همه چیز درباره خانواده پرجمعیت مجید صالحی
در خانواده پرجمعیتی به دنیا آمده و ۴ برادر و ۳ خواهر دارد و خودش بچه یکی مانده به آخر است. آنها در خانه ای قدیمی و حیاط دار در جنوب شهر زندگی میکردند و به خاطر همین پرجمعیتی اتفاقهای جالبی برایشان میافتاده
هفت صبح: اولین قسمت از گفتوگوی برنامه «رادیو هفت» با مجید صالحی، به شیطنتهای او در دوران مدرسه، خانواده پر جمعیت و خاطراتش از غذا خوردن اختصاص داشت.
گفتوگوی این هفته برنامه «رادیو هفت» به صحبت منصور ضابطیان با مجید صالحی اختصاص دارد. مجید صالحی چند وقت پیش در استودیوی این برنامه حضور پیدا کرده و درباره دوران کودکی، زندگی خصوصی، علایق و کارش صحبت کرده بود. این گفتوگو اما درحالی از روز شنبه پخشش از شبکه آموزش شروع شد که این هنرمند عزیز، چند روزی است مادرش را از دست داده و سوگوار است.
اتفاقا بعد از پخش قسمت اول این گفتوگو، احسان کرمی، مجری شنبه شب «رادیو هفت»، دراین باره صحبت کرد و گفت مجید صالحی كه معمولا عادت دارد مردم را بخنداند این روزها چشمانش اشکبار است. با اینکه صحبتهای این بازیگر و کارگردان کمدی، قطعا در روزهای آینده و وارد شدن به مسائل درس و کار و بازی او وارد مسائل جالبتری میشود، با این حال تصمیم گرفتیم با منعکس کردن نکات جالبي از بخشهای اول این گفتوگو، شما را ترغیب کنیم که حتما آن را ادامه دهید
شیطنتهای صالحی در مدرسه
صحبتهای مجید صالحی با منصور ضابطیان از دوران کودکی این بازیگر شروع شد. او در ابتدای حرفهایش گفت که در مدرسه شیطنت زیادی داشته و حتی چند بار هم از مدرسه بیرونش کرده اند. به پیشنهاد ضابطیان، صالحی بعد از گپ کوتاهی راجع به مدرسه و شیطنتهایش، قصه زندگی اش را از پیش از مدرسه شروع کرد و گفت که در خانواده پرجمعیتی به دنیا آمده و ۴ برادر و ۳ خواهر دارد و خودش بچه یکی مانده به آخر است. آنها در خانه ای قدیمی و حیاط دار در جنوب شهر زندگی میکردند و به خاطر همین پرجمعیتی اتفاقهای جالبی برایشان میافتاده !
بزرگ شدن صالحی در خانوادهای پر جمعیت
خاطرات جالب صالحی از زمان کودکی اش بیشتر به پرجمعیت بودن خانواده شان بر میگشت. او توضیح داد که آنقدر جمعیتشان زیاد بوده که خیلی شبها مادرش یادش میرفته یکی از آنها هنوز به خانه نیامده و در را از پشت میبسته
بعدها دیگر حاضر و غایب میکردیم و آنقدر منتظر میشدیم تا همه حاضر باشند. آنوقت میرفتیم و در را میبستیم.» ضابطیان درباره اینکه معمولا بچههایی که اول و آخر نیستند، سرشان در مورد همه چیز کلاه میرود با او صحبت کرد و از او پرسید که وضعیتش در خانواده چطور بوده. صالحی هم گفت با اینکه نه بچه اول بوده و نه آخر، همیشه باهاش خوش رفتاری میشده و هیچ کمبودی نداشته .
دو کاسه یکی بودن غذا !
جالبترین خاطره صالحی در بخش اول این گفتوگو، به غذا خوردنش در دوران کودکی برمیگشت. خودش اول ماجرا تعریف کرد که کلی روی شام خوردن خاطره داشته اند :
بچه که بودیم هر دو نفر باید توی یک کاسه غذا میخوردیم. اصلا تا قبل از یک سنی، هیچکس نمیتوانست یک کاسه مجزا برای خودش داشته باشد. تا وقتی سنمان زیاد شود آنوقت دیگر نفری یک کاسه بهمان میدادند.» او توضیح داد که در کودکی،از اینکه کاسه غذایش با یکی از برادر خواهرهایش یکی باشد، اصلا دل خوشی نداشته:« خیلی وقتها اعتراض میکردم که دوست دارم در کاسه خودم غذا بخورم اما کسی گوش نمیداد.» او درباره سرشماری موقع غذا خوردن هم صحبت کرد و گفت:« حتی موقع غذا خوردن هم خیلی وقتها با مشکل سرشماری روبه رو میشدیم. مثلا وقتی همه غذاهایمان را کشیده بودیم و تا نصف آن هم خورده بودیم و دیگر چیزی داخل قابلمه نبود، یک مرتبه یادمان میافتاد که ای وای مثلا فلانی هنوز نیامده! بالاخره مادرم میگفت حالا برای او درست میکنم شماها فعلا بخورید!»
صالحی در بخش پایانی قسمت اول از این گفت وگو، درباره کار پدرش هم صحبت کرد و گفت که پدرش، شرکت حمل و نقل پیمانکاری داشته و برای مناطق جنوبی کشور مثل بندرعباس، بار میفرستاده است. صحبتهای صالحی راجع به دوران کودکیاش طبق گفته ضابطیان، در قسمتهای بعدی پی گرفته میشود
نظر کاربران
بیشتر از نوشته تبلیغ داشتید