ورزشکارانِ هنرمند یا هنرمندانِ ورزشکار؟!
نور، صدا، حرکت ... این عوامل جزو مشترکات ورزش و هنر هستند.
همشهری تماشاگر - مهدی همدانی: نور، صدا، حرکت ... این عوامل جزو مشترکات ورزش و هنر هستند. روشنایی برای تماشای بهتر مسابقات، صدای هیاهوی تماشاگرانی که به بازی ها روح می دهند و البته حرکت. حرکت در مسیر کامیابی و رسیدن به اوج قله. ورزش و هنر مشترکات دیگری هم دارند. از شهرت و اعتبار گرفته تا ثروت و البته دردسر دیده شدن و زیر ذره بین رفتن.
ورزشکاران و هنرپیشه ها به حکم مشهور بودن حق ندارند کارهایی را بکنند که برای مردمان عادی، اتفاقاتی کاملا عادی محسوب می شود. آنها باید مراقب اطراف خودشان باشند چون حتی کوچکترین مسائل زندگی خانوادگی شان هم می تواند به بزرگترین جنجال های رسانه ای بدل شود. البته کسانی که در این وادی قدم می گذارند باید مراقب این اتفاقات هم باشند چون جزو ذات شهرت محسوب می شود.
ورزش و هنر علاوه بر مشترکاتی که برشمردیم، افرادی هم دارند که در هر دو عرصه مشترک هستند. از ورزشکارانی که سراغ پرده نقره ای سینما رفتند تا هنرمندانی که بدشان نمی آیداطراف ورزش و به ویژه فوتبال نیز سر و گوشی آب بدهند.
حالا بد نیست سراغی از هنرمندان ورزشکار و ورزشکاران هنرمند در ایران و جهان بگیریم تا ببینیم این افراد با اتکا به کدام نقاط مشترک وارد هر دو عرصه شدند و سرانجام کارشان به کجا رسید.
نایب قهرمانی که با سینما مشهور شد
بدون شک نام «بود اسپنسر» برای سینمادوستان و به ویژه علاقمندان به فیلم های کمدی کاملا آشناست. چهره ای که در ایران هم بسیار شناخته شده است اما به احتمال زیاد اغلب طرفداران او نمی دانستند که اسپنسر اساسا یک ورزشکار بوده و از آن وادی وارد هنر شده است.
اسپنسر قبل از ورود به عرصه هنر، یک ورزشکار حرفه ای بود. او در مسابقات شنای المپیک ۱۹۵۶ ملبورن عنوان نایب قهرمانی را مال خود کرد اما این روزها غیر از خودش و اقوام نزدیکش کسی نمی داند که روزگاری مدال آور المپیک بوده است.
البته یکی از عوارض حضور در سینما برای این چهره،اضافه وزن زیادش بوده است. هر چند که همین مسئله در کمیک شدن و جذاب تر شدن چهره کمک زیادی به او کرد. در صحنه هایی از فیلم «پاکنده در هنگ کنگ» شنا کردن اسپنسر را می بینیم و به وضوح مشخص است که در این عرصه چقدر حرفه ای عمل می کند.
قهرمان افسانه ای
در دهه هفتاد میلادی آمریکایی ها که در اوج تقابل با شوروی بودند یکی از خاکریزهای خود در جنگ سرد را به سینما اختصاص دادند و هالیوود ماموریت یافت تا با قهرمان سازی به سبک غربی علاوه بر سینماهای اروپا و آمریکا، در خاورمیانه و حتی کشورهایی که رابطه گرمی با اتحاد جماهیر شوروی داشتند هم نفوذ کند.
در این میان طرحی که یک بازیگر درجه دوم به نام «سیلوستر استالونه» برای ساختن یک فیلم متوسط کم خرج داده بود از سوی عوامل خاص در هالیوود، قابلیت بدل شدن به یک فیلم بسیار مشهور را پیدا کرد و مذاکرات با این بازیگر شروع شد.
استالونه که خودش علاوه بر بازیگری، بوکس هم کار می کرد، پس از مذاکرات به شرطی حاضر به فروش فیلمنامه شد که خودش بازیگر نقش اول و کارگردان آن باشد. هالیوودی ها با این امید که اگر کار بگیرد، می توانند امتیازش را از او بخرند، موافقت کردند. به این ترتیب بودجه کلان برای ساختن فیلم «راکی» تامین شد و کار آغاز شد.
راکی در اصطلاح لقب یک بوکسور آماتور بود که از او با عنوان «کره اسب ایتالیایی » یاد می شد. او در قالب شعاری که آمریکایی ها پس از پایان جنگ جهانی برای جذب سرمایه مطرح کرده بودند (آمریکا، سرزمین فرصت های طلایی) به طور تصادفی شانس مبارزه با یک بوکسور بسیار بزرگ به نام «آپولو کریت» را پیدا می کند و با پیروزی بر او خالق شگفتی می شود.
راکی آنقدر در اکران موفق شد که حتی خود هالیوودی ها را هم متعجب کرد. قرارداد استالونه تمدید شد و زمینه برای قسمت دوم آن فراهم گردید. خود استالونه هم ماند و با آن سری فیلم ها به اوج شهرت رسید. استالونه سناریوها را تنظیم کرد و تبلیغات وسیع هالیوود هم این فیلم را به شهرت جهانی رساند. البته سیاست هم از یک جایی وارد عمل شد و در نهایت فیلمنامه، راکی را برای مبارزه با یک بوکسور روس به اتحاد جماهیر شوروی کشاند و این دقیقا همان چیزی بود که هالیوود می خواست. بوکسور آمریکایی از سد حریف روسی گذشت و این یعنی یک تبلیغ وسیعی برای آنجا که آمریکایی ها می خواستند.
شهرت راکی آنقدر زیاد شد که بعضی از کشورهای بلوک شرق نمایش آن در سینماها و فروش نوار VHS آن را به طور کلی ممنوع کرده بودند. سیلوستر استالونه علاوه بر ساختن ۵ قسمت از سری فیلم های راکی، چهار فیلم هم به نام «رمبو» بازی کرد.
رمبو هم اگرچه ابتدا با سیاست استفاده از سیاست های حاکم بر جامعه آمریکا شروع شد (رمبو ۱ که در واقع نام اصلی آن «اولین خون» است) اما پس از آن دقیقا در راستای اهداف جنگ سرد پیش رفت و حتی پای درگیری های کماندوهای آمریکایی و روسی در افغانستان را هم به میان کشید. البته رمبو هرگز نتوانست محبوبیتی همتراز با راکی کسب کند و هنوز هم خیلی ها سیلوستر استالونه را با نام «راکی» می شناسند.
مرد شکست ناپذیر!
آمریکایی ها در روند استفاده از ورزشکاران در سینما خیلی وسواس به خرج می دهند و معتقدند کسی باید انتخاب شود که ارزش سرمایه گذاری را حداقل برای یک مقطع ۱۰ ساله داشته باشد. آنها در اواخر دهه هفتاد برای این که خودشان را قدرت برتر نشان بدهند، مرتب در پس خلق قهرمان و تقابل آنها با ضد قهرمان هایی بودند که اغلب از خارج آمریکا می آمدند.
بعضا گاهی اوقات حتی این مسئله به نقش های فررازمینی هم کشیده می شد و اتفاقا یکی از مهمترین ایفاگران چنین نقش هایی از دل جامعه ورزش بیرون آمد. برای آنهایی که فیلم هایی اکشن و تخیلی را دوست دارند، بدون شک نام «آرنولد شوارتزنگر» کاملا آشناست. ورزشکاری اتریشی تبار که بزرگ شده آمریکا است و در رشته بدنسازی تا حدی پیشرفت کرد که حتی به رقابت های مستر المپیا راه یافت.
آرنولد پس از این که در جامعه ورزش اسم و رسمی بر هم زد، در تیررس سینماگران قرار گرفت و پس از بازی در چند فیلم از جمله «کنان»، وارد پروژه ای به نام «غارتگر» شد؛ فیلمی که او را چهره ای فرازمینی نشان می داد که از کره ای دیگر برای کمک به یک پسربچه و مادرش آمده بود تا آنها را از گزند حملات عده ای که نقشه قتل شان را کشیده بودند نجات دهد.
او همچنین در فیلم های جنگی مربوط به ویتنام و افغانستان هم بازی کرد و آنقدر مشهور و ثروتمند شد که سومین چالش شهرت در زندگی اش را نیز تجربه کرد و وارد عرصه سیاست شد.
آرنولد به مقام فرمانداری کالیفرنیا رسید و طی ماه های اخیر حتی در مورد توافق ایران با ۱+۵ هم مصاحبه کرده است. او چند روز قبل پس از فوت بیت الله عباسپور برای خانواده این قهرمان ارزنده ایرانی هم پیام تسلیت فرستاد. آرنولد در اوایل سال ۲۰۰۴ میلادی نیز حسین رضازاده را برای شرکت در مسابقات قوی ترین مرد جهان به آمریکا دعوت کرده بود.
البته در عرصه فیلم های رزمی باید یادی از ورزشکار فقید «بروس لی» هم بکنیم که هنوز خاطره فیلم هایش و تلاش گروهی از نوجوانان دهه شصت ایرانی برای این که ادای کارهایش را دربیاورند به یادگار مانده است. بروس لی به دلیل تورم رگ های مغزی و مننژیت فوت کرد اما تا سالیان سال در مورد دلیل مرگ او شایعات بسیاری بر سر زبان ها بود.
همچنین نمی توان از کنار نام «ژان کلود ون دام» هم گذشت. ورزشکار رزمی کاری که با سری فیلم های «رینگ خونین» در ایران (و به طور کلی در جهان) به شهرت رسید. او در ایران با نام «فرانکی» مشهور شده است. در واقع قرار بود فرانکی، رمبوی ثانی شود اما نشد!
فرار به سوی شهرت
اما بدون هیچ شک و تردیدی، فیلمی که توانست گروهی از بازیگران و ورزشکاران بزرگ را کنار هم جمع کند و بسیار هم سروصدا کند، «فرار به سوی پیروزی» بود؛ فیلمی که نه تنها سیلسوتر استالونه را داشت، بلکه فوق ستاره هایی چون پله، بابی مور و آسوالدو آردیلس را هم در اختیار داشت.
داستان گروهی از اسرای جنگی متفقین در اردوگاه آلمان نازی که برای برگزاری دیداری دوستانه مقابل تیم ملی آلمان در پاریس تحت اشغال نازی ها دور هم جمع می شوند و بین دو نیمه ترتیب فرارشان داده می شود اما ترجیح می دهند به جای فرار، بمانند و آلمان ها را مغلوب کنند.
حضور استالونه در قامت یک سنگربان، حرکات رویایی بابی مور و قیچی برگردان رویایی پله از صحنه های فراموش نشدنی این فیلم است. این فیلم بزرگانی چون مور، پله و آردیلس را با هم داشت؛مردانی که هر کدام سابقه فتح جام جهانی را هم در کارنامه شان دارند. این فیلم نقطه عطفی در استفاده از ورزشکاران در سینما بود و چند بار هم در دهه شصت در ایران اکران شد که اتفاقا بسیار هم موفقیت آمیز بود. پس از آن فیلم، پله حضور بسیار پررنگ تری در تبلیغات تلویزیونی پیدا کرد.
فرار به سوی پیروزی هنوز هم به زعم گروه یاز کارشناسان بهترین فیلم ورزشی تاریخ سینما محسوب می شود. (حداقل از نظر گیشه)
البته در رابطه با جنگ جهانی دوم و ورزش، فیلم زیبایی به نام «المپیاد در بازداشتگاه» هم ساخته شد که عزم اسرای متفقین را برای راه اندازی المپیک در اردوگاه های آلمان نازی نشان می داد. فیلمی که در عین برخورداری از صحنه های تلخ، پایانی شیرین داشت و مورد توجه منتقدان هم واقع شد.
ستاره های بداخلاق
برای فوتبالدوستان دهه نود، اریک کانتونا مصداق کامل یک فوتبالیست تمام عیار به لحاظ فنی و البته بسیار بداخلاق محسوب می شد. او که گل سرسبد منچستریونایتد به حساب می آمد بارها در زمین و بیرون زمین دعوا کرده بود و حتی یک بار در جریان مسابقه منچستریونایتد - کریستال پالاس کارش با کتک کاری با یک طرفدار کشیده شد.
کانتونا اواخر دهه نود میلادی وقتی فهمید بدون شک امه ژاکه بر روی حضور او در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه حساب باز نمی کند، تصمیم به خداحافظی از میادین گرفت و سراغ اولویت بعدی زندگی اش رفت. کانتونا در عرصه فوتبال ساحلی فعال بود اما ناگهان سراغ سینما رفت و برخلاف تصور همگان در این عرصه بسیار هم موفق شد.
کانتونا در بدو ورود به سینما از نظر خیلی ها صرفا یک سوژه تبلیغاتی محسوب می شد. آنقدر در این عرصه موفق ظاهر شد که حتی پایش به سینمای معناگرا هم کشیده شد و چند بار مورد تحسین منتقدان سینمایی قرار گرفت. حتی یک بار سال گذشته مجله معتبر «کایه دو سینما»هم مطلب مفصلی در مورد ستاره بداخلاق منچستریونایتد و حضورش بر روی پرده نقره ای نوشت. حالا اریک بزرگ حتی برای شرکت در جشنواره های بزرگ سینمایی هم دعوت می شود؛ حال آن که فیفا معمولا یادی از او نمی کند! گویی خود کانتونا هم به نوعی در نقش هایش حل شده است!
فیلم تبلیغاتی
رقابت بارسلونا و رئال مادرید فقط در زمین فوتبال خلاصه نمی شود. از تقابل همه جانبه در عرصه های تبلیغاتی گرفته تا حرکات انسان دوستانه و حتی انتخابات سیاسی. بعد از این که هواپیمایی امارات با رئال قرارداد بست، قطر ایرویز هم که در منطقه خلیج فارس رقابت بسیار جدی را با این ایرلاین دارد، بر روی پیراهن بارسلونا نقش بست. داستان های سیاسی دولت اسپانیا و کاتالان ها هم که به قوت خودش باقی است اما نکته جالب آن که این رقابت حالا به عرصه سینما هم کشیده شده است.
چند سال قبل پس از اینکه باشگاه بارسلونا برای ساخته شدن یک فیلم مستند از این تیم وارد عرصه شد، رئالی ها هم برای دور نماندن از این رقابت کار دیگری کردند و با خرج هزینه ای قابل توجه سفارش ساخته شدن یک فیلم سینمایی را دادند. حکایت پسر جوانی که رویایش رسیدن به پیراهن رئال مادرید و بازی در کنار بزرگانی همچون زیدان و بکام است و سرانجام هم به این رویا جامه عمل می پوشاند. این فیلم از تلویزیون ایران هم پخش شده است.
قسمت هایی از فیلم مذکور در ورزشگاه سانتیاگوبرنابئو تصویربرداری شد و چند بازیکن معروف رئال از جمله زیدان هم لحظاتی در آن به ایفای نقش پرداختند. در واقع آنها ایفاگر نقش خودشان بودند. البته فیلم فوق هرگز در حد فرار به سوی پیروزی مشهور و محبوب نشد.
سوپر سامی
در کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس هم فوتبالیست بازیگر داشته ایم. در سال ۱۹۸۸ تلویزیون عربستان سریالی پخش کرد که در آن کاراکتری به نام «سوپر سامی» حضور داشت؛نقشی نه چندان کلیدی که یک جوان فوتبالیست بازیگر آن بود. این جوان چند سال بعد بسیار مشهور شد و به یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال عربستان و قاره آسیا بدل شد.
بدون شک آنهایی که فوتبال آسیا را به طور جدی دنبال می کنند نام «سامی الجابر»را شنیده اند و می دانند که رسانه های عربستانی به او لقب سوپر سامی داده اند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید بازیگر نقش سوپر سامی در سال ۱۹۸۸ همین سامی الجابر بوده است! البته الان دیگر کسی سامی الجابر را به خاطر آن سریال به یاد نمی آورد و این چهره ماندگار فوتبال آسیا که سابقه حضور در چهار جام جهانی را هم دارد، یکی از مدیران ارشد باشگاه الهلال محسوب می شود.
سامی الجابر هر از چند گاهی در شبکه های تلویزیونی به عنوان مفسر هم ظاهر می شود. او در فوتبال نیز اگر لقب سوپر سامی را یدک کشید به خاطر بازی های خوبش بود نه صرفا به دلیل نقشی که در آن سریال بازی کرد.
ماجراهای وطنی
کشتی گیران، طلایه داران بازیگری
استفاده از ورزشکاران در سینما و تلویزیون فقط مختص خارجی ها نبوده و در کشور خودمان هم قدمتی بالغ بر ۵۰ سال دارد. از همان زمانی که سینما در کشورمان به عنوان یک تفریح پولساز مطرح شد، عده ای دنبال آن بودند تا چهره های سرشناس و محبوب را وارد آن کنند. در این میان ناصر ملک مطیعی به مراتب بهتر از بقیه به هدف زد و نایب قهرمان جهان را از روی تشک کشتی بر روی پرده نقره ای آورد.
مرحوم محمد علی فردین که صاحب مدال نقره کشتی آزاد قهرمانی جهان بود توسط ناصر ملک مطیعی که اتفاقا خود او هم در مقاطعی فوتبال و کشتی را به صورت جدی دنبال می کرد، به تهیه کنندگان معرفی شد اما بدون شک در آن مقطع خود او هم تصور نمی کرد که فردین به یکی از ستاره های بزرگ سینمای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بدل شود.
الان خیلی ها مرحوم فردین را می شناسند اما بدون شک تعداد کسانی که می دانند او نایب قهرمان جهان بود به مراتب کمتر از افرادی است که او را به عنوان یک بازیگر می شناسند. اگرچه فردین طلایه دار حضور در سینمای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود اما غیر از هم چند کشتی گیر بوده اند که حضور در سینمای قبل و بعد از پیروزی انقلاب را تجربه کرده اند. برای مثال امامعلی حبیبی قهرمان جهان و المپیک پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بازیگر سینما شد و مرحوم حبیب الله بلور سرمربی تیم ملی کشتی آزاد در دهه های سی و چهل وارد سینما شد. البته نوع فیلم هایی که آن مرحوم بازی کرد، انتقادات زیادی را هم در پی داشت.
از سوی دیگر علیرضا لرستانی نیز در دهه هفتاد ایفاگر نقشی در فیلم «دمرل» شد اما این تجربه برای قهرمان کشتی آزاد و فرنگی آسیا موفقیت آمیز نبود. به این نفرات باید علیرضا حیدری را هم اضافه کرد که چندی قبل برای بازی در یک فیلم مشترک ایرانی-باوکراینی راهی کی یف شده بود. البته در این رابطه هم عده ای معتقدند حضور کشتی گیران و به ویژه چهره ای همچون علیرضا حیدری در عرصه سینما می تواند ریسک بسیار بالایی داشته باشد و شاید به اعتبار بسیار زیادی که در عرصه کشتی ایران و جهان دارد، خدشه وارد کند.
آقای مشتاق
یکی از محبوب ترین سریال های ایرانی طی ۶ سال اخیر بدون شک مجموعه پایتخت بوده است. در این میان «پایتخت ۳» از نظر اغلب مخاطبان بهترین پایتختی بود که روی آنتن رفته است. اتفاقا سوژه آن پایتخت کاملا ورزشی بود و یک چهره نام آشنای ورزشی هم در ان به خوبی نقش آفرینی کرد. آنهایی که کشتی را به طور جدی دنبال می کنند بدون شک «بهرام مشتاقی» را می شناسند. قهرمان بازی های آسیایی ۱۹۷۴ تهران در کشتی فرنگی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی او را در سمت هایی چون مربی، سرپرست و عضو شورای کمیته فنی هم دیده بودیم اما دیدن او در هیبت سرمربی تیم ملی کشتی آزاد پیشکسوتان آن هم در سریال واقعا جالب بود.
مشتاقی که در آن مجموعه توسط نقی معمولی با عبارت «آقای مشتاق»صدا زده می شد، انصافا خوب نقش آفرینی کرد و هیچ بعید نیست اگر پایتخت ۵ هم ساخته شود، سراغی دوباره از او گرفته شود. البته پس از آن مجموعه دیگر مشتاقی را در فیلم یا سریالی ندیده ایم اما همان جا نشان داد که در این عرصه هم حرف های زیادی برای گفتن دارد. جالب اینکه آقای مشتاق سریال پایتخت در جامعه به مراتب بیشتر از بهرام مشتاقی بازیگر شناخته شده است!
یادی از فوتبالیست های فقید هنرپیشه
قبل از اینکه وارد بحث حضور ورزشکاران در سینما و تلویزیون بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شویم، بد نیست یادی هم از دو عزیزی بکنیم که قبل از پیروزی انقلاب هر دو عرصه را تجربه کردند اما متاسفانه حالا دیگر در جمع ما نیستند.
عزیز اصلی و مهراب شاهرخی در زمره فوتبالیست های بزرگ ما بودند که قبل از پیروزی انقلاب وارد سینما شدند و چند فیلم بازی کردند. در این میان مرحوم شاهرخی بیشتر مورد توجه قرار گرفت. عمو سهراب بعد از پیروزی انقلاباسلامی برای مقطعی سرمربی پرسپولیس هم شد اما اتفاقاتی افتاد که ...
شاهرخی بهمن ماه سال ۱۳۷۱ جان به جان آفرین تسلیم کرد. عزیز اصلی هم برای زندگی راهی آلمان شد و چند ماه قبل چشم از جهان فرو بست. البته پس از پیروزی انقلاب هم مجید سبزی عزیز را داشتیم که در سریال به سوی افتخار هنرنمایی کرد اما زمستان سال ۱۳۸۴ از میان ما رفت و به دیار باقی پیوست. روح شان شاد و یادشان گرامی.
تجربه ناموفق پروین
بی هیچ شک و تردیدی ناموفق ترین چهره فوتبالی در عرصه سینما را باید علی پروین دانست. البته تعداد قابل ملاحظه ای از فوتبالی ها وارد حوزه سینما و تلویزیون شدند اما هیچ کدام اعتبار و افتخارات پروین را نداشتند. به همین خاطر کاملا بدیهی بود که اگر علی آقا وارد سینما شود، فیلمی که بازی می کند باید در حد نام و نشان او باشد اما این اتفاق حداقل در عرصه گیشه رخ نداد.
در پاییز سال ۱۳۸۰ هنگامی که تب حضور در پیکارهای انتخابی جام جهانی ۲۰۰۲ جامعه را فرا گرفته بود، فیلمی به نام «فوتبالیست ها» در سینماها اکران شد. فیلم داستان پسری را روایت می کرد که شرایط مالی خوبی ندارد اما استعداد شگرفی در فوتبال دارد. او توسط تیمی که زیر نظر بهزیستی و ارگان های خیریه حمایت می شود، وارد یک تیم نوجوانان می شود و اتفاقاتی در آن رخ می دهد که ...
علی پروین، حمید استیلی، هاشم حیدری و محمد برزگر از جمله حاضران در این فیلم بودند. البته پروین بعدا از حضور در این فیلم به شدت ابراز ناراحتی کرده و مدعی شد «فوتبالیست ها» هیچ بهره مالی برایش نداشته و صرفا برای کمک به بهزیستی و انجام کار خیر در آن بازی کرده است.
البته باید این حقیقت را هم پذیرفت که مردانی چون غلامرضا فتح آبادی هم در سریال به سوی افتخار که سال ۱۳۷۶ از شبکه سه پخش شد، چندان موفق نبودند چون اساسا آن سریال آنطور که باید موفقیت آمیز نبود. همچنین باید از حمید درخشان، بهروز رهبری فرد، خداداد عزیزی،علی موسوی، حسین ماهینی، محمد محمدی و ... در زمره فوتبالیست هایی نام برد که تجربه تصویر داشته اند اما این تجربه برایشان اصلا موفقیت آمیز نبوده؛ به ویژه در مورد درخشان و رهبری فرد که سیل انتقادات را برایشان به ارمغان آورد. همچنین باید به این حقیقت هم اذعان کرد که عملکرد کریم باقری و آرش برهانی نیز در این عرصه موفقیت آمیز نبوده است.
دعوای عابدزاده
احمدرضا عابدزاده نیز در اواخر دهه هفتاد وارد عرصه بازیگری شد اما این تجربه برایش به قیمت تقابل و جنجال تمام شد. فیلم عابدزاده زمستان سال ۱۳۸۱ روی پرده رفت اما اخبار بسیاری در مورد اختلاف او با تهیه کننده بر سر زبان ها افتاد و حتی رسانه ای هم شد. عابدزاده پس از آن ماجرا دیگر سراغ بازیگری نرفت و ترجیح داد وارد عرصه مربیگری در داخل و خارج از کشور شود.
ساعی پلیس می شود
این که هادی ساعی را در قاب تلویزیون یا پرده نقره ای ببینیم، جدا جالب توجه است چون جامعه از او تصویر ورزشکاری بسیار عبوس را دارد که معمولا نمی خندد و خیلی هم رسانه ای نیست اما برخلاف تصور اولیه، پرافتخارترین ورزشکار ایرانی در المپیک رابطه بسیار محترمانه ای با رسانه ها داشت و وقتی به او پیشنهاد بازیگری شد با آغوش باز آن را پذیرفت.
ساعی در نقش یک پلیس و همچنین نقش یک تاور نیروی دریایی ارتش ظاهر شد اما تا امروز هیچ کدام از نقش هایی که ایفا کرده به معرض نمایش عمومی درنیامده است.
حالا که بحث ورزشکاران رزمی مطرح شد بد نیست یادی هم از مرحوم فریدون مالکی بکنیم که در فیلم «پرواز از اردوگاه» نقش آفرینی کرده بود. کونگ فوکار حرفه ای که خیلی زود از جمع ما پر کشید.
جمشیدی و انصاریان؛ موفق یا ماندگار
در پایان مطلب باید به این نکته اشاره کنیم که علی القاعده باید پژمان جمشیدی را موفق ترین فوتبالیست هنرپیشه ایران یاد کرد. او با سریال پژمان خودش را مطرح کرد و کارش آنقدر سروصدا داشت که حتی پرویز پرستویی نیز به تمجید از کار این بازیکن اسبق پرسپولیس پرداخت. جمشیدی پس از آن کار در چند تله فیلم و حتی یک تئاتر هم بازی کرد تا قشنگ خودش را به عنوان یک بازیگر جا بیندازد.
از سوی دیگر علی انصاریان هم به رغم همه انتقاداتی که به او شد، در عرصه هنر ماندگار شد و حالا علاوه بر بازی در چند فیلم و سریال، به عنوان تهیه کننده تله فیلم ها هم عرضه اندام می کند. انصاریان سابقه بازی در فیلم «پاداش سکوت» را هم دارد که در زمان خودش خیلی مورد توجه قرار گرفت.
در نهایت اما باید پذیرفت که بهتر است افراد مشهور فقط در حیطه تخصصی خودشان فعالیت کنند چون هر کسی را بهر کاری ساخته اند.
ورزشکاران و هنرپیشه ها به حکم مشهور بودن حق ندارند کارهایی را بکنند که برای مردمان عادی، اتفاقاتی کاملا عادی محسوب می شود. آنها باید مراقب اطراف خودشان باشند چون حتی کوچکترین مسائل زندگی خانوادگی شان هم می تواند به بزرگترین جنجال های رسانه ای بدل شود. البته کسانی که در این وادی قدم می گذارند باید مراقب این اتفاقات هم باشند چون جزو ذات شهرت محسوب می شود.
ورزش و هنر علاوه بر مشترکاتی که برشمردیم، افرادی هم دارند که در هر دو عرصه مشترک هستند. از ورزشکارانی که سراغ پرده نقره ای سینما رفتند تا هنرمندانی که بدشان نمی آیداطراف ورزش و به ویژه فوتبال نیز سر و گوشی آب بدهند.
حالا بد نیست سراغی از هنرمندان ورزشکار و ورزشکاران هنرمند در ایران و جهان بگیریم تا ببینیم این افراد با اتکا به کدام نقاط مشترک وارد هر دو عرصه شدند و سرانجام کارشان به کجا رسید.
نایب قهرمانی که با سینما مشهور شد
بدون شک نام «بود اسپنسر» برای سینمادوستان و به ویژه علاقمندان به فیلم های کمدی کاملا آشناست. چهره ای که در ایران هم بسیار شناخته شده است اما به احتمال زیاد اغلب طرفداران او نمی دانستند که اسپنسر اساسا یک ورزشکار بوده و از آن وادی وارد هنر شده است.
اسپنسر قبل از ورود به عرصه هنر، یک ورزشکار حرفه ای بود. او در مسابقات شنای المپیک ۱۹۵۶ ملبورن عنوان نایب قهرمانی را مال خود کرد اما این روزها غیر از خودش و اقوام نزدیکش کسی نمی داند که روزگاری مدال آور المپیک بوده است.
البته یکی از عوارض حضور در سینما برای این چهره،اضافه وزن زیادش بوده است. هر چند که همین مسئله در کمیک شدن و جذاب تر شدن چهره کمک زیادی به او کرد. در صحنه هایی از فیلم «پاکنده در هنگ کنگ» شنا کردن اسپنسر را می بینیم و به وضوح مشخص است که در این عرصه چقدر حرفه ای عمل می کند.
قهرمان افسانه ای
در دهه هفتاد میلادی آمریکایی ها که در اوج تقابل با شوروی بودند یکی از خاکریزهای خود در جنگ سرد را به سینما اختصاص دادند و هالیوود ماموریت یافت تا با قهرمان سازی به سبک غربی علاوه بر سینماهای اروپا و آمریکا، در خاورمیانه و حتی کشورهایی که رابطه گرمی با اتحاد جماهیر شوروی داشتند هم نفوذ کند.
در این میان طرحی که یک بازیگر درجه دوم به نام «سیلوستر استالونه» برای ساختن یک فیلم متوسط کم خرج داده بود از سوی عوامل خاص در هالیوود، قابلیت بدل شدن به یک فیلم بسیار مشهور را پیدا کرد و مذاکرات با این بازیگر شروع شد.
استالونه که خودش علاوه بر بازیگری، بوکس هم کار می کرد، پس از مذاکرات به شرطی حاضر به فروش فیلمنامه شد که خودش بازیگر نقش اول و کارگردان آن باشد. هالیوودی ها با این امید که اگر کار بگیرد، می توانند امتیازش را از او بخرند، موافقت کردند. به این ترتیب بودجه کلان برای ساختن فیلم «راکی» تامین شد و کار آغاز شد.
راکی در اصطلاح لقب یک بوکسور آماتور بود که از او با عنوان «کره اسب ایتالیایی » یاد می شد. او در قالب شعاری که آمریکایی ها پس از پایان جنگ جهانی برای جذب سرمایه مطرح کرده بودند (آمریکا، سرزمین فرصت های طلایی) به طور تصادفی شانس مبارزه با یک بوکسور بسیار بزرگ به نام «آپولو کریت» را پیدا می کند و با پیروزی بر او خالق شگفتی می شود.
راکی آنقدر در اکران موفق شد که حتی خود هالیوودی ها را هم متعجب کرد. قرارداد استالونه تمدید شد و زمینه برای قسمت دوم آن فراهم گردید. خود استالونه هم ماند و با آن سری فیلم ها به اوج شهرت رسید. استالونه سناریوها را تنظیم کرد و تبلیغات وسیع هالیوود هم این فیلم را به شهرت جهانی رساند. البته سیاست هم از یک جایی وارد عمل شد و در نهایت فیلمنامه، راکی را برای مبارزه با یک بوکسور روس به اتحاد جماهیر شوروی کشاند و این دقیقا همان چیزی بود که هالیوود می خواست. بوکسور آمریکایی از سد حریف روسی گذشت و این یعنی یک تبلیغ وسیعی برای آنجا که آمریکایی ها می خواستند.
شهرت راکی آنقدر زیاد شد که بعضی از کشورهای بلوک شرق نمایش آن در سینماها و فروش نوار VHS آن را به طور کلی ممنوع کرده بودند. سیلوستر استالونه علاوه بر ساختن ۵ قسمت از سری فیلم های راکی، چهار فیلم هم به نام «رمبو» بازی کرد.
رمبو هم اگرچه ابتدا با سیاست استفاده از سیاست های حاکم بر جامعه آمریکا شروع شد (رمبو ۱ که در واقع نام اصلی آن «اولین خون» است) اما پس از آن دقیقا در راستای اهداف جنگ سرد پیش رفت و حتی پای درگیری های کماندوهای آمریکایی و روسی در افغانستان را هم به میان کشید. البته رمبو هرگز نتوانست محبوبیتی همتراز با راکی کسب کند و هنوز هم خیلی ها سیلوستر استالونه را با نام «راکی» می شناسند.
مرد شکست ناپذیر!
آمریکایی ها در روند استفاده از ورزشکاران در سینما خیلی وسواس به خرج می دهند و معتقدند کسی باید انتخاب شود که ارزش سرمایه گذاری را حداقل برای یک مقطع ۱۰ ساله داشته باشد. آنها در اواخر دهه هفتاد برای این که خودشان را قدرت برتر نشان بدهند، مرتب در پس خلق قهرمان و تقابل آنها با ضد قهرمان هایی بودند که اغلب از خارج آمریکا می آمدند.
بعضا گاهی اوقات حتی این مسئله به نقش های فررازمینی هم کشیده می شد و اتفاقا یکی از مهمترین ایفاگران چنین نقش هایی از دل جامعه ورزش بیرون آمد. برای آنهایی که فیلم هایی اکشن و تخیلی را دوست دارند، بدون شک نام «آرنولد شوارتزنگر» کاملا آشناست. ورزشکاری اتریشی تبار که بزرگ شده آمریکا است و در رشته بدنسازی تا حدی پیشرفت کرد که حتی به رقابت های مستر المپیا راه یافت.
آرنولد پس از این که در جامعه ورزش اسم و رسمی بر هم زد، در تیررس سینماگران قرار گرفت و پس از بازی در چند فیلم از جمله «کنان»، وارد پروژه ای به نام «غارتگر» شد؛ فیلمی که او را چهره ای فرازمینی نشان می داد که از کره ای دیگر برای کمک به یک پسربچه و مادرش آمده بود تا آنها را از گزند حملات عده ای که نقشه قتل شان را کشیده بودند نجات دهد.
او همچنین در فیلم های جنگی مربوط به ویتنام و افغانستان هم بازی کرد و آنقدر مشهور و ثروتمند شد که سومین چالش شهرت در زندگی اش را نیز تجربه کرد و وارد عرصه سیاست شد.
آرنولد به مقام فرمانداری کالیفرنیا رسید و طی ماه های اخیر حتی در مورد توافق ایران با ۱+۵ هم مصاحبه کرده است. او چند روز قبل پس از فوت بیت الله عباسپور برای خانواده این قهرمان ارزنده ایرانی هم پیام تسلیت فرستاد. آرنولد در اوایل سال ۲۰۰۴ میلادی نیز حسین رضازاده را برای شرکت در مسابقات قوی ترین مرد جهان به آمریکا دعوت کرده بود.
البته در عرصه فیلم های رزمی باید یادی از ورزشکار فقید «بروس لی» هم بکنیم که هنوز خاطره فیلم هایش و تلاش گروهی از نوجوانان دهه شصت ایرانی برای این که ادای کارهایش را دربیاورند به یادگار مانده است. بروس لی به دلیل تورم رگ های مغزی و مننژیت فوت کرد اما تا سالیان سال در مورد دلیل مرگ او شایعات بسیاری بر سر زبان ها بود.
همچنین نمی توان از کنار نام «ژان کلود ون دام» هم گذشت. ورزشکار رزمی کاری که با سری فیلم های «رینگ خونین» در ایران (و به طور کلی در جهان) به شهرت رسید. او در ایران با نام «فرانکی» مشهور شده است. در واقع قرار بود فرانکی، رمبوی ثانی شود اما نشد!
فرار به سوی شهرت
اما بدون هیچ شک و تردیدی، فیلمی که توانست گروهی از بازیگران و ورزشکاران بزرگ را کنار هم جمع کند و بسیار هم سروصدا کند، «فرار به سوی پیروزی» بود؛ فیلمی که نه تنها سیلسوتر استالونه را داشت، بلکه فوق ستاره هایی چون پله، بابی مور و آسوالدو آردیلس را هم در اختیار داشت.
داستان گروهی از اسرای جنگی متفقین در اردوگاه آلمان نازی که برای برگزاری دیداری دوستانه مقابل تیم ملی آلمان در پاریس تحت اشغال نازی ها دور هم جمع می شوند و بین دو نیمه ترتیب فرارشان داده می شود اما ترجیح می دهند به جای فرار، بمانند و آلمان ها را مغلوب کنند.
حضور استالونه در قامت یک سنگربان، حرکات رویایی بابی مور و قیچی برگردان رویایی پله از صحنه های فراموش نشدنی این فیلم است. این فیلم بزرگانی چون مور، پله و آردیلس را با هم داشت؛مردانی که هر کدام سابقه فتح جام جهانی را هم در کارنامه شان دارند. این فیلم نقطه عطفی در استفاده از ورزشکاران در سینما بود و چند بار هم در دهه شصت در ایران اکران شد که اتفاقا بسیار هم موفقیت آمیز بود. پس از آن فیلم، پله حضور بسیار پررنگ تری در تبلیغات تلویزیونی پیدا کرد.
فرار به سوی پیروزی هنوز هم به زعم گروه یاز کارشناسان بهترین فیلم ورزشی تاریخ سینما محسوب می شود. (حداقل از نظر گیشه)
البته در رابطه با جنگ جهانی دوم و ورزش، فیلم زیبایی به نام «المپیاد در بازداشتگاه» هم ساخته شد که عزم اسرای متفقین را برای راه اندازی المپیک در اردوگاه های آلمان نازی نشان می داد. فیلمی که در عین برخورداری از صحنه های تلخ، پایانی شیرین داشت و مورد توجه منتقدان هم واقع شد.
ستاره های بداخلاق
برای فوتبالدوستان دهه نود، اریک کانتونا مصداق کامل یک فوتبالیست تمام عیار به لحاظ فنی و البته بسیار بداخلاق محسوب می شد. او که گل سرسبد منچستریونایتد به حساب می آمد بارها در زمین و بیرون زمین دعوا کرده بود و حتی یک بار در جریان مسابقه منچستریونایتد - کریستال پالاس کارش با کتک کاری با یک طرفدار کشیده شد.
کانتونا اواخر دهه نود میلادی وقتی فهمید بدون شک امه ژاکه بر روی حضور او در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه حساب باز نمی کند، تصمیم به خداحافظی از میادین گرفت و سراغ اولویت بعدی زندگی اش رفت. کانتونا در عرصه فوتبال ساحلی فعال بود اما ناگهان سراغ سینما رفت و برخلاف تصور همگان در این عرصه بسیار هم موفق شد.
کانتونا در بدو ورود به سینما از نظر خیلی ها صرفا یک سوژه تبلیغاتی محسوب می شد. آنقدر در این عرصه موفق ظاهر شد که حتی پایش به سینمای معناگرا هم کشیده شد و چند بار مورد تحسین منتقدان سینمایی قرار گرفت. حتی یک بار سال گذشته مجله معتبر «کایه دو سینما»هم مطلب مفصلی در مورد ستاره بداخلاق منچستریونایتد و حضورش بر روی پرده نقره ای نوشت. حالا اریک بزرگ حتی برای شرکت در جشنواره های بزرگ سینمایی هم دعوت می شود؛ حال آن که فیفا معمولا یادی از او نمی کند! گویی خود کانتونا هم به نوعی در نقش هایش حل شده است!
فیلم تبلیغاتی
رقابت بارسلونا و رئال مادرید فقط در زمین فوتبال خلاصه نمی شود. از تقابل همه جانبه در عرصه های تبلیغاتی گرفته تا حرکات انسان دوستانه و حتی انتخابات سیاسی. بعد از این که هواپیمایی امارات با رئال قرارداد بست، قطر ایرویز هم که در منطقه خلیج فارس رقابت بسیار جدی را با این ایرلاین دارد، بر روی پیراهن بارسلونا نقش بست. داستان های سیاسی دولت اسپانیا و کاتالان ها هم که به قوت خودش باقی است اما نکته جالب آن که این رقابت حالا به عرصه سینما هم کشیده شده است.
چند سال قبل پس از اینکه باشگاه بارسلونا برای ساخته شدن یک فیلم مستند از این تیم وارد عرصه شد، رئالی ها هم برای دور نماندن از این رقابت کار دیگری کردند و با خرج هزینه ای قابل توجه سفارش ساخته شدن یک فیلم سینمایی را دادند. حکایت پسر جوانی که رویایش رسیدن به پیراهن رئال مادرید و بازی در کنار بزرگانی همچون زیدان و بکام است و سرانجام هم به این رویا جامه عمل می پوشاند. این فیلم از تلویزیون ایران هم پخش شده است.
قسمت هایی از فیلم مذکور در ورزشگاه سانتیاگوبرنابئو تصویربرداری شد و چند بازیکن معروف رئال از جمله زیدان هم لحظاتی در آن به ایفای نقش پرداختند. در واقع آنها ایفاگر نقش خودشان بودند. البته فیلم فوق هرگز در حد فرار به سوی پیروزی مشهور و محبوب نشد.
سوپر سامی
در کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس هم فوتبالیست بازیگر داشته ایم. در سال ۱۹۸۸ تلویزیون عربستان سریالی پخش کرد که در آن کاراکتری به نام «سوپر سامی» حضور داشت؛نقشی نه چندان کلیدی که یک جوان فوتبالیست بازیگر آن بود. این جوان چند سال بعد بسیار مشهور شد و به یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال عربستان و قاره آسیا بدل شد.
بدون شک آنهایی که فوتبال آسیا را به طور جدی دنبال می کنند نام «سامی الجابر»را شنیده اند و می دانند که رسانه های عربستانی به او لقب سوپر سامی داده اند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید بازیگر نقش سوپر سامی در سال ۱۹۸۸ همین سامی الجابر بوده است! البته الان دیگر کسی سامی الجابر را به خاطر آن سریال به یاد نمی آورد و این چهره ماندگار فوتبال آسیا که سابقه حضور در چهار جام جهانی را هم دارد، یکی از مدیران ارشد باشگاه الهلال محسوب می شود.
سامی الجابر هر از چند گاهی در شبکه های تلویزیونی به عنوان مفسر هم ظاهر می شود. او در فوتبال نیز اگر لقب سوپر سامی را یدک کشید به خاطر بازی های خوبش بود نه صرفا به دلیل نقشی که در آن سریال بازی کرد.
ماجراهای وطنی
کشتی گیران، طلایه داران بازیگری
استفاده از ورزشکاران در سینما و تلویزیون فقط مختص خارجی ها نبوده و در کشور خودمان هم قدمتی بالغ بر ۵۰ سال دارد. از همان زمانی که سینما در کشورمان به عنوان یک تفریح پولساز مطرح شد، عده ای دنبال آن بودند تا چهره های سرشناس و محبوب را وارد آن کنند. در این میان ناصر ملک مطیعی به مراتب بهتر از بقیه به هدف زد و نایب قهرمان جهان را از روی تشک کشتی بر روی پرده نقره ای آورد.
مرحوم محمد علی فردین که صاحب مدال نقره کشتی آزاد قهرمانی جهان بود توسط ناصر ملک مطیعی که اتفاقا خود او هم در مقاطعی فوتبال و کشتی را به صورت جدی دنبال می کرد، به تهیه کنندگان معرفی شد اما بدون شک در آن مقطع خود او هم تصور نمی کرد که فردین به یکی از ستاره های بزرگ سینمای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بدل شود.
الان خیلی ها مرحوم فردین را می شناسند اما بدون شک تعداد کسانی که می دانند او نایب قهرمان جهان بود به مراتب کمتر از افرادی است که او را به عنوان یک بازیگر می شناسند. اگرچه فردین طلایه دار حضور در سینمای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود اما غیر از هم چند کشتی گیر بوده اند که حضور در سینمای قبل و بعد از پیروزی انقلاب را تجربه کرده اند. برای مثال امامعلی حبیبی قهرمان جهان و المپیک پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بازیگر سینما شد و مرحوم حبیب الله بلور سرمربی تیم ملی کشتی آزاد در دهه های سی و چهل وارد سینما شد. البته نوع فیلم هایی که آن مرحوم بازی کرد، انتقادات زیادی را هم در پی داشت.
از سوی دیگر علیرضا لرستانی نیز در دهه هفتاد ایفاگر نقشی در فیلم «دمرل» شد اما این تجربه برای قهرمان کشتی آزاد و فرنگی آسیا موفقیت آمیز نبود. به این نفرات باید علیرضا حیدری را هم اضافه کرد که چندی قبل برای بازی در یک فیلم مشترک ایرانی-باوکراینی راهی کی یف شده بود. البته در این رابطه هم عده ای معتقدند حضور کشتی گیران و به ویژه چهره ای همچون علیرضا حیدری در عرصه سینما می تواند ریسک بسیار بالایی داشته باشد و شاید به اعتبار بسیار زیادی که در عرصه کشتی ایران و جهان دارد، خدشه وارد کند.
آقای مشتاق
یکی از محبوب ترین سریال های ایرانی طی ۶ سال اخیر بدون شک مجموعه پایتخت بوده است. در این میان «پایتخت ۳» از نظر اغلب مخاطبان بهترین پایتختی بود که روی آنتن رفته است. اتفاقا سوژه آن پایتخت کاملا ورزشی بود و یک چهره نام آشنای ورزشی هم در ان به خوبی نقش آفرینی کرد. آنهایی که کشتی را به طور جدی دنبال می کنند بدون شک «بهرام مشتاقی» را می شناسند. قهرمان بازی های آسیایی ۱۹۷۴ تهران در کشتی فرنگی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی او را در سمت هایی چون مربی، سرپرست و عضو شورای کمیته فنی هم دیده بودیم اما دیدن او در هیبت سرمربی تیم ملی کشتی آزاد پیشکسوتان آن هم در سریال واقعا جالب بود.
مشتاقی که در آن مجموعه توسط نقی معمولی با عبارت «آقای مشتاق»صدا زده می شد، انصافا خوب نقش آفرینی کرد و هیچ بعید نیست اگر پایتخت ۵ هم ساخته شود، سراغی دوباره از او گرفته شود. البته پس از آن مجموعه دیگر مشتاقی را در فیلم یا سریالی ندیده ایم اما همان جا نشان داد که در این عرصه هم حرف های زیادی برای گفتن دارد. جالب اینکه آقای مشتاق سریال پایتخت در جامعه به مراتب بیشتر از بهرام مشتاقی بازیگر شناخته شده است!
یادی از فوتبالیست های فقید هنرپیشه
قبل از اینکه وارد بحث حضور ورزشکاران در سینما و تلویزیون بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شویم، بد نیست یادی هم از دو عزیزی بکنیم که قبل از پیروزی انقلاب هر دو عرصه را تجربه کردند اما متاسفانه حالا دیگر در جمع ما نیستند.
عزیز اصلی و مهراب شاهرخی در زمره فوتبالیست های بزرگ ما بودند که قبل از پیروزی انقلاب وارد سینما شدند و چند فیلم بازی کردند. در این میان مرحوم شاهرخی بیشتر مورد توجه قرار گرفت. عمو سهراب بعد از پیروزی انقلاباسلامی برای مقطعی سرمربی پرسپولیس هم شد اما اتفاقاتی افتاد که ...
شاهرخی بهمن ماه سال ۱۳۷۱ جان به جان آفرین تسلیم کرد. عزیز اصلی هم برای زندگی راهی آلمان شد و چند ماه قبل چشم از جهان فرو بست. البته پس از پیروزی انقلاب هم مجید سبزی عزیز را داشتیم که در سریال به سوی افتخار هنرنمایی کرد اما زمستان سال ۱۳۸۴ از میان ما رفت و به دیار باقی پیوست. روح شان شاد و یادشان گرامی.
تجربه ناموفق پروین
بی هیچ شک و تردیدی ناموفق ترین چهره فوتبالی در عرصه سینما را باید علی پروین دانست. البته تعداد قابل ملاحظه ای از فوتبالی ها وارد حوزه سینما و تلویزیون شدند اما هیچ کدام اعتبار و افتخارات پروین را نداشتند. به همین خاطر کاملا بدیهی بود که اگر علی آقا وارد سینما شود، فیلمی که بازی می کند باید در حد نام و نشان او باشد اما این اتفاق حداقل در عرصه گیشه رخ نداد.
در پاییز سال ۱۳۸۰ هنگامی که تب حضور در پیکارهای انتخابی جام جهانی ۲۰۰۲ جامعه را فرا گرفته بود، فیلمی به نام «فوتبالیست ها» در سینماها اکران شد. فیلم داستان پسری را روایت می کرد که شرایط مالی خوبی ندارد اما استعداد شگرفی در فوتبال دارد. او توسط تیمی که زیر نظر بهزیستی و ارگان های خیریه حمایت می شود، وارد یک تیم نوجوانان می شود و اتفاقاتی در آن رخ می دهد که ...
علی پروین، حمید استیلی، هاشم حیدری و محمد برزگر از جمله حاضران در این فیلم بودند. البته پروین بعدا از حضور در این فیلم به شدت ابراز ناراحتی کرده و مدعی شد «فوتبالیست ها» هیچ بهره مالی برایش نداشته و صرفا برای کمک به بهزیستی و انجام کار خیر در آن بازی کرده است.
البته باید این حقیقت را هم پذیرفت که مردانی چون غلامرضا فتح آبادی هم در سریال به سوی افتخار که سال ۱۳۷۶ از شبکه سه پخش شد، چندان موفق نبودند چون اساسا آن سریال آنطور که باید موفقیت آمیز نبود. همچنین باید از حمید درخشان، بهروز رهبری فرد، خداداد عزیزی،علی موسوی، حسین ماهینی، محمد محمدی و ... در زمره فوتبالیست هایی نام برد که تجربه تصویر داشته اند اما این تجربه برایشان اصلا موفقیت آمیز نبوده؛ به ویژه در مورد درخشان و رهبری فرد که سیل انتقادات را برایشان به ارمغان آورد. همچنین باید به این حقیقت هم اذعان کرد که عملکرد کریم باقری و آرش برهانی نیز در این عرصه موفقیت آمیز نبوده است.
دعوای عابدزاده
احمدرضا عابدزاده نیز در اواخر دهه هفتاد وارد عرصه بازیگری شد اما این تجربه برایش به قیمت تقابل و جنجال تمام شد. فیلم عابدزاده زمستان سال ۱۳۸۱ روی پرده رفت اما اخبار بسیاری در مورد اختلاف او با تهیه کننده بر سر زبان ها افتاد و حتی رسانه ای هم شد. عابدزاده پس از آن ماجرا دیگر سراغ بازیگری نرفت و ترجیح داد وارد عرصه مربیگری در داخل و خارج از کشور شود.
ساعی پلیس می شود
این که هادی ساعی را در قاب تلویزیون یا پرده نقره ای ببینیم، جدا جالب توجه است چون جامعه از او تصویر ورزشکاری بسیار عبوس را دارد که معمولا نمی خندد و خیلی هم رسانه ای نیست اما برخلاف تصور اولیه، پرافتخارترین ورزشکار ایرانی در المپیک رابطه بسیار محترمانه ای با رسانه ها داشت و وقتی به او پیشنهاد بازیگری شد با آغوش باز آن را پذیرفت.
ساعی در نقش یک پلیس و همچنین نقش یک تاور نیروی دریایی ارتش ظاهر شد اما تا امروز هیچ کدام از نقش هایی که ایفا کرده به معرض نمایش عمومی درنیامده است.
حالا که بحث ورزشکاران رزمی مطرح شد بد نیست یادی هم از مرحوم فریدون مالکی بکنیم که در فیلم «پرواز از اردوگاه» نقش آفرینی کرده بود. کونگ فوکار حرفه ای که خیلی زود از جمع ما پر کشید.
جمشیدی و انصاریان؛ موفق یا ماندگار
در پایان مطلب باید به این نکته اشاره کنیم که علی القاعده باید پژمان جمشیدی را موفق ترین فوتبالیست هنرپیشه ایران یاد کرد. او با سریال پژمان خودش را مطرح کرد و کارش آنقدر سروصدا داشت که حتی پرویز پرستویی نیز به تمجید از کار این بازیکن اسبق پرسپولیس پرداخت. جمشیدی پس از آن کار در چند تله فیلم و حتی یک تئاتر هم بازی کرد تا قشنگ خودش را به عنوان یک بازیگر جا بیندازد.
از سوی دیگر علی انصاریان هم به رغم همه انتقاداتی که به او شد، در عرصه هنر ماندگار شد و حالا علاوه بر بازی در چند فیلم و سریال، به عنوان تهیه کننده تله فیلم ها هم عرضه اندام می کند. انصاریان سابقه بازی در فیلم «پاداش سکوت» را هم دارد که در زمان خودش خیلی مورد توجه قرار گرفت.
در نهایت اما باید پذیرفت که بهتر است افراد مشهور فقط در حیطه تخصصی خودشان فعالیت کنند چون هر کسی را بهر کاری ساخته اند.
پ
ارسال نظر