یک هفته هفت چهره؛ از احمدی نژاد تا معلم فداکار
بازگشت احمدی نژاد به سطح اول سیاست کشور اتفاق مهمی است، از آن جهت که او چهره ی سمپاتی دارد و واکنش ها نسبت به هر کنش او زیاد است.
عباس کیارستمی یا (هنرمند، هفته)
چرا تندرستی عباس کیارستمی ورای همه ی اخبار این روزها خبر بسیار مهمی است؟ پاسخش خیلی دشوار نیست، کیارستمی از جمله معدود اصیل هاست، او به معنای واقعی کلمه یک هنرمند است که مشروعیتش را نه از جریانات سیاسی، نه از کپی کاری و نه از هر پدیده ی ناپسند فرهنگی این روزها می گیرد؛ او اصیل است، زیرا خلاقانه و پر تلاش در فضای هنری به طور خاص تر سینما، دریچه های جدیدی را به روی هنر دوستان ایرانی و حتی غیر ایرانی باز کرده است، کیارستمی در محدوده ی تولید کننده های صنعت - هنر دنیای مدرن نمانده و آثاری که خلق می کند به واقع سرشار از ذوق و قریحه است و البته در سطحی بالاتر تفکر برانگیز است و در یاد می ماند.
اگر نام کیارستمی از خندوانه حذف می شود و یا اگر نسبت به ابراز توجه مسئولین دولتی به بیماری اش اعتراض می شود، هیچ کدام بر نام او خدشه وارد نمی کند، او با تلویزیون مقبولیت کسب نکرده که با تلویزیون از یاد برود، و البته که او با دولت ها و سیاستمدران اعتبار کسب نکرده که با همان ها هم اعتبار از دست بدهد، کیارستمی در تمام ۴ دهه فعالیت هنری اش با ریتمی ثابت خلق هنر کرده و با آثارش دریچه های گونا گونی را به ما عرضه کرده، او باید باشد، پر انرژی تر از قبل، امثال کیارستمی می توانند دنیا را جای بهتری کنند، چون آلوده ی هیچ نوع شارلاتانیزمی نیستند و پشت هیچ گروه و دسته ای قایم نمی شوند، ذهن جامعه فقط با افرادی نظیر کیارستمی می تواند در فضای سالم تنفس داشته باشد، کیارستمی و همه ی اصیل ها، اکسیژن ذهن های مجاز زده ی این روزهای جامعه ی ایرانی اند، عباس آقا بیدار شو لطفا.
احمدی نژاد یا (نا آگاهانه، هفته)
بازگشت احمدی نژاد به سطح اول سیاست کشور اتفاق مهمی است، از آن جهت که او چهره ی سمپاتی دارد و واکنش ها نسبت به هر کنش او زیاد است، پوپولیسم درختی است که نمی شود پای ریشه اش اسید ریخت و خشکاند، در واقع حرکت ضربتی بر نمی تابد، احمدی نژاد و نوع تفکر اطرافیان او همیشه احتمال بازگشت دارند، چون مردم در مورد آن ها و نوع سیاست ورزی که اتخاذ کردند به توافق نرسیدند، پوپولیسم و عوام گرایی از ذهن مردم تغذیه می کند و قد علم میکند.
تا زمانی که مردم عرصه ی سیاست را با احساسات و کوتاه مدت ببینند؛ آش همان آش است، کاسه همان کاسه، احمدی نژاد بی گمان انسان بدی نیست، اما اینکه تا چه اندازه سیاست مدار خوبی است مساله ی دیگریست، لزوما هر نیت خوبی منجر به اتفاق خوبی نخواهد شد، با کاپشن و لبخند و جیغ و هورا می شود سلبریتی محبوبی شد، اما با همین جنس اقدامات سیاستمدار محبوب شدن، آن هم در دراز مدت؟ بعید است، بعد از گذر سال ها تعداد کسانی که برای جملات ظاهرا افشاگرانه هورا می کشند، کم می شوند، کم و کمتر به اندازه ای که فقط عملکرد و نتیجه اقدامات سیاستمدار می ماند، پوپولیسم اما پس از مدتی بر می گردد چون مردم فراموشکارند، یادشان می رود، چندی قبلتر فرد دیگری با همین نشانه ها ظهور کرده بود و دل برده بود، هر سیاستمداری که دل می برد رفاه نمی آورد، نمی شود و نباید هم از تمام مردم انتظار آن را داشت که به مسائل مختلف با دیدی عمیق نگاه کنند، تا حدی می شود سطح سواد عمومی را افزایش داد و درصدی از ناآگاهی را کم کرد، اما در مجموع آن چه که می تواند در مقابل عوام گرایی بازدارنده باشد؛ قراردادن سیاست ورزی در چهارچوب های حزبی است تا زمانی که سیاست بسته به چهره ها باشد و حزب و تحزب تکفیر شود، پوپولیست ها فضای بازگشت خواهند داشت و مادامی که چهره ها برای سیاست تعین تکلیف می کنند بالطبع احساسات رخنه خواهد کرد و انتخاب ها عقلانی نخواهد بود.
نخبگان در دوسطح می توانند کلک پوپولیسم را بکنند؛ یک آنکه با آگاهی بخشی نور بتابانند، دو آن که با چانه زنی جایی برای سیاست ورزی ساختاری و حزبی ایجاد کنند و البته مردم در این میان باید و باید به نخبگانی این چنینی اعتماد کنند.
مهران مدیری یا (از ماست که برماست، هفته)
این نوشتار کوچک درمورد انتقادهایی است که از سرتراشی های «دورهمی» شده می باشد و در مورد کپی کاری هیچ موضعی ندارد که آن مساله ای فارغ است، ما همگی در میان چهارچوب های متنوعی محصور شده ایم و نمی توانیم خارج از آن ها حرکت کنیم، حصاری به نام «قانون» که از سمت حکومت وضع شده است و برای ایجاد نظم و انضباط باید تحت آن عمل کنیم، حصار دیگر «مذهب» است که پرهیزهایی برای ما دارد که در قرائت مذهبی موجب رستگاری می شود و حصار دیگری که «عرف» نام گذاشتیم که این آخری تا حد زیادی بر مبنای تعاریف توافقی نانوشته ای است که ما همگان در یک تبانی نادیده آن را اعمال می کنیم.
هر نوع پوششی با رنگ های روشن برای خانم در خیابان هیچ منع قانونی ندارد و در ضمن در مذهب هم ممنوعیتی برای استفاده از رنگ ها در پوشش نیامده، اما همچنان مشکی رنگ غالب پوشش بانوی ایرانی است، چرا؟ آن چه که باعث می شود بانوی ایرانی قید پوششی با رنگ های روشن را بزند، تحت تاثیر باورهایی است که با مذهب خلط شده و این گمان را ایجاد کرده که پوشش با رنگ های روشن ساختارشکن است و چون رنگ روشن در اقلیت قرار می گیرد، پس از مدتی استفاده از آن ساختار شکنی تلقی می شود و توجهات را به خودش جلب می کند، فرایند رنگ های روشن و پوشش، روند چگونگی تبدیل شدن یک باور به عرف است، اگر مهران مدیری در برنامه اش شوخی هایی می کند که نظیر آن را ندیده بودیم، صرفا ترفندی است برای بازتر کردن فضای ذهنی که می شود قید ظاهر را زد و به آنی چهره ی دیگری داشت، وگرنه بی گمان از قبل هماهنگی لازم با آن شخص مشهور انجام شده و در لایه های زیرین این نوع از شوخی هیچ نوع بی حرمتی دیده نمی شود، گاهی اوقات ما با تنگ کردن فضای باورهایمان زندگی را سخت تر از آن چه که هست می کنیم.
ارامنه و آذری ها یا (جایش درخت بکارید، هفته)
آتشی که از خاکستر اختلافات ارمنستان و آذربایجان بلند شد، در حقیقت یک جنگ نیابتی دیگر بود که در خاورمیانه قربانی گرفت سیاست موازنه مثبت که در میان حکام آذربایجان دیده می شود و تلاشی که برای حرکت مابین آمریکا و روسیه دارند، باعث شده که این کشور گاها از هر دو طرف تحت فشار قرار بگیرد، از طرف دیگر ارمنستان هم تحت لوای روس ها قدرت نقش آفرینی مستقل و قدرتمند ندارد.
در این میان مبهم بودن مرزهای جغرافیایی و تعارضات قومیتی و مذهبی که در میان مردم منطقه موج می زند، استعداد شعله ور کردن جنگ را بالا برده است، پیرو یادداشت هفته ی قبل راجع به مردم پاکستان و استقلال دفرمه اش، حال همان قصه در همسایه ای دیگر حاکم است، هم آذربایجان و هم ارمنستان به ظاهر دارای استقلال هستند و مرز دارند، اما در واقعیت مرزهای آن ها قدرت های بزرگی تعیین می کنند که بنا به مصالح مقطعی در معادلات سیاسی این شکل از کشورها نقش آفرینی می کنند، ارمنستان و آذربایجان با نخی که از تعارضات مذهبی و قومی ضخیم می شود به سر انگشتان قدرت های بزرگ وصل هستند و بنا به خواست آن ها حرکت می کنند، در این میان آذری ها و ارامنه می توانند در بهترین حالت تماشاچی متمدنی از یک نمایش خیمه شب بازی باشند، که اسیر و تحت تاثیر نمایش قرار نمی گیرند، و به خصم نمایشی دامن نمی زنند، ارمنی ها و آذری ها باید به درجه ای از بلوغ برسند که تفاوت های قومیتی و مذهبی را امری درونی کنند و در خانه و در گوشه ای نگه دارند، اگر رفاه و طعم زندگی قرار است جاری باشد، ما «مردم» خودمان باید کاری کنیم برای «مردم» وگرنه که سهراب خیلی قبل تر گفته بود که؛ «جای مردان سیاست درخت بکارید»، خلاصه که دنیای حکمرانی را توپ و تفنگ لازم است، ما مردمان خاورمیانه باید یاد بگیریم که بهانه به حکام ندهیم.
حمیدرضا گنگوزهی یا (فداکارانه،صادقانه،عاشقانه، هفته)
گاهی اوقات زور واژه به سوژه نمی رسد، گاهی از سوژه ات شرم می کنی، چه بنویسم که اندازه ی این همه فداکاری باشد، این همه از خودگذشتگی را با کدام الفبا می شود ترجمه کرد؟ کدام آرایه ی ادبی می تواند حس آن همه عشق را منتقل کند؟ چه فضایی بسازم که حالت آن همه انسانیت را در خواننده القا کند؟ همه ی الفبا هم که تبانی کنند، زورشان به وجود تو نمی رسد؛ وجود تو جایی آن بالاها در کائنات است، آن همه احساس که تحلیل بردار نیست، منطق و احساس هر دو باید پیش آن پاهایی که دوید و جان دانش آموزانت را نجات داد زانو بزنند؛ فرشته ها گاهی در ظاهر انسان ظهور می کنند، آقا حمیدرضا تو کدام شکلی بودی؟
باد...رفتن بود
زندگی...رفتن بود
آمدن...رفتن بود
انسان و ابر / در هزار «شکل» می گذرند...گروس عبدالملکیان
قاسم هاشمی نژاد یا (ژورنالیست، هفته)
مرگ هاشمی نژاد مرگ یک ژورنالیست واقعی بود؛ این روزها تعداد ژورنالیست های واقعی کم شده، روزنامه نگاری که ترجمان مفاهیم دشوار به زبان ساده برای مردم و فکرسازی و بسط اندیشه بوده، این روزها از ماهیت واقعی اش فاصله گرفته و تبدیل به کولاژ شده، ژورنالیست ها امروز بی نیاز از مطالعه و تفکر و تدقیق، با کنار هم چیدن واژه ها و کپی برداری مضامینی که در صفحات مجازی به چشم کشیده اند، ترکیبی را ارئه می کنند که تازگی و طراوت ندارد و جالب اینکه از همین ترکیب ناهمگون بیشترین بهره برداری تبلیغاتی را می کنند.
هاشمی نژاد رمان نویسی که در ژانر نوار « فیل در تاریکی» نوشت و دست به ترجمه می زد و البته در نقد ادبی هم ید طولایی داشت، او بر آثار نویسندگان مطرحی چون؛ ابراهیم گلستان، سیمین دانشور و...نقدهایی اصولی و جاندار نوشت، هاشمی غیر این ها مصاحبه گر قهاری بود، از جمله گفت و گوهای کم نظیر او می توان به گفت و گویش با گلشیری اشاره داشت که کلاس آموزشی از چگونگی تسلط بر مصاحبه شونده است، او به واسطه مسلکی که داشت گوشه نشین بود و از سر اتفاق ازبسیاری آفات در امان بود، کیمیای امثال هاشمی نژاد اما در دو نکته خلاصه میشد؛ «علم» و «بی غرضی»، ژورنالیسم امروز ایرانی این دو را به شدت کم دارد.
افشین پیروانی یا (شیر و ماست، هفته)
کی روش می رود؟ نمی رود؟ کی روش رفت و برگشت! مجادله ی افشین پیروانی و اسدی در برنامه نود یک بار دیگر آشفتگی فضای فوتبال را به رخ کشید، فدراسیون و وزارت ورزش بهم می آیند، این وسط کی روش متعلق به دنیای دیگری است؛ او عامل شکاف شده، از دنیای قول و قرار و شفافیت آمده، از جایی که امکانات می دهند و کارنامه می خواهند، اما ما چه کردیم با او؟ او را شکل خودمان کردیم که هرگاه عصبانی می شود، به شکلی اگزجره و شرقی هر آنچه نباید می گوید؟
مثل پیروانی و آنچه که خطاب به اسدی گفت :«شیر شما را سوزانده و ماست را فوت می کنید» شاید به قولی جای مطرح شدن در تلویزیون را نداشت، اما بسیار گویا بود، حکایت فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش دقیقا همین است، گودرزی که از ضعیف ترین های کابینه روحانی است، با کفاشیان مشکل دارد؛ در پی حذف کی روش است، از آن طرف کفاشیان هیچ مقبولیت و محبوبیتی ندارد تنها ابزار ماندن را بازی با مهره ی کی روش دارد، کی روش مهره ی ناهمگونی که به جسم فوتبال ما نمی آید، این فوتبال پر از شیرهایی است که سوزانده و البته پر از ماست هایی که اشتباهی فوت می شوند.
نظر کاربران
بی تعارف احمدی نژاد یعنی از بین رفتن بهترین سالهای جوانی و هدر رفتن استعداد و اون حس خوب زندگی
همیشه از معلم و مدیر به خاطر تنبیه بی دلیل و بیخودیشون بدم میامد اما خوب ادمای خوب با وجدان هم مثل ایشان پیدا میشن روحش همدم آرامش و نور
چرا یک ماهه سیستماتیک همه از احمدی نژاد میگن حالا یه چیز گفت اززیبا کلام بعید بود عباس عبدی درست گفت هزینه مادی و معنوی واقتصاد مقاومتی که به ایران تحمیل کرد تا لبه پرتگاه رفتیم هنوز بر نگشتیم چطور تایید صلاحیت میشه و یا خودش روش میشه بخواد برگرده ! تعداد رای هاش از جلیلی هم کمتر میشه
ویوا احمدی نژاد
قلمتون بسیار عالیه اقای عبدلی همینطور ادامه بدید. خدا قوت
#احمدی نژاد بی گمان آدم بدی نیست # آقای عبدلی شما را چه میشود؟؟؟؟
باسلام 8سال تمام اقای احمدی نژادازلیست دانه درشتهاحرف زدوقراربودکه لیست این افرادراازجیب مبارکشان دراوردولی 8سال وقت کمی بودبله یارانه راازکارهای احمدی نژادمی دانندوملت ماطی ای 37سال چندسال اول به دولت ومسولین اعتمادداشتندولی باگذشت زمان وشعاردادن مسولین مردم نون رابه نرخ روزمیخورنندطرف یارانه رامی بیندولی کم شدن قدرت خریدش ونرفتن مسافرت ومهمانی ووووووورانمی بیندبامن قبض های دهه 70وحتی 80رادارم فقط انهاراباهم قیاس می کنم مردم ماهنوزخوش باورواحساساتی هستندکافی هست طرف کمی زرنگ باشدوشروع کندبه گفتن وتعریف وتمجیدازشهرویاقوم ویاقشرفلان یاوعده های بدون حساب وکتاببنده 182هزارتومان یارانه دریافت می کنم ولی جالب هست حداقل دوبرابران رابطورغیره مستقیم به دولت میدهم بازهم خوشحال هستم ازاینکه اگراین یارانه رانمی دادنندفرقی نمیکردمن بایداین پول رامیدادم پس بازخوب که این مبلغ رادریافت می کنم درواقع خودم راگول میزنم واصلامردم به مسولین اعتمادندارندحتی اقای علماء گفتندکسانیکه نیازندارندنگیرندولی نزدیکترین افرادبه خوداقایان هم گرفتتدوگفتندخودمان میدهیم به فقیرچونکه دولت خرج انچنانی می کندویااصلاعده ای اختلاس می کننداقای احمدی نژادوامثال ایشان تورابه خداقسم دست ازاین باندبازی وحزب گرایی ووووبرداریداگرتوان اداره کشوررانداریدحداقل برویدکناربلکهعده ای تواناومدیرومدبرودلسوزکشورومردم بیایندراس کارازبعدانقلاب کشورماشدباندبازی وحزب وگروه وموسسه ووووبودجه کشورصرف کارهای بیهوده میشودبجایاشتغال وزندگی بهترمردم جمعیت ایران بعدازانقلاب 2برابرشده ولی بیکاری واختلاس وقاچاق واعتیادووووووووچندبرابر
نه حسن روحانی خوبه
بعد از احمدی نژاد کسی دیگه سر کار نرفته
کسی میتونه در مورد روحانی حرف بزنه؟
اما احمدی نژاد حلوا خیراتیه
همین شما بودین که نزاشتین کارشو انجام بده بازم دم احمدی نژاد گرم
تحلیل های بسیار عالی داشتین ممنون . خصوصا درباره مهران مدیری . و چقدر درست گفتین که ما با تنگ کردن فضای باورهامون زندگی رو سخت تر از اونی که هست میکنیم. تشکر
امیدوارم هیچ وقت سرو کله احمدی نژاد پیدا نشه کشور نمیتونه دیگه این همه خسارت پرداخت کنه به خاطر پوچ گرایی بعضی آدمها که واقعا کم دارن
واقعا متاسفم برای کشور ثروتمندی مثل ایرا که هر روز باید شاهد جان باختن دانش آموزان و معلمان آن به خاطر متروکه شدن مدارسش باشیم
میشه دیگه اسم احمدی نژاد رو نیارین اصلا نمیخواهیم دیگه هیچ وقت هیچ جا ببینیمش منم با نظر دوست عزیز که درمود تایید صلاحیت ایشون حرف زد موافقم داره راستش احمدی نژاد باید به خاطر مفاسدش اعدام میشد نه پروپرو دوباره بخواد کاندید بشه