همه مردان فرهنگی نظام
ماهیت انقلاب به گفته معمار آن حضرت امام خمینی (ره) فرهنگی بود و خیلی زودتر از سایر حوزه ها، پای تغییرات انقلابی به حوزه فرهنگ و هنر هم کشیده شد.
از همان سال ها تا امروز که ۳۷ سال از عمر انقلاب و تاسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران می گذرد، چهره های مختلفی (در ۱۱ دولت) سکان هدایت حوزه فرهنگ و هنر ایران را به دست گرفته اند. برخی سال های سال در این حوزه مانده اند و فعالیت کرده اند، برخی کارشان به حوزه های دیگر کشیده و گاه مثل یکی از وزرای پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی به عالی ترین مقام اجرایی در جمهوری اسلامی (ریاست جمهوری) دست یافته اند. مردان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در این ۳۷ سال، هم برای عرصه فرهنگ و هنر برنامه ریزی کرده اند و هم در مدتی که زمام امور را در دست داشته اند، کوشیده اند تا سیاست های شان را اجرا کنند.
در بین نهادهایی که تمشیت امور حوزه فرهنگ را در جمهوری اسلامی ایران به عهده داشته و دارند، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مهم ترین دستگاهی است که به صورت مستقیم درگیر ماجراهایی است که در حوزه فرهنگ و هنر این دیار رخ می دهند. این وزارتخانه چهار معاونت دارد که به شکل مستقیم با هنرمندان، نویسندگان، روزنامه نگاران و... در ارتباط هستند و جدا از صدور مجوز برای فعالیت های فرهنگی و هنری برای حوزه هایی چون تئاتر، سینما، ادبیات (داستان و شعر)، رسانه، موسیقی، هنرهای تجسمی و.... برنامه ریزی می کنند.
پیش از انقلاب، وزارت فرهنگ و هنر تنها دستگاهی بود که برای حوزه فرهنگ و هنر برنامه ریزی و از تولیدات فرهنگی و هنری حمایت می کرد. از دهه ۴۰ پای سازمانی به این حوزه باز شد کا کارش اگرچه بی شباهت به به وزارت فرهنگ نبود، اما حوزه ماموریتش با حوزه ماموریت وزارت فرهنگ تفاوت داشت.
این سازمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نام گرفت و ریاست آن را هم دوست فرح دیبا همسر محمدرضا شاه پهلوی به عهده گرفت. لیلی امیرارجمند که همکلاسی فرح در مدرسه رازی بود، پس از پایان تحصیلات در اروپا و بازگشت به ایران ابتدا با حمایت بانوی نخست دربار به تشکیل کتابخانه های خاص کودکان دست زد و بعد کانون را راه انداخت.
حوزه کار کانون به لحاظ مخاطب و تولید حوزه کودک و نوجوان بود و به تدریج تشکیلاتی برای انتشار کتاب، تولید فیلم، تولید موسیقی، تولید نقاشی و تئاتر هم در آن پا گرفت. پس از انقلاب اما جدا از این دو نهاد، یک نهاد نوپا به جمع دستگاه های فرهنگی ایران افزوده شد. این بار هم پیشنهاددهنده یک زن بود. طاهره صفارزاده شاعر کرمانی پیشنهاد شکل گیری نهادی به نام کانون نهضت فرهنگی اسلامی را دارد. این نهاد بعدها به حوزه هنری تغییر نام داد و از لحاظ ساختاری هم زیرمجموعه سازمان تبلیغات اسلامی شد.
حوزه هنری خیلی زود پا جای پای وزارت ارشاد گذاشت و در حوزه های مختلف دست به تولید اثر زد. سینما، تئاتر، موسیقی، ادبیات، خاطره نگاری، فیلم های مستند و حتی انیمیشن و طنز، کار حوزه اما فقط تولید و حمایت از تولیدات هنری با رنگ و بوی انقلاب و اسلام نبود. این نهاد تصمیم داشت به پایگاهی تبدیل شود که در آن هنرمندان متعهد (با تعریف آن سال ها) ساخته و برای دهه های بعد تربیت شوند. عمر جمهوری اسلامی ایران که به دومین دهه حیاتش رسید. سومین نهاد فرهنگی و هنری هم از دل پایتخت سربرآورد. این بار پای شهرداری در میان بود و فردی که در اصفهان به تهران آمده بود تا برای پایتخت گم شده زیر بار مشکلات، نسخه شفابخش بنویسد.
غلامحسین کرباسچی شهردار تهران، اما با توصیه مشاورانش تنها به ساخت و سازهای شهری و برنامه های عمرانی بسنده نکرد و فعالیت در حوزه فرهنگ و هنر را هم در دستور کار قرار داد. این ماجراها به تدریج به شکل گیری سازمانی فرهنگی در دل شهرداری تهران انجامید.
سازمانی که حالا در همه حوزه ها نه تنها دستی بر آتش دارد که فرهنگسراها، خانه های فرهنگ و سراهای محله بسیاری را در اختیار دارد. مردان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در سه دهه گذشته در چنین سازمان هایی عنان امور را در دست گرفته اند و برای فرهنگ و هنر تصمیم گرفته اند. مردانی که طیف گسترده ای را دربر می گیرند.
۱- ناصر میناچی
نامش پیش از هر چیز یادآور حسینیه ای در خیابان شریعتی تهران است، جایی ه برای چند نسل از مردم ایران خاطره ساخته است، چه آن زمان که دکتر علی شریعتی با زبانی پرشور برای جوانان پیش از انقلاب از اسلام واقعی می گفت و چه زمانی که پاتوقی شد برای دیندارانی که نوع دیگری از زیست متعهدانه را پی می گرفتند. میناچی به جریان ملی- مذهبی نزدیک بود و از پیش از پیروزی انقلاب پای در راه مبارزه با رژیم پهلوی گذاشته بود. آن هم به همراه شخصیت هایی مثل مهدی بازرگان، آیت الله طالقانی و.. انقلاب که پیروز شد و دولت موقت روی کار آمد، بازرگان او را برای تصدی وزارت فرهنگ پیشنهاد داد. میناچی از حسینیه ارشاد و سه راه ضرابخانه راهی بهارستان شد تا رتق و فتق امور فرهنگی را در بحبوحه انقلاب و اوج فضای سیاسی ایران پی بگیرد.
مهم ترین کار میناچی تغییر نام این وزارتخانه و زمینه سازی برای تغییر فضای کار آن بود. او به دلیل علاقه شخصی به نام حسینیه ارشاد، نام وزارت فرهنگی را به وزارت ارشاد ملی تغییر داد. ناصر میناچی حدود یک ماه پس از افشاگری های دانشجویان فاتح سفارت آمریکا، دستگیر، اما روز بعد آزاد شد. میناچی پس از استعفای دولت موقت، در دولت شورای انقلاب نیز هم چنان وزارت ارشاد ملی را بر عهده داشت.
میناچی پس از آن به حسینیه ارشاد بازگشت تا زمان مرگ (۵ بهمن ۱۳۹۲) در این حسینیه ماند. یکی از اتفاقات مهم دوره حضور او در وزارت ارشاد ملی ماجراهای مربوط به توقیف مطبوعات بود. پس از حدود ۶ ماه از پیروزی انقلاب، اولین روزنامه سراسری «آیندگان» به دستور دادستانی کل انقلاب توقیف شد. یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۵۸ در جریان تظاهرات مخالفان توقیف «آیندگان» یکی از بزرگ ترین درگیری های شهری پس از انقلاب به وجود آمد که طلیعه درگیری های بعدی در ماه های آینده بود.
2- عباس دوزدوزانی
هنگامی که محمدعلی رجایی به سمت نخست وزیری رسید و کار تشکیل کابینه را آغاز کرد در کابینه او رجایی عباس دوزدزوانی جوان و پرانرژی آن سال ها جای میناچی را گرفت و راهی ساختمان قدیمی خیابان بهارستان شد. دوزدوزانی که یکی از اعضای موسس سپاه پاسداران بود. اتفاقی خاص را در این وزارتخانه رقم زد که کماکان منحصر به فرد است.
در روز ۶ مهر ۱۳۵۹ وزارت ارشاد اسلامی تا اطلاع ثانوی تعطیل اعلام شد و از ورود کارکنان این وزارت خانه به محل کار خود جلوگیری به عمل آمد. این موضوع که با مخالفت کارکنان این وزارتخانه مواجه شد. بنا به دستور عباس دوزدوزانی وزیر جدید ارشاد و به دنبال سخنرانی وی در هتل قدس تهران اتفاق افتاد.
دوزدوزانی در سخنرانی اش در هتل قدس گفته بود که انقلاب ایران یک انقلاب صددرصد اسلامی بوده و نه ملی. کارکنان وزارت ارشاد را طاغوتی و ملی خواند و براساس این مطلب اعلام داشت که از حق قانونی خود به عنوان وزیر ارشاد استفاده کرده و تمام واحدهای وزارتخانه را به جز خبرگزاری پارس تا اطلاع ثانوی تعطیل اعلام می کند. وی هم چنین اعلام داشت که هرگونه استیضاحی را از طرف مجلس شورای اسلامی جوابگو خواهدبود. دوزدوزانی تا پایان ریاست جمهوری بنی صدر (عزل از سوی مجلس) در کابینه شهید رجایی ماند.
3- عبدالمجید معادی خواه
با عزل بنی صدر، محمدعلی رجایی پای در انتخابات ریاست جمهوری گذاشت و پیروز هم شد. او به دفتر ریاست جمهوری رفت و محمدجواد باهنر روحانی روشنفکر و خوش بیان نخست وزیر شد. در کابینه باهنر وزارت ارشاد به یک روحانی رسید. عبدالمجید معادی خواه. معادی خواه یکی از روحانیون خوش فکری بود که هم تحصیلات حوزوی بالایی داشت و مدارج ترقی را تا سطح اجتهاد به سرعت پیموده بود و هم از جمله روحانیون سیاسی بود که به دنبال براندازی رژیم پهلوی بودند.
در دوره او اگرچه هنوز اصلاحاتی مثل تسامح و تساهل باب نشده بود، اما او چندان اهل بگیر و ببند نبود و سعه صدر زیادی داشت. اوج این مسئله در اکران فیلم «برزخی ها» ساخته ایرج قادری نمود یافت. این فیلم در فضای انقلابی آن سال ها مخالفان دوآتشه زیادی داشت. یکی از این مخالفان هم محسن مخملباف بود. اما معادی خواه پای اکران آن ماند و راضی به پایین آوردن فیلم نشد. معادی خواه در دوره کوتاهش نام وزارت ارشاد ملی را به وزارت فرهنگ و ارشاد ا سلامی تغییر داد و همه بخش های مربوط به حوزه فرهنگ و هنر را زیر لوای این وزارتخانه آورد. در دوره های گذشته برخی از فعالیت ها در وزارت علوم انجام می شد.
معادی خواه در دولت حضرت آیت الله خامنه ای هم به عنوان وزیر باقی ماند و یکی از اعضای کابینه نخست وزیر وقت بود. او اما پس از مدت کوتاهی از این سمت استعفا داد و دلیل آن را کسالت عنوان کرد. پس از استعفای او میرحسین موسوی به مدت شش ماه عهده دار این سِمت بود.
4- سیدمحمد خاتمی
در بین وزرای ارشاد جمهوری اسلامی ایران بیش ترین زمان حضور در بهارستان متعلق به روحانی خوش پوشی است که از موسسه کیهان به ارشاد رفت و تا دولت دوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در این ساختمان ماند. خاتمی که پیش از آن به عنوان نماینده مردم اردکان راهی مجلس شده بود، یک دهه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران بود.
زمینه شکل گیری بسیاری از اتفاقات در دوره وزارت او ایجاد شد و در اوج جنگ تحمیلی فعالیت های فرهنگی مختلفی (جشنواره های سه گانه فجر فیلم و تئاتر و موسیقی، نمایشگاه کتاب و..) در تهران برگزار شد. سینمای نوین ایران پس از انقلاب هم در این دوره شکل گرفت و کارگردانان جوان و پیشکسوت در کنار هم توانستند فیلم های ماندگاری را خلق کنند.
در این دوره روند صدور مجوز برای کتاب ها فراز و فرود زیادی داشت. در ابتدای دهه 60 وزارت ارشاد در این حوزه سیاستی انقباضی داشت و در پایان این دهه آرام آرام فضا به سمت تساهل و تسامح چرخید تا جایی که وزارت ارشاد تصمیم گرفت که واحد بررسی و ممیزی کتاب را در وزارت ارشاد منحل کند و دخالتی در محتوای کتاب نداشته باشد و اگر تخلفی انجام شد. پس از انتشار، نهادهای انتظامی با آن برخورد کنند، اقدام جدید وزارت ارشاد اعتراض های جدید را به دنبال داشت که کار را بر مدیران آن سخت کرد و در نهایت این مسئله در کنار سایر مسائل باعث شد تا خاتمی استعفا بدهد و با حکم رییس جمهور راهی کتابخانه ملی ایران شود و ریاست آن را به عهده بگیرد. در سال 1357 هم خاتمی یک سال پیش از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، با حکم رهبری به عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی درآمد.
۵-علی لاریجانی
کار فرهنگ که بر خاتمی و دولت سازندگی سخت شد، رییس جمهور وقت به سراغ گزینه دیگری رفت. این بار علی لاریجانی به وزارت ارشاد رفت تا دوران تصدی و روحانیون در این وزارتخانه به پایان برسد. او که داماد آیت الله مطهری بود پس از پیروزی انقلاب به پیشنهاد و توصیه پدرزنش به سازمان صدا و سیما رفت و به عنوان مدیر کل برون مرزی و دفتر مرکزی خبر سازمان صدا و سیما مشغول به کار شد.
در سال های ۱۳۶۰ و ۶۱ به عنوان رییس سازمان صدا و سیما انتخاب شد. در فاصله سال های ۶۱تا ۷۰ لاریجانی سمت هایی چون معاونت وزارت کار و امور اجتماعی، معاون وزارت پست و تلگراف و تلفن، معاونت وزارت سپاه و جانشین ستاد کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عهده گرفت. در سال ۱۳۷۰ به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی انتخاب شد و تا سال ۱۳۷۲ در این وزارتخانه ماند. سپس در سال ۱۳۷۲ با حکم مقام معظم رهبری، به عنوان رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و تا سال ۱۳۸۳ به مدت ۱۰ سال مدیریت این سازمان را به عهده داشت.
6- مصطفی میرسلیم
جایگزین لاریجانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، یکی از همفکران او بود. ا گر معادی خواه میانه رو بود و خاتمی علاقمند به جناح چپ اسلامی و علی لاریجانی در جناح راست حاکمیت تعریف می شد. میرسلیم هم اگرچه از همین اردوگاه سیاسی به وزارت ارشاد آمده بود، اما سختگیرتر از لاریجانی و خاتمی بود.
دوره کوتاه او در سال های پایانی ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی باعث شد تا سیاست های انقباضی به وزارت ارشاد بازگردد و روند صدور مجوز برای کتاب، فیلم، تئاتر و برنامه های موسیقی سخت تر شود. میرسلیم و معاونانش آن قدر در وزارت ارشاد سخت گرفتند که طیف های مختلفی از هنرمندان از این وزارتخانه و سیاست های فرهنگی دولت رویگردان شدند.
یکی از اتفاقات مهم دوران میرسلیم نامه ۲۱۴ تن از دست اندرکاران سینما به میرسلیم بود. آن ها در این نامه خواستار کاهش ضوابط نظارت شده بودند. همان زمان روزنامه کیهان گفت و گویی با مدیر کل نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی منتشر کرد که در آن گفته بود: «بعضی ها وانمود می کنند نظارت مانعی در بازگویی واقعیت هاست؟ به هیچ عنوان. برعکس ما مشوق آن هستیم که بیایند، اگر مشکلات اجتماعی یا اقتصادی وجود دارد، مطرح بکنند. منتها مشکلاتی که در سینمای ما مطرح می شود به کل دور از واقعیت های جامعه و عاری از هویت ملی و مذهبی ماست.»
7- عطااله مهاجرانی
با روی کار آمدن دولت اصلاحات، وزارت ارشاد به عطااله مهاجرانی رسید. کسی که یکی از چهره های اصلی حزب تازه تاسیس کارگزاران سازندگی و نزدیک به هاشمی رفسنجانی بود. مهاجرانی اصلاحات زیادی را در وزارتخانه آغاز کرد و کوشید تا تساهل و تسامح را جایگزین سیاست های انقباضی میرسلیم کند.
بیش ترین نمود بیرونی این اتفاق شکل گیری روزنامه های تازه بود که به مطبوعات «دوم خردادی» معروف و بعدها بیش ترشان توقیف شدند. در حوزه سینما هم فیلم های اجتماعی مختلفی تولید و روی پرده رفتند. تئاتر ایران که در محاق رفته بود احیا شد و فضای موسیقی تلطیف شد.
با این حال منتقدان مهاجرانی و دولت خاتمی این وزارتخانه را مصداق انحراف از آرمان های انقلاب می دانستند و خیلی زود زمینه استیضاح مهاجرانی را فراهم ساختند. مهاجرانی برخلاف عبداله نوری وزیر کشور دولت اصلاحات از سد استیضاح گذشت. اما مدتی بعد خودش استعفا داد و راهی مرکز گفت و گوی تمدن ها در فرمانیه تهران شد و چند سال بعد از ایران رفت و در لندن ساکن شد.
8- احمد مسجدجامعی
گزینه بعدی سیدمحمد خاتمی برای تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، احمد مسجدجامعی آیت الله زاده تهرانی بود. مسجدجامعی یکی از قدیمی ترین مدیران وزارت ارشاد بود که در دوره های مختلف معاونت فرهنگی این وزارتخانه را بر عهده داشت. او پس از مهاجرانی بر صندلی وزارت تکیه زد و تا پایان دولت خاتمی در بهارستان ماند. مسجدجامعی که وزارت ارشاد را تحت فشار مخالفان تحویل گرفته بود کوشید تا محافظه کارانه تر عمل کند. اما این محافظه کاری به معنای تعطیل کردن کارهایی که آغاز شده بود، نبود. او کوشید تا از نیروهای متخصص در حوزه های مختلف استفاده کند و به توسعه کمی و کیفی فرهنگ و هنر در شهرستان ها توجه کند.
مسجدجامعی با پایان دولت خاتمی از بهارستان رفت و پس از چندی با رای مردم وارد شورای شهر تهران شد. او پس از پیروزی دولت روحانی هم یکی از گزینه های جدی وزارت ارشاد بود اما این سمت در نهایت به علی جنتی رسید.
9- محمدحسین صفار هرندی
هرندی دومین وزیری بود که از ساختمان روزنامه کیهان به وزارت ارشاد می آمد. حضور او در بهارستان محصول پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ بود. هرندی عضو شورای سردبیری روزنامه کیهان بود و یکی از جدی ترین منتقدان دولت اصلاحات و سیاست های فرهنگی آن بود. هرندی که در دوران روزنامه نگاری اش نقدهای بی محابایی به وزارت ارشاد و هنرمندان و سیاسیون اصلاح طلب داشت. در دوران وزارت کوشید تا با سعه صدر بیش تری با مسائل برخورد کند. او نظارت را بر تولیدات فرهنگی تشدید کرد. در دوره او برخی از کتاب هایی که پیش از این مجوز انتشار گرفته بودند، لغو مجوز شدند.
هرندی که به عنوان مامور از سپاه پاسداران به روزنامهکیهان رفته بود. در ماه های پایانی دولت محمود احمدی نژاد با او از در مخالفت درآمد و کار به جایی رسید که احمدی نژاد او را در ۴ مرداد ۱۳۸۸ از سمتش برکنار کرد و سرپرستی این وزارتخانه را به محمدعلی خواجه پیری سپرد. اما با این اتفاق دولت اول احمدی نژاد از حد نصاب ساقط می شد (به دلیل تعداد زیاد برکناری ها) و کار باید به جلب رای اعتماد نمایندگان مجلس می کشید. به همین خاطر حکم اخراج صفار لغو شد. اما او تا پایان دولت در محل کارش حاضر نشد.
10- سیدمحمد حسینی
دومین وزیر فرهنگ و ارشاد دولت محمود احمدی نژاد (دهم) بود. مردی که هم ریاست دفتر لاریجانی در صدا و سیما را در کارنامه اش داشت، هم نماینده مجلس بود و هم مدتی مدیرعاملی سازمان سروش (وابسته به صدا و سیما) را تجربه کرده بود. سیدمحمد حسینی وزیر کرمانی کابینه احمدی نژاد بود. او معاونان باقی مانده از دوره صفار هرندی را به تدریج کنار زد و معاونان جدیدی را به ساختمان بهارستان برد. در بین این معاونان سه چهره بیش از بقیه به نماد سیاست های فرهنگی دولت دهم تبدیل شدند. محمدعلی رامین در معاونت مطبوعاتی، بهمن دری در معاونت فرهنگی، جواد شمقدری در معاونت سینمایی و شاه آبادی در معاونت هنری.
رامین وعده تیراژ میلیونی داد. دری گفت که ظرف یکی دو سال باید چند نویسنده مثل (شولوخوف) و چند رمان مثل (دن آرام) در ایران تولید شود. شمقداری از ریل گذاری تازه در مسیر سینما و عوض کردن ساختارها حرف زد. حاصل کار این سه نفر اما فشار بیش از حد به هنرمندان، روزنامه نگاران، نویسندگان و شاعران بود. در این مقطع خیلی ها معتقد بودند که وزارت ارشاد بیش از آن که در اختیار وزیر باشد در اختیار معاونان است و هر کدام هر کاری دوست داشته باشند انجام می دهند.
به غیر از بهمن دری که فرد مورد اعتماد حسینی بود و پیش از این با او در سازمان سروش کار کرده بود. رامین و شمقداری از نزدیکان احمدی نژاد بودند و ارتباط آن ها با رییس دولت حتی بهتر از ارتباط وزیر با او بود.
رامین و دری به دلیل بالاگرفتن فشارها و اعتراض ها از ارشاد رفتند، اما شمقدری تا روز آخر ماند و خانه سینما را هم تعطیل کرد.
11- علی جنتی
با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری ابتدا نام احمد مسجدجامعی سر زبان ها افتاد. اما بعد قرعه به نام فرزند ارشد دبیر شورای نگهبان افتاد تا در دولت یازدهم سکان هدایت وزارت ارشاد را به دست بگیرد. یکی از حساس ترین وزارتخانه ها برای دولت یازدهم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود و علی جنتی به دلیل خانواده و جایگاهش در سطح حاکمیت به بهارستان رفت تا از بار فشارهای احتمالی به وزارت ارشاد بکاهد.
اما این اتفاق نیفتاد و وزیر ارشاد دو کارت زرد از مجلس گرفت و فشارهای زیادی را برای اکران فیلم، صدور مجوز تئاتر، انتشار کتاب، برنامه موسیقی و... تحمل کرد. جدال مخالفان دولت که حالا به دلواپسان موسوم شده بودند با وزارت ارشاد هم چنان ادامه دارد و هرازگاهی وزارت ارشاد با حمله ای مواجه می شود. جنتی در نخستین گام، خانه سینما را باز کرد. لغو پروانه چند ناشر را برطرف ساخت.
12- غلامعلی حدادعادل
رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و رییس بنیاد سعدی اگرچه تا به حال در کسوت وزارت حاضر نشده و بر صندلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تکیه نزده. اما همیشه یکی از مردان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران بوده است. این استاد فلسفه که پیش از پیروزی انقلاب هم به فعالیت های فرهنگی می پرداخت و با هنرمندان و نویسندگان و متفکران مراوده داشت. پس از انقلاب هم سمت های مختلفی را تجربه کرد و همیشه یکی از چهره های مهم در حوزه مدیریت فرهنگی بود. او در کنار سایر کارهای دولتی اش پایه گذار دبیرستان فرهنگ بود که برای دانش آموختن فرزندان چهره های حکومتی راه افتاد.
حدادعادل در این بین در تالیف کتاب های درسی هم مشارکت داشت و دانش آموزان دهه های ۶۰ و ۷۰ بیش زا هر چیز نام او را به عنوان مولف پای کتاب های درسی خود دیده بودند. حضور در مجلس و فعالیت سیاسی شدید در دهه ۸۰ هم باعث فاصله گرفتن او از نهادهای فرهنگی مثل فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی نشد.
13- محمدعلی زم
روحانی خندانی که در سال های جوانی به دیر بهائیان رفت تا آن را به دفتر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در تقاطع حافظ و سمیه تبدیل کند. در این ۳ دهه سمت های مختلی را تجربه کرده است. محمدعلی زم که زمانی رییس حوزه هنر سازمان تبلیغات اسلامی بود و مدیریتش موافقان و مخالفان زیادی داشت. بعدها رییس سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران شد و کوشید فضای فرهنگی پایتخت را دگرگون سازد. او پس از مدتی دوری از سمت های دولتی و تجربه تهیه کنندگی در حوزه سینما حالا رییس دبیرخانه فرهنگی و گردشگری سازمان مناطق آزاد جمهوری اسلامی ایران است.
نکته جالب در کارنامه کاری زم (خصوصا در دهه های ۶۰ و ۷۰) این بود که حضورش در هر سازمانی چنان خبرسازی راه می انداخت که چهره و نام اخلاف و اسلافش چندان به یاد نمی ماند و آن نهاد معمولا با نام زم گره می خورد. حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی تا به حال دو مدیر عوض کرده «بنیانیان و مومنی شریف» اما هنوز این سازمان پیش از هر چیز نام زم و سینمای او را به یاد می آورد. او البته موافقان و مخالفان خاص خودش را دارد.
14- محسن چینی فروشان
با پیروزی انقلاب اسلامی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به وزارت آموزش و پرورش واگذار شد تا این کانون فعالیت هایش را زیر نظر وزارت آموزش و پروش انجام دهد. یک دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، محسن چینی فروشان که پیش از این سمت های فرهنگی مختلفی را در آموزش و پروش تجربه کرده بود راهی خیابان حجاب شد تا این سازمان را با دفاتر مختلفی در شهرستان های ایران مدیریت کند.
دوران ریاست او بر این نهاد یک دهه به طول انجامید و چینی فروشان که یکی از چهره های اصولگراست، پیش و پس از مدیریت کانون نیز همیشه در مناصب فرهنگی و مرتبط با حوزه کودک و نوجوان حضور داشته است.
15- سیدمحمد بهشتی
سال های سال است که سیدمحمد بهشتی از بنیاد سینمایی فارابی رفته است، اما هنوز خیلی ها این سازمان و تشکیلات آن را به نام او می شناسند. در دهه ۶۰ سیدمحمد بهشتی یکی از قدرتمندترین مدیران فرهنگی ایران بود که تولیدات سینما و جشنواره فیلم فجر و چهره بین المللی هنر هفتم ایران را مدیریت می کرد. او رییس بنیاد فارابی بود و فخرالدین انار معاون سینمایی وزارت ارشاد. این دو نفر با هم همگرایی جالبی داشتند و همیشه با هم همراه و هم نظر بودند. با این حال کار نظارت، اکران و برنامه ریزی با معاون سینمایی وزیر بود و کار تولید و برپایی جشنواره و حضور در محافل سینمایی خارجی با رییس فارابی.
بهشتی در دهه ۶۰ به همراه انوار، مهندس سینمایی بودند که بعدها سینمای گلخانه ای نام گرفت. دلیل این نام گذاری هم این بود که بهشتی و انوار می کوشیدند که سینمای مدنظر جمهوری اسلامی ایران را به صورت گلخانه ای پرورش دهند تا هم دچار آفات سینمای قبل از انقلاب نشود و هم بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. با این حال اما این دو نفر منتقدان سرسختی هم داشتند که مهم ترین های شان کسانی بودند که در حوزه هنری و زیر چتر شهید آوینی جمع شده بودند.
16- میرحسین موسوی
نخست وزیر دهه 60 که پیش از انقلاب نقاشی می کشید. در دهه 70 مدیریت فرهنگی را تجربه کرد. او فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران را راه انداخت و تا سال 1388 ریاست این فرهنگستان را به عهده داشت.
۱۷- علی معلم دامغانی
شاعر و ترانه سرای نامی پس از انقلاب، از سال ۱۳۸۸ راهی خیابان فلسطین شد تا مدیریت فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران را به عهده بگیرد. معلم پیش از این نیز در مقطعی مدیر دفتر شعر و موسیقی سازمان صدا و سیما بود.
18- عزت اله ضرغامی
معاون سینمایی دولت میرسلیم پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات راهی تلویزیون شد و بعد به معاونت پارلمانی و استان های صدا و سیما در زمان لاریجانی دست یافت. ضرغامی پس از لاریجانی به مدت ده سال صدا و سیمای ایران را اداره کرد.
19- بیژن نامدار زنگنه
شاید کسی نداند که وزیر نفت فعلی جمهوری اسلامی ایران که به او شیخ الوزرا می گویند کارش را با مدیریت فرهنگی در دوران انقلاب آغاز کرده است. او در دولت های مختلف و پیش از وزارت یکی از معاونان وزارت ارشاد بود که امورات فرهنگی و حتی مطبوعاتی را به عهده داشت.
20- حسام الدین آشنا
مشاور فرهنگی حسن روحانی در اوایل دهه ۸۰ هنوز ملبس به لباس روحانیت بود و در دانشگاه امام صادق حضور داشت. او به علم ارتباطات علاقه داشت و در مبارزات انتخاباتی سال ۱۳۹۲ نامش سر زبان ها افتاد.
21- مهدی کلهر
برادر آقامجتبی و مرتضی تهرانی دو روحانی سرشناس تهران، از دهه ۶۰ وارد وزارت ارشاد شد و تا زمان سیدمحمد خاتمی در این وزارتخانه ماند. او پس از آن یک مدت از فضای افکار عمومی دور بود تا زمان مبارزات انتخاباتی محمود احمدی نژاد که با موی بلند و بسته شده روی صفحه تلویزیون ظاهر شد و به دفاع از احمدی نژاد پرداخت. کلهر در دو دولت احمدی نژاد مشاور فرهنگی و رسانه ای او بود هر چند در دولت دوم آرام آرام ترجیح داد که باز هم از دیدرس خارج شود.
22- احمد بورقانی
بهار مطبوعات در ایران با نام بورقانی پیوند خورده است. کسی که نخستین معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد دولت اصلاحات بود. او که از خبرگزاری ایرنا به دولت رفته بود، هم از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی به رشد مطبوعات کمک کرد و زمانی که درها بسته شد، عطای ماندن در ارشاد را به لقایش بخشید و استعفا داد.
نظر کاربران
بيچاره به # فرهنگ # !!!!!!!!!
فكر كنيد بي #فرهنگ # ها چي هستند ؟!؟!؟!!!!!!!!