گفتگو با زوج محبوب و عاشق سینمای ایران
در مرور زندگی زوجهای هنری که سالهای خوب و موفقی را کنار هم بودهاند به زوج محبوب و دوستداشتنی محسن قاضیمرادی و مهوش وقاری میرسیم که کمتر کسی شیرینی حضور، لحن جذاب و بازیهای صمیمی آنها را در خاطر ندارد.
دلتنگی این روزهای ما
وقاری: دوران کودکی برای همه ما خاطرات خوب و شیرینی دارد که شاید یکی از بیشترین چیزها در مرور خاطرات گذشته مربوط به آن زمان باشد. من هم کودکیام را خیلی دوست داشتم و دلم برای آن زیباییها و صمیمیتها تنگ میشود.
روزهای سخت فراموشی
وقاری: تا به حال نشده به فراموشی فکر کنم. به نظرم اگر کارت را خوب انجام داده باشی مردم تو را دوست خواهند داشت و هرگز ما را فراموش نکردهاند؛ حتی در دورههایی که کمکار بودهایم. چه من و چه محسن روزهای کمدیدهشدن داشتیم اما این در کار است و در بین مردم به خوبی حضور داشتیم و خدا را شکر همیشه با نگاه لطف مردم روبهرو میشدیم.
قاضی مرادی: خیلیها آمدند و رفتند و این چرخه ادامه دارد. درست است که برای بازیگر کار کردن مثل زندگی است اما به هر حال هر کسی روزهای پرکاری و کمکاری را دارد. سن که بالا میرود، کمتر سراغت میآیند و این ویژگی بازیگری است که هر روز چهرههای جدید میآیند و قدیمیها بهندرت پیش میآید كه مدام کار داشته باشند. مهم این است که مردم شما را به یاد داشته باشند و خودت از مسیری که طی کردهای رضایت نسبی داشته باشی چون رضایت صددرصدی که نمیشود.
وقاری: البته من برعکس محسن کمی ناراحت میشوم و قتی دوره طولانی کار نداشته باشم چون سالهاست با این حرفه زندگی کردهام. حتی من و محسن آنقدر این کار را دوست داشتیم که از شغل تربیت معلمی سمت این کار آمدیم.
قاضیمرادی: و البته همان آبباریکه کمک میکند روزهای بیکاریمان در سینما و تلویزیون لنگ نمانیم.
نمک زندگی به اندازه
وقاری: وقتی صحبت از زندگی شاد میشود همه فکر میکنند که دیگر نباید هیچ بحثی باشد و همهچیز همیشه مرتب است اما به هر حال دو آدم سالم که دیدگاههای متفاوتی دارند در جایی دچار اختلاف سلیقه میشوند. مهم این است که شما آن شرایط را مدیریت کنید.
قاضیمرادی: هرچه بیشتر از عمر زندگی دو نفر کنار هم میگذرد، دعواها بیشتر میشود؛ البته منظورم از دعوا همین بحثهای روزمره و پیش پاافتاده است. خوشبختانه ما هیچوقت مشکلی جدی نداشتیم اما در عین حال همین گذر زمان میزان علاقهها را هم بیشتر و پیوندها را محکمتر میکند. شما از یک دوست قدیمی کمتر رنجیده میشوید و ازدواج هم رفاقتی است که باید کهنه شود.
وقاری: من همیشه در کارها با محسن مشورت کردهام. او هم همین ویژگی را دارد. ما هر دو معتقدیم وقتی مشکلی وجود دارد که بهتنهایی قادر به حل آن نیستیم باید از کسی کمک بگیریم و آن را رها نکنیم. خوشبختانه محسن مرد بسیار فهیم و بادرایتی است و سعی میکند مشکل را حل کند.
قاضیمرادی: درگیر شدن و عصبانیت و همدیگر را ناراحت کردن یا دنبال مقصر بودن کمکی نمیکند. باید شجاع بود، مشکل را پذیرفت و بعد با درایت هم به یک نتیجهگیری رسید. هیچکس از مشورت کردن با آدم مناسب ضرر نکرده است.
گاهی هم در کنار هم
وقاری: ما کارهای مشترک متعددی داشتیم که در بعضی از آنها هم زن و شوهر بودیم اما الزاما اصراری به این کار نداریم. هر کدام از این فضاها ویژگی خودشان را دارند و میتوانند برای بازیگر و حتی مخاطب هم جذاب باشند.
قاضیمرادی: سر کار دیگر دوتا همکار هستیم و این فراموش کردن نقشهایی که در زندگی واقعی به عنوان همسر از هم داریم، کمی سخت است.
وقاری: شاید اینکه هر دو بازیگریم باعث شده درک بهتری از هم داشته باشیم و کمتر دچار بعضی تنشها شویم. شاید اگر در همان تربیت معلم هم کارمان را دنبال میکردیم باز همین قدر خوشبخت بودیم چون باز هم شرایط کاری مشترک باعث میشد همدیگر را بیشتر و بهتر درک کنیم.
پولهای افسانهای بیزحمت
وقاری: من زندگی را دوست دارم. این را مخفی نمیکنم و به نظرم برای زندگی خوب باید تلاش کرد. زندگی خوب خودش تقدیم شما نمیشود؛ حتی وقتی یک زوج زندگی عاشقانهای را سالها دارند آنها این فضای عاشقانه را میسازند و اینطور نیست که عشق خودش بیاید و در زندگی آنها سهیم شود.
قاضیمرادی: هر لذتی یک سختی هم دارد. گاهی وقتی بعضی مردم ما را میبینند از نوع شغل ما هیجانزده میشوند. آنها احساس میکنند وای چه شغل خوبی است. فکر میکنند ما چقدر راحت میرویم و یک سر و دستی تکان میدهیم، جملهای هم میگوییم، کلی پول به جیب میزنیم و برمیگردیم. در حالی که سختیهای این کار را ندیدهاند و نمیدانند گاهی با چه مشقتی یک کار خوب ساخته میشود و اصلا آن لوکس بودنی که در ذهنشان است، وجود ندارد.
سفر در طبیعت زیبا
وقاری: من و محسن سالهای زیادی را با هم بودهایم و در این سالها چون بچه هم نداشتیم، بیشترین چیزی که تجربه کردیم سفر بود. سفر از نقطه اشتراکات علاقه هر دو نفرمان است.
قاضیمرادی: ما هر دو به شدت عاشق طبیعت هستیم و از حضور در جنگل، کنار دریا، دشت و... آرامش پیدا میکنیم. خیلی به اینکه کجا میرویم اهمیت نمیدهیم؛ طبیعت هر جایی جذابیت خودش را دارد و لذتبخش است.
پیادهرویهای دونفره
وقاری: ورزش برای من همیشه یک اصل مهم در زندگی است و حتی زمانی میخواستم یک ورزشکار حرفهای شوم. شاید اگر در بازیگری به بنبست میخوردم آن سالها ورزش را دنبال میکردم. حالا هم گاهی با محسن به پیادهروی میرویم.
قاضیمرادی: من از ورزش همان پیادهرویاش را انجام میدهم. بیشتر تماشا کردن مسابقات را دوست دارم تا اینکه بخواهم وارد گود شوم.
روح موسیقی در خانه
وقاری: ما هر دو عاشق موسیقی سنتی هستیم و گاهی که محسن مشغول کارهای دستی خود با صدف و... است به شنیدن آن میپردازیم. موسیقی سنتی روح آدم را تازه میکند.
قاضیمرادی: همسرم حتی دورههای موسیقی را گذراند و میتوانست یک موزیسین و خواننده خوب شود اما به هر حال وقتی روی یک کار به شکل حرفهای تمرکز میکنید آن هم کاری مانند بازیگری که اجازه برنامهریزی به شما نمیدهد، دیگر نمیتوانید به همه خواستهها و علایقتان برسید.
تاریخ، شعر و اینترنت
قاضیمرادی: هر زمان که بشود مطالعه میکنم اما باید فرصت لازم را پیدا کنم. من یک زمانی یک کتابخوان حرفهای بودم. روزم بدون کتاب شب نمیشد. هنوز هم این شور و علاقه در من هست اما کمتر سراغش میروم. اگر مدت طولانی کاری نداشته باشم باز هم کتاب یکی از دلمشغولیهای من است.
وقاری: من به شعر و مطالب تاریخی علاقه دارم؛ البته دیگر مثل سابق نه و شاید از زمانی که این شبکههای اجتماعی و سایتهای خبری آمدند، کمتر متن بلندی را دست گرفتهام که بخوانم؛ ضمن اینكه سعی كردهام كه خودم را با تكنولوژی روز هم وفق بدهم و در حد نیاز از آن استفاده كنم.
اشکها و لبخندها
قاضیمرادی: بازیگرها آدمهایی بسیار حساس هستند. ما هر چیزی را با دلمان هم نگاه میکنیم و برای همین دلمان جلوتر از همه حسهایمان قرار دارد.
وقاری: محسن به سرعت در موارد انسانی و عاطفی گریهاش میگیرد و این حس همیشه در او بود.
قاضیمرادی: البته هر دوی ما مثل هم هستیم. شاید یکی از چیزهایی که ما را کنار هم راضی نگه داشته این است که در مسائل عاطفی مانند هم فکر میکنیم.
ارسال نظر