گفتگو با محمدرضا حیاتی؛ از صداوسیما تا «من و تو»! (۲)
او از نسل مجریان بدون لایک است. از نسلی که پدرهای مان و لابد پدرهای پدرهای مان هم لحظه هایی از زندگی را بدون او نمی توانند تصور کنند. لحظه هایی از اعلام خبر عملیات در جنگ، اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸، رحلت امام (ره)، و بعدها و بعدها.
هفته نامه تماشاگران امروز - سیامک رحمانی، فاطمه پاقلعه نژاد: او هم نسل خبرگویان و مجریان منقرض شده است. چهره هایی آشنا و هر روزه در هاله ای از شایعه و ابهام. بی هیچ صفحه فعالی در شبکه های اجتماعی که هر روز صبح به فالوئرهایشان صبح به خیر بگویند و هزاران لایک را پذیرا باشند.
او از نسل مجریان بدون لایک است. از نسلی که پدرهای مان و لابد پدرهای پدرهای مان هم لحظه هایی از زندگی را بدون او نمی توانند تصور کنند. لحظه هایی از اعلام خبر عملیات در جنگ، اعلام پذیرش قطعنامه 598، رحلت امام (ره)، و بعدها و بعدها.
او همیشه بوده است. محمدرضا حیاتی که با صورت سنگی اش بیشتر وجهی از جدیت و اقتدار یک نظام را نمایش می دهد تا شیرینی و مفرح بودن زندگی روی کره خاکی را. محمدرضا حیاتی، خبرگوی امروز بازنشسته و همچنان فعال رسانه ملی.
شما کار دیگری غیر از گویندگی خبر نداشته اید؟ گفتید آقای افشار یا بابان بیزینس داشتند...
- نه، من متاسفانه کار بیزینس بلد نبودم و نکردم و به همین دلیل هم خیلی از دوستان دیگر عقب هستم.
غیر از صداوسیما کار دیگری نداشته اید؟
- من ده دوازده سال کار تبلیغات می کردم.
چرا کنار گذاشتید؟ شما روی فیلم های تبلیغاتی نریشن می گفتید و ...
- بله هم می نوشتم و هم خودم می گفتم و در ساخت و بازاریابی و ... هم فعال بودم.
چرا آن را کنار گذاشتید؟
- یک مقدار دیدم فضای آنجا با روحیاتم سازگار نیست.
اجرا چطور؟
- بله، به عنوان مجری مراسم های مختلفی رفته ام.
برای انتخاب نوع مراسم سختگیر هستید؟
- من خیلی سختگیر نیستم، منتها هم به خاطر شرایط سازمان و هم اینکه دیدگاه و نظریه ای که برگزارکننده های همایش نسبت به من دارند، برای مراسم های خیلی رسمی و در سطح بالا با من تماس می گیرند و مثلا یک همایش سینمایی یا اقتصادی را با من تماس نمی گیرند چون فکر می کنند به کلاس من نمی خورد یا من قبول نمی کنم.
در صورتی که خودتان دوست دارید؟
- بله، خب حرفه ام است و می توانم در زمینه های مختلف اجرا داشته باشم.
به خصوص گفتید به سینما علاقه دارید.
- بله، علاقه دارم و پیگیر هم هستم.
در این حد که بدانید در سینما چه اتفاقی می افتد و عوامل را بشناسید پیگیر هستید؟
- بله، پیگیر هستم.
سینما هم می روید؟
- نه، متاسفانه مدت هاست سینما نرفته ام.
چرا؟
- بیشتر به خاطر موقعیت کاری سال هاست که نرفته ام اما اگر فیلم خوبی باشد از طریق سی دی می بینم.
فیلم های خارجی چطور؟
- آن هم اگر چیز خیلی شاخصی باشد می بینم.
چه کسی اینها را به شما معرفی می کند؟
- بالاخره از خواندن نشریات و مجلات مختلف آنهار ا پیدا می کنم.
پس اهل مجلات فرهنگی سینمایی هم هستید.
- بله، مرتب می خوانم و خیلی دوست دارم.
الان چه نشریاتی را می خوانید؟
- یک زمانی مجله فیلم و نشریات سینمایی مختلف را می گرفتم و می خواندم ولی الان فرصتم کمتر شده است.
ورزش چطور؟
- بله، فوتبال جذاب است.
در چه حدی؟
- خیلی اطلاعات فوتبالی بالایی ندارم.
مثلا می دانید امروز پرسپولیس با چه تیمی بازی دارد؟
- پسرهای من هر دو پرسپولیسی هستند و چون آنها می گویند، من هم می دانم ولی خودم تنها باشم پیگیر نیستم، مگر اینکه شب قبل در خبر بگویند.
بازیکن های تیم ملی را می شناسید؟
- چند نفری را می شناسم.
ساعاتی که سر کار نیستید و مطالب سیاسی و اخبار را پیگیری نمی کنید، سرگرمی شما چیست؟ چون به نظر می رسد خیلی هم نمی توانید به سفر بروید.
- نه خیلی. اتفاقا چند روز پیش یک جایی بودم. به من گفتند بازنشسته شده ای چرا هنوز سر کار می روی؟ گفتم به این دلیل که من هیچ سرگرمی دیگری ندارم و سرگرمی ام کارم است. یعنی من روزهایی هم که خانه هستم باز تلویزیون. هم تلویزیون خودمان هم تلویزیون های خارجی... را پیگیری می کنم. بعضی ها برای اینکه کلاس بگذارند می گویند من تلویزیون نگاه نمی کنم و تلویزیون خانه همیشه خاموش است و ... ولی من برعکس هستم. از زمانی که به خانه می روم فوری تلویزیون روشن می کنم تا زمانی که بخواهم از خانه بیرون بیایم.
اینجوری که خانواده اذیت می شوند.
- نه، تلویزیون من مستقل است.
نگفتید علاقه شما چیست؟
- من شعر و ادبیات خیلی دوست دارم و از جوانی به دنبال آن بودم.
اینجوری که پیگیر باشید و بروید کتابفروشی کتاب بخرید؟
- اگر موردی پیش بیاید بله، ولی متاسفانه تهران است و هزارتا...
یک مقدار کم لطفی می کنید.
- ولی به عرصه شعر و ادبیات خیلی علاقمندم. اشعار شعرا را می خوانم و گاهی هم یک چیزهایی خودم می گویم، نه در حدی که بشود اسمش را شعر گذاشت.
هیچ وقت وسوسه شده اید همین ها را چاپ کنید؟
- به آن مرحله نرسیده گاهی یک غزلی چیزی می گویم ولی بعد با خودم می گویم پاره اش کنم این را اگر یک استاد ادبیات ببیند...
شما که بعد از این همه سال حضور در رسانه باید اعتماد به نفسش را داشته باشید.
- می ترسم بگویند این چی است گفتی؟ خجالت نمی کشی؟
با این روحیه و علاقه به ادبیات، علوم سیاسی خواند شما یک مقدار عجیب به نظر می رسد.
- خواندن علوم سیاسی برمی گردد به سال های شصت و چهار، شصت و پنج. آن زمان یک عده ای از گویندگان و اعضای تحریریه و خبر را به دانشگاه آزاد معرفی کردند که علوم سیاسی بخوانند.
برای پیشرفت شغلی و ...
- بله، به ما یک پوئنی داده بودند چون آن زمان دانشگاه آزاد آزمون داشت و ما را بدون آزمون پذیرفتند ولی خیلی ها هم به این امتیاز راغب نبودند چون آن زمان اوایل شکل گیری دانشگاه آزاد بود و می گفتند مدرکش به درد نمی خورد و خیلی ها هم همان اول رها کردند.
شما رفتید و ادامه دادید؟
- نه، من هم نیمه کاره رها کردم.
به علوم سیاسی علاقه نداشتید؟
- اتفاقا در یک مقطعی علوم سیاسی را هم دوست داشتم ولی عشقم ادبیات بوده. ادبیات فارسی و ادبیات انگلیسی را خیلی داشتم ولی گرفتاری هایی که داشتم...
علوم سیاسی را خودشان برایتان انتخاب کرده بودند؟
- نه، چند رشته بود؛ علوم سیاسی، علوم اجتماعی، ارتباطات روزنامه نگاری و بیشتر رشته هایی که در ارتباط با کار روزنامه نگاری و خبر بود.
ادبیات انگلیسی را دنبال کردید؟
- بله، تا حدودی.
یعنی الان در حدی که بتوانید خبر ترجمه کنید مسلط هستید.
- تا حدودی. من اوایل دهه ۶۰ همزمان که خبر می خواندم دبیر زبان هم بودم و دو سال دبیرستان درس دادم.
در کار به شما کمک کرد؟
- خیلی کمک می کند. نه فقط انگلیسی که هر زبانی؛ الان در کار ما که گوینده خبر فارسی هستیم ادبیات و زبان فارسی، عربی و انگلیسی مکمل کار گویندگی هستند و همیشه توصیه من این است که اینها را باید گویندگان بدانند. یعنی لااقل عربی و فارسی را حتما تا حدودی که بتوانند حرف بزنند و قاعده و دستور زبان را بدانند، آ»وزش ببینند. زبان فارسی هم باید از نظر دستوری بلد باشند. الان ۸۰ میلیون ایرانی فارسی حرف می زنند ولی چند درصد دستور زبان را می دانند؟ این است که تاکید من روی آموزش دستور زبان است. یعنی حتما دستور زبان و مکالمه عربی و انگلیسی و فارسی را یاد بگیرند.
خود شما می توانید عربی صحبت کنید؟
- تا حدودی.
می توانید بخوانید؟
- بله.
خبرها را شما برای خواندن تنظیم می کنید؟
- گاهی پیش آمده ولی معمولا گوینده فقط گوینده است.
برخلاف شبکه های خارجی که خودشان خبرها را تنظیم می کنند.
- بله، اینجا گوینده فقط گویندگی می کند ولی مثلا گاهی از نظرات گوینده های پیشکسوتی مثل ما استفاده می کنند.
پس تحریریه کلا جدا است؟
- نه جدا نیست؛ در یک مجموعه هستیم.
وظایفش را می گویم.
- بله کار گوینده گویندگی است و فقط خبرها را می خواند و اشکالاتی اگر باشد می پرسد و برطرف می کند.
یک خاطره گفته بودید که در خبر رادیو با خواندن اسم یک میهمان خارجی خندیدید و نتوانستید خودتان را کنترل کنید؛ بعد از آن هم از این موارد داشتید؟
- اسمی که خارجی باشد مخصوصا کشورهایی که زیاد از لحاظ زبانی به ما نزدیک نیستند مثل اروپای شرقی و ... طبعا در مرحله اول تلفظش را نمی دانم.
چه می کنید؟
- معمولا یا در اینترنت دنبالش می گردیم یا مثلا اگر اسپانیولی باشد از بخش اسپانیولی زبان می پرسیم چون آنها تلفظ های خاصی دارند مثل «آ» را «خ» تلفظ می کنند یا در اروپای شرقی «ی» تلفظ می شود.
آقای حیاتی چند فرزند دارید؟
- دو پسر دارم.
پسرهای شما شغل شما را ادامه ندادند؟
- نه. پسر بزرگم مثل خودم علاقه به زبان داشت و مترجم زبان است، پسر دومم هم الان ترم آخر مدیریت بازرگانی است.
شما آنها را به گویندگی تشویق نکردید؟
- نه، من نه تشویق کردم و نه چیز دیگر. به نظرم هر کس در خودش چیزی باید ببیند که سراغ یک کار برود.
شاید کار شما به نظرشان سخت بوده.
- خیلی سخت است و شاید یکی از دلایلی که نخواستند به این حیطه وارد شوند دیدن سختی های این کار بود.
شاید هم همسرتان خیلی به خاطر این کار غر می زند و ...
- شاید هم همینطور است! بالاخره یک نگاه منفی برایشان به وجود آمده.
در دو سه سال اخیر بیشتر همسر شما در محافل با شما دیده می شود، قبلا کمتر بیرون می آمدید.
- به خاطر موقعیت ویژه ای که من دارم، همسرم خیلی دوست ندارد با من بیرون بیاید. چون مثلا می خواهیم یک جا برویم آرامش داشته باشیم، یک عده می خواهند عکس بگیرند یا سلام علیک کنند، این را خیلی دوست ندارد.
ولی اخیرا بیشتر دیده می شود.
- چند باری بالاخره اجبارا ایشان را با خودم بردم.
با شغل شما مشکل کلی نداشتند؟
- بالاخره کنار آمدند. شغل من برایشان خیلی مشکل دارد ولی خب کنار آمدند و سال های سال است گذرانده اند.
هیچ وقت از شما نخواستند کارتان را عوض کنید؟
- نه، می دانند من چقدر عاشق این کار هستم.
هیچ وقت نخواستید این شیوه کلاسیک خبرخوانی را کنار بگذارید و وارد شیوه مجله های خبری شوید؟
- نه، لزوما هر گوینده ای نباید هویت و شخصیت خودش را جابجا کند. من در همین چند سال اخیر هم نسبت به گوینده ای که در دهه ۷۰ یا اوایل دهه ۸۰ خبر می خواندم، خیلی فرق کرده ام.
آن موقع رسمی تر بودید؟
- بله، خیلی خشک تر و رسمی تر بودم. الان فضا خیلی عوض شده ولی باز هم یک بخش هایی باید به همان سبک کلاسیک خودش بماند. مثلا بخش خبر ساعت ۲۱ یا ۱۴. اینها بخش های اصلی خبر هستند و همیشه به این سبک اجرا شده اند و مخاطب هم به این سبک دوستش دارد. در مجله خبری نوع خبرش، نوع اجرا و دکور و همه چیز فرق می کند.
یک زمانی هم همین خبر ۱۴ را دو نفری می خواندید و به هم پاس می دادید ولی بعد دوباره به شکل سابق برگشت. به نظر می رسد خودتان این سبک رسمی را بیشتر دوست دارید چون الان شبکه های خارجی را هم که می بینیم خیلی این شکل خبرخوانی رسمی دیده نمی شود و در آن گفتگو و ارتباط با خبرنگار و ... وجود دارد.
- در همین خبر ۱۴ یا ۲۱ هم این موارد را داریم. یک روز ممکن است دو سه مهمان داشته باشیم و با آنها نرم و راحت صحبت کنیم و مسائل مختلف گفته شود یا گفتگو و ارتباط مستقیم با خبرنگار داشته باشیم. اینها همه در تلویزیون های دنیا هست و در کشور ما هم هست.
شاید شما دیگر می گویید حیاتی را دیگر مردم به همین شکل می شناسند و این را حفظ می کنید.
- من انعطاف لازم را داشته ام و اینطور نیست که بگویم تغییر نکرده ام. اینطور نیست که شیوه ای که دهه ۶۰ تا ۷۰ اجرا می کردم، الان هم همان را اجرا کنم. طبعا نسل های مخاطب عوض می شوند و تنوع و رقابت رسانه ها بیشتر می شود و ما هم انعطاف لازم را به خرج دادیم. منتها من همیشه تاکیدم این است که اخبار ساعت ۱۴ و ۲۱ رسمی ترین بخش های خبری ما هستند و باید در عین اینکه انعطاف لازم را داشته باشند، از رسمیت و جدیت هم نیفتند و نمی شود شیوه اخبار بیست و سی را روی اخبار بیست و یک پیاده کنیم.
هر جا مخاطب خاص خودش را دارد و اینجا هم مخاطب کلاسیک خودش را هنوز دارد و آن مخاطبان اینطور دوست دارند. نمی گویم خشک و بی روح باشد و فکر هم نمی کنم الان اینطور باشد. البته غیر از خبرهایی که رسمی هستند و ما مجبوریم به همان سبک خودش بخوانیم. مثلا بیانات مقام معظم رهبری سبک و سیاق خاص خودش را دارد.
من این را کاری نمی توانم بکنم؛ چه انعطافی باید در آن بدهم؟ یا مثلا سخنرانی رییس جمهوری و دیدارهای رسمی و ... خود فرم و محتوای خبر هم ما را به سمت رسمی شدن سوق می دهد. ساختار خبر خیلی مهم است. خبر چهل چهل و پنج دقیقه ای را شما نگاه می کنید، گوینده کار خاصی نمی تواند انجام دهدت و سبک و سوی خبر به صورت رسمی است.
شما اجرا هم داشته اید؟
- من هشت سال در رادیو برنامه اجرا می کردم و مجری برنامه راه شب بودم ولی آنجا حال و هوا و حس کار فرق می کند و من با موزیک شعر می خواندم و کلا فضا متفاوت بود.
در تلویزیون نمی خواستید اجرا را تجربه کنید؟
- در تلویزیون هم اجرا داشتم اما مقطعی بوده. برنامه ای که یک مناسبتی پیش آمده و تهیه کننده تماس گرفته و از من خواسته اجرا کنم. بستگی دارد چه مناسبتی پیش بیاید که از من درخواست کنند.
در شبکه های اجتماعی عضو هستید؟
- من این اپلیکیشن ها را دارم ولی فعال نیستم.
اینستاگرام هم دارید؟
- در حد اینکه ثبت نام کرده ام ولی نه عکس گذاشته ام و نه صفحات بقیه را چک می کنم.
فیس بوک چطور؟
- فیس بوک هم دارم اما مدت هاست به آن سر نزده ام.
یکسری انتقادها به خبر در قالب جوک وجود دارد که مثلا فقط نکات مثبت کشور خودمان را در اخبار می گویند و نکات منفی کشورهای دیگر را بولد می کنند؛ اینها را در شبکه های اجتماعی دیده اید؟
- بله.
هیچ وقت شده اینها را منتقل کنید؟
- من تا حدودی اینها را می پذیرم و قبول دارم.
لایک هم می کنید؟
- من که نمی توانم لایک کنم ولی انتقادها را می پذیرم. باید این دیدگاه ها را قبول کنیم و بپذیریم که نباید از چیزهایی که مطالبه مردم است و مردم دوست دارند خبری را بشنوند، عقب بمانیم. روزی که خبری در رأس اخبار دنیاست و مردم دوست دارند آن را بشنوند نباید ما خودمان را به آن راه بزنیم، انگار اصلا این خبر وجود ندارد. این غلط است. مخاطب می رود راه خودش را پیدا می کند و از بی بی سی فارسی و من و تو و ... این خبر را می گیرد. این اصلا کار حرفه ای نیست، اشکال ندارد دیدگاه خودمان را منتقل کنیم ولی آن خبرها را هم به مردم بدهیم؟
اینکه باتجربه ترین گوینده خبر صدا و سیما این ایده را دارد که تلویزیون باید خودش را اصلاح کند، به نظر خیلی خوب است چون الان مدیر سیما هم بیشتر از شما تجربه ندارد؛ خوب است از شما مشورت بگیرند.
- من همیشه دوست داشته ام و فکر می کنم چند فکر روی هم باشد بهتر از یک فکر است. به همین دلیل همین جا هم آمادگی خودم را اعلام می کنم که در هر زمینه ای حاضرم در جهت تغییرات در جهت بهبود و نه خراب شدن کمک کنم.
این شهرت شما بیرون چه بازتابی داشته؟ برای شما مشکل ایجاد می کند یا از آن استفاده می کنید؟
- من تا به حال استفاده ای از آن نداشته ام.
مثلا در بانک...
- من بانک هم که می روم یا جاهایی که صف است، مثل بقیه مردم نوبت می گیرم و در صف می مانم. خیلی وقت ها رییس بانک متوجه می شود و یک نفر را می فرستد و صدا می کند که باز هم من می گویم نه کاری ندارم و منتظر می مانم.
چراغ قرمز رد نکرده اید بعد برای فرار از جریمه خودتان را معرفی کنید؟
- اصلا. امکان ندارد. من از این کار بدم می آید. اصلا پیش نیامده. من خیلی قوانین و مقررات را دوست دارم و رعایت می کنم.
در کشور ما این خیلی پیش پا افتاده است که مثلا بخواهید فرزندتان را ثبت نام کنید و از شهرت تان استفاده کنید.
- من هیچ وقت از شغلم سوءاستفاده نکرده ام. یک وقت هایی یک جایی خود دوستان لطف کرده اند ولی اینکه من خودم پیشقدم بشوم و خودم را معرفی کنم اصلا پیش نیامده.
در این مدت گویندگی پیش آمده خبری را گوینده های دیگر بگویند نمی خوانیم، شما مجبور شوید بخوانید؟
- مگر می شود؟
اگر خبر سختی باشد یا فضای بدی داشته باشد؟
- برای خبر رحلت امام ده، دوازده نفر گوینده و مجری از بخش های مختلف آمده بودند. هر کس مشکلی برایش پیش آمده بود؛ یکی حالش بد شده بود، یکی گفته بود نمی توانم بخوانم... آخرین لحظه مدیر خبر، آن را به دست من داد و و گفت شما باید بخوانی. اینکه من می گویم گوینده خبر وظیفه حرفه ای اش چیز دیگری است، همین است.
من هم باید می گفتم سخت است، شاید خرابش کردم؟ خبر به این مهمی را هر کس جای من بود قبول نمی کرد. من هم گوینده تازه کاری بودم و اگر خراب می کردم، فاتحه ام خوانده بود ولی یکی اینکه وظیفه حرفه ای من بود و دوم اینکه من همیشه از خبرهای سنگین و سخت استقبال کرده ام. من اصلا دوست دارم خبر را نخوانده در استودیو به من بدهند.
خیلی پیش می آید؟
- بله و من دوست دارم و آنها را بهتر می خوانم. خبری که نخوانده باشم و یکباره در استودیو به من بدهند و خبر مهمی هم باشد را دوست دارم. مثلا یک خبر مهم ده صفحه ای باشد و من نخوانده باشم، این را با لذت می خوانم. معمولا برای سخنرانی های آقا این اتفاق می افتد که مثلا تا پنج دقیقه به ساعت دو من منتظر بوده ام ولی نرسیده، لحظه شیرینی برای من بوده که فکس را صفحه به صفحه بیاورند و زیر دست من بگذارند و من بخوانم.
آقا بعضی اوقات کلمات عربی و ... استفاده می کنند، از آن نمی ترسید؟
- نه، با عشق می خوانم.
یا مثلا خبری باشد که یک نفر دیگر خوانده باشد و شما غبطه خورده باشید که کاش شما می خواندید؟
- این هم پیش آمده ولی یادم نیست. البته بیشتر خبرها را من حضور داشته ام و خوانده ام.
خبرها معمولا هم مکتوب است، خبر بدون نوشته نداشته اید؟
- چرا یک چیزهایی را ممکن است سردبیر درگوشی بگوید، مثلا فلان اتفاق افتاده، این را شما بگو تا خبرش بیاید که البته آن هم خبرهای مهم مثل جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه یا یک بمباران باشد که لحظه ها در خواندن آن مهم هستند.
با این چیزهایی که گفتید و با همه سختی هایی که کار شما دارد آقای حیاتی اگر دوباره به دنیا بیایید باز هم گوینده خبر می شود؟
- من واقعا به این کار علاقه دارم و شاید اگر زندگی دوباره ای باشد باز هم به این سمت و سوی رسانه و فرهنگ و ارتباطات می روم.
وسوسه رسانه بزرگتر نداشتید؟ مثلا کاش می شد زبانم خوب بود در سی ان ان خبر می خواندم؟
- اگر زبانم در آن حد بود، بد نبود.
تصور اینکه آدم در ابعاد جهانی دیده می شود.
- ده پانزده سال پیش یک بخش عربی در شبکه سه داشتیم، یک سردبیر داشت که خیلی اصرار داشت که بیا از شما تست بگیرم گوینده خبر عربی باش؛ گفتم من فارسی می گویم، دیگر چرا عربی؟
ارسال نظر