگ است که کلی آثار ریز و درشت از سریال تا فیلم های شانه تخم مرغی در کارنامه دارد. او همیشه تیپیک بازی کرده و نخواسته اند و یا نتوانسته( بعید است که نتواند) در حد یک کاراکتر و شخصیت ایفای نقش کند. این گونه ارائه هنری از لحاظ مالی اتفاقا خوب است و سود آور. اما پس از گذر سال ها حفره هایی ایجاد می کند، حفره ای که در این مورد خاص اسمش را می گذاریم؛ «درد جدی گرفته نشدن» یا کم اعتباری، مردم همانی را که می بینند باور می کنند و حوصله و توان تحلیل بطن آدم ها را دارند توقعی هم نیست.
اما از جایی به بعد بهنوش بختیاری تصمیم می گیرد به مدد شبکه های مجازی تصویری دیگر از خودش بسازد، او شهرت دارد اما اعتبار ندارد، پس به حوزه هایی وارد می شود که معتبر جلوه کند، کار چندان دشواری هم نیست، مثلا بحث داغ برجام و توافقات هسته ای است، یک واکنش خلاف جهت میل عمومی جامعه شما را به عنوان یک سلبریتی گل درشت تر از حالت عادی می کند و چهره ی متفاوتی از شما می سازد و چون متفاوت نمایی کرده اید، حوزه هم حوزه ی سنگینی است (دیپلماسی و اظهار نظر در رابطه با آن نیاز به سواد قابل توجهی دارد) پس به رغم مخالفت های اولیه اعتبار می خرید.
بعد به مرور با اظهار نظری دیگر مثلا در مورد یک معضل اجتماعی(ترنس ها) از علاقه مندان حوزه ی اجتماعی هم دلبری می کنید، حالا شما دیگر فقط «لیلون» برره نیستید! غافل از این که اعتبار بازیگری در پروژه های بزرگ به دست می آید نه اظهار نظر های گنده مثل: نهنگ!
علی رضوانی - سال های دور از ادب
از محصولات متاخر صمیمی نمایی مصنوعی و البته حال متحول کن صدا و سیما، که با نگاه به الگوهایی چون کامران نجف زاده و ایمان مرآتی در حوزه ای دیگر (ورزش) تلاش دارد خلاق و کول و نمکین جلوه کند، رضوانی هم به گونه ای دیگر طالب شهرت است، ولی چون از پایه های کافی فرهنگی برخوردار نیست، حاصل شهرت طلبی اش مضحک می شود، او می خواهد مشهور باشد تا چیزی باشد که نیست، نشان دهد آدمی خلاق و موفق در کارش است و چون نیست با مواضع شهرت طلبانه همه کاستی هایش را بپوشاند.
پرستو صالحی - منو از یاد نبرید
دنیای هنر بی رحم است؛ مادامی که دیده شوید در صدر هستید، پس ازآن اگر در برهه ای بنا به هر دلیلی لز یاد بروید، دنیا تنگ اندازه ی تنگ ماهی می شود، حکایت خانم صالحی همین است که روزگاری در صدر بود و دیده میشد، هم در تلویزیون هم در سینما. اما سال ها گذشت، سیل ورود بازیگران جوان جایی برای امثال او نگذاشت، آن ها در حال مردن بودند، مرگ هنرمند روزی است که در یاد نباشد. اما پرستوصالحی تقلا کردو جان نداد، او در دو بخش تلاش کرد در یادها حفظ شود، بخش اول خیلی به کار ما نمی آید، بهره بردن از دوستان رسانه ای و دست اندرکار برای کاریابی و مشغول شدن در آثار مختلف و بخش دوم که...
شهرتی که صالحی طلب می کند نوعی دلتنگی است برای روزگار خوش از دست رفته، پس باید کاری کند به هر قیمتی حتی اگر پس از دربی پایتخت و در حد یک هوادار سکونشین رقیق و لمپن باشد، او آنقدر متعصب جلوه می کند و اشک می ریزد که تلگرام و اینستاگرام فتح شود. تخریب به قیمت شهرت و بعدتر مجالی دیگر برای خود تخریبی به اوج می رسد، او حیثیت خودش را نشانه می رود و دست به یک ویران سازی لوس و سانتی مانتال و بی فایده می زند، پدرش را سوژه ی ماه عسل می کند همه چیز را قمار شهرتش می کند، این بار هم از غدد اشک ساز کمک میگیرد، چیزی نمی ماند، همه چیز از دست رفته جز شهرتی که بر می گردد، او دوباره در صدر است باقی اش مهم نیست.
حسام نواب صفوی - توهمات یک ذهن پاک
ضلع سوم مثلث عشقی های فیلم های عمدتا آبکی سینمای ایران که معمولا نیرنگ دارد و در آخر داستان دستش رو می شود و البته به عشقش هم نمی رسد، در زندگی واقعی هم چیزی شبیه به کاراکترهایش شده، نواب صفوی شهرت دارد اما صرفا یک سلبریتی است و از درجه ی نفوذ زیادی برخوردار نیست. او از موج شهرت بهره می گیرد تا آدم با نفوذی بشود یا حداقل این طور به نظر برسد، در این میان یک مساله در مورد نواب صفوی ویژه است، این که او از کمک صدا و سیما و یک خبرگزاری صاحب نام بهره می برد، چون یک بازی دو سر برد است از طرفی مواضع نواب صفوی کمک رسان طیف فکری غالب در تلویزیون است و از طرف دیگر نواب صفوی به دنبال مشروعیت است، حتی از نوع کاذب آن.
پس حقوقدان سینمای ایران تصمیم می گیرد کاری کند کارستان، مثلا می رود در قلب اروپا کلی خوش می گذراند و حتی عکس هایش را هم به اشتراک می گذارد اما در بازگشت ناگهان یادش می آید که اروپا جیز است و این ایران است که در خاورمیانه مهد آرامش و امنیت است، در این باره گفت و گو می کند، گفت و گو بازنشر می شود (چندین بار و مبسوط) نواب این سلسله رفتارها را ادامه می دهد به شکلی غریب تر مثلا در مورد یک مساله دشوار و چند بعدی (استقلال بحرین) نظر می دهد، او جایگاهی می خواهد که ندارد، او شهرت را در خدمت موقعیت می خواهد اما کمی زیادی زیرک است!
علی اوجی - حال و هوای رفاقت در شمال شهر
اصیل ترین شهرت طلب این فهرست؛ او شهرت را برای شهرت می خواهد. اوجی از موقعیت مالی مناسبی برخوردار است و این یعنی این که از موقعیت اجتماعی قابل توجهی هم برخوردار است، پس شهرت برای او جایگزین چیز دیگری نیست، در حقیقت او مسیر دوستان بالا را معکوس طی می کند. انواع موقعیت ها را دارد و صرفا شهرت ندارد، پس کار دشواری پیش رو ندارد با چند رابطه به یک خواننده می رسد. خواننده مثل هر هنرمند دیگری از یک پشتیبان مالی استقبال می کند و برایش امنیت خاطر می آورد، کم کم حضورش در تصاویر رسانه ای بیشتر و بیشتر می شود، خب طبعا رابطه ها گسترده می شود، مثلا یک گالری هنری برپا می شود در میان مدعوین افراد مطرحی از تلویزیون حضور دارند و البته باقی داستان.
شاید با خودتان بگویید خب چه ایرادی دارد؟ کسی پولش را در راه هنر خرج می کند و به شهرت برسد، هم هنر به نوایی برسد و هم علی اوجی به شهرتی، بله اشکالی ندارد یا حداقل تا اینجایش مشکلی ندارد، مساله آن جاست که این آدم بدون کارنامه به عنوان مهمان هنری به یک جنگ تلویزیونی دعوت می شود. از آرزوها و خاطراتش می گوید، بعد کم کم ما باورمان می شود که با یک هنرمند طرفیم، حتی او در شماره های ویژه نوروزی بهاریه هم می نویسد و این گونه یک آدم بدون کارنامه و رزومه هم سطح آدم هایی قرار می گیرد که سال هاست خون دل خورده اند تا به مقامی رسیده اند. بازی های رسانه ای یا نیاز های رسانه ای؟ فرقی هم می کند؟
پی نوشت: بودند نام های دیگری که شهرت طلب بودند، اما آنقدر دوز شهرت طلبی شان بالا بود و آنقدر زرد بودند که حتی در توصیف و تحلیل هم نمی گنجیدند، نمونه اش «محسن افشانی» که نمی شود تحلیلش کرد؛ با قبض جریمه اش عکس می گیرد و خودشیفتگی را تعریفی دوباره می کند.
نظر کاربران
وااااای عالی بود درباره همششون
پاسخ ها
سلام مرسی پرستو صالحی عالی بوددددد .. دقیقاا برای شهرت--اما چرا خانم چرخندرو ننوشتین
دمت گرم واقعا تحليل جامع و دقيقي بود
پاسخ ها
واقعا عالی بود جز بهترین تحلیل های سایت بود.دقیقا درست ودقیق و لایق
مرسی
توصيف يغما گلرويي در يك جمله :
استاد شو آف...
دمت گرم نیتت خیره. اما کاش یه جایی مثل مسابقه استعداد سنجی بود که کلاً اینا رو با خاک یکسان میکرد. اینجور مقاله ها زیاد تاثیر نداره حتی معروف تر میشن !!
عالی بود به خصوص رضوانی و نواب ضفوی
فوق العاده بود.
بسیار عالی بود
تحلیل درستی ازشخصیت واقعی اینان
اوه عالی بود، نخ سوزن آخری!
در مورد پرستو صالحی کاملا موافقم یه روز برای دربی اشک میریزه یه روز آبرو پدرشو میبره ماشاا... در تمام برنامه ها وکنسرت ها هم حضور داره فالوور هاشم در حد بازیگرای فیلمای درست حسابیه نه کسی که به زور سالی یه تله فیلم کار میکنه
عالیییییییییییییییییییییییییی
یعنی ... افشانی و نواب صفوی خیلی داغونن
دمت گرم نیتت خیره. اما کاش یه جایی مثل مسابقه استعداد سنجی بود که کلاً اینا رو با خاک یکسان میکرد. اینجور مقاله ها زیاد تاثیر نداره حتی معروف تر میشن !!
وقتی تیتر اصلی رو دیدم به خودم گفتم حتما کار ایمان عبدلی
با حرفتون درباره آقای گلرویی موافق نیستم. دلایلش رو اگر بگم نظرم و چاپ نمی کنید.
واکاوی شخصیت ادمها!؟ ک چی
مجله هاي زرد اينترنتي هم با پرداختن به چنين سوژه هاي زردي طلب شهرت مي كنند:دي
عالی. اما خیلی های دیگه هم هستن که جا انداختیش نویسنده محترم. اگه خواستی بگو مردم که بهتر از هر کس این افراد رو می شناسن، ادامه بدن این مطلب رو.
جای زمانی خواننده ای که کشف کرد کوروش انسان بزرگی نبوده واقعن خالی هست**** زمانی کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عالی و بیرحم
فوق العاده بود
بسیار بسیار عالی بود
حال کردم
گلرویی به اینحا نمیخوره همدلی شو نیست خنده داره از اوین آبرو میگیره ! بی تفاوتی و خنثی بودن خودت و دوستان رو توجیه نکن!
عالی عالی ازین دست مقالات بیشتر بزارین لطفا
به نظرم عالی بود ، من خنده ام میگیره وقتی بهنوش بختیاری میشه بهترین بازیگر ، کسیکه تو برنامه دعوت از مصاحبه سخیفش ونوکرم وچاکرم وپنجول کشیدن به قورت علی دایی میگه وپرستو صالحی ومحسن افشانی داغون ،که برای دیده شدن هرکاری میکنن.به نظرم خانم زینب زارع مجری دعوت رو هم باید به این لیست اضافه کرد.
یغما گلرویی قاطی این آدمهای داغون نمیشه،نه اینکه بیست باشه ولی قراردادن یغما با محسن افشانی وبهنوش بختیاری تو یک ردیف اینو میرسونه که خودتم میخوای با طرح اسم یغما به شهرت برسی!!!
باید به این چند همه فن حریف هم اشاره میکردی اگه راست میگی.
بهروز افخمی
مسعود فراستی
مژده لواسانی
علی مشهدی
ازاده نامداری
علی ضیا
مریم معصومی
پاسخ ها
گل گفتي . ممنون.
عزیزم مسعود فراستی با سواد ترین منتقد سینمای ایرانه که به شدت سخت گیر و موشکافانه مسائل رو بررسی میکنه ؛ بهروز افخمی از کارگردان های قدیمی و معتبر ماست و خانم مژده لواسانی هم از 5 سالگی مجری شبکه 2 بوده و شخص جدیدی نیست که شما شهرت طلب فرضشون کردی
علی مسعودی و علی ضیا هم هردو در کارشون نسبتا قابل قبول و قابل توجه اند
روی چه حسابی به خودتون اجازه میدین این طوری به شخصیت دیگران حمله کنید و نظرات شخصی خودتون رو منتشر کنید؟ این مدل نقد نویسی شما رو درک نمیکنم هر قدر آدمهای زردی هم باشند اقدام شما توهین محسوب میشود
خیلی خوب بود دقیقا عین شخصیت واقعیشون توصیف شدن لطفاً بقیه رو هم در لیست قرار داده و شخصیت واقعی شون رو براشون شفاف سازی کنید تحلیل کنید تا متوجه دیدگاه مردم نسبت به خودشون بشن . با سپاس
مثل همیشه نقد جذاب ولی بیرحمانه!
سحر قريشى و شاکردوست يادت رفت
طرفدارهای یغما گلرویی عین خودش ... هستند
از کامنت های متعصبانه شون کاملا مشخصه چون تعصب ریشه در جهل داره
یه خرده استعداد در شاعری به تنهایی ارزش و فضیلتی محسوب نمیشه، ...
پاسخ ها
یکخورده؟؟؟؟؟ اگر دقت کنید فضایل ایشون رو خواهید دید
علی مشهدی خیلی صادقانه با مقوله شهرت جلو اومد و نیازی نداشت که مثل امثال گلرویی دست و پا بزنه که به هر قیمتی خودشو مطرح کنه چون چند میلیون نفر تماشاچی برنامه خندوانه پسندیدنش و بهش رای دادن.
شهامتتون در انتشار این نوشتار ستودنی است
پس تتلو کو؟
من واقعن متاسفم ای برترینها! به نظر من اصلن روا نیست شخصیت دیگران را زیرسوال بردن!
عالی
عالی بود لذت بردیم و حرف حق به تمام و کمال
عالی بود عالی. خیلی وقت بود یک نقد درست و حسابی نشنیده بودیم. افرین بر نویسنده
سلام. عالی بود. لطفا ادامه بدید. تا چند شماره دیگه ادامه بدید. افراد زیادی هستن که تو این لیست جا دارن. علی ضیا یه نمونش. تتلو همچنین.
پس چرخنده خانوووووووووووووووووووووم کووووووووووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ملت جهان سوم و صد البته عقده جلب توجه و اظهار وجود که بهتر از این تحلیل ها نمیشه، کاش اینقدر آزادی و دید مثبت و ثبات امنیت شغلی متنوع وجود داشته باشه که کسی دغدغه فریبکاری نداشته باشه...
تحلیل و بررسی خیلی خوبی بود اما شهرت طلب ها این روزها کم نیستند اللخصوص در دنیای لاکچری های این افراد که این روزها مردم با فشار اقتصادی دست .و پنجه نرم می کنند
همین.....
آقا ایمان عبدلی احسنت. خیی خوبه که شما در برترین ها می نویسید. برترین ها با حمایت دوستانی مثل شما به رسانه ای خیلی بهتر از آنچه که الان هست تبدیل میشه.
یکم واقع بین باشیم و زود راجع به آدما قضاوت نکنیم یعنی این مطالبی که اینجا نوشته شده قضاوت محض راجع به این عزیزانه .....متاسفانه تازه بقیه کاربران هم با نظراتشون قضاوت کردن درباره دیگران و تایید می کنند.....هیچ چی نمی گم دیگه فقط میگم قضاوت بر عهده ی خداست.....
آقاي نويسنده
شما هم لمپن تشريف داريد و اتفاقا از همه شهرت طلب تر هستيد چون يكهزارم هر كسي كه اسم آورديد هم ديده نشديد
شما ننوشتيد
شما گريه كردي
صداش رو هم ميشنويم
اشكاتون هم رو عكسها معلومه جاشون
قضاوت كه چه عرض كنم
قصاوت كرديد
با بغض ننويس استاد
مهرجویی رو یادتون رفته
اقای مهرجویی با فیلمای محشرشون در جهان شهرت دارن
یکی م پیدا شه خودمونو نقد کنه اونم اینقدر مغرضانه و بی رحم....کارمون شده تو نخ این و اون رفتن.....اخه یکی نیس بگه مارو سننه
جالب بود ممنون
کلا موافق همه نقدهاتون هستم