گفت و گو با استاد شجریان؛ ممنوع الکارِ تمام نشدنی
امسال هم تمام شده است... هفت سال است که استاد آواز ایرانی در کشور خودش ممنوع الکار است. مصاحبه ای نکرده، به رسم معمول این روزهای موسیقی بیانیه ای نداده، حتی شکایتی هم نکرده...
امسال هم تمام شده است... هفت سال است که استاد آواز ایرانی در کشور خودش ممنوع الکار است. هفت سال است که آلبومی منتشر نکرده و کنسرتی نگذاشته اما او صبور و سنگین لابد اما سخت، تمام این سال ها را طی کرده است.
مصاحبه ای نکرده، به رسم معمول این روزهای موسیقی بیانیه ای نداده، حتی شکایتی هم نکرده، جز آن روز که درهمایش بزرگداشت حافظ وقتی می خواست از آن غزلسرای بزرگ بگوید، با همان لحن همیشگی که مخصوص خودش است؛ با همان آرامشش وقتی می خواست شعری از او را بخواند انگار صدایش زنگ غم به خودش گرفت و گفت: «غنای شعر حافظ من را به خواندن وا می دارد و چنان مرا شیفته می کند و می برد به جایی که از خود بی خود می شوم و یکباره به خود می آیم و متوجه می شوم در جمعی در حال آواز خواندن هستم. شعر حافظ گاهی من را در آواز به جایی می برد که همیشه نمی توان به آنجا رسید. البته من آنچه را باید تا به حال از حافظ خوانده ام و از این به بعد هر چه بخوانم زیاده گویی است؛ اما چه باید گفت که چند سال است اجازه ندارم برای مردم خودم و در مملکت خودم بخوانم.»
شجریان اما در تمام سال های هنری اش به آنچه فکر می کرده است پایبند مانده و هیچ چیز برایش مهمتر از این مسئله نبوده است، حتی به بهای سنگین این همه مدت ممنوع الکاری.
حالا حتی از آن روزها هم تقریبا یک سال می گذرد. از این هفت سال. حالا دو سال است که دولت «تدبیر و امید» روی کار است. رییس جمهور - حسن روحانی - از همان آغاز تبلیغات ریاست جمهوری اش از خسروی آواز ایران به عنوان سفیر فرهنگی یاد کرد و در این سال ها نیز وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اش، معاون هنری و سخنگوی وزارتخانه ارشاد بارها و بارها از این گفته که شجریان از نظر آنها محدودیتی برای فعالیت ندارد؛ با همه اینها این اتفاق تاکنون رخ نداده است.
مقصر هر که باشد بدون شک دولت نیست. لابد همان تندروها هستند؛ همان ها که قبل ترها به عنوان گروه فشار خوانده می شدند و حالا حرف از برگزاری کنسرت خسروی آواز ایران بیاید، صداهایشان را بالا خواهند برد؛ شاید هم ماجرا چیز دیگری است؟ اما مگر این مسائل اهمیتی دارد جز اینکه مهمترین چهره آوازی ایران، هفت سال است که امکان روی صحنه رفتن ندارد، امکان اجرای کنسرت.مگر می شود؟ آوازخوانی که در دهه هفتم زندگی اش است را از خواندن محروم کرد؟ آن هم آوازخوانی چون شجریان که اعتبار آواز ایران است و به گفته رییس جمهور کشورش، سفیر فرهنگی آن غم ناک است؟ هست؛ بیشتر از آن اما مضحک.
لابد شجریان در این سال ها رفته است و در گوشه و کنار جهان برنامه هایش را اجرا کرده؛ اما مخاطبانش چه؟ لابد مخاطبان به همان چهره های پاپ این روزها دلشان را خوش کنند، کافی است دیگر ؛ اما اگر خیلی ها این را می خواهند؛ «شجریان» همچنان برایش مهم است که هموطنانش چه چیزی گوش می کنند. چه آوازی، چه صداییم. برای همین هم هست که می رود در اطراف همین کشور کنسرت می گذارد. یک بار در استانبول و یک بار در ارمنستان؛ اما بیماری هر دو بار مانع از اجرای برنلامه می شود که لابد اخبار آن را خوانده اید اما مگر می شود انتظار نداشت که او در کشور خودش به اجرای برنامه بپردازد؟ این انتظار زیادی است؟
جایگاه شما نه تنها در آواز که در موسیقی ایران کاملا مشخص است. اینکه در این سال ها چه آثاری را خلق کردید و چه تاثیراتی در موسیقی ایران گذاشته اید، مسئله ای روشن است که گمان نمی کنم نیاز به بحث داشته باشد؛ اما مسئله ای که در مرور زندگی شما - زندگی هنری تان - دیده می شود، این است که حالا از یک «موزیسین»... هر اندازه هم بزرگ و در جایگاه رفیع - فراتر رفته اید و به عنوان یک مصلح اجتماعی نیز ایفای نقش کرده اید که البته بازتاب بخش مهمی از آن را می توان در آثارتان هم مشاهده کرد و بسیاری از آلبوم هایتان در مقاطع گوناگون توانسته بازگوکننده اتفاقاتی باشد که در جامعه وجود داشته است.
- من در تمام سال هایی که آواز خواندم و در زمینه موسیقی فعالیت کردم، دیدگاه مخصوص به خودم را داشتم؛ در واقع همواره دغدغه هایی داشته ام که آنها را بازتاب داده ام، چه زمانی که می خواستم اثری را اجرا کنم و چه در گفته ها و اظهارنظرهایم.ببینید مسائلی وجود دارد که باید آنان را فراتر از «هنر» مورد بررسی قرار داد؛ آن چیزی که همیشه برایم اهمیت داشته،این بوده که با «مردم» صادق باشم و کار هنری ام هم در این سمت و سو قرار گیرد تا بتوانم اعتماد آنان را جلب کنم.
کشور ما در مقاطع مختلف - از قبل از انقلاب گرفته تا بعد از آن - درگیر مسائل متفاوتی شده است و من سعی کردهام در این اتفاقات صرف نظر از هر نوع مصلحت اندیشی و منفعت طلبی، جانب حق را بگیرم؛ چون فکر می کنم همیشه «حق» با مردم است. اصرارم روی این موضوع بوده که حالا در طولانی مدت برای من تبدیل به یک سرمایه معنوی و اجتماعی شده است.
و این مسئله را در آثارتان هم بازتاب دهید.
- بله. «هنر» باید در خدمت انسانیت قرار گیرد؛ لااقل دیدگاه من در طول فعالیتهای هنری ام این بوده است و بنابراین خودم هم در این سمت و سو حرکت کرده ام. همیشه خواسته ام دغدغه های مردم - لااقل بخشی از آن - را در آثارم بازتاب دهم. تنها مسئله ای که برایم اهمیت داشته، همراهی با آنان بوده است.
و این مسئله را در آثارتان هم بازتاب دهید.
- بله. «هنر» باید در خدمت انسانیت قرار گیرد؛ لااقل دیدگاه من در طول فعالیت های هنری ام این بوده است و بنابراین خودم هم در این سمت و سو حرکت کرده ام. همیشه خواسته ام دغدغه های مردم - لااقل بخشی از آن - را در آثارم بازتاب دهم. تنها مسئله ای که برایم اهمیت داشته، همراهی با آنان بوده است.
اما همین نگاه برای شما هزینه هایی هم در پی داشته است. شما در مقاطع مختلف مدت های طولانی امکان برگزاری کنسرت نداشتید و حالا هم که به شکل رسمی، فعالیت هایتان ممنوع شده است.
- البته که همراهی با مردم همیشه هزینه داشته است؛ اما من کاری را از روی مصلحت و منفعت انجام نمی دهم که منتظر فایده ای باشم. در بسیاری از مواقع هم با علم به اینکه این ماجرا می تواند برایم مشکلاتی را به وجود بیاورد، انجامش داده ام. هیچ وقت چه در کار هنری و چه در رفتارهای اجتماعی ام، «علتی» باعث نشده است تا کاری برخلاف آنچه دوست دارم و فکر می کنم رفتار درستی است - همراهی با مردم - انجام دهم.
اگر بخواهم به شکل ساده ای این مسئله را توضیح دهم، باید بگویم که همیشه دلم خواسته همانی باشم که خودم دوست دارم و از آن رضایت دارم. شاید می توانم بگویم خیلی وقت ها درباره خیلی مسائل «ریاضت» کشیده ام تا از اصولم کوتاه نیایم و به هر روی جامعه، متوجه این ماجرا شده است. به همین خاطر است که حالا به نظر می رسد به من «اعتماد» دارد. علت این ماجرا به خاطر همین واکنش ها و رفتارهایی است که شاید خیلی های دیگر آن را انجام نمی دادند.
اما هزینه ای که ما درباره آن صحبت می کنیم، روی فعالیت های هنری شما تاثیر گذاشته است. شما از انجام کار هنری و مخاطب تان از بهره بردن آن محروم شده اند.
- خب من از این مسئله خوشحال نیستم؛ ما اینکه روی اصولم و آن چیزی که فکر می کردم درست است، پافشاری کرده ام، مسئله ای نیست که حتی با این قیمت از آن ناراضی باشم؛ چون همانطور که گفتم حالا می بینم همین ماجرا برای من تبدیل به یک سرمایه اجتماعی بزرگ شده است، هر چند تاوانش را هم داده ام.
یعنی ۶ سال است که ممنوع از کار هستید، با وجودی که شخص رییس جمهور از همان ابتدا شما را به عنوان یکی از بزرگترین سفیران هنری کشور معرفی کردند.
- بله، رییس جمهور و وزیر ارشاد مخالف ممنوعیت من از کار هستند. گروه هایی هستند که با اسم های مطرح مشکل دارند. برای خودشان خبرگزاری و روزنامه و رسانه هم دارند. علت اینکه مشکل شان با من چیست را نمی دانم؛ همانطور که نمی دانم چرا تا این اندازه کینه توزانه رفتار می کنند. چیزی که در این میان مشخص است، اینکه این آدم ها نه من را از نزدیک دیده اند و نه چیزی از هنر می دانند. هیچ! فقط کارشان این است که یک آدمی را نفی کنند. این مایه تاسف است که کسانی با هنر هیچ سر آشتی ندارند اما راهی جز آشتی با هنر وجود ندارد.
با این اوصاف امیدی به حل این مشکل وجود ندارد؟
- نمی دانم؛ اما آدم ها ممکن است روزگاری متوجه این ماجرا بشوند که اشتباه کرده اند و از اشتباه خودشان برگردند؛ در این صورت است که امید می تواند وجود داشته باشد؛ و اگر نه کسی که فکر می کند دارد کاری را درست انجام می دهد، هیچ وقت رویه اش را عوض نمی کند. این امیدی که شما از آن حرف می زنید، بستگی به افرادی دارد که صاحب اختیار هستند و می توانند دستور دهند. به هر حال درست یا غلط بودن تصمیمات را همیشه تاریخ قضاوت خواهد کرد.
خب گاهی هم البته هنرمندان از این ممنوعیت استفاده می کنند و دست به خلق اثر بیشتری می زنند، آن هم در این دوران که به هر حال هنر به راه های مختلف - جز راه هایی که نیازمند مجوز است - به دست مخاطبان می رسد.
- من چندین و چند اثر صوتی و تصویری دارم اما ۷-۶ سال است که مجوزی برای کارهایم صادر نشده است. نمی توانم آن را منتشر کنم. این آثار همراه با گروه شهناز و ارکسترهای بزرگ و گروه های دیگر است. حالا منتظرم تا روزی مخاطبان آنها را بشنوند.
چرا خارج از کشور منتشر نمی شود؟
- انتشار آلبوم در خارج از کشور فایده ای ندارد؛ یعنی شاید بازده مالی داشته باشد اما بازدهی هنری ندارد. به خصوص در شرایطی که موسیقی ما با آن مواجه است و یک اثر که برای هنرمند کلی هزینه هنری و مادی داشته است؛ روی سایت هایشان می گذارند و همه هم آن را به صورت مجانی دانلود می کنند. این نبود قانون کپی رایت - که ما البته در خانه موسیقی مشغول کار روی آن هستیم - در این سال ها بزرگترین دشمنی را به هنر و هنرمندان کرده است. تعدادی برای سود خودشان تمام زحمات یک هنرمند را به باد می دهند. تمام آثار من از آنهایی که منتشر شده تا آثار خصوصی ام روی سایت ها برای دانلود وجود دارد. همه کسانی هم که این کارها را می کنند، ادعای کار هنری و فرهنگی دارند.
انگار مسئله کپی رایت هم از آن مسائلی است که در کشور ما قرار نیست به نتیجه مشخصی برسد.
- چاره ای جز جدی گرفتن این مسئله وجود ندارد. هیچ کس از رادیو و تلویزیون گرفته تا سایت ها و غیره حق ندارد هنر را به نفع خودش مصادره کند. حقوق مولف و مصنف باید درست شود. ما سال هاست که داریم در این خصوص حرف می زنیم و درباره این مسئله گلایه کرده ایم و شکایت؛ ما گفتیم و گفتیم؛ اما هیچ کس رعایت نمی کند، حتی قضایی که باید در این صخوص تصمیم بگیرند هم آگاهی در این باره ندارند. هنرمند که به تنهایی نمی تواند کاری از پیش ببرد؛ این دولت است که بایستی پیگیر قوانین مملکتی باشد.
کپی رایت باید قانون جاری کشور باشد و به آن عمل شود و کسی که عدول می کند باید مجازات شود. در هیچ کجای دنیا با اثر هنری به این شکل برخورد نمی کنند. شما کدام رادیو و تلویزیون در جان را می بینید که تمام شبانه روز آثار هنرمندانش را پخش کند و هیچ حقی برایشان قائل نباشد؟ اما اینجا قانون رعایت نمی شود و هر کسی مطابق با حال و هوای آن روزش تصمیم می گیرد و کاری می کند و تمام این کاسه کوزه ها سر هنرمندان شکسته می شود.
شما سال ها قبل به این مسئله اعتراض کردید و خواستار ممنوعیت پخش آثارتان از تلویزیون شدید. شاید اگر هنرمندان دیگر همان زمان با شما همراه می شدند، این مسئله امروز شکل دیگری به خود گرفته بود.
- شیاد هنرمندان دیگر دل شان نمی خواهد بابت خواسته هایشان بها بدهند.
اما شما از این مسئله متضرر نشدید؛ یعنی همچنان مردم شما را شنیدند؛ شاید حتی بیشتر از قبل.
- بله؛ اما تمام جبهه گیری ها علیه من از همان زمان شروع شد. در رسانه هایشان هر چه خواستند نوشتند. حتی رییس صدا و سیما هم حرف های زیادی زد؛ در حالی که اینها هیچ کدام شان نه سر پیاز هستند نه ته پیاز. متاسفانه این کینه توزی ها و این پیشداوری های غلط در کشور ما فراوان است و شما جایگاهی ندارید که شکایت کنید و قانون از شما دفاع کند.
امتحان کرده اید و پاسخ نگرفته باشید؟
- بله شکایت کردم و اتفاقا در دادگاه همین کشور هم به نفع من رأی دادند اما باز هم به جایی نرسید. ببینید مسئله اینجاست که اختیارات قانونی گاهی نامشخص است و هر کسی می تواند هر تصمیمی که دلش می خواهدبگیرد. مثلا می گویند در این شهر نباید موسیقی اجرا شود؟ چرا؟ همان برنامه در شهر کناری اجرا شده است، مجوز شعر دارد، مجوز موسیقی دارد، تمام هنرمندانش بارها استعلام شده اند؛ اما نمی تواند در یک شهر اجرا شود یا می گویند نوازنده زن نباید روی صحنه باشد. صدای ساز که دیگر آواز زن نیست که محدودیت شرعی برایش قائل شد.
چه مشکلی با زن دارید اصلا؟ صدای کمانچه یک مرد چه فرقی با کمانچه یک زن دارد؟ چرا نمی خواهید خانم ها را جدی بگیرید؟ باید بعضی چیزها مشخص شود. اینکه موسیقی در کشور ما حرام است یا حلال؟ اینکه زن حق کار موسیقی دارد یا ندارد؟ کار یک هنرمند همین است. سال ها درس خوانده و سال ها وقت گذاشته تا در یک گروه ساز بزند؛ وقتی شما مانع اجرای او می شوید، درآمدش از کجا باید باشد؟ از کجا باید زندگی اش را بگذراند؟ اصلا چه دلیل و منطقی پشت این ماجرا هست؟
فعالیت های هنری
از آخرین حضور شما با گروه اساتید چند سالی است که می گذرد و در این مدت به نظر می رسد که بیشتر ترجیح داده اید تا با نوازندگان جوان کار کنید؛ یعنی اعضای گروه شهناز همگی شان جوان هستند. این در حالی است که خیلی ها - منظورم مخاطبان تان است - اصرار دارند تا دوباره شما را با چهره های هم نسل خودتان ببینند. دلیل هم دارند برای اصرارشان به این موضوع و آن آثار مهمی است که شما با اساتیدی چون پایور، لطفی، مشکاتیان، علیزاده و ... کار کردید.
- اگر فرصت و امکانش به وجود بیاید؛ دوباره این اتفاق می افتد؛ همانطور که در این سال ها هم رخ داده است اما اصرار من به کار با نوازندگان جوان، این است که آنها برای ادامه فعالیت هایشان انگیزه پیدا کنند. همیشه که نمی توان موسیقی ایران را به چندنام محدود کرد. باید شرایط را برای نسل های بعدی هم فراهم کرد و من دلم می خواهد در این زمینه نقش داشته باشم.
وقتی یک نوازنده کنار من می نشیند، خواه ناخواه انگیزه پیدا می کند و تلاش می کند تا کیفیت سازش را بالا ببرد چون می داند که این اتفاق برایش مسئولیت می آورد. همین هم می تواند در رشد مطلوب و کیفیت نوازنده ها تاثیر بگذارد. این هم فقط محدود به من نیست، هر نوازنده جوانی که کنار یک خواننده یا آهنگساز نامی قرار گیرد، سعی می کند خودش و سازش را به او نزدیک کند.
در واقع فکر می کنم حالا که جایگاهی دارم؛ این امکان را به هنرمندان جوان بدهم تا آنها هم مطرح شوند و حرفی برای گفتن داشته باشند. هنرمندان جوان ما پر از انگیزه و استعداد هستند و اگر راه را برای شان باز کنید، نتیجه بسیار خوبی می گیرید. از کار کردن با همین نوازنده های جوان بسیار راضی هستم و فکر می کنم این نسل حرف های بسیاری برای گفتن دارد و می تواند آینده موسیقی ما را تضمین کند.
جالب است که درباره نسل جوان اینطور با امیدواری حرف می زنید در حالی که درباره کیفیت آوازخوانی خودتان در جوانی همیشه نگاهی انتقادآمیز داشته اید.
- مهمترین منتقد آوازم همیشه خودم بوده ام؛ طبیعی است که من در جوانی که شروع به آواز خواندن کردم به اندازه الان تجربه نداشتم. درست است که جوان بودم و صدایم را خوب درمی آوردم و قدرت اجرای تحریر داشتم؛ اما حالا که به آثار آن دورانم گوش می کنم، متوجه این مسئله می شوم که گاهی در خوانندگی کارهای اضافی کردهام و در جاهایی ضعف دارم. از همان ابتدا هم این نقد را به خودم داشتم. آن زمان امکان ضبط کار به این شکل وجود نداشت؛ بنابراین وقتی آثارم را در رادیو می شنیدم، مدام می گفتم باید اینجایش را اینطور می خواندم و آنجایش را آنطور.
اما همان اثار هم اکنون در حکم کلاس آواز برای خیلی هاست.
- هر آواز خوان جوانی خواه ناخواه در بخشی از کارهایش ناپختگی دارد؛ اما آواز من از چهل سالگی به بعد جاافتاده تر و کارهایم بهتر شد؛ انگار از آن زمان خودم را پیدا کردم و شیوه خودم را به دست آوردم. من تا قبل از ۴۰ سالگی روی شیوه دیگران کار می کردم.
و حالا ۳۵ سال از آن زمان می گذرد.
- بله ۸و من همچنان روی آوازم کار می کنم؛ اما از آن زمان جمله بندی هایم فرق می کند و اصلا منطق آوازم متفاوت شده استع. از آن طرف شعرخوانی و ارائه شعر پخته تر است؛ البته خیلی وقت ها هم بوده که در همان جوانی آواز را خوب خوانده ام اما همیشه اینطور نبوده است.
به شعرخوانی اشاره کردید. شعر اصولا در آواز شما چه نقشی دارد؟ یعنی برای شعر ارزشی همپای موسیقی قائل هستید یا فکر می کنید اشکالی ندارد کهش عر را به نفع موسیقی سانسور کرد؟ از این جهت این سوال را می پرسم که تلفیق شعر و موسیقی همواره یکی از مهمترین بحث های موسیقی ما از قدیم بوده و هنوز هم به نتیجه مشخصی نرسیده است.
- ببینید یک آوازخوان وقتی شعر می خواند، باید حق شعر را ادا کرده و امانتداری کند؛ من هم همین نگاه را به شعر در آوازهایم داشته ام؛ چون معتقدمسرمایه ما مفاهیم شعری است و وظیفه دارم این سرمایه را به شنونده منتقل کنم. شما وقتیاز روی شعری به صورت دکلمه می خوانید، سعی می کنید درست بخوانید و شنونده متوجه ماجرا شود. هنگام آواز خواندن هم همین است.
ما داریم حرف می زنیم؛ اما با زبان آواز و به همین خاطر باید آن را درست منتقل کنیم، به همین خاطر سعی می کنم از کشش های اضافی پرهیز کنم. این مسئله ای است که اساتید موسیقی ما هم روی این مسئله تاکید داشتند. مثلا استاد برومند و استاد بنان در این باره با من حرف زدند. یک بار استاد برومند به من گفتند: «نمی دانم چرا آوازخوان ها فکر می کنند هر چقدر این سیلاب ها را بیشتر بکشند، آوازشان بهتر می شود؟» یک بار هم در رادیو آوازی می خواندم که استاد بنان، ناظر ضبط ما بود. وقتی از استودیو بیرون آمدم، گفتند: «شجریان لازم نیست تا این حد روی کلمات تاکید کنی؛ همانطور که حرف می زنی شعر را بخوان. مگر وقتی صحبت می کنی اینقدر روی حرف ها تاکید می کنی؟»
من این شیوه ها را پی گرفتم که راه بسیار درستی بود. یک بار هم استاد دادبه به من گفتند که غزل خوانی یعنی همانطور که غزل را می خوانی، آواز بخوانی و از کشش های اضافی پرهیز کنی، شیوه آوازخوانی من اینطور است که در یک مصرع بیش از دو کشش نمی دهم، همانطور که وقتی می خواهید یک شعر را به صورت نستعلیق بنویسید، بیشتر از دو کشش در مصرع جایز نیست. در کار آواز هم همین است، شاید حتی گاهی لازم است فقط یک جا این کشش را داشته باشی.
سازسازی
شما مدت ها پیش نمایشگاهی از سازهایی که ابداع خودتان بود برگزار کردید، بعد از آن نیز کنسرت های تان همراه با گروه «شهناز» با استفادهاز این سازها بود؛ بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟ همچنان آن پروژه در حال تکمیل است؟
- سازهایی که تاکنون ساخته ام، توانسته است خودش را به خوبی نشان دهد و هم اکنون تعدادی از آنها دست هنرمندان مختلفی است. علاوه بر اعضای گروه «شهناز» که در کنسرت های مان از این سازها استفاده می کنند، نوازندگان دیگری هم آنها را می نوازند. خوشبختانه به نظر می رسد که این سازها توانسته تا حدودی امتحان خودش را پس بدهد؛ ولی برای اینکه بتوانیم درباره موفقیت یا عدم موفقیت این سازها و اقبال عمومی به آنها اظهارنظر کنیم، باید بیشتر در خود ایران روی صحنه باشند تا خارج از کشور.
وقتی سازی در کنسرتی در ایران استفاده شود و مردم آن را ببینند و توانایی و کیفیت سازها را از نزدیک ببینند، به سمت آن می آیند و اگر نه مردم خیلی سخت پسند هستند و به این راحتی به سمت چیزی نمی روند. من باید در این ماجرا صبر و حوصله داشته باشم تا به مرور شناخته شود و در ارکسترهای مختلف مورد استفاده قرار گیرد.
پس همچنان به سازسازی تان ادامه می دهید؟
- بله؛ البته تنها تعدادی از آنها را در اختیار نوازنده ها قرار داده ام، مثلا سنتوری که ساخته شده، خوشبختانه توانسته تا حدی امتحان خودش را پس بدهد اما همانطور که گفتم نوازنده ها باید با آنها بیشتر آشنا شوند و سفارش بدهندتا آنها را بسازیم. نکته ای که درباره سازهایی که من ساخته ام وجود دارد، این است که هیچ وقت نگاه تفننی به این مسئله نداشتم؛ همان زمان هم که نمایشگاه سازهای ابداعی من برگزار شد؛ گفتم که این سازها نتیجه چندین دهه تحقیق من درباره سازهای ایرانی بود.
و انگار روی سنتور از هر ساز دیگری بیشتر کار کردید.
- بله. من از سال ها قبل روی این ساز کار می کردم. اصولا سنتور، ساز بدقلقی است.
اصلا ضرورت وارد شدن به این مسئله چه بود؟
- همان زمان که نمایشگاه برگزار شد، در این باره توضیح دادم کهس ازهای موسیقی ما در برخی دامنه های صوتی دارای خلأهایی هستند و صداهایی می خواستم که در سازهای متداول نبود؛ به همین خاطر از سال ها قبل - شاید چندین دهه پیش - به دنبال این مسئله رفتم و روی این ماجرا وقت بسیار زیادی گذاشتم.
با تعدادی از موزیسین هایی که با این ماجرا آشنایی داشته اند، هم صحبت کردم؛ آنها هم نظراتی در این خصوص داشته اند و سعی کردم تا برخی ایده هایشان را روی سازم پیاده کنم و بالاخره تعدادی ساز ساختم که خیلی هایش توانست کمبودهایی که خودم احساس می کردم را جبران کند؛ هر چند لابد نقایصی هم دارند که می توان به تدریج و با نواختن و کنسرت دادن برطرف شان کرد. ساز باید دست نوازنده ماهر باشد تا نقاط قوت و ضعفش مشخص شود. همانطور که سازهای خودمان - همین تار و کمانچه - هم در مدت زمانی بسیار طولانی به تدریج تکامل پیدا کرده اند تا به دست ما رسیده اند و حالا هم همچنان می توان روی آن کار کرد.
یعنی معتقدید روی صحنه نرفتن شما در ایران در این سال ها، باعث شده تا این سازها هم آنطور که باید، شناسانده نشوند و در نتیجه امکان عمومی شدن از یک طرف و رفع نواقص احتمالی از طرف دیگر را از دست بدهند؟
- بله. به هر حال این سازها این امکان را پیدا نکردندتا به اندازه کافی شناسانده شوند. ساز باید شناخته شود و این اتفاق در درازمدت رخ می دهد. «ساز» کار دستی نیست، وسیله ای است که یک نوازنده با آن احساسات خودش را نمایان می کند. می خواهد با این ساز حرف بزند و به همین خاطر باید توانایی پاسخ دادن به عواطف و احساسات او را داشته باشد. باید یک نوازنده مدام با یک ساز روی صحنه باشد تا این اتفاق رخ دهد.
تا حالا ۶۲ ساز ساخته اید.
- نه، ۶۲ سنتور ساخته ام که البته می شود گفت ۲۰ عدد از آن برای سال های خیلی دور بوده است و تعدادی از آن هم اکنون دست برخی نوازندگان است که دارند از آن استفاده می کنند. البته هیچ وقت این سازها به شکلی عرضه نشده اند که برای فروش باشند. تنها نوازندگانی که خواسته اند از اینها استفاده کرده اند. برای این سازها هم سعی کردم از بهترین چوب ها استفاده کنم تا بهترین کیفیت را داشته باشد؛ ضمن اینکه تکنیک های سازسازی، اندازه ها و ... را رعایت کرده ام تا ساز بتواند در درازمدت هم عمر داشته باشد.
گروه شهناز
از گروه شهناز چه خبری در راه است؟
- ما گاهی در خارج ازت کشور کنسرت هایی را برگزار می کنیم. به هر حال وقتی در ایران نمی توانیم روی صحنه برویم، در خارج از کشور این کار را انجام می دهیم.
بعد از قونیه کنسرتی برگزار نشد تا ارمنستان؟
- بله، اوایل نوروز امسال ارمنستان - ایروان - به اجرای برنامه خواهیم پرداخت.
علت اینکه در کشورهای نزدیک - ترکیه یا ارمنستان - کنسرت می گذارید به خاطر حفظ ارتباط با مخاطبی است که در ایران زندگی می کند؟
- بله، که اگر کسی از ایران خواست بیاید بتواند به راحتی بیاید و از برنامه دیدن کند. برای همین علاوه بر کنسرت های اروپایی و آمریکایی، در کشورهای اطراف ایران هم برنامه هایی را اجرا می کنیم.
رپرتوار چه خواهدبود؟
- تعدادی از قطعات کنسرت های قبلی مان را اجرا می کنیم و تعدادی هم قطعه جدید.
خانه موسیقی
این روزها بحث های متفاوتی درباره خانه موسیقی شکل گرفته است. عده ای از آن به عنوان یک نکته مثبت یاد می کنند و می گویند که این می تواند سرآغاز یک دیالوگ بین هنرمندان باشد و برخی دیگر هم آن را رو در رویی هنرمندان با هم می دانند؛ نظر شما در این باره چیست؟
- این رویارویی به هیچ عنوان نباید اتفاق بیفتد. تمام هنرمندان موسیقی باید خودشان را جزو یک خانواده بدانند. آدم اگر نتواند با خانواده خودش کنار بیاید با چه کسی می تواند؟ هنرمندان موسیقی اگر با خودشان مصالحه نداشته باشند چطور می توانند با جامعته شان داشته باشند؟ همه باید سعی کنند تا تفسیرهای نادرست و پیشداوری های غلط نداشته باشند و در کمال دوستی و صمیمیت کار خودشان را انجام دهند. البته طبیعی است که گاهی ممکن است یک شکایت یا شکوهای پیش بیاید اما نباید کاری انجام دهیم و اتهاماتی بزنیم که آبروی افراد تحت تاثیر قرار گیرد.
البته در این میان رسانه ها نقش بسیار مهمی دارند. رسانه ها وظیفه سنگینیدارند و باید با دقت بسیاری کارهای شان را انجام دهند و مصلحت هنر و هنرمند را رعایت کنند، درحالی که گاهی اوقات می بینیم به عمد یا سهو، برخی از رسانه ها واقعیت ها را وارونه جلوه می دهند و کارهایی می کنند که به صلاح نیست. من در جریان تمام نقدهایی که در این مدت به خانه موسیقی شده است هستم. از همان ابتدا هم اعضای خانه موسیقی را ملزم کردم که لااقل خود من را درباره این مسائل قانع کنند و استدلال هایشان را شنیدم؛ هر۹ کسی هم که نسبت به این مسائل نقد دارد، می تواند بیاید و در یک فضای آرام نقد خود را مطرح کند و پاسخ خودش را بگیرد نه اینکه بر اساس برخی غرض وئرزی های شخصی مسائلی را مطرح کنند و آن را رسانه ای کنند.
بعد اصلا این چه اتهاماتی است که زده می شود؟ حرف از اختلاس های مالی می زنند، در حالی که بودجه این خانه و هزینه هایش کاملا مشخص است. بعد هم اینجا برای چه کسی منفعتی داشته است؟ مثلا چه منفعتی برای من دارد؟ من تمام مدتی که به عنوان رییس شورای عالی این خانه فعالیت کرده ام، ممنوع از کار بوده ام و حتی این مشکل را هم نتوانسته اند حل کنند. هر کسی که در این سال ها در این خانه کاری کرده است، بدون هیچ چشمداشتی و تنها از روی علایق شخصی اش بودهاست. حتما که می توان به عملکرد این خانه نقد داشت؛ اما باید نقد درست و اصولی و در همین خانه باشد تا به نتیجه درست برسد. اسفند ماه هم انتخابات برگزار می شود و افراد جدیدی می آیند؛ پس حضور کسی اینجا همیشگی نیست.
نظر کاربران
سلام و درود .
آیندگان به حال امروز ما غبطه می خورند و می گویند خوش به حال آنان که هم زمان و معاصر استاد شجریان بودند همان گونه که ما به حال معاصران حافظ و سعدی و ... غبطه می خوریم ولی نمی دانند که ما در زمان خودمان اجازه شنیدن صدای استادمان ، اسطوره و خسرو آوازمان و بزرگ مرد هنر مردمییمان را نداشتیم و سال هاست که سینه ی ما در اشتیاق شنیدن آلبومی از استاد می سوزد .
در کجای دنیا با نخبگان هنری و علمی کشورشان اینگونه عمل می کنند که در ایران ؟
آیا موقع آن نرسیده که به جای تهاجم فرهنگی از غارت فرهنگمان بترسیم ؟
چرا عده ای که با این عقل ناقص و فهم ناتوان باید متولی ما باشند ؟ کسانی که نه دولتی اند و نه مردمی ؟ پس اینان چه کسانی هستند جز آنان که در دامان این دولت پرورش یافته اند و جرأت و جسارت چنین اعمال و سخنانی دارند؟
افسوس و افسوس و افسوس ......
درود بر استاد عزیز مرد شجاع ومردم دوست و وطن دوست ایران زمین...
بعد گفته میشه چرا نسل امروز ما غربی در امد و دنبال مد غربی میره ___اخه عزیز بردار نمیگذارند فرهنگ ایرانی شناخته بشه ---این حافظ و سعدی را چه کسی باید به ما معرفی کند فرهنگ غنای اواز خوانی را چه کسی باید معرفی کند مسولیت ان با چه کسی است این همه هنرمند از یاحقی گرفته تا جلیل شهناز همه از دنیا رفتند دریغ از یک شاگرد اموزش دیده دریغ دریغ
درود بر استاد همیشه ماندگار
میلادت مبارک خسرو خوبان،
انشالله صدوبیست سالگی استاد شجریان ..
خوب بود، سپاس
عزیز دل.....نوای دل.....یوسف ما
اینقدر یک نفر آدم را بزرگ نکنید
پاسخ ها
والا با اون سبک مسخرش...
برو تتلوتو گوش کن.... استاد در قلب افراد فرهیخته است نه در قلب شما
ما بزرگش نمیکنیم. خودش بزرگ هست
درود
سکوت لطفا....
تو که از فرهنگ ایران چیزی نمی دانی
به قول لیالول(-دورهمی)ببند بابا....
پاسخ ها
خودتم فهمیدی چی گفتی
بدترین سبکی که تو عمرم باهاش اشنا شدم همین سنتیه..اخه اینم شد سبک ...
باید هم ممنوع الکار بشه!!! غیر این باشه غلطه