مهدی باقربیگی، شبیه مجید دهه شصتی ها نیست
مجید لجباز و کم سن و سال دهه ۶۰ قصه های مجید، هیچ شباهتی به مهدی باقربیگی این روزها ندارد. او که در رشته مهندسی کشاورزی تحصیل کرده، در حال حاضر یکی از اعضای شورای شهر اصفهان است.
مجله دیده بان - سمیرا جعفری: مجید لجباز و کم سن و سال دهه 60 قصه های مجید، هیچ شباهتی به مهدی باقربیگی این روزها ندارد. او که در رشته مهندسی کشاورزی تحصیل کرده، در حال حاضر یکی از اعضای شورای شهر اصفهان است. البته فعالیت های اجتماعی اش هرگز او را از عالم هنر دور نکرده است و گهگاهی بازی در آثار مختلف را هم بر عهده می گیرد. با مهدی باقربیگی درباره دنیای کودکانه اش گفتگویی کردیم.
می خواستم خدمتی به مردم شهرم بکنم
حدود ۲۲ سال است که از قصه های مجید می گذرد. نمی توانید تصور کنید در این سال ها مردم خوب اصفهان و حتی همه مردم در ایران چقدر به من لطف داشته اند و خدا را شکر هنوز هم دارند. همیشه هم برایم سوال بوده است که چرا برای من اینطور است و فکر می کنم فقط لطف خدا بوده است.
به همین دلیل دوست داشتم در ازای این همه لطف، خدمتی به مردم شهرم بکنم. سال ها بود که در شهرداری کار می کردم و به کارش آشنا بودم، به همین دلیل تصمیم گرفتم از این طریق خدمتی به مردم شهر اصفهان کنم. زمانی هم که کاندیدا شدم، فقط به این نیت بود که خودم را تست بزنم تا ببینم چقدر می توانم از عهده انتخابات بربیایم.
ژاکت فراموش نشدنی
یکی از اتفاقات جالب دوران کودکی ام به نوروز برمی گردد. آن زمان دو ماه قبل از عید لباس را می خریدیم و دل مان نمی آمد دست به آن بزنیم و این دو ماه را در انتظار روزی بودیم که با این لباس نو سر سفره هفت سین بنشینیم.
یکی از لباس هایی هم که خیلی دوستش داشتم، ژاکتی بود که زن دایی ام برایم بافته بود. وقتی می پوشیدم فکر می کردم خیلی خوش تیپ شدم و وقتی توی کوچه راه می رفتم همه به ژاکت من نگاه می کنند و آنقدر هم از این اتفاق ذوق زده و خوشحال بودم که اولین جایی که عیددیدنی رفتم، منزل دایی ام بود. (می خندد)
بچه دانایی نبودم
چرا دروغ بگویم؛ بچه دانایی نبودم ولی همیشه لطف خدا شامل حالم بود و همیشه از همان زمان که مجید را بازی می کردم با خودم می گفتم؛ نباید به بازیگری دل خوش کنم. باید به این کار به عنوان یک هنر و یک علاقه نگاه کنم و هر وقت ذهنم از کارهای روزمره خسته شد؛ از این کار به عنوان روشی برای تمدد اعصاب و پرورش روح و ذهن استفاده کنم. بعد از آن هم خلی زود از دنیای بازیگری و معروف شدن بیرون آمدم و به زندگی معمولی ام چسبیدم.
نمی خواستم علاقه و اعتماد مردم را خدشه دار کنم
شیوه تربیتی در دوران کودکی ام تاثیر زیادی در مسئولیت پذیری من داشت. به خصوص پدرم که فکر می کنم به اندازه یک استاد در این امر تاثیرگذار بود. هنوز هم با اینکه بیشتر از پدرم در جامعه بوده ام و تجربه های جدیدی داشته ام ولی در نهایت آموزه های پدرم در گذشته و حال مسیر را برایم روشن تر و هموارتر می کند و در نهایت پاکی و صداقت پدرم روحیه مرا برای انجام وظایفم دو چندان می کند.
فکر می کنم حضورم در سریال مجید هم توانست تا اندازه ای حس مسئولیت پذیری ام را تقویت کند. زمانی که به چهره ای آشنا بین مردم تبدیل شدم، خیلی ها به من ابراز محبت کردند و دوستم داشتند. به همین دلیل دلم نمی خواست این علاقه و حتی اعتماد را خدشه دار کنم و سعی کردم وظایفم را در این مسئولیتی که برگزیده ام به بهترین شکل انجام دهم و خدا را شکر در انتخابات هم مردم به من لطف داشته اند و با کمترین امکانات و تبلیغات توانستم آرای زیادی را کسب کنم.
نمی گذارم فرزندم میراث دار خرافات شود
پسرم آرش چهار سالش است و متولد فروردین هم هست. دوست دارم پسرم هم مانند کودکی خودم بسیاری از سنت های ایرانی را تجربه کند؛ به همین دلیل تمام تلاشم را می کنم این سنت ها را در خانواده حفظ کنم به خصوص احترام گذاشتن به بزرگترها که در زمان ما بسیار به آن اهمیت داده می شد ولی الان تا حدودی کمرنگ شده است.
همچنین کمک کردن به تنگدستان که فکر می کنم از سنت های حسنه ای است که نباید نخ نما شود ولی هیچ وقت اجازه نمی دهم فرزندم میراث دار سنت های خرافی شود.
ویتامینه مدیریتی ام بالا است
معتقدم متولدین دی ماه، ویتامین مدیریتی شان بالاتر از دیگران است. خاطرم هست در دوران مدرسه، بچه هایی که زورشان از من بیشتر بود یا کسانی که زرنگ تر و درس خوان تر بودند همه از من حرف شنوی داشتند و به نوعی رییس شان بودم. در مقابل کارهایی که به من سپرده شده بود خیلی وظیفه شناس بودم و فکر می کنم وظیفه ای که الان در شورای شهر اصفهان برعهده گرفتم برگرفته از همان وظیفه شناسی دوران کودکی و نوجوانی ام است.
۷۰ صفحه تکلیف را پیچاندم
یکی از خاطرات بد دوران کودکی، پیک شادی دوران مدرسه بود. واقعا از سیستم آموزشی آن موقع تعجب می کنم. خاطرم هست یک سال معلم مان برای تعطیلات نوروز ۷۰ صفحه تکلیف عید به ما داد. حداقل روزی سه یا چهار ساعت باید وقت می گذاشتیم تا این ۷۰ صفحه را تمام کنیم. برای همین تمام بچه ها از همان ابتدا به دنبال راهی برای تقلب بودند.
من هم آن سال، دفتر مشق باطله ای داشتم و همان را به عنوان تکلیف نوروزی تحویل دادم. مبرمان هم تند و تند خط زد، بدون اینکه متوجه شود تکراری هستند. بعدش خوشحال شدم که وقتم را هدر ندادم برای نوشتن ۷۰ صفحه (می خندد) ولی جای تاسف داشت که این تکالیف به جای اینکه وجه آموزشی داشته باشد، خطا کردن را به بچه ها یاد می داد.
نوجوانی ام بعد از مجید تمام شد
بعد از قصه های مجید، نوجوانی من در اصل توام شد چون دیگر نمی توانستم مانند یک نوجوان برخورد کنم. باید خیلی بزرگتر از خودم عمل می کردم یا حرف هایم سنجیده تر و عاقلانه تر بود. نمی دانم برای چه باید اینطور باشد ولی حس می کردم نمی توانم همزمان نوجوانی باشم در رفتار و اعمالم هم ملاحظه کار باشم. به همین دلیل است که می گویم نوجوانی ام بعد از مجید به پایان رسید.
در صورتی که همیشه در دوران کودکی آرزو می کردم هر چه زودتر بزرگ شوم و بدانم چه کاره می شوم و چه چیزی در انتظارم است. حالا می فهمم که آن دوران تکرار نشدنی است و نباید آنقدر برای بزرگ شدن عجله می کردم. (می خند)
زاینده رودی که دیگر مانند گذشته نیست
در ایام نوروز اصفهان طراوتش دو چندان می شود. خاطرم هست در کودکی بهترین زمان برای تفریح کنار زاینده رود پر آب، ایام نوروز بود. واقعا روزهای لذتبخشی را داشتیم و فکر نمی کنم دوران کودکی برای کودکان مان تکرار شدنی باشد. زاینده رودی که الان دیگر طراوت آن سال ها را ندارد. هر چند که بعد از سفر ریاست محترم جمهور وضعیت بهتر از قبل شده است.
چاق و لاغر را دوست نداشتم
یکی از برنامه هایی که در دوران بچگی خیلی دوست داشتم و در خاطرم مانده، چاق و لاغر بود. البته آن موقع دوستش نداشتم ولی الان که تماشا می کنم خوشم می آید. (می خندد) ولی خب معتقدم همان ها خیلی بهتر از انیمیشن هایی بود که الان در اختیار بچه ها قرار می گیرد. یکی دیگ راز کارتون هایی که زمان ما پخش می شد، خانوده دکتر ارنست بود؛ انیمیشنی که به شدت قوه تخیل و ماجراجویی و در نهایت ابتکار بچه ها را برمی انگیخت.
راهی جدا از دوران کودکی
نمی توانم بگویم زندگی حال حاضرم نشأت گرفته از دوران کودکی و نوجوانی ام است. حتی می توان گفت صددرصد با تفکرات و ایده های آن دورانم فرق کرده. به طور مثال، یکی از اتفاقات شیرین و مهم زندگی کودکی و نوجوانی من بازی در سریال مجید بود؛ کاری که شاید دوست داشتم ادامه بدهم ولی این اتفاق برایم به آن شکل که می خواستم نیفتاد و راه دیگری را پیش گرفتم.
نمی خواهم بگویم اگر در آن دوره بازی نمی کردم الان اتفاق خاص دیگری می افتاد و به طور مثال دکتر یا مهندس خیلی مطرح و آنچنانی بودم ولی خب می توانم بگویم فاصله زیادی با آرزوهای دوران کودکی ام دارم.
ارسال نظر