این کمدین ها در کنار هم ترکاندند
در تاریخ سینمای جهان بازیگران کمدی بزرگی ظهور کردهاند که هر کدام در دورههای مختلف توانستهاند شور و نشاط مخاطبان سینمادوستان را برانگیزند. اما تعداد کمدینهایی که در کنار هم تبدیل به تیم کمدی موفقی شدهاند، خیلی زیاد نیست.
در تاریخ سینمای جهان بازیگران کمدی بزرگی ظهور کردهاند که هر کدام در دورههای مختلف توانستهاند شور و نشاط مخاطبان سینمادوستان را برانگیزند. اما تعداد کمدینهایی که در کنار هم تبدیل به تیم کمدی موفقی شدهاند، خیلی زیاد نیست.
تبدیل شدن به یک تیم کمدی کار راحتی نیست. در سینما اصطلاحی در زمینه نقشآفرینی بازیگران در مقابل هم وجود دارد به نام «شیمی»! این اصطلاح شاید برایتان تعجبآور باشد اما «شیمی» اصلیترین دلیل موفقیت یا عدم موفقیت زوجها یا تیمهای بازیگری است.
اگر «شیمی» بازیگران درآید یعنی مخاطب توانسته آنها را در کنار هم بپذیرد و اگر درنیاید یعنی آن دو یا چند بازیگر به هم نمیخورند و بهتر است دیگر از ترکیب آنها در یک فیلم استفاده نشود.
در زمینه آثار درام و ملودرام تداوم این شیمی ممکن است خیلی راحت به چندین و چند فیلم هم کشیده شود اما در زمینه کمدی این اتفاق به ندرت رخ میدهد؛ چرا که کمدینها در هر حالتی باید بخندانند و این باعث میشود بسیاری از آنها در بده بستانهایشان با بازیگر مقابل خیلی سریع دچار تکرار شوند و در نتیجه به جای اینکه باعث خنده و شادی مخاطب شوند از زور تکراری بودن شوخیها یا حرکات تماشاگر را دلزده کنند.
به همین دلیل در بسیاری موارد تشکیل تیمهای کمدی در بین بازیگران با شکست مواجه شده و نهایتا هر تیمی که تشکیل شده پس از یکی دو کار نتوانسته مسیر موفق اولیه را ادامه دهد.
در طول این ۱۰۰ و خرده ای سال که از تاریخ به وجود آمدن سینما میگذرد بعضی از این ترکیبها خیلی خوب جواب داده و حتی یکی از دلایل اصلی ماندگاری بعضی از بازیگران در حافظه سینما و مخاطبان بوده اند. زوج جک لمون - والتر ماتائو هم یکی از همان تیمهای کمدی بازیگری است.
مروری بر کارنامه کاری این زوج موفق کمدی داشتهایم. از سوی دیگر، به بازی چند تیم موفق دیگر که فیلمهایشان هنوز که هنوز است پرمخاطب و خنده دارندتال؛ نگاهی انداختهایم.
البته بعضی از تیمها برای تماشاگران ایرانی هم کاملا آشنا هستند و بسیاری از ایرانیها با فیلمهای این تیم های کمدی و دوبلههای قدیمی فوقالعادهشان خاطرات خوش فراوانی دارند.
اما قبل از اینکه سراغ معرفی آنها برویم نکته جالبی درباره این فهرست هم بگوییم. مهمترین و بهترین زوجها و تیمهای کمدی تاریخ سینما هیچ کدامشان در نیم قرن اخیر ظهور نکرده اند و همگی به جز یکی، دو مورد استثنا متعلق به دهههای اول فیلمسازی و دوران طلایی سینما در دهه ۵۰،۴۰هستند تا باز هم اثبات شود که به قول قدیمیهای خودمان دود همیشه از کنده بلند میشود.
لورل و هاردی
۳۴ فیلم کوتاه صامت؛ ۴۵ فیلم کوتاه ناطق و ۲۷ فیلم سینمایی بلند حاصل سه دهه همکاری استن لورل و الیورهاردی بود که از سال ۱۹۲۱ آغاز شد و به شکل رسمی تا سال ۱۹۵۱ ادامه یافت.
اولین بار سال ۱۹۲۷ بود که لورل و هاردی با این نام در فیلم «شلوار پوشاندن به فیلیپ» رو به روی هم ظاهر شدند اما اولین فیلمشان مقابل هم را سال ۱۹۱۹ بازی کردند؛«سگ خوش شانس» كه سال ۱۹۲۱ به اکران عمومی درآمد.
با فیلم سومشان «سوپ اردک» توانستند خود را تثبیت کنند و بعد از بستن قراردادی بلند مدت با هال روچ بود که موتور هزار آنها راه افتاد. در یك مقطع زمانی آنها حتی چهار فیلم بلند در یک سال بازی کردند که از این نظر رکورد خیرهکنندهای برای این دو بازیگر بود.
لورل و هاردی هیچ گاه چهرههای محبوبی برای منتقدان سینما نبودند اما مردم عامه به شدت آنها را دوست داشتند. کمدی آنها معجون بینظیری از کمدیهای بزن و بکوبی یا اصطلاحا «اسلپ استیک» بود.
این دو کمدین را اولین و کاملترین شخصیتهای کمدی متناقض میدانند. لورل لاغر بود و هاردی چاق؛ لورل خونسرد بود و هاردی همیشه حرص و جوش میخورد. بلاها عموما به شکل مساوی بر سر هر دو نفر نازل می شد و هاردی خود را فرد عاقل ماجرا میدانست و لورل را رفیق خنگ خود خطاب میکرد. آنها خارج از فیلمهایشان هم رفقای خوبی برای هم بودند.
همسر دوم الیور هاردی در مصاحبهای گفته بود:«هر وقت مسافرت میرفتیم به دو ،سه روز نمیرسید که الیور هوای استن را میکرد.
بعد از آن سه اتفاق می افتاد، یا استن هم خودش را به ما میرساند، یا مسافرت را تمام میکردیم یا من غرغرهای الیور را تا روز آخر تحمل میکردم.» آنها از یک جایی به بعد یعنی از اواخر دهه ۴۰ میلادی تورهای خود را به کشورهای مختلف اروپایی آغاز کردند و به هر کشوری که میرسیدند با استقبال بینظیر مردم مواجه میشدند.
بازی آنها در فیلم کوتاه «جعبه موسیقی» آنقدر خوب و کامل بود که بالاخره مدیران آکادمی اسکار را مجاب کرد که جایزه بهترین فیلم کوتاه سال ۱۹۳۲ را به آنها بدهند. از حق نگذریم در بین ایرانیها یکی از دلایل مهم محبوبیت لورل و هاردی دوبله بینظیر فیلمهای آنها بود.
در بیشتر فیلمهای این دو کمدین «حسن عباسی» صدای لورل بود و «عزت الله مقبلی» صدای هاردی. هاردی سال ۱۹۵۷ در ۶۵ سالگی درگذشت و رفیق جامانده و افسرده شدهاش هشت سال بعد در ۷۴ سالگی. «گشت نیمه شب»، «نخاله ها در دریا»، «احمقها در آکسفورد»، «نینی کوچولو ها»، «کله پوکها»، «احمقها»، «به سوی غرب» و «تفنگ های بزرگ» از مهمترین فیلم های این دو کمدین هستند.
ابوت و کاستلو
تصور کنید دو نفر جلوی دوربین ایستادهاند و قرار است برای اولین بار برنامهای تلویزیونی را اجرا کنند. ناگهان یکی به دیگری میگوید:«شما دوست داری بیسبال بازی کنی؟» و او هم جواب دهد:«آره، بریم بازی کنیم» بعد دو نفری از جلوی دوربین کنار میروند.
این حرکت «بود ابوت» و «لو کاستلو» در اولین اجرای مشترکی که با هم داشتند همه را شگفتزده کرد. اگر خیال کردید که آنها جلوی دوربین برگشتند سخت در اشتباه هستید! ابوت و کاستلو دیوانهتر از این حرفها بودند. ابوت و کاستلو از سال 1940 همکاری دو نفرهشان در سینما را آغاز کردند و این همکاری 15سال ادامه داشت.
کاستلو که همیشه نقش آدم خنگ ماجرا را بازی میکرد خیلی زود در سال 1959 و در 53 سالگی فوت کرد و ابوت هم که همیشه نقش مخالفخوان را به عهده داشت سال 1974 در 87 سالگی با دنیا خداحافظی کرد. آنها نزدیک به 40 فیلم با هم همبازی بودند. آنها بین سالهای 1941 تا 1953 همیشه در جدول 20 چهره محبوب آمریکا قرار داشتند.
سال 1942 رتبه اول این لیست را به دست آوردند و در بسیاری از سال ها در رتبههای سوم تا پنجم محبوب ترین ها قرار می گرفتند. شوخی های سیاسی آنها در برنامههای تلویزیونیشان با سیاستمداران آمریکایی جزو مهمترین ویژگیهای این دو زوج هنرمند بود. آنها از مخالفان بزرگ جنگ بودند.
سال 2009 اسکات آلن نولان کتابی نوشت بر فیلم ها و اجراهای ضد جنگ این دو کمدین. چندین مجموعه انیمیشن کمدی هم بر مبنای این دو شخصیت در دهههای 80،70ساخته شد که همگی آثار پرمخاطبی بودند.
«ابوت و کاستلو با فرانکنشتاین ملاقت میکنند» و «ابوت و کاستلو به آفریقا می روند»، «ابوت و کاستلو به دنبال شبح»، «ابوت و کاستلو پرواز را نگهدار»، «ابوت و کاستلو در آلاسکا»، «ابوت و کاستلو در بازیگوشهای دهه ۹۰» و «ابوت و کاستلو در برو به مکزیک» معروفترین آثار این زوج کمدی هستند.
جک لمون و والتر ماتائو
شاید از لحاظ شهرت و محبوبیت «لمون» و «ماتائو» اصلا قابل قیاس با هم نباشند. لمون را یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینما میدانند و ماتائو را یکی از نچسبترین آنها.
حقیقت دارد، والتر ماتائو هیچ وقت بازیگر محبوبی برای سینما دوستان نبود، همیشه هم در نقشهای مکمل بازی میکرد اما از آنجا که وقتی در با تخته جور شود دیگر کاری نمیشود کرد، وقتی ماتائو و لمون به تور هم خوردند، اتفاقی که باید رخ میداد، رخ داد.
این دو تنها در هشت فیلم با هم همبازی بودند اما حداقل پنج فیلم از آن هشت تا همین امروز هم جزو خندهدارترین و نشاطآورترین فیلمهای تاریخ سینما محسوب میشوند. «شیرینی شانس»، «زوج عجیب و غریب 1و 2»، «صفحه اول»، «بادی بادی» و «پیرمردهای غرغرو 1 و 2» همگی جزو بهترین آثار کمدی سینما محسوب میشوند.
خصوصا فیلم «زوج عجیب و غریب» به کارگردانی جین ساکس که نسخه اولیهاش سال 1968 ساخته شد. بعضی از تکهکلامهای فیلیکس اونگار(جک لمون) و اسکار مدیسون(والتر ماتائو) در دعواهای سخت و بانمکشان هنوز هم ورد زبان مردم دنیاست. ماتائو که کلا ظاهر نچسبی هم داشت در فیلمهایی که با لمون هم بازی بود نقش آدمی خونسرد و بیقید را بازی میکرد.
مردی که هیجان چندان برایش تعریف ذهنی نداشت، یک آدم که کمترین اهمیتی به اطرافش نمیدهد و اتفاقا از همه هم میخواهد که مثل خودش باشند.
بر خلاف او جک لمون عموما آدم عصبی و حساس ماجرا بود که بودن یکی مثل ماتائو در کنارش حسابی او را عصبی و پریشان می کرد. این در دو نقش فرعی در «جی.اف.کی» الیور استون همبازی بودند که آنجا هر دو نفر نقشهایی کاملا جدی داشتند.
در رابطه با این زوج کمدی گفتن این نکته لازم و ضروری است که همکاری آنها با بیلی وایلدر بزرگ در سه فیلم «بادی بادی»، «صفحه اول» و «شیرینی شانس» از مهم ترین دلایل موفقیت آن دو بود.
والتر ماتائو که هیچ گاه حتی نتوانست به نزدیکی درجه محبوبیت جک لمون برسد سال ۲۰۰۰ و در ۸۰ سالگی بدرود حیات گفت و جک لمون هم یک سال بعد در ۷۶ سالگی به او پیوست. اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد که ماتائو برای بازی در فیلم «شیرینی شانس» گرفت مهم ترین افتخاری بود که این دو زوج در همکاری با هم به دست آوردند.
سه کله پوک
گروه «سه کله پوک/ The Three Stooges» را میتوان پایدارترین تیم کمدی تاریخ سینما دانست. این گروه کمدی از سال 1930 کار خودش را آغاز و تا سال 1970 فعالیتشان ادامه پیدا کرد. سه چهره خرابکار که شوخیهای ابزوردشان تمامشدنی نبود.
آنها با هر موضوعی شوخی میکردند. در اوج جنگ جهانی دوم، شوخی با سیاستمداران و مضحکه کردن آنها یکی از دلایل موفقیت چشمگیر این گروه بود. آنها در طول 40 سال فعالیت خود بیش از 220 فیلم کوتاه و نزدیک به 30 فیلم بلند بازی کردند.
اما نکته جالب در خصوص آنها این است که تنها دو کله پوک از این سه کله پوک به شکل ثابت در طول 40 سال باقی ماندند. یکی از آنها «موو هاوارد» بود، همان مرد موچتری که همیشه و همه جا خودش را رییس میدید و دیگری «لری فاین» که با آن موهای بلند و صورت پریشانش لقب احمقترین فرد گروه را یدک میکشید. اما نقش سومین کله پوک که چاق بود و همیشه سپر بلای دو نفر دیگر در طول این چهار دهه توسط چند بازیگر مختلف بازی شد.
از 1930 تا 1932 شپ هاوارد برادر موو نقش فرد چاق را بازی می کرد. او سال 1932 جای خود را به برادر دیگرشان کرلی هاوارد داد. کرلی به مدت 14 سال در گروه بود تا اینکه سال 1946 باز هم شپ به گروه برگشت و تا سال 1955 که بدرود حیات گفت، در تیم ماند. کرلی هم سال 1952 مرد.
پس از مرگ برادران موو، ابتدا جو بسر به مدت یک سال نقش شپ و کرلی را ایفا کرد و بعد از آن هم کرلی جو دریتا از سال ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۹ این کار را برعهده گرفت. موو و لری هم که از ابتدا تا آخر فعالیت های این گروه در تیم حضور داشتند به فاصله چند ماه از هم در سال ۱۹۷۵ چشم از جهان فرو بستند.
یک ادعای جالب در خصوص گروه «سه کله پوک» وجود دارد که میگوید آنها تقریبا تمام شوخیهایی را که دنیای سینما میتوانست روی پرده نشان دهد، در طول ۴۰ سال کار خود عرضه کردند و پس از آنها هر شوخی دیگری در فیلمهای سینمایی به نوعی وامدار آنها بود.
ضمن آنکه خطرناکترین شوخیهای تاریخ سینما هم در فیلم های آنها شکل گرفت. جایی که با تبر، اره، چکش، بمب و تفنگ به جان هم می افتادند و هنوز جلوههای ویژه آنقدر پیشرفت نکرده بود که بخواهند از آن بهره بگیرند.
میگویند یک بار «موو» سر یکی از صحنهها در آستانه مرگ قرار میگیرد+++ که به طرز معجزه آسایی نجات پیدا می کند. آنها هیچ گاه افتخار بزرگی در عرصه جوایز سینمایی کسب نکردند. سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۱۲ به یاد آنها دو فیلم سینمایی ساخته شد.
جری لوییس و دین مارتین
لوییس و مارتین از جمله عجیبترین تیمهای کمدی تاریخ سینما هستند. در حالی که اعضای بیشتر تیمهای کمدی فاصله سنی چندانی با هم نداشتند اما «لوییس» نزدیک 10 سال از «مارتین» کوچکتر بود. زمانی که این دو در اواخر دهه 40 به تور هم خوردند لوییس 23 ساله بود و مارتین در آستانه 33 سالگی.
دین مارتین قبل از اینکه با لوییس همبازی شود به دلیل خواننده بودنش چهره ای شناخته شده در جهان بود اما ترکیب او با لوییس انفجاری در کارنامه کاری هر دو نفر ایجاد کرد.
مارتین در همکاریهای مشترکش با لوییس مردی معقول، اصطلاحا با کلاس و اتوکشیده بود و جری لوییس دقیقا 180 درجه با او تفاوت داشت. لوییس خرابکار، سرتق، با نمک و فوق العاده شلوغ و پر سر و صدا بود.
صفر و صد بودن تمام و کمال این دو نفر باعث شد بلافاصله ترکیب آنها مورد توجه مردم قرار بگیرد. اما نکته تاسفبرانگیز این زوج، جدا شدن زودهنگام آنها از یکدیگر بود.
به غیر از برنامههای تلویزیونی متعددی که در آنها به اجرای برنامههای استندآپ کمدی میپرداختند این دو فقط از سال ۱۹۴۹ تا سال ۱۹۵۶ با هم در فیلمهای سینمایی همکاری کردند که حاصلش ۱۷ فیلم است.
خیلیها معتقد بودند اوج گیری بیش از اندازه و غافلگیرکننده لوییس عامل اصلی جدایی آنها بود. کم بیراه هم نمیگویند، جری لوییس که سرشار از انرژی و تحرک بود طبق این قانون نانوشته سینمای کمدی که پرجنب و جوشها و احمقها بیشتر مورد توجه قرار میگیرند بلافاصله گوی محبوبیت را از مارتین کهنه کار دزدید. مارتین هم که قافیه را باخته میدید با دلخوری از لوییس جدا شد.
آنها در سالهای بعد هر کدام تبدیل به ماندگارترین چهرههای سینما شدند اما هنوز هم طعم خوش همان تعداد فیلمهای مشترکشان زیر دندان خیلیهاست. «شبح»، «دوست من ایرما»، «آشپز هنگ» و «هالیوودی یا ورشکستگی» از مهمترین فیلمهای مشترک لوییس و مارتین بود. لوئیس چند ماه دیگر ۹۰ ساله میشود اما مارتین در سال ۱۹۹۵ در ۷۸ سالگی چشم از جهان فرو بست.
برادران مارکس
پنج برادر که همگی بازیگر بودند و توانایی انجام هر کار محیر العقول و احمقانهای که فکرش را بکنید جلوی دوربین داشتند. گروچو با آن سبیل و سیگار برگ معروفش، هارپو با آن قیافه احمقانه و موهای فرفری اش، چیکو با آن رفتار داش مشدی وارش و زیپو که تلاش میکرد از همه باکلاستر باشد.
گفته بودیم پنج تا، خب گومو هم بین آنها بود اما خیلی زود بی خیال بازیگری شد و رفت که به قول خودش کار آبرومندانهتری پیدا کند. البته زیپو هم چندان خوش اقبال نبود، تماشاگران همیشه گروچو، هارپو و چیکو را بیشتر دوست داشتند. البته حق هم داشتند، آن سه تا به مراتب از دو برادر دیگر بامزه تر بودند.
برادران مارکس به معنای واقعی نابود کننده بودند، از هر جهت، چه زبانی که گروچو متخصصش بود و چه محیطی که خوراک هارپو بود، شخصیتی که در همه فیلم ها نقش لال را بازی می کرد، چیکو هم حد وسط این دو تا بود. آنها به معنای واقعی آنارشیست بودند، هر جا و به هر بهانهای میرفتند تا زمانی که همه چیز را خراب نمیکردند بیخیال نمیشدند.
همین حس و انگیزه آنها برای تخریب همه جانبه محیط اطرافشان آنها را به شخصیتهایی بسیار دوست داشتنی برای مخاطب تبدیل میکرد.
یک بار از گروچو در یک مصاحبه پرسیدند شما شرور هستید، پس چرا مردم عاشق شما هستند؟ گروچو هم جواب داده بود:«ما کاری را انجام میدهیم که مردم خیلی دوست دارند انجام دهند؛ فقط تفاوت ما با آنها این است که آخر خرابکاریهای ما به پایان فیلم ختم میشود اما آخر خرابکاریهای آنها به زندان»چیکو سال ۱۹۶۱ در ۷۴ سالگی مرد، سه سال بعد هارپو در ۷۶ سالگی مرد و سال ۱۹۷۷ هم گروچو در ۸۷ سالگی.
آنها از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۵۹ در سینما حضور داشتند، در بعضی فیلمها چهار نفری بودند، بعضیها سه تایی و هر کدام هم چند فیلم به تنهایی بازی کردند. «یک شب در اوپرا»، «سوپ اردک»، «چرندیات»، «بیسکوییت حیوانی» و «پرهای اسب» مهم ترین فیلم های برادران مارکس هستند.
ارسال نظر