مورگان فريمن سيماي يك ستاره متفاوت
بازيگري كه در هاليوود همه به او احترام ميگذارند، علاوه بر نقش آفريني در فيلمهاي پر سر و صدا به سياست هم علاقه خاصي دارد
بازگشت شواليه سياه نيز مانند دو قسمت پيشين فيلمهاي بتمن، مورگان فريمن را در نقش همكار (و عملا پدر خوانده) بروس وين شامل ميشود. به گفته فريمن، كريستوفر نولان تا مدتها براي ساخت اين فيلم مقاومت ميكرد و در تاييد مخالفتش عدم موفقيت دنبالههاي طولاني سينما را مثال ميزد اما در نهايت بعد از پذيرش كار انرژي بينظيري براي آن صرف كرد و فريمن نيز يكي از نخستين كساني بود كه براي ادامه كار دعوت شد.
از جمله جذابترين موضوعاتي كه علاقهمندان بتمن منتظر فاش شدن آن بودند، شخصيت منفي داستان و ماجراي او بود. به گفته فريمن نقشآفريني درخشان هيث لجر در نقش «جوكر» و مرگ ناگهاني او چنان جذبهاي به شخصيت جوكر داده بود كه برابري يا احيانا پيشي گرفتن نسبت به آن كار سادهاي به نظر نميرسيد: «ميدانيد مرگ يك شخصيت كل پروژه را تحت شعاع قرار ميدهد. نقش لجر در فيلم قبلي به طور كامل فيلمبرداري شده بود و فيلم تقريبا در مرحله تدوين بود اما مرگ او كماكان پروژه را تحت تاثير شديد قرار داد، خصوصا به اين دليل كه مردم اغلب شخصيت لجر و اتفاقي كه براي او افتاده بود را با جوكر در فيلم تركيب ميكردند و شايعاتي مطرح شد مبني بر اينكه تاثير فيلم باعث بروز آن اتفاق ناگوار شد، چيزي كه من اصلا قبول ندارم...»
به هر حال شخصيت «بين» با ماسك حاوي گاز مسكني كه همواره براي نجات از درد شديدش به چهره دارد بديل نولان براي اين شخصيت بود كه بتمن را بعد از هشت سال خانهنشيني دوباره به خيابانهاي «گاتهام سيتي» باز گرداند . اگر جوكر مظهر آشوب و هرج و مرج دروني بود، اين شخصيت جديد قدرتي باورنكردني و علاوه بر آن تا حدودي رنگ و بويي سياسي دارد كه كارگردان زير بار عمدي بودن آن نميرود. «گروه سايهها» با ميل بينهايتشان به تخريب همه آنچه در شهر اصلاحناپذير به شمار ميآورند حال و هوايي شبيه به گروههاي تروريستي نظير القاعده را يادآوري ميكند.
به علاوه بعيد است كسي متوجه اين نكته نشوند كه نام شخصيت منفي داستان، با نام شركت بدنامي كه ميت رامني، كانديداي حزب محافظهكار در انتخابات آتي رياست جمهوري آمريكا يكي است، خصوصا اينكه «بين» در فيلم مدام در صدد جذب مردم «گاتهام سيتي» است و با كمال تعجب و بهرغم اينكه او ميتواند بي هيچ ناراحتي كل شهر را ويران كند بعضي از مردم نيز به او ميپيوندند.
هرچند فريمن هم مانند نولان معتقد است برداشتهاي سياسي بيشتر در نگاه خود تماشاچيان است تا فيلم اما مشتاقانه وارد بحثهاي سياسي ميشود. در واقع يكي از راههايي كه ميتوان با كمك آن خشم شخصيت آرام و متيني مانند مورگان فريمن را ديد، حرف زدن از سياست و خصوصا نام بردن از محافظهكاران آمريكايي است: «در آغاز كار اوباما تمام هم و غم جمهوريخواهان اين بود كه به هيچ وجه اجازه ندهند او براي دور دوم انتخاب شود؟ چطور؟ از اين راه كه خيلي ساده اجازه هيچ فعاليت مفيدي را به او ندهند تا در دور بعدي انتخاب نشود.
موفقيت آنها به اين معني است كه با پول ميشود كشور را خريد و به سياستهاي آن شكل داد ... اگر آنها موفق شوند چطور ميتوان كشور را از ثروتمندان پس گرفت؟» و ميافزايد به نظر او هيچ اميدي نميتوان داشت كه رياست جمهوري آفريقايي-آمريكايي بتواند تغييري در مشكلات نژادي موجود در آمريكا ايجاد كند يا وضعيت سياهان را بهبود ببخشد.
فريمن كه در ٧٥ سالگياش به سر ميبرد بازيگري گرانقيمت و معتبر است كه بهرغم بازنشسته شدن بسياري از همسالانش از جمله «جن هكمن» كماكان كار ميكند: «جن در فيلم «نابخشوده» اثر كلينت ايستوود همكار من بود ... اما مدتهاست ترجيح ميدهد در خانه بنشيند رمانش را بنويسد يا نقاشي كند. در مقابل كلينت ايستوود مثل خود من كماكان مشغول فيلمسازي است ... كار با او يكي از لذتبخشترين پروژههاي سينمايي من بوده است. فكر ميكنم او تا لحظه آخر به كار كردن ادامه بدهد. او مانند جانهادسن جزو نسلي است كه بر اين باور بودند بايد بازيگران را درست انتخاب كرد و بعد به كناري ايستاد و گذاشت آنها كار خودشان را بكنند.»
او در «شكست ناپذير» اثر كلينت ايستوود در نقش نلسون ماندلا ظاهر شد. خود وي ملاقاتش با ماندلا را چنين توصيف ميكند: « در واقع او مرا به پروژه فيلم دعوت كرد، چون وقتي از او پرسيدند فكر ميكند چه كسي بايد نقشش را ايفا كند بلافاصله از من نام برد. اين طور شد كه من فرصت كافي يافتم به ديدن او بروم تا بيشتر با شخصيتش آشنا شوم.»
نظرات سياسي فريمن و اطلاعات او در اين مورد و موضع داشتنش در زمينه مسائل نژادي به خوبي گوياي تجربههاي كودكي او در محيطهاي درگير با چالشهاي نژادي از جمله ميسيسي پي و جنوب شيكاگو در ايالات متحده دهه ٤٠ و همينطور سالهاي جواني او در ارتش آمريكاست. تنها بعد از اين دوران كوتاه در ارتش و در دهه ٦٠ است كه فريمن كمكم جذب تئاتر و سپس سينما ميشود و با فيلمهايي مانند «رستگاري در شاوشنگ» و «هفت» نامش را در تاريخ سينما جاودانه ميكند.
خود مورگان فريمن نيز با توجه به قيمت ٧٠ ميليون دلارياش ناچار نيست كار كند و ميتواند بيشتر وقتش را به تفريح و استراحت بگذراند: « چرا مدام كار ميكنم؟ چون اين كار را دوست دارم! بازي كردن من به اجبار و براي درآمد نيست، بلكه به خاطر عشقم به اين شغل است.»
ارسال نظر