پریناز ایزدیار از زندگی خصوصیاش میگوید
پریناز ایزدیار این روزها دور تازهای از كار را شروع كرده و دور نیست زمانیكه نقطه عطف بازیگریاش را بر پرده سینماها ببینیم. او از همان معدود استعدادهایی است كه در كارهایش نشان داده چه چیزهایی در چنته دارد.
پركاری مزیت نیست
تقریبا یكدهه است كه در عرصه بازیگری فعالیت میكنم. سعی كردهام در این سالها آهسته و پیوسته جلو بروم. اگر بعد از آنكه كارهایی مانند «پنج كیلومتر تا بهشت» یا «زمانه» با استقبال روبهرو شدند ـ كه به دنبال آنها پیشنهادات كاریام افزایش پیدا كردند ـ هر كاری را میخواستم قبول كنم به نوعی سوءاستفاده از موقعیتی بود كه برایم ایجاد شده بود؛ ضمن آنكه اصلا دلم نمیخواست به اعتبارم كه در این سالها به سختی به دست آورده ام ، آسیب بزنم. به نظرم پركاری، مزیت نیست. ترجیحم این است كارهایی را بازی كنم كه دوست دارم و برای آنها سرم را با افتخار بالا نگه دارم.
مشغلههای هنرمند بیكار
شاید یك معنای بیكاری در عرصه ما این باشد كه آدم جلوی دوربین نرود اما به نظر من حتی اگر اینطور باشد بازیگر میتواند خودش را به شكل درستی با هنر مشغول نگه دارد. شخصا با تماشای فیلم و مطالعه سعی میكنم در چنین مواقعی از نظر دانش پربار شوم. گزیده كار كردن و لذت بردن از كارهایی كه واقعا دوستشان دارم، بسیار بهتر از پذیرفتن نقشی است كه دوست ندارم و آن حال خوب را در من ایجاد نمیكند.
عقبگرد ممنوع. . . !
از تلویزیون فاصله نگرفتهام. سه كار در تلویزیون داشتم كه آثار موفق و موجهی بودند. بهویژه بعد از سریال «زمانه» و كار آقای حسن فتحی به نوعی سطح توقع خودم هم از كار بالا رفت؛ برای همین دلم نمیخواهد هر سریالی را بازی كنم. وقتی میدیدم ایشان سر كار با چه دقت و وسواسی برای هر پلان انرژی میگذارند، کار برایشان مهم بود و به اصطلاح عامیانه به كار آب نمیبستند، دلم میخواست با كارگردانی كار كنم كه همین ویژگیهای را داشته باشد. اگر پیشنهادی باشد كه هم كار مناسب و خوبی باشد و هم كارگردانش سطح درك كاریاش خوب باشد، حتما میپذیرم. دوست ندارم از سطح كارهایی كه داشتم عقبگرد كنم.
استادی به نام حسن فتحی
واقعا اینطور نبوده كه فقط به اسمها توجه كنم و به واسطه اسم كارگردان و تهیهكننده در فیلمی حاضر شوم؛ البته وقتی صحبت از شخصی مانند حسن فتحی است شما با اعتماد كامل جلو میروید. من هیچ دوره آكادمیكی در بازیگری ندیدهام و به تجربه سر صحنه كارها یاد گرفتهام و به جرات میگویم بزرگترین استادم تا این تاریخ ایشان بودند؛ چه سر سریال «زمانه» كه ۱۱ ماه طول كشید و چه در كار «شهرزاد» كه هشت ماه مشغول كار بودم و مدتی طولانی بود، نكتههای بسیاری از ایشان یاد گرفتم.
وجود چنین شخصی وسواس كاری شما را بالا میبرد؛ حتی بعد از مجموعه «زمانه» از من خواستند در هر كاری بازی نكنم. من هم به ایشان و هم به خودم قول دادم برای كارم ارزش قائل شوم و در كارهای مطرحی كه اسم دارند، كار كنم. گاهی با كارگردانهای كار اولی كار میكنید كه از آنها هم چیزهای بسیاری میآموزید؛ مثل سام قریبیان كه كار كردن با گروه او واقعا لذتبخش بود. برای خود من اول قصه و نقش اولویت دارد و بعد كارگردان.
دنبال نقش نمیروم
فكر میكنم اواخر سریال «زمانه» بود كه آقای فتحی اعلام كردند قصد دارند مجموعهای را برای شبكه خانگی بسازند و اینطور نبود كه آن زمان به من بگویند مرا برای نقش «شیرین» در نظر دارند؛ ضمن آنكه آن زمان هنوز فیلمنامه هم حاضر نبود. من هم از آن آدمهایی نیستم كه بروم و بگویم نقشی به من بدهید كه البته بعضیها میگویند و خیلی هم كار بدی نیست اگر كسی این كار را بكند! سال گذشته مشغول بازی در تئاتری بودم كه از دفتر آقای عفیفه با من تماس گرفتند كه برای كار «شهرزاد» بروم و اتفاقا جزو نخستین بازیگرهایی بودم كه به كار وارد شدم.
شیرین برای شهرزاد
از بازی در «شهرزاد» بسیار لذت بردم. جدای از همه مسائل مانند كارگردان، تیم بازیگران، عوامل، قصه و. . . كاراكتر شیرین از آن نقشهایی بود كه همیشه دوست داشتم بازی كنم. كار كردن با این عوامل از خود آقای فتحی تا استاد نصیریان، شهاب حسینی، ترانه علیدوستی و. . . خیلی خوب بود و من احساس كردم چقدر چیزهای خوب از آنها یاد گرفتهام.
شرط اول؛ اعتماد به نفس
به نظرم شرط اول بازیگر شدن اعتماد به نفس است كه در گویش عامیانه شاید بتوان به آن پررویی هم گفت و این برای هر بازیگری لازم است. وقتی دچار ترس و اضطراب باشی تمركزت را از دست میدهی و چیزی از كاری كه انجام میدهی متوجه نمیشوی؛ به همین خاطر پلانها را از دست میدهی.
شاید شروع كاری پر از بازیگران تراز اول مانند «شهرزاد» با كمی هیجان همراه باشد اما ترس و اضطراب نبود. در این كار بهخصوص همه عوامل همراه بودند و من احساس راحتی داشتم؛ مثلا ترانه علیدوستی در فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» برای من قبل از آنكه به بازیگری وارد شوم، بهترین بازیگر سن خودش بود و هنوز هم در همنسلهای خود بهترین است اما اصلا نگاه از بالا به پایین ندارد. استاد نصیریان هم كه بینظیر هستند و من از انرژی خوبی كه میدادند، بسیار احساس خوبی داشتم؛ همینطور سایر هنرمندانی كه در كار حضور داشتند.
نقشی كاملا دور از خودم
نقش شیرین حتی زمانی كه فیلمنامه را میخواندم برایم جذاب بود. درواقع همه كاراكترهای«شهرزاد» فوقالعاده هستند و برای كسی كه بخواهد آن را بازی كند، پتانسیل بالایی در جذب كردن داشت. اما من واقعا شیفته شیرین شدم و اگر قرار بود به سلیقه خودم نقشی از كار را انتخاب كنم بیشك سراغ شیرین میرفتم چون خیلی دور از خودم بود و میخواستم ببینم چگونه از پس آن برمیآیم. سخت بودن نقش را دوست داشتم و البته به جز تلاش خودم، راهنماییهای آقای فتحی هم جای خودش را داشت.
عشق دوران كودكی
بازیگری از همان اول هم برایم مهم بود. همیشه از كودكی هم بازیگری را بهشدت دوست داشتم. درست است كه مثل هركس دیگری شهرت را دوست داشته و دارم اما برایم اصل نبود؛ ضمن اینكه حالا برایم تا حدودی عادی شده؛ یعنی برای همه آنها كه بازی میكنند بعد از مدتی عادی میشود و چه بسا بعضیها بخواهند این مقوله كمتر شود تا دوباره خلوت خودشان را داشته باشند.
خانواده تحصیلكرده من
من دوست داشتم در دانشگاه رشته بازیگری بخوانم و رشته بازیگری تئاتر هم امتحان دادم اما خانوادهام مخالف بودند. هم برادر و هم خواهرم دكتر هستند و پدرم نیز وكیل هستند. برای همین خانوادهام دوست داشتند یا پزشك شوم یا وكیل. اما بعد كه اصرار مرا دیدند برایم شرط گذاشتند كه حتما یك رشته درست و حسابی و به قول خودشان سنگین و رنگین هنر را بخوانم و من هم گرافیك خواندم.
حس نگرانی و استرس
آن اوایل كه بازیگری را شروع كردم شاید حرفهای نبود اما باز هم جدی و مهم بود؛ حتی جاهایی ناامید شدم چون هم كار سختی است و هم اینكه به هر حال وقتی تازهوارد هستید آنقدر كاری برای شما وجود ندارد. شاید تنها تعداد اندكی بازیگر بودند كه از همان اول، كارشان را با قدرت و كارهای خاص شروع كردند. برای همین همیشه یك حس نگرانی و استرس با من بود؛ حتی در دورهای حدود یك سال و نیم كار نكردم تا اینكه تلهفیلمی را با علیرضا امینی كار كردم و بعد از آن اوضاع بهتر شد. راستش چون با وجود همه مخالفتها و زحمت بسیار آمده بودم دلم میخواست به خودم ثابت كنم كه میتوانم. آدم سرسختی هستم و اگر چیزی را بخواهم میجنگم و آن را به دست میآورم.
از روانشناسی تا فلسفه
وقتی درگیر كار بازیگری باشم یا درگیر كارهای زندگی و شخصیام نباشم، حتما یا مطالعه میكنم یا فیلم میبینم. اینها اولویتهای من در فراغت هستند؛ البته زمانی نقاشی هم بود كه مدتی است فرصت نكردهام سمت آن بروم ولی حتما آن را هم دنبال میكنم. كتابهای رمان و روانشناسی بهخصوص در زمینههای خودشناسی و فلسفه یونگ را زیاد میخوانم؛ یكجورهایی سلیقهام است كه هم در زندگی شخصی زیاد به من كمك كرده و هم در انتخابها و بازی كردن نقشها برایم مفید بوده است.
برنامههای موسیقایی
خیلی دوست داشتم كه موسیقی كار كنم و نواختن ساز را یاد بگیرم اما شاید در این زمینه بیاستعداد بودم یا به آن شكل جدی و حرفهای دنبالش نرفتم. به هر حال در برنامهام هست كه حتما یادگیری ساز را شروع كنم. درباره سبكهای مورد علاقهام در موسیقی باید بگویم مقید به هیچ سبك خاصی نیستم. هر آهنگی كه خوب باشد را میشنوم؛ خواه سنتی باشد یا پاپ یا راك یا هیپهاپ. از موسیقی بهشدت لذت میبرم. یكجورهایی خیلی اوقات هدفون در گوشم است یا در خانه كه هستم حتما دوست دارم روزم را با شنیدن موسیقی شروع كنم یا دست كم، تلویزیون روشن باشد و صدایی در نزدیكی باشد كه بشنوم.
راههای رسیدن به آرامش
سعی میكنم هنگام كار حتما ذهنم را خالی و آماده كار نگهدارم چون به تمركز احتیاج دارم. برای تمركز هم مراقبه نمیكنم. برنامه من برای آرامش خیلی ساده است؛ البته اینها از چند سال پیش برایم مهم شده وگرنه قبلا اینطوری نبودم. نخستین كارم این است كه گوشی را سایلنت میكنم و برای مدتی كه مشغول كارم به گوشیام نزدیك نمیشوم؛ این خیلی مهم است. بعد هم اینكه سعی میكنم به چیزی فكر نكنم؛ البته اوایل خیلی سخت بود كه شما به چیزی فكر نكنید اما با تمرین میشود به این مرحله رسید. تمام تمركزم را روی كار میگذارم.
دوستان محدود پریناز
حتی قبل از آنكه بازیگر شوم هم خیلی آدم اجتماعی به آن شكل كه خیلی معاشرتی باشم، نبودم و الان هم نیستم. دوستان من همیشه محدود بودند چون ترجیح میدهم با كسی دوستی و معاشرت داشته باشم كه حرفی برای گفتن با او داشته باشم و بتوانم راحت با او حرف بزنم. اما وقتی سر پروژه كار میروم با همه به اصطلاح میجوشم و از راننده سرویس تا خدمات و. . . از دوستان من هستند. زیاد اهل مهمانی و بیرون رفتن نیستم. خانه ماندن را ترجیح میدهم.
رفیقباز نبوده و نیستم!
نسبت به هیچ آدمی گارد ندارم و اینكه میگویم به آن شكل معاشرتی بودن در رفتارم نیست شاید بخشی به علت سن باشد. به نظرم تا ۱۸ سالگی یا نهایتا ۲۲ سالگی آدمها زیاد معاشرت میكنند و زیاد بیرون میروند و. . . و بعد كمكم آرام میشوند؛ البته این را هم بگویم كه اصلا آدم رفیقبازی نیستم؛ همیشه همین بودهام. دوستانم مرا میشناسند؛ همان آدم قبل هستم و اتفاقا آدمهایی كه با من بودهاند نیز همانها هستند.
اینطور نبوده كه دوستی كه حالی از من نمیپرسیده، حالا سر و كلهاش پیدا شده باشد. یكجورهایی دوستانم مدل مرا میشناسند. دوستیهای من مثل سابق با همان دوستان همیشگیام پابرجاست. برای من پذیرش آدمهای جدید كمی سخت است. آدم تنهایی نیستم اما تنهایی را بهشدت دوست دارم.
اخباری برای حالگیری!
چیزهای زیادی هست كه میتواند حال مرا بگیرد. در درجه اول شنیدن اخبار بد به هر شكل كه باشد؛ از خبر فوت كسی تا بیماری یا ناراحتی افرادی كه میشناسم. اگر بخواهم از نقطه نظر رفتارهای اجتماعی بگویم راستش هر چیزی كه مربوط به بیمعرفتی آدمهاست، ناراحتم میكند؛ اینكه كسی بخواهد كسی را پایین بكشد و خودش را بالا ببرد؛ اینكه غیبت كسی را میكنند و هر چیزی كه دور از انسانیت باشد. شاید به همین خاطر هم زیاد در جمعها حاضر نمیشوم كه حداقل چیزی رخ ندهد كه حالم را بد كند.
آنچه در اطراف ماست
راستش خیلی دنبال این نیستم كه اخبار را با جزییات پیگیری كنم و شاید حتی خیلی از اخبار را نشنیدهام یا آدمهایی را نمیشناسم؛ مثلا گاهی پدر و مادرم میگویند فلان آدم این حرف را زده و با آنكه او شخص مطرحی است اما من او را نمیشناسم، كه این خوب نیست و باید شناخت و در جریان بودن خودم را افزایش دهم چون واقعا مهم است آدم بداند اطرافش چه میگذرد.
زود اعتماد میكنم!
من از آن آدمهایی هستم كه خیلی زود اعتماد میكنم و از این بابت خیلیها مرا سرزنش هم میكنند؛ حتی وقتی یك متكدی را در خیابان میبینم با وجود آنكه میگویند گداپروری خوب نیست و. . . من سعی میكنم به او كمك كنم.
وقت آزاد برای ورزش
خیلی وقت است كه سمت ورزش نرفتم؛ یعنی هشت ماهی كه برای كار «شهرزاد» سر فیلمبرداری بودم، فرصت نداشتم به ورزش بپردازم یا آنقدر خسته بودم كه نشد یا اگر فرصتی بود به كارهای خیلی واجبم میرسیدم. به هر حال ورزش زمان میخواهد و دستكم حتی اگر حرفهای هم كه ورزش نكنید به دو ساعت وقت آزاد نیاز دارید.
تجربه از اتفاقات بد
از آن افرادی نیستم كه اگر چیزی ناراحتم كند بروم سمت خرید یا پاساژگردی یا. . . . اصلا خودم را با عوامل بیرونی سرگرم نمیكنم چون به نظرم این كارها فقط یك سرپوش گذاشتن است؛ در حالی كه زخم اصلی سرجایش است و شما فقط میتوانید رویش مرهم بگذارید. اتفاقا معتقدم باید به اتفاقات بد فكر كرد، آنها را پذیرفت و تجربه آموخت.
صحبتهای متعدد خواهرانه
خواهرم همسایه دیوار به دیوارم است كه با او چه رودررو و چه تلفنی زیاد صحبت میكنم. خواهرم ۱۰ سال و برادرم ۹ سال از من بزرگتر هستند و پدر و مادرم هر دو در شهر زادگاهم یعنی بابل زندگی می کنند؛ مدتی اینجا بودند اما رفتند آنجا.
گیاهخواری صحیح و درست
مدتی است كه گیاهخواری را شروع كردهام؛ البته بیشتر از آنكه بگویم یك رژیم سلامت با كاهش وزن و اینطور چیزهاست، یك علت مهم و اصلی دارد؛ اینکه دلم برای حیوانات میسوزد! حالا نمیدانم چقدر میتوانم به این رژیم غذایی وفادار بمانم. خیلیها با من مخالفت كردند و گفتند باید حتما گوشت و مرغ و. . . بخورم اما به نظرم به شكل اصولی و با یك تغذیه درست، میتوانی پروتئین، آهن و چیزهایی كه نیاز داری را از غذاهای مناسب گیاهی دریافت و كمبودها را جبران كنی.
زیبایی فقط ۱۰درصد!
شادابی برایم از زیبایی مهمتر است؛ البته یك زمانی زیبایی برایم مهم بود اما الان نیست و شاید تنها ۱۰درصد آن اهمیت سابق را برایم داشته باشد. به نظرم تمیزی، مرتب و آراسته بودن مهم است و این هم برای هر آدمی در هر طبقه و با هر شرایط مالی امكانپذیر است كه میتواند در حد خودش آراسته و تمیز باشد. رسیدگی به پوست هم برایم صرفا به جهت زیبایی نیست بلكه جزء واجبات است چون به خاطر كمخوابی، بدخوابی، آلودگی محیط و گریمهای سنگین باید پوستم را مورد توجه قرار دهم. زمانی زیبایی واقعا دغدغهام بود اما حالا آن حس را ندارم.
استقبال از شبكههای مجازی
با شبكههای اجتماعی خیلی موافق هستم چون میتوانم بدون واسطه با مردم حرف بزنم، از آنها بشنونم و انرژی بگیرم. گرچه متاسفانه بعضیها در این شبكهها و هنگامی كه آنها را میبینید، خود واقعیشان نیستند! ولی من فضای مجازی را دوست دارم. هرچند در فیسبوك نیستم اما صفحه اینستاگرام من كاملا فعال است؛ كامنتها را میخوانم و از لطف مردم، انرژی خوبی میگیریم.
دوری از شلوغی و ازدحام
من واقعا دلم نمیخواهد در جاهای شلوغ باشم و شاید این موضوع علت روانشناسی داشته باشد. برای خرید هم كه میروم، تكلیفم مشخص است و مغازهگردی نمیكنم. اهل این نیستم كه در پاساژها بچرخم چون شلوغی و ازدحام، حالم را بد میكند اما اگر قرار باشد جایی برای مردم و به خاطر آنها بروم ـ مثلا در مراسمی یا در اكران فیلمی باشم ـ قطعا از حضور بین مردم لذت میبرم.
علاقه شدید به بابل
سفرهای خارجی زیادی نرفتهام؛ شاید تنبلی كرده باشم، شاید هم فرصت نشده است اما سفرهای داخلی را خیلی دوست دارم؛ مثلا همین بابل را بهشدت دوست دارم و یكجورهایی به آنجا تعصب دارم. محیط این شهر را خیلی دوست دارم و زادگاهم است.
افتخاری برای مادرم
خانوادهام؛ بهخصوص مادرم وقتی میبینند با چه زحمت و تلاشی به اینجا رسیدهام، به من افتخار میكنند و همیشه در این سالها كه حرفهای به كار بازیگری پرداختهام، تشویقم كردهاند. اما آنطور نیست كه بخواهند پُز مرا بدهند یا جایی از اسم من استفاده كنند؛ ضمن اینكه هنوز خیلیها مرا نمیشناسند!
ازدواج درست سرموقع
راستش من هم به مسائلی مانند ازدواج كردن و بچهدار شدن فكر میكنم اما تصمیم خاصی ندارم كه بگویم مثلا چند سال دیگر ازدواج میكنم و... . این چیزها باید در زمان مناسب خودش پیش بیاید و قابل برنامهریزی نیست. دلم میخواهد ترقی كنم و كارهای بهتر و بیشتری بازی كنم. اصلا یكجورهایی به زندگی بدون بازیگری نمیتوانم فكر كنم. اهل حساب و كتاب هم نیستم كه بگویم یك بیزنس برای خودم راه میاندازم چراكه اصلا آدم اهل بیزنسی نیستم! ولی این را مطمئنم كه از حالا به بعد اتفاقهای خوبی برایم میافتد.
وظیفه اجرای درست نقش
به نظرم كارگردان باهوش با شناختی كه از توانایی شما دارد، نقشی را به شما پیشنهاد میدهد و اگر بداند از عهده آن برنمیآیید این خطر را نمیكند. حتما آقای فتحی هم در كار من چیزی دیدند یا هنگام سریال «زمانه» متوجه ویژگیهایی در بازی من شدند كه شیرین را به من پیشنهاد كردند؛ ضمن اینكه به نظرم یك بازیگر باید بتواند هر نقشی را دربیاورد و قرار نیست فقط نقشهایی را بازی كند كه راحت است. وقتی برای پذیرش نقش صحبت كردید و به شما اعتماد شد، وظیفه دارید آن را درست اجرا كنید.
حتی اگر دیده نشود. . .
درست است كه تحصیلات آكادمیك بازیگری ندارم اما به نظرم مدرك شرط اول خوب بازی كردن نیست. خیلی مهم است شما با اعتماد به نفس سر صحنه بروید، تمرین داشته باشید و تمركزتان روی نقش و كار باشد تا چیزی شما را از فضای كاری كه انجام میدهید، دور نكند. من در این ۱۰ سال در كارهای مختلفی از جمله تلهفیلمهای متعددی با آدمهای درست كار كردم. با آقای موتمن، آقای آبپرور، آقای قنبری و. . . در ژانرهای مختلفی بازی كردم و چیزهای زیادی از همه آنها یاد گرفتم.
خب، چه چیزی بهتر از این؟ من اگر در كاری ۹۰ دقیقهای هم بازی كردم كه حتی معلوم نبود كی پخش میشود و كسی آن را می بیند یا نمی بیند اما باز هم بیشترین تلاشم را كردم. برایم قبل از هر چیزی مهم این بود كه كارم را درست انجام دهم و به خودم میگفتم پریناز تو باید بهترین كارت را انجام دهی حتی اگر دیده نشود.
نظر کاربران
بازیش توی سریال شهرزاد فوق العاده معمولی هست...
فلسفه و منطق!من موندم بي حجاب ها و بد حجاب ها هم مگر فلسفه و منطق ميدونن چيه فقط جلو آينه و بزك كردن براي غير هستند!!!!!!!!!
پاسخ ها
چه ربطی داره؟من خودم مدرک فلسفه دارم فلسفه چه ربطی به مذهب و ججابو اینا داره واقعا؟اتفاقا خیلی ازین مسایلم فلسفه زیر سوال میبره.اومدی اظهار فضل کنی؟
فلسفش اينه كه حجاب داشتن و مزاياي آن انقدر واضح و مبرهن است كه يك كودك هم اونو متوجه ميشه و اينكه اگر شما فيلسوف هم باشيد ولي بي حجاب يعني شما اول نياز داريد كه از ظلم به نفستون دست برداريد و فلسفشم پيش كش خانم فيلسوففففف
فلسفه شما هم گویا اینست که زن کلا یک شیء است !!! یاد بگیر زنان انسان هستند با ابعاد مختلف .
از نقش خانم ايزديار تو سريال شهرزاد خيلي خوشم مياد . براشون ارزوي موفقيت دارم
بازیگر توانایی و بنظر میاد خیلی اهله ادا و اطفار نیست که قابل تحسینه
پاسخ ها
ایزدیار و مصطفا زمانی هر دو مازندرانی هستند و می بینید هیچ کدوم خیلی از اداهای بازیگرهای تهروونی رو ندارند . اما تا چی میشه شهرستانیها میشن مظهر ندید بدیدی و تهرونی ها مظهر چشم و دل سیری!
ایشان در سریال زمانه و پنج کیلومتر تا بهشت خوب بازی کرده بودند، البته هنوز شهرزاد را ندیده ام.موفق باشند.
فتوشاپتون تو حلقمممممممممممممممم...
بایل جای درست و درمانی داره ما تهرانی ها بریم اونجا زندگی کنیم اینجا رو بدیم به شماها مبارک تون باشه؟؟؟!
حتما اونجا هم برای ییلاق خودتون نگه داشتید!!
پاسخ ها
بابل طبیعتی داره که با طبیعت اروپا قابل قیاسه . تهران هم مثلا ! یک کلان شهره و مثل همه کلان شهرها باید پذیرای همه مردم باشه بخصوص در کشور جهان سومی ما که تمرکز همه امکانات در پایتخته . شما یا سطح فرهنگ خودت رو بالا ببر و مدرن شو یا نه تشریف رو ببر در یک روستای کوچک زندگی کن!
طوری میگه جای درست و درمون!! انگار تهران رو با پول ارثیه ایشون ساختند! هر چند چیزی هم نساختند! نهایتا یه کلان روستاست! کافیه تا همین استانبول بریم تا معنی کلانشهر رو درک کنیم:)
دوسش دارم
بی شیله پیلس
هموطن تهرانی! تهران اگه این شده(که چیزی هم نشده واقعا) از صدقه سر ثروت مملکته که متعلق به کل شهرها بوده و باید منصفانه تقسیم میشده که نشده - حالا ما صدامون درنمیاد که همه ی امکانات توی تهران جمع شده و ما بی نصیب موندیم ،شماها مدعی شدید؟!
حال ندارم اینهمه روبخونم خستم میفهمی خسته
ناشناس 1:37 ناشناس تهرانی راست میگن شماها هم باید تو روستاها و شهرهای خودتون می موندید و اونجا رو اباد می کردید پس این همه نماینده به اسم شماها کلی نفوذ دارن چرا ازشون کار نمی خواین و فقط راهیشون می کنید بیان اینجا رانت خواری!؟؟؟؟ کی باید شهر و روستا اباد کنه !!!! طرف تو استان خودش کار داره میاد اینجا پایتخت یکیش همین ازاده نامداری البته با مهاجرت ظرفیت تو محیط بزرگ تر رو با خودشون نمیارن!
کل روستاها وشهرها خالی مانده گناه تهرانی چیه که یک عده مسئول و پرسنل هر سازمانی رو می بینی مهاجرت کردن اومدن اینجا و کاری که برای مردم نمی کنن تهران رو هم نابود کردن !!! مسئولان که از کره ماه نیامدن از خود همین مردم هستن!!!!!
اونی هم میگه تهران و استابول براش متاسفم این چه مقایسه ای؟؟ مردم ایران لیاقتشون خیلی از اون ها بالاتر .
پاسخ ها
تهران یک کلانشهره . شما نمی تونی در کلانشهر زندگی کنی؟؟ برو ساکن روستا شو . تمام !
این حرفها ناشی از ایزوله بودنه تهرانی جان!!!
هر کس بر اساس استعدادش می تونه پیشرفت کنه قطعا یکی که مستعده نباید همیشه در یک رسانه محلی یا شرکت کوچیک کار کنه . برعکس کسی که ساکن تهرانه ولی هیچ استعداد و البته جنبه ای نداره... می تونیم ظرفیت خیلی از این تهرانیها رو در همین بخش چهره ها ! ببینیم! تهران هم نیویورک نیست والا! همان شهرستانه با ابعاد بزرگ تر!
آباد کردن هر شهری نیاز به بودجه داره که اونو شما تهرانیا کشیدید. دیگه زیادم افاضات نکنید و در مورد مسائلی که مطالعه ندارید صحبت نکنید.
کل پول نفت مملکت توی تهرانه،طلبکارم هستن.