با شخصيت جذاب و متناقض «جرج اورول» آشنا شوید
اورول که نام اصلی او اريک بلر بود در سال ۱۹۰۳ در آنچه بعدا خود "قشر پايين طبقه متوسط" اجتماعی بريتانيا توصيف کرد، متولد شد.
اورول در مقطعی پرهياهو و تکان دهنده در تاريخ قرن بيستم که بخش های مهم آن را شخصا تجربه کرد، زندگی می کرد: سال های افول امپراتوری بريتانيا، عصر رکود شديد اقتصادی آمريکا، جنگ داخلی اسپانيا، ظهور فاشيسم در اروپای غربی در دهه ۱۹۳۰، جنگ جهانی دوم، و مراحل اوليه جنگ سرد.
او امروز به ويژه به خاطر دو رمان مزرعه حيوانات و ۱۹۸۴شهرت دارد. اين کتاب ها مجادله ای پايدار، مستدل و ضد کمونيستی است که همچنين ايرادهای نيش داری به جامعه غربی و ارزش های آن وارد می کند.
خواندن آثار اورول، که البته اکنون شايد کمی از نفوذ آنها کاسته شده باشد، از فرايض دوره بعد از جنگ جهانی دوم بود. عبارات "برادر بزرگ تو را زير نظر دارد" و "جنايت فکری" از کتاب ۱۹۸۴ اقتباس شده و اکنون عميقا در فرهنگ غرب جا افتاده است.
زندگی کوتاه
اورول که نام اصلی او اريک بلر بود در سال ۱۹۰۳ در آنچه بعدا خود "قشر پايين طبقه متوسط" اجتماعی بريتانيا توصيف کرد، متولد شد.
او در نخستين سال های زندگی برای آغاز حرفه ای در خدمات دولتی آماده شد، اما در اواخر دهه ۱۹۲۰ از آن دلسرد شد و در عوض چند سال از زندگی اش را در اطراف محل زندگی طبقات کارگری در لندن، پاريس و شمال غربی انگلستان سپری کرد.
مشاهدات او در اين دوره خميرمايه نوشته های اوليه او نظير پايين و بيرون در پاريس و لندن، و راه اسکله شهر ويگان است.
اورول از لحاظ سياسی بخشی از يک جنبش کارگری راديکال (سوسياليست آزاد يا سنديکاليسم) بود که اعتقاد داشت هيچکس نبايد بر مردم حکومت کند.
براساس اين الگو، شرکت ها در تصاحب کارگران است و مردم مستقل می انديشند، از اشتباهات خود درس می گيرند و جهان محل زندگی خود را درک می کنند.
او نيز مانند بسياری از نويسندگان و روشنفکران چپگرای هم عصر خود در دهه ۱۹۳۰ به اسپانيا رفت تا عليه ارتش فاشيست ژنرال فرانکو بجنگد.
او در اين جنگ مجروح شد و گويا هرگز کاملا شفا نيافت و همين جراحت از عوامل اصلی مرگ او در اثر ابتلا به سل در سال ۱۹۵۰ بود، يعنی زمانی که هنوز کمتر از ۵۰ سال داشت.
تجارب جرج اورول در اين دوره در اسپانيا الهام بخش او برای نگارش ادای دين به کاتالونيا بود.
اورول و فرهنگ انگليسی
اورول همچنين ناظر تيزبين جامعه و فرهنگ انگلستان بود. او انگليسی ها را انسان هايی نرم کردار و البته کمی منزوی می دانست که از افراط و تفريط منزجر هستند و به در مجموع به "عقل متعارف" در مقابل عقايد انتزاعی فلسفی ايمان دارند.
با اين حال او از تصويری رمانتيک از انگلستان به عنوان ملتی "متحد" انتقاد داشت. اورول اين "اتحاد" را توهمی بيش نمی دانست و يک بار انگلستان را چنين توصيف کرد: "انگلستان طبقاتی ترين سرزمين جهان است... سرزمين افاده فروشی و امتيازات ويژه، که عمدتا توسط افراد پير و احمق اداره می شود."
نگاهی تاريخی
اورول شخصيتی جذاب و متناقض داشت: "مردی مردمی" از قشر بالای طبقه متوسط که در زندگی می کوشيد بر تعصبات و پيشداوری های ناشی از تربيت خود چيره شود.
اورول امروز احتمالا با نگاهی تاريخی مورد مطالعه قرار می گيرد، به عنوان کسی که با بينش منحصر به فرد و خاص خود در صحنه حضور داشت تا بسياری از نقاط عطف تاريخ قرن بيستم را تشريح کند.
رمان های بزرگ اورول
اورول در تمام عمر به ساختار سياسی دمکراتيک و رد هرگونه حکومت استبدادی متعهد بود.
او برخلاف بسياری از معاصران خود در بخش های چپ طيف سياسی، هرگز فرصت نکرد کمونيسم را در اتحاد جماهير شوروی سابق به ويژه در دوره استالينی تجربه کند.
اورول (البته به درستی) پيش بينی کرد که چنين نظامی هرگز قادر به ادامه حيات در چنين شرايطی نخواهد بود و در دو رمان بزرگ خود سعی کرد نشان دهد چگونه دو نظامی سياسی افراطی زمانه، يعنی کمونيسم از چپ و فاشيسم از راست، در واقع يگانه و غيرقابل تفکيک هستند.
موضوع کار اورول خطر تماميت خواهی و استبداد به طور کلی بود و نه خطر ناشی از يک نوع خاص از تشکيلات اجتماعی.
مزرعه حيوانات
در پايان جنگ جهانی دوم، هيتلر به عنوان يک هيولا توصيف می شد. اما تصويری که از استالين ارائه می شد، يک شخصيت صميمی و دوست متفقين بود، شخصيتی که نمی تواند شرارت کند چون در بردن جنگ به متفقين کمک کرده است.
البته بر واقعيت سرپوش گذاشته شده بود. استالين کار خود را به عنوان دشمن بی امان مردم که در جريان پاکسازی های داخلی ميليون ها نفر را به قتل رساند، آغاز کرد.
يک نکته بدتر برای سوسياليست ها اين که استالين انديشه سوسياليسم را آلوده کرده بود و از کمونيسم به عنوان وسيله ای برای کسب قدرت شخصی بهره برداری کرد.
در کتاب مزرعه حيوانات که در نگاه اول کتابی ساده جلوه می کند، حيوانات يک مزرعه دست به شورش می زنند و "حاکم" را که در نقش "مزرعه دار جونز" ظاهر شده سرنگون می کنند. انقلاب را خوک ها رهبری می کنند که رهبر آن ناپلئون است و يک خوک نقش استالين را دارد.
در ابتدا کليه حيوانات برابر هستند، و براساس اصول کلی که خوک ديگری به نام "پير ارشد" آنها را پيشنهاد کرده، زندگی می کنند. "پير ارشد" در واقع نماينده مارکس است. با اين حال خوک ها به تدريج حاکم می شوند.
فرامين "پير ارشد" که بر ديوار انبار مزرعه نقاشی شده است به آهستگی تغيير داده می شود تا معدود حيواناتی را که از ذکاوت کافی برای درک تغييرات برخوردارند، سردرگم کند.
تنها حيوانی که شرارت خوک ها را درک می کند الاغی به نام "بنجامين" است اما از اعتراض خودداری می کند. بنجامين اغلب نماينده روشنفکران بدبين فرض می شود و با تعميمی می توان او را نماينده شخص نويسنده دانست.
۱۹۸۴
اين کتاب نسبت به زمان زندگی اورول در آينده می گذرد و کليه کشورهای جهان در يکی از سه گروه ابرقدرت که در منازعه هستند ادغام شده اند.
شخصيت اصلی کتاب، وينستون اسميت، در کشور "اوشيانا" تحت کنترل شديد حزب "اينگسوک" و رهبر مرموز آن "برادر بزرگ" زندگی می کند. زبان انگليسی در زبان جامع تری به نام "سخن نو" غرق شده است که خود آلت ديگری در ميان ابزار حزبی برای کنترل اذهان است.
وينستون برای "مينيترو" کار می کند و وظيفه او دستکاری اسناد مکتوب مانند روزنامه ها به گونه ای است که نشان دهد "حزب" همواره بر حق بوده است. او بالاخره از معنی واقعی حزب آگاه می شود و با انقلابيون ارتباط پيدا می کند.
۱۹۸۴ نيز مانند مزرعه حيوانات در نتيجه ظهور استالين به اورول الهام شد. در زمانه ای که درباره استالين به عنوان دوست انسان ها خيالبافی می شد، اورول از بصيرت کافی برای شناسايی هويت ديکتاتور خونخوار روسيه و جسارت کافی برای بازگو کردن واقعيت به جهان ساده دل برخوردار بود.
نگارش اين کتاب برای اورول مسابقه ای در برابر گذشت زمان بود. او از اين وحشت داشت که فاجعه ای به بار آيد و به جنگ سرد دامن بزند. در همين حال بيماری اش شدت می يافت.
اورول در پايان سال ۱۹۴۸، به قدری نحيف شده بود که نمی توانست از بستر بيماری برخيزد. او درحالی که دستگاه کهنه تايپ را روی پاهايش گذاشته بود با حالی نزار کار نگارش کتاب را به پايان برد.
رمان ۱۹۸۴ تنها پس از مرگ او مورد استقبال قرار گرفت، هرچند اکنون شهرت جهانی دارد و يکی از مهم ترين آثار تاريخ بشر معرفی می شود.
نظر کاربران
مرسی و تشکر
من هر دو کتاب نام برده شده و کتاب های دیگه ای از این نویسنده رو خوندم.واقعا آثار کم نظیری داره