بغدادی، شیفته فوتبالی که رهبر داعش شد (۲)
دو ماه بعد از آزادی بغدادی، القاعده با جذب شبه نظامیان پیکارجوی ابومصعب الزرقاوی، شاخه ای از شبکه ترور خود را در عراق تاسیس کرد و زرقاوی را به ریاست آن گمارد.
۳- محرم اسرار:
دو ماه بعد از آزادی بغدادی، القاعده با جذب شبه نظامیان پیکارجوی ابومصعب الزرقاوی، شاخه ای از شبکه ترور خود را در عراق تاسیس کرد و زرقاوی را به ریاست آن گمارد. زرقاوی، اردنی الاصلی که به دنبال تاسیس دولت بنیادگرای اسلامی بود، گمان می کرد می تواند از سازمان القاعده عراق برای آغاز کردن جنگی فرقه ای میان اقلیت سنّی و اکثریت شیعه عراق مدد بگیرد؛ جنگی که سنّی ها را وا می داشت دست شان را به نشانه حفاظت و حمایت به سوی گروه او دراز کنند.
وقتی که القاعده آن طور که زرقاوی انتظارش را داشت، از حمام خونی که رخ می داد پیروز بیرون می آمد، دیگر مانع جدی ای بر سر راه ایجاد این دولت که او آرزویش را در سر می پروراند وجود نداشت. رهبران القاعده با اکراه تن به برنامه وحشیانه زرقاوی دادند، زیرا که می خواستند دستی در پیکارجویی علیه امریکایی ها داشته باشند اما خیلی زود از این همکاری پشیمان شدند، زیرا که خشونت تکان دهنده گروه زرقاوی، که به صورت آنلاین منتشر می شد، عموم مردم مسلمان را که القاعده به حمایت شان در جنگ جهانی علیه امریکا و متحدانش نیاز داشت، از این گروه بیزار نمود.
بغدادی، شیفته فوتبالی که رهبر داعش شد (1)
الزرقاوی
بغدادی قطعا در زمان اقامتش در بوکا با پیکارجویان حلقه زرقاوی دیدار کرده بود و بی شک جذب و شیفته این گروه پیکارجو شده بود؛ گروهی که حتی از گروه او هم افراطی تر بودند. او پس از آزادی از بوکا با یکی از خویشاوندانش که در القاعده بود تماس گرفت و از طریق او با یکی از سخنگویان آن گروه در عراق مرتبط شد. سخنگوی القاعده بغدادی را متقاعد کرد که به دمشق برود و در عملیاتی برای القاعده مشارکت کند، و به او اطمینان داد که همزمان با کار برای آن ها می تواند تحصیلاتش را هم پیش ببرد.
اندیشمندان دینی دانشگاه رفته در سازمان های پیکارجو به ندرت پیدا می شوند و از همین رو فرستادن یک دانشگاهی جوان و تازه کار به سوریه منطقی بود، تا دست امریکایی ها به آن نرسد. بغدادی در سوریه وظیفه داشت که پروپاگاند آنلاین القاعده عراق را با روایت فوق محافظه کار آن ها از اسلام هماهنگ نگه دارد.
در سال 2006 القاعده در عراق یک سازمان چتری تاسیس کرد تا همه گروه های پیکارجویی را که مقابل اشغال عراق می جنگیدند گرد هم آورد. گروه بغدادی یکی از نخستین گروه هایی بود که به این سازمان پیوست. اندکی بعد، زرقاوی اعلام کرد که می خواهد دولتی اسلامی تشکیل دهد که مستقیما با دستورات القاعده در تضاد بود، که می گفت منتظر خروج امریکایی ها و جلب حمایت کافی برای تشکیل دولت بمانید.
زرقاوی در حمله هوایی امریکا در ماه ژوئن کشته شد و جانشین او، ابوایوب المصری، پیکارجویی مصری، برنامه او را پیش برد. او در ماه اکتبر تشکیل دولت اسلامی و انحلال القاعده در عراق را اعلام کرد و گفت که سربازانش اکنون سربازان دولت اسلامی هستند. مصری سمت وزیر جنگ را برای خود برگزید، هرچند که درواقع رهبر گروه بود؛ امیر فرموده گروه، ابوعمر عراقی، در ابتدا فقط مقامی تشریفاتی بود. رهبران جدید دولت اسلامی به صورت خصوصی با اسامه بن لادن بیعت کرده بودند، اما در ملا عام این تصور را جا می انداختند که دولت اسلامی از القاعده مستقل است. آن ها امیدوار بودند که سازمان شان از بیرون دولتی مستقل به نظر برسد، یا حتی آغاز احیای خلافت. این ابهام در رابطه دو گروه، بعدتر به اختلافات میان دو سازمان انجامید.
بغدادی به سبب تحصیلات دانشگاهی اش، مسئول امور دینی دولت اسلامی در بعضی از «استان»های آن در عراق شد. در سیزدهم مارس ۲۰۰۷ بغدادی از وظایف خود در گروه مرخصی گرفت و به بغداد بازگشت تا از پایان نامه خود دفاع کند. با درجه «بسیار خوب» در دفاع از پایان نامه، دکترای خود را در علوم قرآنی دریافت کرد. مدرک دانشگاهی بغدادی و کارهایی که در مدیریت امور دینی دولت اسلامی کرده بود، توجه مصری را به او جلب کرد، و این شد که مصری او را به سمت ناظر کمیته شریعت منصوب کرد. مصری همچنین او را به شورای مشاوره یازده نفری دولت اسلامی آورد؛ شورایی که به امیر مشاوره می داد، اما در واقع از سوی مصری کنترل می شد.
بغدادی که به شورا ملحق شد، اعضای عراقی آن در حلقه هم میهن شان- ابوعمر- داشتند طاقت شان را از دست می دادند و حالا بغدادی، همچون کمپ بوکا، خیلی زود نقش میانجی را میان دو طرف بر عهده گرفت. او به رغم این که تحت الحمایه مصری بود، به قدر کافی اعتماد ابوعمر را جلب کرد که وارد کمیته هماهنگی دولت اسلامی شود؛ یک هیئت قدرتمند سه نفره که می توانست فرماندهان دولت اسلامی را در استان های عراقی، گزینش، استخدام، نظارت و اخراج کند.
بغدادی نامه های ابوعمر را به رئیس اش در القاعده، اسامه بن لادن، را می نوشت و نیز هماهنگ کننده ارتباطات میان رهبران عالی رتبه دولت اسلامی و نمایندگان آن در استان ها بود؛ ارتباطی که عمدتا از طریق قاصدان انجام می شد.
برگه ثبت نام بغدادی در دانشگاه
در اوایل سال 2010، عراقی ها یکی از این قاصدان را دستگیر کردند که پیامی از ابوعمر را برای مناف الراوی، فرمانده دولت اسلامی در بغداد می برد. این قاصد در بازجویی ها محل اختفای ابوعمر و مصری را در حومه تکریت به امریکایی ها لو داد و در آوریل 2010، این دو، در محاصره نیروهای امریکایی ترجیح دادند خودشان را منفجر کنند تا این که تسلیم امریکایی ها شوند.
با مرگ این دو، دولت اسلامی با نخستین جانشینی در رهبری مواجه شد. شورای مشاوره از هراس حمله امریکایی ها نمی توانست تشکیل جلسه دهد و در نهایت بن لادن به این شورا دستور داد رهبر موقتی تعیین کند و فهرستی از نامزدها برای مسئولیت امیری گروه و شایستگی های آن ها را برای او بفرستند.
4- امیر:
پس از مرگ فرماندهان دولت اسلامی، حاجی بکر، رئیس شورای نظامی این سازمان، با بی اعتنایی به دستورات بن لادن، از یازده عضو شورای مشاوره رای گیری کرد، اما گفته می شود که نتیجه رای گیری را از طریق نامه نگاری با تک تک اعضای شورا و فریب دادن آن ها که دیگر اعضا بغدادی را گزینه مناسب می دانند، تحت تاثیر قرار داده است. این کلنل حیله گر احتمالا بر این اعتقاد بود که بغدادی حرف شنوتر از کاندیداهای دیگر خواهد بود، یا این که کمتر از دیگران نسبت به اربابان دوردست نشین گروه در القاعده احساس وفاداری خواهد کرد، اربابانی که گاه و بی گاه به وحشی گری های دولت او اعتراض می کردند.
بدین ترتیب شورا با نُه رای موافق در برابر دو رای مخالف، امیر جدید را منصوب کرد و ابوبکر البغدادی، در سن 39 سالگی، این نام را که کنون شهرت جهانی دارد و نمایش بیعتی است با خلیفه سنّی (ابوبکر) و میهن (البغدادی) اختیار کرد.
حاجی بکر با تایید امیر جدید، هر آن کسی که ممکن بود اقتدار بغدادی را به چالش بکشد پاک سازی کرد. او که اعضای دولت اش «شاهزاده سایه ها» و «وزیر خصوصی» امیر می خواندندش، با ارعاب و ترور حساب های قدیمی را تسویه کرد و رقبا را از میان برداشت؛ همچون کاری که صدام کرده بود.
حاجی بکر
حالا دیگر موازنه قدرت به نفع اعضای عراقی دولت اسلامی بود. نیروهای امریکایی و عراقی فرماندهان امیر سابق را می کشتند یا دستگیر می کردند و جانشینان آن ها، هم چون بغدادی و حاجی بکر، از بین زندانیان سابق کمپ بوکا گمارده می شدند و بسیاری از آن ها، مثل بکر، افسران سابق ارتش یا دستگاه اطلاعات صدام بودند؛ مردانی که حالا به کار اداره دولت اقتدارگرای جدید می آمدند.
بغدادی و متحدان عالی رتبه اش پس از آن که از تصاحب رهبری گروه مطمئن شدند، کار ترمیم گروه را آغاز کردند. شکست های نظامی پی در پی گروه را مجبور کرده بود که در سال 2008 به خفا پناه ببرد و حمله به ابوعمر و مصری تلفات زیادی بر بدنه فرماندهی گروه وارد ساخته بود. حالا بغدادی و حاجی بکر عزم شان را جزم کرده بودند که مبارزه شان را بار دیگر آشکار سازند و سرزمین هایی را که برای تاسیس خلافت لازم داشتند اشغال کنند. بالا گرفتن ناآرامی ها در سوریه در سال 2011 فرصت خوبی به دست داد.
بغدادی که فرصت تزریق خشونت در یک قیام را به دست آورده بود، یکی از فرماندهان خود را به سوریه اعزام کرد تا مخفیانه شاخه ای از دولت اش را در آن جا تاسیس کند. این شاخه، که بعدها جبهه النصره نام گرفت، به پیروی از دستورالعمل دولت اسلامی به غیرنظامیان حمله کرد تا کمپین های عظیمی از رعب و وحشت پدید آورد و هرج و مرج ایجاد کند. امید آن ها این بود که این دولت بتواند از این هرج و مرجه بهره بگیرد و اولین سرزمین خودش را به چنگ آورد. بعدتر که جبهه النصره به سازمانی پیکارجو تکامل یافت، در قتل غیرنظامیان سنّی احتیاط و خودداری بیش تری پیدا کرد و بیش تر تلاش هایش را وقف همکاری با دیگر گروه های شورشی سنّی نمود تا اسد را براندازند.
یک دلیل دیگر این تغییر روش هدایتی بود که النصره از امیر جدید القاعده، ایمن الظواهری دریافت کرد. الظواهری بر این اعتقاد بود که جلب حمایت مردمی پیش از تلاش برای تاسیس دولت اسلامی ضروری است و از این رو از النصره خواست که با شورشیان دیگر همکاری کند.
بغدادی هرچند خصوصی با الظواهری بیعت کرده بود، اما با او هم عقیده نبود. از نظر او دولت اسلامی تاسیس شده بود و فقط لازم بود متصرفاتی در سوریه به دست آورد و همکاری النصره با دیگر شورشیان سنّی این نقشه را عقیم می گذاشت.
در بهار ۲۰۱۳ بغدادی به زیردستان خود در النصره فرمان داد که طبق استراتژی او پیش بروند؛ اما آن ها نافرمانی کردند. بغدادی که به خشم آمده بود، علنا اعلام کرد النصره بخشی از دولت اسلامی بوده است و اسم دولت اسلامی را به دولت اسلامی عراق و شام تغییر داد. رهبر النصره پاسخ این کار بغدادی را با خروج بر بغدادی داد؛ و خود مستقیما با الظواهری بیعت کرد. پس از آن که الظواهری بیعت النصره را پذیرفت و به بغدادی دستور داد ک جز به عراق نیندیشد، بغدادی سر باز زد. او کنترل سوریه را هم می خواست.
دولت اسلامی تحت رهبری بغدادی شروع کرد به فتح سرزمین هایی در شرق سوریه و فراری دادن گروه های شورشی سنّی از جمله النصره. الظواهری چاره ای جز اخراج دولت اسلامی از القاعده نداشت و در فوریه ۲۰۱۴ این کار را کرد. در ستیز بعدی میان النصره و دولت اسلامی؛ این دولت اسلامی بود که فاتح شد. دولت اسلامی سلطه اش بر شرق سوریه را تحکیم کرد و بسیاری از مبارزان خارجی النصره را به درون خود کشید؛ پیکارجویانی که بیش تر از براندازی اسد دغدغه تاسیس دولتی برای خود را داشتند.
و چندی نگذشت که بغدادی و دولت اسلامی اش بر صدها هزار نفر از مردم شرق سوریه فرمان می راندند. او نیز همچون صدام به فایده سیاسی ایجاد رعب و وحشت به نام مذهب آگاه بود. او مسلمانانی را که به فرمان برداری از او تن نمی دادند کافر می خواند، اعضای قبایل سنّی و سربازان دستگیر شده را دست جمعی اعدام کرد و در گورهای جمعی انداخت، تا هشداری به مخالفان خود دهد و حالا که شرق سوریه را داشتند، بغدادی رو به سوی غرب عراق گرداند.
۵- خلیفه:
از اوایل سال ۲۰۱۴ دولت اسلامی به طور مرتب سرزمین هایی در غرب عراق را به تصرف خود در می آورد. سنّی هایی که در این مناطق زندگی می کنند از دولت شیعه بغداد که آن ها را به ارتش و مناصب قدرت راه نمی داد ناراضی بودند. وقتی قبال سنّی در غرب عراق مبارزه با دولت را در اواخر سال ۲۰۱۳ آغاز کردند، بغدادی به سربازان خود دستور داد به آن ها بپیوندند. حالا فرقه گرایان طرفداران بغدادی، اعضای قبایل و سکولارهای بعثی شانه به شانه هم با هدفی یکسان، یعنی براندازی حاکمان شیعه، می جنگیدند.
در زمستان و بهار سال ۲۰۱۴ دولت اسلامی با کمک متحدان خود در فلوجه و رمادی پیش روی کرد. سربازان این گروه ماموران پلیس و سربازان دولت را که برابرشان می ایستادند به صف کردند و از اعدام وحشیانه آن ها فیلم گرفتند. این ویدیوها به سرعت در میان ارتش عراق و دستگاه های اطلاعاتی آن پخش شد.
در ژوئن ۲۰۱۴ دولت اسلامی و متحدان آن حمله ای ضربتی را به موصل انجام دادند که دومین شهر بزرگ عراق است. آن ها با تلاشی اندک شهر را به تصرف خود درآوردند، زیرا که نیروهای نظامی و پلیس شهر چنان روحیه خویش را از دست داده بودند و چنان از تماشای ویدیوها وحشت زده بودند که برابر آن ها مقاومتی نکردند. اواخر همان ماه، سخن گوی دولت اسلامی از برقراری خلافت خبر داد و بغدادی نام کنونی اش را اختیار کرد: خلیفه ابراهیم.
برای توجیه این ادعا، پیروان او اصل و نسب خاندان او را که به ادعایش به نوادگان پیامبر می رسد، تبلیغ کردند. و چند روز بعد، خلیفه جدید با ردایی سیاه، به یاد خلفای عباسی که همچون او با ادعای اصل و نسب برآمده از خانواده پیامبر و وعده بازگشت به اسلام اصیل بر سر کار آمده بودند، در موصل بالای منبر رفت تا خطبه نماز جمعه را ایراد کند؛ این نخستین و تنها باری بود که او، از زمان در دست گرفتن رهبری دولت اسلامی در سال ۲۰۱۰، در منظر عام ظاهر شده است.
بغدادی در خطبه اش گفت که «مرا به حکمرانی بر شما برگزیده اند اما من بهترین شما نیستم. اگر می بینید که درست رفتار می کنم، از من پیروی کنید. اگر می بینید رفتار غلط دارم، پندم دهید و هدایتم کنید... اگر از خدا نافرمانی کنم، از من فرمان نبرید»؛ که نقل قولی آزاد از گفته های خلیفه اول، ابوبکر، به وقت انتخاب به خلاقت بود.
از زمان این خطبه تاکنون، رسانه ها دو بار خبر از کشته یا مجروح شدن او در حملات هوایی داده اند؛ اولین بار در نوامبر ۲۰۱۴ و بار دوم در مارس ۲۰۱۵. اما در ماه مه ۲۰۱۵ رهبر مرموز دولت اسلامی بیانیه ای را به صورت آنلاین منتشر کرد و خواند تا پیروانش را هدایت کند و نیز مدرکی دال بر زنده بودنش نشان جهان دهد. با این همه، این پرسش پابرجاست که اگر بغدادی در زمان زمامداری اش بمیرد چه اتفاقی خواهد افتاد.
برای بعضی ها بغدادی اهمیتی ندارد، و آفریده و آلت دست بعثی های سابق یا آدم کش هایی است که از دولت اسلامی برای بازپس گرفتن قدرت استفاده می کنند؛ یا یکی از چرخ دنده های ماشینی بزرگ تر است، یک چهره نهادی غیرشخصی یا نیروهایی تاریخی. این دیدگاه ها دست کم در این نقطه هم نظر هستند که بغدادی از خود اراده ای ندارد؛ گناهان او گناهان دیگران است. شاید گناهان صدام حسین، شاید جورج دبلیو بوش یا شاید آن ها که به رژیم سابق وفادارند. بدین تعبیر اگر بغدادی از بین برود، تنها اتفاقی که خواهد افتاد این است که جای او را یک چهره توخالی دیگر خواهد گرفت.
اما زندگی بغدادی نشان می دهد که او در تشکیل یک گروه پیکارجو مشارکت داشته، همزمان که امور ظاهرا مذهبی دولت اسلامی را مدیریت می کرده دکترایش را گرفته، و توانسته به مدد مهارتش در بستن ائتلاف و ارعاب رقبا در سیاست رعب انگیز داخل دولت اسلامی، بقا بیابد. تحکیم تصرفات سرزمینی دولت اسلامی در سوریه و پیش روی سریع آن به داخل عراق همه پس از مرگ «شاهزاده سایه ها»ی او رخ داده است.
اگرچه نیویورک تایمز اخیرا گزارش داده است که بغدادی خود ترتیب جانشینی خود را با بخشیدن بسیاری از اختیارات نظامی اش به زیردستان داده است، اما هیچ کدام از جانشینان باالقوه او اصل و نسب، دانش دینی و مهارت بغدادی در یافتن دوستان قدرتمند و فروخواباندن مخالفت ها را ندارند. بغدادی استاد دانشگاه نشد تا ذهن جوانان را با استدلال جلب باورهای خود کند. او که همواره به دنبال کنترل دیگران و تحمیل عقاید خود بر آن ها بود، حالا می کوشد دیدگاه وحشیانه اش را بر کل جهان تحمیل کند. اگر زندگی بغدادی پندی در خود نهفته داشته باشد، آن پند خطر ایجاد هرج و مرج است که به مردانی مثل او اجازه بالیدن می دهد.
خلاقت خودخوانده داعش تاکنون چند بار تغییر نام داده است.
• دولت اسلامی در عراق ISLAMIC STATE IRAQ
در سال ۲۰۰۶ که گروه تشکیل شد نام دولت اسلامی در عراق را بر خود نهاد، و پیروان گروه آن را به دولت اسلامی خلاصه کردند.
• داعش ISIS
در آوریل ۲۰۱۳ بغدادی رسما نام گروه را از دولت اسلامی در عراق به «دولت اسلامی در عراق و شام»، تغییر داد که در لسان عرب به منطقه شرق مدیترانه اطلاق می شود. اما اغلب منظور پیکارجویان از شام فقط سوریه است.
• داعل ISIL
اوباما و دولت امریکا برای این گروه از عبارت «دولت اسلامی عراق و لُوان» استفاده می کنند. واژه فرانسوی لُوان (Levant) بیش تر مناطق شام را در بر می گیرد.
ارسال نظر