پنج چالش نیکی کریمی
نیکی کریمی در این سال ها با پنج چالش مهم روبرو بود. از یک طرف مجبور بود هزینه های ساخت فیلم هایش را تامین کند و از این رو تن به بازی در هر نقشی می داد.
کریمی سالی چندین و چند فیلم بازی کرد اما در کل این سال ها فقط برای «من همسرش هستم» نامزد سیمرغ شد؛ فیلمی که به زعم منتقدان چندان هم شایسته این نامزدی نبود.
کریمی در این مدت علاوه بر کارگردانی، دست به انواع و اقسام کارهای دیگر هم زد. عکاسی، ترجمه، مستندسازی و ... اما بیشترین توجه اش معطوف به ساخت همین چند فیلم بود؛ فیلم هایی که غیر از «شیفت شب» چندان مورد توجه قرار نگرفتند.
دریافت نکردن جایزه
کریمی از سال ۸۳ به این طرف توجه ویژه ای به فیلم های تجاری نشان داد اما حتی آنها هم به واسطه حضور این بازیگر نتوانستند سطح فروش شان را بالا ببرند. جدا از این مسئله، در این سال ها جایزه ویژه ای هم برای هیچ کدام از نقش ها، نصیبش نشد.
نیکی کریمی از سال ۶۸ که با فیلم «وسوسه» به سینما وارد شد تا قبل از ساخت اولین فیلمش، پنج بار نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر شد. سال ۸۱ برای «واکنش پنجم» و «دیوانه ای از قفس پرید» بالاخره سیمرغ گرفت و در این سال ها چند بار در جشن خانه سینما از او قدردانی شد.
بعد از سال ۸۲ تنها فیلمی که به خاطرش نامزد دریافت سیمرغ شد «من همسرش هستم» مصطفی شایسته بود. حتی فیلم هایی که در این سال ها ساخت هم آنطور که باید از نگاه منتقدان و مخاطبان مورد توجه قرار نگرفت. تا همین فیلم آخرش «شیفت شب» که سال گذشته به خاطر کارگردانی و بازی در آن، دیپلم افتخار ویژه هیات داوران را گرفت.
فیلم هایی که ساخت را مردم نپسندیدند
یک شب، چند روز بعد، سوت پایان و شیفت شب؛ این چهار عنوان فیلم های بلندی بودند که نیکی کریمی در طول ۱۰ سال آنها را ساخت اما هیچ کدام از این آثار در زمره فیلم های شاخص سینما در دهه گذشته قرار نمی گیرند و میزان فروش و استقبال مخاطبان از آنها آنچنان چشمگیر نبود.
دو فیلم اول کریمی که اصلا سروصدایی به راه نینداختند و بدون هیچ حرف و حدیث و حاشیه خاصی اکران شدند و بعد از مدتی هم از پرده پایین آمدند. این دو اثر نه کارگردان شاخصی داشتند و نه بازی های آنها دلچسب بود.
بعد از آنها کریمی به سراغ ساخت سوت پایان رفت؛ اثری که با حمایت رسانه ای زیادی تولید و اکران شد و حضور خود کریمی در گیشه بلیت فروشی باعث شد نسبت به دو کار قبلی حداقل فروش بیشتری داشته باشد. اگرچه کار باز هم جزو آثار خاص پسندان سینما نبود.
شیفت شب، تنها اثر نیکی کریمی بود که حداقل در جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت یک سیمرغ شد و از این حیث نام کریمی را در لیست کارگردان هایی که فیلم هایشان نامزد سیمرغ شده اند قرار داد. حربه حضور کریمی در گیشه برای فروش بلیت برای این فیلم هم جواب داد و فیلم آخر او تا به اینجا از نظر گیشه تقریبا موفق ترین کارش بوده، اگرچه منتقدان سفت و سخت زیادی دارد.
* دفاعیه: در پاسخ به این سوال مجله ۲۴ که فیلم هایی که می سازید مورد توجه قشری از مخاطبان است و آثاری متناسب با ذائقه عامه مردم نیست و این ویژگی گاه نمایش فیلم های تان را با مشکل روبرو کرده، گفته: «نمی دانم. من بیشتر چون خودم هم می نویسم کارهایم غریزی و حسی است. نمی توانم بگویم چه راهی را ادامه خواهم داد اما من یک زن فیلمساز در این جامعه به اقتضای دورانی که در آن زندگی می کنم و به اقتضای دنیای روحی و فکری خودم فیلم می سازم و امیدوارم که مخاطب خودش را داشته باشد و بتواند ارتباط برقرار کند.»
همه کاری انجام داد
مثل بسیاری از بازیگران که بعد از چهره شدن هوس حضور در سبک ها و ژانرهای دیگر هنری به سرشان می زند، نیکی کریمی هم در این سال ها به هر کاری سر کشید و استعدادش را در عرصه های مختلف محک زد. کریمی هم از آن دست هنرمندانی است که اگر جایی بخواهند شغل او را بنویسند با دشواری مواجه می شوند؛ بازیگری، کارگردانی، عکاسی، ترجمه، مستندسازی و ... کارهایی است که او در طول این سال ها انجام داده و هر کدام را تا حدودی نیز جلو برده است.
اگر بخواهیم او را در بعد بازیگری ببینیم کریمی حتی بعد از کارگردان شدنش حاضر شد در سریال های تلویزیونی هم ایفای نقش کند؛ اتفاقی که معمولا در بین سوپراستارهای سینما رخ نمی دهد و اگر هم یکی از آنها تصمیم بگیرد در سریالی بازی کند، معمولا در یک پروژه ویژه و با یک نقش اصلی کارش را انجام می دهد.
نمونه بارز این مسئله، ترانه علیدوستی است که در این سال ها در هیچ سریالی حضور نداشت و به یکباره به عنوان کاراکتر اصلی پروژه شهرزاد، مقابل دوربین حسن فتحی قرار گرفت. با این توضیح می توان حضور کریمی در سریال سرزمین کهن کمال تبریزی را توجیه کرد؛ سریالی که جزو آثار الف ویژه تلویزیون محسوب می شد و نقشی هم که در آن داشت، یکی از کاراکترهای اصلی قصه بود اما حضورش در سریال کیمیا آن هم در نقشی فرعی با هیچ منطقی قابل توجیه نیست مگر اینکه بپذیریم او صرفا به خاطر مسائل مالی و پیشنهاد خوبی که از طرف سازندگان این سریال به او شده، حاضر شده چهره سینمایی اش را بشکند و در یک سریال تلویزیونی آن هم در نقشی فرعی بازی کند.
* دفاعیه: این تئوری را قبول ندارم که می گویند آدم هایی که بازیگری شان تمام بشود، سراغ کارگردانی می رود. به نظرم خیلی حرف مسخره ای است. مگر مل گیبسون یا رابرت ردفورد بازیگری شان تمام شده بود که رفتند فیلم ساختند؟ آدم باید خودش تئوری جدید رو کند و من همان سال که «دیوانه ای از قفس پرید» را کار کرده بودم و جایزه هم گرفتم فیلم ساختم.
از سال ۷۳-۷۲ عکاسی را شروع کردم و داعیه ای هم درباره آن ندارم. آن موقع دستیار آقای کیارستمی بودم. درباره ترجمه هم خودم را مترجم نمی دانم؛ مثلا اولین کتابی که ترجمه کردم درباره مارلون براندو بود ولی دوتا کتاب بعدی، کتاب هایی بودند که حیفم آمد ترجمه نشود و هایکوها هم همینطور.
بعد از کارگردانی فیلم شاخص بازی نکرد
نیکی کریمی دو سال قبل از اینکه اولین فیلمش را بسازد، همچنان در اوج بود. به خاطر دو فیلم «واکنش پنجم» و «دیوانه ای از قفس پرید» از بیست و یکمین جشنواره فجر، سیمرغ گرفت و دقیقا یک سال قبل از اولین فیلمش در جشن خانه سینما، بهترین بازیگر سال از سوی منتقدان شناخته شد.
از وقتی فیلمسازی را استارت زد اما کارنامه بازیگری اش کلا تغییر کرد. برای اینکه بتواند هزینه تولید فیلم هایش را دربیاورد هر سال چندین و چند فیلم بازی کرد و در هیچ کدام نقش های چندان شاخصی نداشت. با اینکه به خاطر فیلم «من همسرش هستم» نامزد سیمرغ بهترین بازیگر زن در بخش نگاه نو شد اما این فیلم هم چندان قابل توجه نبود.
شاید تنها شانس او می توانست همان «خیابان های آرام» کمال تبریزی باشد؛ فیلمی که پیش از نیکی کریمی، قرار بود هدیه تهرانی در آن بازی کند. کریمی در این نقش تا حدی متفاوت و خاص ظاهر شد اما فیلم فقط نمایش جشنواره ای داشت و هیچ وقت هم اکران نشد.
کریمی از یک جایی به بعد، بیشتر از کارگردان های مهم با فیلمسازان کار اولی یا کارگردان های جوانی که کارنامه چندان پرباری نداشتند، کار کرد و بیشتر فیلم هایش آثار شاخصی از آب درنیامدند. شاید بشود «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» وحید جلیلوند را تنها شانس چند وقت اخیر او به حساب آورد؛ فیلمی که سال گذشته سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از بخش نگاه نوی جشنواره گرفت.
* دفاعیه کریمی: من مثل خیلی ها که ۱۲ ماه سال انواع فیلم، سریال، تله فیلم و ... کار می کنند نیستم و اگر سریال و تله فیلم را کنار بگذارید، می ماند فیلم هایی که به من پیشنهاد می شود.
شما اگر به فیلم های اکران نگاه کنید متوجه می شوید که سینمای ایران فعلا همین است و من مجبورم از بین فیلمنامه هایی که پیشنهاد می دهند چندتا را که هوشم می گوید خوب است، انتخاب کنم ولی از یک طرف دیگر فیلم های هنری هم که کار می کنم، فیلم های خوبی هستند مثل فیلم های کیمیایی، موتمن و رمضانی. الان اصلا چه فیلم هایی دارد ساخته می شود؟ دو سه سال در میان پیش می آید که فیلم ویژه ای ساخته شود.
حساسیت کار با کارگردان های بزرگ را از دست داد
دقیقا کارنامه نیکی کریمی در کار کردن با کارگردانان صاحب نام به دو بخش تقسیم می شود؛ قبل از شروع کارگردانی که کارنامه اش مملو است از نام آدم های معتبر که او در فیلم هایشان بازی کرده؛ از بهروز افخمی بگیرید که با او دو فیلم «عروس» و «جهان پهلوان تختی» را کار کرد تا داریوش مهرجویی که فیلم شاهکار کارنامه اش یعنی «سارا» و «پری» در همکاری با این کارگردان شکل گرفت.
کار با ابراهیم حاتمی کیا در دو فیلم و همکاری با مسعود کیمیایی بخش دیگری از کارنامه پربار او هستند، ضمن اینکه کریمی در این دوره همکاری با تهمینه میلانی و احمدرضا معتمدی را تجربه می کند. کارگردانانی که هر چند به نسبت دیگر کارگردانان نامبرده در رتبه ای پایین تر قرار داشتند اما با این حال آدم های صاحب عنوانی بودند اما کریمی بعد از شروع کارگردانی روندی معکوس را در پی می گیرد و کارگردانان سرشناس جایشان را به یکسری کارگردان تازه کار و تجاری ساز می دهند.
در دوره بعد از کارگردان شدنش، حساسیت برای حضور در فیلم های کارگردان معتبر را کنار گذاشت اما برای اینکه کارنامه اش بیش از پیش اسفناک نشود، تلاش کرد به نوعی وزن کارنامه اش را با حضور در آثار کارگردانانی مثل مسعود کیمیایی یا حتی فرزاد موتمن پربار کند اما در فیلم های این کارگردانان نقشش آنقدر حاشیه ای بود که هیچ امتیاز ویژه ای برای او محسوب نمی شد؛ نقش هایی که علاوه بر کوتاه بودن، بی تاثیر هم بودند و هر کس دیگری هم غیر از کریمی آنها را بازی می کرد اتفاقی نمی افتاد.
* دفاعیه کریمی: الان خیلی بازیگرها هستند که سالی پنج تا تله فیلم کار می کنند. من فقط ممکن است در طول سال یک فیلم تجاری کار کنم مثل «دو خواهر» یا «آقای هفت رنگ». شاید من هر سال فعلانه دو سه ماه فیلم کار کنم اما با کارگردان های مهم هم کار کرده ام و مثلا دو سه سال قبل با فرزاد موتمن کار کردم یا با مسعود کیمیایی «محاکمه در خیابان» را کار کردم که هم فیلم خوبی بود و هم یک فیلم تجاری پرفروش. هیچ کس بدش نمی آید مثل آن سال ها که مهرجویی و بنی اعتماد و ... فیلم های بزرگ می ساختند و ما بازی می کردیم باشد ولی الان اینطور نیست.
نظر کاربران
چرا اینقدر سبک راجع بهش نوشتید؟؟؟؟؟
بازیگر خوبیه و بدور از حاشیه و سر و صدا، داره تلاشش رو میکنه.... چه اشکالی داره که آدم یک بعدی نیست؟ دوست داشته عکاسی رو هم تجربه کنه؟ دلش خواسته یه جایی رو اجاره کنه و نمایشگاه کاراشو بذاره... مگه هدیه تهرانی نکرد؟؟؟ البته با حمایت افراد دیگه....
به نظرم شایسته هست که مسلط به زبان دیگری هم هست.... کجای اینها اشکال بود....؟؟؟
هر کسی مختاره برای زندگی اش بر اساس صلاحدید خودش تصمیم بگیره.....
اگر ادعایی داریم، در مورد زندگی خودمون به سرانجام برسونیم.... نه تحلیل زندگی مردم....
قشنگ معلومه عاشق ترانه علیدوستی هستین، تقریباً هر مطلب این مدلی میذارین ازش یه تعریفی میکنین!
نپسندیدم.
اتفاقا در سریال کیمیا از همه بهتر بازی کرده و به هیچ وجه چهره سینمایی اش را هم نشکسته است. در بیشتر کارها و آثارش هم خوب ظاهر شده است. به امید موفقیت این بانوی باوقار و متین و خوب.
خیلی مغرضانه در مورد ایشان نوشته اید . قرار نیست که آدمی در زندگی اش فقط یک کار رو در پیش بگیره ، ضمن اینکه قرار نبوده با اولین و دومین کارگردانی رقیب کارگردانهایی باشه که سالیان سال در این کار مجرب شدن . آرزوی موفقیت برای این بانوی ساعی دارم
آدم تو زندگیش خوبه یه کار رو انجام بده اما درست وحسابی
در ضمن مل گیبسون و رابرت ردفورد کجا این خانم کجا اعتماد به نفس کاذب زیاد خوب نیست
بازیشون تو کیمیا از سیاهی لشگرای جنوبی هم داغونتر بود و در کل کلاس کارییشو پایین برد و شد b plus
در آخر هر کسی را بهر کاری ساختند
حالا چون بین زیباترین زنان انتخاب شده هیچ کس چشم نداره ببینتش
بسیار خوشگل وعالی دوستون دارم محمد