وقتی چهره های مشهور جریان ساز می شوند
موج بزرگی از فعالیت های اجتماعی و سیاسی سلبریتی ها به راه می افتد؛ یکی خیریه تاسیس می کند، یکی سفیر یونیسف و سازمان ملل می شود... و به هر چیزی که در دنیا بر وفق مرادشان نباشد، اعتراض می کنند.
اینطور می شود که موج بزرگی از فعالیت های اجتماعی و سیاسی سلبریتی ها به راه می افتد؛ یکی خیریه تاسیس می کند، یکی سفیر یونیسف و سازمان ملل می شود و بعضی های دیگر هم کمپین به راه می اندازند و به هر چیزی که در دنیا بر وفق مرادشان نباشد، اعتراض می کنند.
نکته ای که در این میان اهمیت پیدا می کند، این است که حاشیه های رسانه ای موضع گیری های خاص سلبریتی ها در مورد یک موضوع خاص، اغلب از خود موضوع مورد بحث مهمتر می شود و هدف اصلی را به حاشیه می راند.
این بی توجهی در حالی اتفاق می افتد که سلبریتی ها خواسته و ناخواسته گاه چنان نقش مهمی در هدایت رویدادهای اجتماعی پیدا می کنند که خودشان هم از آن بی خبرند.
آنچه در خاطره جمعی باقی می ماند، مشتی حواشی است و سیل موافقان و مخالفانی که نه نسبت به یک سوژه مهم سیاسی و اجتماعی، بلکه درباره موضع گیری هنرمندان محبوب شان اظهارنظر می کنند و مصداق بارز حاشیه ای می شوند که متن را زیر سایه سنگین خود فرو می برد.
حافظه تاریخی ما و مردم همه نقاط دنیا از نمونه های حرکات جریان ساز سلبریتی ها پر است؛ حرکات اغلب اعتراض آمیزی که مانند یک بمب رسانه ای صدا کرده اما به محض فرونشستن گرد و غبار حاصل از انفجار، به فراموشی سپرده شده است؛ غافل از آن که این انفجار یک انفجار ساده نیست، بلکه یک فاجعه اتمی است که تشعشعات آن تا مدت ها دست از سر جوامع حادثه دیده برنمی دارد.
مورد عجیب تارانتینو؛ از بایکوت تا اتهام قتل
یکی از معترضان همیشه در صحنه که اظهارنظرهای تند و تیزش اغلب موج بزرگی از موافقان و مخالفان را به خود جلب می کند، کسی نیست جز کوئنتین تارانتینوی مشهور. کسی که با فیلم های خوش آب و رنگش بارها به ترویج خشونت متهم شده، هر جا فرصتی دست بدهد، در صف اول اعتراض کنندگان به رفتارهای خشونت آمیز ظاهر می شود. برایش مهم نیست طرف اعتراض اوباما است یا نخست وزیر فلان کشور دوست و برادر.
آخرین حضور اعتراض آمیز تارانتینو که اتفاقا بسیار هم سروصدا کرده و حتی به تحریم فیلم هایش توسط اتحادیه های پلیس منجر شده، حضور در تظاهرات اعتراض آمیز بر ضد پلیس نیویورک است. او در این تظاهرات ماموران پلیس را قاتل خطاب کرد؛ موضوعی که با اعتراض جدی پلیس های آمریکایی معترض شد.
کار به جایی کشید که رییس انجمن پلیس نیویورک تارانتینو را اشاعه گر فساد خطاب کرد و گفت:
«تعجبی ندارد که کسی که از راه تعریف و تمجید از جرم و جنایت امرار معاش می کند، از پلیس متنفر باشد.»
رییس اتحادیه نیوجرسی هم پا را از این فراتر گذاشته و گفته این موضع گیری تارانتینو ممکن است مردم هیجان زده را به کشتار پلیس های آمریکایی تحریک کند. او در این باره گفته: «تارانتینو طرفداران بسیاری دارد و گفته هایش به گوش همه می رسد، بنابراین باید مسئولانه تر رفتار کند. این دیگر فیلم نیست، رفتار واقعی است و حرف های او می تواند به قیمت جان نیروهای پلیس تمام شود.»
ماجرای اعتراض تارانتینو به پلیس نیویورک فقط به حرف و حدیث ها درباره احتمال تحریم فیلمش ختم نشده بلکه حتی ممکن است به قیمت مشکل دار شدن روابط خانوادگی اش تمام شود. حتی پدر تارانتینو هم به اظهارات ضد پلیس پسرش واکنش نشان داده و گفته که او در مورد پلیس ها سخت در اشتباه است. تونی تارانتینو پسرش را اینطور توصیف کرده است: «او احساساتی است و وجودی پر از شور و هیجان دارد. همین مسئله باعث می شود که گاهی حقایق و واقعیت ها را نبیند.»
هر چند این اقدام تارانتینو ممکن است به بهای بایکوت فیلم جدیدش «هشت نفرت انگیز» تمام شود اما او سر مواضع خود باقی مانده و گفته هرگز مرعوب اتحادیه های پلیس نخواهد شد. موج اعتراض ها به رفتار تارانتینو حالا آنقدر بزرگ شده که کم کم ممکن است از دامنه اعتراض به کشتار سیاهان و لاتینوها توسط پلیس هم فراتر برود؛ موضوعی که بهانه اصلی شکل گیری تظاهرات اعتراض آمیز بود.
روزنامه نیویورک پست عکس تارانتینو را روی جلد برده و تیتر زده: «فقط بگو کوئنتین؛ بگو که متاسفی». البته شرایط صددرصد هم بر ضد تارانتینو نیست و او موافقان سرشناسی هم دارد. مثلا مایکل مور، مستندساز مخالف دولت، در اینستاگرامش از تارانتینو حمایت کرده و گفته: «این که یک سفیدپوست مشهور و مورد احترام جرأت کرده علیه پلیس حرف بزند، آنها را شوکه کرده و ترسانده است. من فکر می کنم میلیون ها نفر از ما نه تنها از تارانتینو حمایت می کنیم، بلکه مطمئنا برای تماشای فیلم بعدی او به سینما خواهیم رفت. او یک آمریکایی شجاع و مهربان است که از خانواده هایی که عزیزانشان را به دلیل خشونت پلیس از دست داده اند، حمایت می کند.»
فیلمساز برنده اسکار اما در واکنش به تصمیم سازمان انجمن های ملی پلیس و اتحادیه های محلی در لس آنجلس، فیلادلفیا و نیویورک مبنی بر تحریم فیلم جدیدش فقط گفته: «پیام کاملا روشن است؛ می خواهند من را پایین بکشند.»
یکی از مقامات ارشد پلیس آمریکا هم در اوج عصبانیت در پاسخ به این اظهارنظر گفته است: «ما با تحریم فیلم تارانتینو می خواهیم یک پیغام بدهیم؛ نه فقط به تارانتینو بلکه به همه کسانی که حرف هایشان در جامعه اثر دارد. اگر حرف نامربوطی بزنید، ما رهای تان نمی کنیم، زندگی تان را تهدید می کنیم و مجبورتان می کنیم سکوت کنید.»
شون پن؛ بازیگر سیاستمدار یا سیاستمدار بازیگر
شون پن بازیگر مشهور آمریکایی از معدود افرادی است که بیش از آن که برای حرفه اش وقت بگذارد، وقت و انرژی خود را صرف حضور در مجامع سیاسی می کند. او مانند یک دیپلمات به کشورهای مختلف دنیا سفر می کند و درباره مسائل مختلف نظر می دهد. یک روز به مصر می رود و در میدان التحریر قاهره هم صدا با مردم این کشور در اعتراض به دولت وقت شعار می دهد، روز دیگر به ونزوئلا سفر می کند تا از چاوز حمایت تبلیغاتی کند.
پن بارها اعلام کرده بود که هوگو چاوز، رئیس جمهور فقید ونزوئلا، از سیاستمداران محبوبش به شمار می رود و با او دوستی نزدیک دارد. این رابطه آنقدر گرم و دوستانه است که پن حاضر می شود تمام کارهای خود را در هالیوود رها کرده و دوش به دوش چاوز بالای یک کامیون (!) رفیق دیرینه خود را در تظاهرات تبلیغاتی اش در آستانه انتخابات ریاست جمهوری همراهی کند. در جریان این تظاهرات تبلیغاتی، بیش از تصویر چاوز در رسانه های مختلف، شون پن را می دیدیم که با تیپ هالیوودی و عینک آفتابی بر چشم، برای جمعیت دست تکان می داد و با لبخندهای ملیحش برای سیاستمدار فقید رأی جمع می کرد. بازیگر هالیوودی به عنوان حسن ختام این صحنه باشکوه، در نهایت محبت دوست خود را در آغوش کشید و به نشانه دوستی نزدیک، ضربه ای با مشت به او زد.
پن همچنین از طرفداران سرسخت انقلاب مصر است و با حضور در جمع انقلابیون مصرفی، از تلاش مردم این کشور برای رسیدن به آزادی تقدیر کرده است. او در یک سخنرانی پرشور در جمع مصری های بحران زده اشاره کرد: «جهان از خواسته مصری ها برای رسیدن به آزادی از طریق انقلاب شجاعانه شان الهام گرفته است. آزادی یک شبه به دست نمی آید. هنوز مبارزه در پیش است و انتقال قدرت از نظامیان به مردم در دستور کار قرار دارد.»
پن که از دشمنان درجه یک جورج بوش رییس جمهور پیشین آمریکا بوده و مبالغ هنگفتی از درآمد خود را هم صرف تبلیغات علیه دولت بوش کرده، به ایران هم سفر داشته و از احساسات ضد آمریکایی در ایران حمایت ویژه کرده است. پن که تجربه حضور در نماز جمعه در دانشگاه تهران را هم دارد، بارها مردم ایران را به شرکت رد تظاهرات ۲۲ بهمن تشویق کرده و از دولت آمریکا خواسته که رابطه خود با ایران را اصلاح کند. در یک کلام می توان گفت شون پن یک تنه همه نوع اقدام سیاسی و اجتماعی را تجربه کرده؛ از اعتصاب غذا گرفته تا حضور در مناطق جنگی و مذاکره برای آزادی زندانیان سیاسی در نقاط مختلف دنیا!
نکته جالب درباره زندگی شخصی شون پن این است که پدر پن برخلاف تارانتینو نه تنها به فعالیت های اجتماعی - سیاسی پسرش اعتراضی نداشته، بلکه به عنوان یک سرباز جنگ جهانی دوم، الگوی خوبی هم برای او محسوب شده است.
لئو پن کارگردانی یهودی بود که به دلیل مخالفت با مک کارتیسم در لیست سیاه قرار گرفت. البته زندگی خانوادگی بازیگر سیاستمدار چندان هم الگوی مناسبی برای طرفدارانش ارائه نمی دهد؛ بازیگری که به خاطر مبارزه اش با خشونت و جنگ شهرت پیدا کرده، ماجرای مفتضحانه حمله با چوب بیسبال به همسر سابقش مدونا به دلیل یک اختلاف زناشویی کوچک را در کارنامه خود ثبت کرده است.
علاوه بر این اقدام خشونت آمیز که به جدایی پن از مدونا ختم شد، او در سال ۱۹۸۷ هم به دلیل کتک زدن یک بازیگر به ۳۲ روز زندان محکوم شده است.
وقتی جورج کلونی جاسوسی می کند
جورج کلونی در میان طرفداران سینمای هالیوود فقط به خوش تیپی معروف نیست، بلکه بسیاری از طرفداران این بازیگر، نام او را به خاطر فعالیت های اجتماعی و سیاسی اش بر زبان می آورند. کلونی اغلب درباره رویدادهای سیاسی آمریکا و سایر نقاط دنیا اظهارنظر می کند و بخشی از شهرت خود را مدیون حمایت های گسترده اش از مردم دارفور سودان است؛ دغدغه ای که باعث شده به کشورهای مختلف دنیا برود و با مقامات این کشورها، از روسای جمهور کشورهای آفریقایی گرفته تا نخست وزیر انگلستان، دیدار کند. او حتی تجربه دستگیر شدن به خاطر شرکت در تظاهرات را هم دارد.
چند سال پیش، پلیس آمریکا کلونی را به همراه پدرش در جریان برگزاری تجمع اعتراض آمیز در مقابل سفارت سودان در واشنگتن بازداشت کرد. کلونی که او هم برخلاف تارانتینوی بخت برگشته از حمایت همه جانبه و همراهی پدرش بهره می برد، به عمل غیرانسانی رئیس جمهور وقت سودان و جلوگیری او از ورود غذا و کمک های انسان دوستانه به مرز جنوبی سودان اعتراض داشت.
گفته می شد که کلونی چنان درگیر احساسات سودان پرستانه بوده که هشدارهای مکرر پلیس را برای ترک محدوده سفارت سودان نادیده گرفته است. او بعد از آزادی اش به رسانه ها گفت: «هدف ما جلب توجه مردم به شرایط اضطراری در سودان بود و یکی از راه هایی که می شد توجه مردم را به این موضوع جلب کرد، همین دستگیر شدن بود. ظاهرا ما اجازه نداریم در سفارت سودان پرسه بزنیم.»
کلونی در سال ۲۰۰۶ به همراه پدرش به دارفور آفریقا سفر کرده و مستندی را درباره نسل کشی در این سرزمین تهیه کرده است.
جورج کلونی سال هاست که برای حمایت از مردم سودان فعالیت می کند و به همین بهانه پایش به دفتر باراک اوباما و کمیته روابط خارجی مجلس سنا هم باز شده است. او به همراه برد پیت و مت دیمون گروهی را تاسیس کرده که مسائل دارفور را پیگیری می کند. دامنه فعالیت های سیاسی این بازیگر آنقدر گسترده شده که انواع و اقسام تهمت ها را علیه او به وجود آورده است.
عده ای او و همسر لبنانی اش را متهم به فعالیت علیه آمریکا و صهیونیست ها می کنند و معتقدند که او پول های خودش و بسیاری از کمک های مردمی هموطنانش را برای کمک به مردم لبنان خرج می کند. عده ای هم پا را فراتر می گذارند و او را به جاسوسی در سودان متهم می کنند.
کار به جایی رسیده که گفته می شود کلونی به بهانه راه اندازی کمپین های اجتماعی در سودان، در این کشور ماهواره جاسوسی به هوا می فرستد. ظاهرا کلونی همه درآمد هنگفتی را که از راه تبلیغات برای شرکت مشهو رتولید قهوه سودان نسپرسو به دست می آورد، صرف فعالیت های جاسوسی برای کنترل سودان و رهبر این کشور می کند!
دی کاپریو در نقش حامی سیاره زمین
لئوناردو دی کاپریو را می توان از سردمداران حمایت از محیط زیست و سیاره زمین دانست. او بنیادی تاسیس کرده که وظیفه خود را حمایت از گونه های در معرض خطر در نواحی مختلف کره زمین می داند.
دی کاپریو کار خود را شبیه به حضرت نوح توصیف کرده که رسالتش این بود تا مانع انقراض جانوران شود. او سالانه مبلغ قابل توجهی دز درآمد خود را به حمایت از سیاره زمین اختصاص می دهد اما این همه قضیه نیست. دی کاپریو عاشق این است که با حضور در تظاهرات مختلف و اظهارنظر درباره مسائل بزرگ، به این حمایت خود جنبه اعتراض آمیز بدهد.
نتیجه آن که هر جا اعتراضی به عملکرد مسئولان در رابطه با مسائل آب و هوایی صورت بگیرد، دی کاپریو در صف اول معترضان قد علم می کند و مراتب اعتراض خود را به گوش همه مردم جهان می رساند؛ فرقی نمی کند که این اعتراض به بهانه راهپیمایی مسالمت آمیز برای مقابله با تغییرات آب و هوایی باشد یا تظاهرات بومیان کانادا، در خیابان برگزار شود یا در جمع انبوه سیاسیون حاضر در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، هر جا صحبت از محیط زیست باشد، دی کاپریو معترضانه حاضر می شود و اظهارنظر می کند.
حمایت تمام قد دی کاپریو از فعالان محیط زیست باعث شده که عده ای او را به سیاسی کاری در قالب فعالیت های محیط زیستی متهم کنند. همین چند ماه پیش بود که سفر دی کاپریو به کانادا به دلیل ساخت یک مستند مشترک با دارن آرنوفسکی با اعتراض مدیران نفتی کانادا همراه شد.
این مدیران ادعا کردند که رویکرد دوستدار طبیعت بودن این بازیگر فقط یک بازی تبلیغاتی و نمایشی است که به زودی فراموش می شود. سخنگوی اتحادیه تولیدکنندگان نفتی کانادا درباره سفر دی کاپریو به این کشور گفت: «ما هم مثل باقی کانادایی ها از حضور چند ساعته یا چند روزه افراد سرشناسی که ادعای حمایت از محیط زیست دارند، خسته شده ایم. آنها فقط می آیند و چند ایده ساده می دهند و می روند.»
شایعه ها درباره نمایشی بودن اقدامات محیط زیستی دی کاپریو در واقع زمانی بالا گرفت که «گرگ وال استریت» آمریکا برای بحث درباره مسئله حفاظت ببرها روی زمین به روسیه سفر کرد و با ولادیمیر پوتین دیدار داشت؛ سفری پر حاشیه که با نقص فنی هواپیمای دی کاپریو آغاز و به دوستی بازیگر هالیوود و رئیس جمهور روسیه ختم شد.
پوتین در جریان این دیدار به شدت به فعالیت دی کاپریو درباره مشکل کم شدن تعداد ببرها علاقه نشان داد و از مشکل ایجاد شده برای هواپیمای دی کاپریو اظهار تاسف کرد.
البته روس ها تنها ملتی نیستند که به بازیگر هالیوودی علاقه نشان می دهند. سر و شکل جدید دی کاپریو با ریش پرپشتش چند وقت پیش مورد توجه گروه داعش قرار گرفت و این گروه از لئوناردو دعوت کرد که با دریافت مبلغی هنگفت در فیلم جدیدی درباره زندگی رهبر داعش بازی کند. البته این موضوع فقط اسباب خنده بازیگر هالیوودی شد. شاید بشود زد و بند دی کاپریو با روس ها را باور کرد اما همکاری اش با یک گروه تروریستی دیگر بیش از اندازه تخیلی به نظر می رسد.
مارلون براندو؛ یاغی جریانساز
پدرخوانده سینمای هالیوود برخلاف شخصیت خوشگذران و البته سرکشش، دغدغه های بزرگی داشت و کارهایی کرد که در زمان خود تاثیرگذار بود. در دورانی که هنوز چندان باب نبود که بازیگران جز رسیدن به سر و شکل شان و ژست گرفتن مقابل دوربین عکاسان رد فعالیت های اجتماعی و سیاسی مشارکت چشمگیری داشته باشند، براندو هم اعتراض می کرد و هم در حد توان خودش کمپین راه می انداخت و جریانسازی می کرد.
خلق و خوی معترض و ناخوشایند براندو شاید گاه در زندگی کاری برایش دردسرساز می شد اما از او یک چهره کاریزماتیک یاغی ساخته بود که حرف ها و اعتراضاتش خوب شنیده می شد. براندو به همه چیز اعتراض می کرد، به کارگردانان و همبازی هایی که ناچار بودند اخلاق عجیب و غریبش را تحمل کنند، به صهیونیست ها، به آکادمی اسکار، به دشمنان سرخ پوست ها و هر چیز و هر کسی که مثل خودش فکر نمی کرد.
او در اقدامی تاریخی بعد از برنده شدن اسکار بهترین بازیگر مرد برای فیلم «پدرخوانده»، یک زن سرخ پوست را با لباس آپاچی ها و موهای سیاه به جای خودش به مراسم اسکار فرستاد تا از این طریق به رفتار غیرانسانی هالیوود با سرخ پوستان اعتراض کند. این سرخ پوست به روی سن رفت و بخشی از بیانیه براندو به نفع سرخ پوستان را خواند.
البته این اقدام عجیب براندو برایش گران تمام شد و تا مدت ها از طرف رسانه ها و همکارانش تحت فشار بود. چند باری هم ناچار شد به خاطر اظهارنظرهای تند و تیزش از این و آن عذرخواهی کند. با اینحال تا آخرین روزهای فعالیتش از پای ننشست و همچنان به زمین و زمان معترض بود.
نظر کاربران
حالا اگر هنرمندای ایرانی این کارا رو بکنن با موجی از فحش و حرف های نیش دار مردم مواجه میشن