آهنگسازی که تحت تاثیر همسرش آثار جاودانه خلق کرد
همسر ریچارد اشتراوس آهنگساز بزرگ آلمانی حضوری پررنگ در زندگی شخصی و کاری او داشت.
اغلب گفته میشود پشت سر هر مرد موفق زنی بزرگ ایستاده است؛ اما همه آهنگسازهای بزرگ نمیتوانند ادعا کنند پس از ازدواج با الهه الهام خود به زندگی زناشویی شاد و شیرینی رسیدهاند.
بیشک اپراهای اشتراوس بزرگترین دستاورد هنری او هستند و «رویال اپرا هاوس» با اجرای جدیدی از «Die Frauohne Schatta» تولید ۱۹۱۸ صدوپنجاهمین سالگرد تولد او را گرامی میدارد. این اثر پیچیدهترین و نمادگرایانهترین و البته جادوییترین همکاری اشتراوس با همکار نمایشنامهنویسش یعنی هوگو فون هوفمانستال است.
هرچند این اثر پیشفرضهای داستانهای جن و پری دارد، و مثلا شاهزاده خانمی که سایه ندارد درواقع آهویی است که به شکل انسان درآمده اما این اثر، اساسا درباره انسان و زندگی خانوادگی است.
ریچارد اشتراوس در مرکز دنیای اپرایی آلمان به دنیا آمد. پدرش فرانس یوزف اشتراوس نوازنده شیپور در اپرای مونیخ بود. فرانس اشتراوس از موسیقی باواریایی ریچارد واگنر، استاد این زمینه نفرت داشت و تنها عضو گروه ارکستر اپرای مونیخ بود که وقتی خبر مرگ واگنر به اطلاعشان رسید به احترام مرگ واگنر از جایش بلند نشد.
اشتراوس از همان نوجوانی آهنگسازی پرکار بود؛ در آن زمان هانس فون بولو (اولین شوهر کوسیما لیست که بعدا با واگنر ازدواج کرد)، به او کمک کرد تا در ۲۱ سالگی در میننگن به اولین سمت رهبری گروه موسیقی خود دست پیدا کند.
این آهنگساز در سال ۱۸۹۴ نامزدی خود با پولین دوآنا را اعلام کرد، درست مدتی کوتاه پس از حضور این خواننده سوپرانو در اولین اپرای اشتراوس به نام «Guntram» که البته موفق هم نبود. بد نیست بدانید در روزهای تمرین این اپرا دوآنا یک بار نتهای پیانو را به سمت اشتراوس پرتاب کرد.
ریچارد اشتراوس بعدا درباره دوآنا نوشت: «او خیلی پیچیده با خلق و خوی زنانه بود، کمی عجیب بود، پرنازوادا بود، هیچوقت از خودش خوشش نمیآمد، لحظه به لحظه رفتارهایش عوض میشد.» این دو سال ۱۹۰۸ در گارمیش-پارتنکیرشن ساکن شدند.
او همچنین یک بار گفته بود که همسرش کمی «خشن است و من به این خشونت نیاز دارم.» البته همه به این خشونت نیاز نداشتند. مثلا یک بار دوآنا در اواخر دهه ۱۹۲۰ به رستورانی رفته بود و سفارش خوراک ماهی داده بود و سرپیشخدمت هم عذرخواهی کرده و غذایی دیگر پیشنهاد داده بود و دوآنا در پاسخ گفته بود: «من آشغال نمیخورم!»
این درحالی است که مانفرد ماوتنر-مارکهوف، از دوستان اشتراوس گفته است: «بدون پولین او هرگز به آهنگسازی بزرگ بدل نمیشد.» رابطه خشن این زن و شوهر تاثیر مستقیمی بر موسیقی اشتراوس گذاشت؛ این تاثیر بهویژه بر دو اثر «Symphonia Domestica» و «Ein Heldenleben» دیده میشود و در مورد دوم، حضور دوآنا در یک ویولن خلاصه شده است.
جدا از این تاثیر دوآنا را میتوان در قدرت و احساس اشتراوس در نوشتن قطعاتی برای صدای زنانه دید؛ نمونههای این تاثیر در صحنه پایانی جنونآمیز «سالومه» یا سهخوانی انتهای «Der Rosenkavalier» هویداست.
زندگی پرفرازونشیب اشتراوس فقط محدود به زندگی زناشویی او نبود. او در سال ۱۹۳۳ زمانیکه حدود ۷۰ سال سن داشت به ریاست یک انستیتو موسیقی نازی انتخاب شد و هدف از این انستیتو ارتقاء «موسیقی خوب آلمانی» آریاییها بود.
اشتراوس که بارها گفته بود بدون هماهنگی با او، این انتصاب انجام شده، با شروع فعالیت در این انستیتو، با سهلانگاری گفت: «امیدوارم کارهای خوبی انجام دهد و از بدبیاریهای دیگر جلوگیری کنم.»
البته اشتراوس سال ۱۹۳۵ مجبور به استعفاء شد چون نامهای به اشتفان تسوایگ، نویسنده یهودی آزادی خواه نوشته بود و این نامه به دست گشتاپو افتاده بود و به نظر آنها برخی جملات اشتراوس درباره رژیم نازدی «بوی» بدبینی میداد.
اشتراوس حتی یک بار درباره لهار، آهنگساز محبوب گوبلز گفته بود او آهنگسازی معمولی است. در آن زمان گوبلز، وزیر تبلیغات رایش سوم در پاسخ به اشتراوس گفت: «هنر فردا با هنر دیروز فرق دارد. شما، جناب اشتراوس متعلق به دیروز هستید!»
با این حال موسیقی اشتراوس باقی ماند. او در سال ۱۹۴۸، یک سال پیش از مرگش «چهار ترانه آخر» را برای سوپرانو و ارکستر نوشت. شاید موسیقی این اثر متعلق به دیروز باشد اما به شکلی غریب احساسات شنونده در هر زمانی تعالی می بخشد.
آخرین ترانه اشتراوس «در غروب» نام دارد و زوجی پیر را تصویر می کند که غروبی آرام را سپری میکنند. خواننده سوپرانو میگوید: «شاید مرگ همین باشد؟» و بعد صدای فلوت بالا میگیرد و انگار داریم به دروازه بهشت نزدیک میشویم.
این آخرین اثر اشتراوس بود که به دوآنا، محبوبش و خواننده سوپرانو تقدیم شد. اشتراوس هشتم سپتامبر ۱۹۴۹ در سن ۸۵ سالگی درگذشت و پولین تنها هشت ماه پس از مرگ او دوام آورد.
ارسال نظر