محمد سلوکی: حاضرم معرفی نشوم ولی جریانی راه بیفتد
بنویس محمد سلوکی ایده آلیست است. آدمی که دوست دارد کارهای عجیب و غریب کند و بابت آن ریسک کند. ریسک من هم این است که حاضرم معرفی نشوم ولی جریانی راه بیفتد.
*اگر بابت یک برنامه نه چندان قوی تقدیرت کنند، باور نمی کنی که...
امکان ندارد یک برنامه قوی نباشد، اجرایش قوی باشد.
*آخر در تلویزیون ما از این اتفاق ها زیاد می افتد. خودت به «سین مثل سریال» چه نمره ای می دهی؟
برای بار اول که پیش تولید کمی هم داشتیم، به ایده اش نمره خوبی می دهم و به انجام کار نمره متوسط. فکر نمی کردیم خیلی چیزها اتفاق بیفتد. دلیلش هم این بود که برای اولین بار وارد این فضا شده بودیم.
*فکر نمی کنی که با وجود حضور مهمان های درجه یک، اجرای اتوکشیده تو کمی برنامه را خنثی کرد؟
مدل من این جوری است که من با آدم ها بی جهت شوخی نمی کنم. اگر هم شوخی می کنم منطقی دارد. در زندگی عادی هم این طوری ام. شاید چون من به همه چیز جدی نگاه می کنم، ناخواسته این اتفاق می افتد.
*به ادب و متانت زیادی تو برنمی گردد؟
کسی می تواند برنده باشد که وقتی همه به سمت راست می روند، او به چپ برود. ولی نه جوری که کل ماجراها به هم بریزد. روزهایی بود که محمد سلوکی دستش را گردن جواد یحیوی می انداخت و شوخی و کل کل می کردند. آن زمان متهم به این بود که زیاده روی می کند ولی بعد از یکی دو سال این اتفاق در تلویزیون رایج شد. زمانی که من رفتم سراغ لباس پوشیدن های عجیب و غریب، لباس هایم نسبت به سطح تلویزیون فرق می کرد. به خاطر همین همه شروع کردند به ایراد گرفتن. ولی کم کم همه عادت کردند دکمه سردست داشته باشند و کت و شلوار خوب بخرند. چون آن روز من فکر می کردم یک چیزی از من باید با بقیه فرق کند.
*خب الان چه چیزی با بقیه فرق می کند؟
مردم دلشان می خواهد که به آنها احترام گذاشته شود. مردم دوست دارند که مودبانه با آنها برخورد شود. هرچقدر هم با میزبان راحت باشند، دلشان نمی خواهد برخورد بدی از او ببینند. فکر کنم این تفاوت من باشد.
*سال گذشته در یک شماره مجله مان، مجری ها را دسته بندی کردیم؛ مجری های عصر نیم رخ، مجری های جسور، مجری های ژانگولری. تو در هیچ کدام از این دسته ها نیستی.
برای اینکه دلم نمی خواست این جوری باشد. سال های ۸۰-۷۹ که من اجرایم را شروع کردم عده ای می گفتند این خیلی دوست داشتنی است و عده ای هم برعکس. بعد از مدتی کم کم یک مسابقه را با لباس پوشیدن های متفاوت شروع کردم. چون مردم همیشه شاکی بوده اند که چرا مجری های تلویزیون به لباسشان اهمیت نمی دهند. من سعی کرده ام این را همیشه حفظ کنم.
*بله، برخی مجری ها حتی فریم عینکشان را بین برنامه عوض می کنند.
این یعنی آن اتفاقی که می خواستم افتاد. عادت شد. با هم شوخی کنیم و توی سر و کله هم بزنیم، جای این مدل اجرای مودبانه در تلویزیون خالی است.
*ولی نکته اش این است که آن مجری هایی که دسته بندی کردیم، هرکدام برای خودشان هویت دارند، ولی تو که از خیلی های دیگر باسابقه تری، هیچ وقت اسم «محمد سلوکی» هویت برنامه ای نشده.
من می گویم نباید ابزار جدایی از برنامه باشم. محمد سلوکی باید در اختیار برنامه باشد. مهم اسم من نیست، مهم این است که برنامه ای که اجرا کرده در جامعه دیده شود. مثلا هنوز هم مخاطب می داند که من تهران ۲۰ را اجرا کرده ام. فراموش نمی کند.
*ولی هیچ وقت نگفتند برنامه محمد سلوکی، گفتند تهران ۲۰.
اتفاقا اگر بگویند برنامه سلوکی غلط است. برای اینکه خیلی های دیگر برای برنامه زحمت می کشند. در دنیا هم همین شکلی است.
*ولی از آن طرف هم می گویند «Opra Show».
دقیقا همین است؛ خانم اپرا نزدیک به ۲۵ سال، Opra Show را با این مختصات اجرا کرد که در تلویزیون های آنها شویی وجود دارد که تو اجازه داری اسم خودت را روی برنامه بگذاری ولی ما نمی توانیم. مثلا به «ماه عسل» می گوییم برنامه احسان علیخانی. اگر قرار بود احسان به ماه عسل برود، به نود و برنامه های صبح و شب هم برود. دیگر این احسان بود که خودش را نشان می داد نه برنامه. برنامه ها هویت خودشان را از دست می دادند. این دقیقا نکته ای است که من می گویم باید درباره هویت برنامه های تلویزیونی اتفاق بیفتد. اگر کسی این توانایی را دارد که ۲۰ سال برنامه ای را پیش ببرد، باید این امکان را به او بدهند. آن موقع من با عقبه ۲۰ ساله شیوه های اجرا آشنا هستم و برنامه را ۲۰ سال جلو می برم؛ مثل فردوسی پور در ۹۰.
*یعنی تو به قدمت بیشتر از شخص مجری اهمیت می دهی؟
درباره من این اتفاق افتاده که برنامه های متفاوتی را اجرا کرده ام؛ از برنامه کودک و اجتماعی تا سیاسی و طنز. این یکجاهایی برایم آفت بوده.
*پس دیگر برنامه مختلف را اجرا نخواهی کرد؟
قطعا نه. البته یک زمانی مجبورم که برای هزار جور مشکل این کار را بکنم. ولی من چیز دیگری را بلدم که باید بگذارند آن را کار کنم. خودم بسازم و خودم اجرا کنم؛ مثلا تلاش می کنم و آیتم می سازم. بعد از سه ماه خداحافظی می کنم و می روم و سال بعد دوباره سر همین سه ماه برمی گردم.
*با قسمتی از حرف هایت مخالفم؛ مثلا شهیدی فرد زمانی برنامه ای دارد به نام «مردم ایران سلام»، زمانی هم «پارک ملت» ولی همه برای دوتایش می گویند برنامه شهیدی فرد.
ایشان برنامه هایی را کار می کنند که خودش در آنها ماندگار است. تهیه کننده است و اجرا می کند. مثل احسان در ماه عسل که می داند برنامه را با چه رویکردی ساخته است. تکلیف خودش را می داند. اساسا من با این موضوع مخالف هستم که مجری فقط باید خودش شناخته شود و برنامه اش هرچه بود باید تمام شود و برود. این مجری قسمتی از یک برنامه است. ابزار بسیار مهمی است که می تواند از همه توانایی هایش استفاده درست کند. ما نیامده ایم که در تلویزیون سوپراستار شویم و پولی جمع کنیم و بگوییم خداحافظ شما. من فکر می کنم که تلویزیون ابزاری است که پیامی را به مخاطب انتقال می دهد برای ارتقای تمدن و فرهنگ. ابزاری بسیار قوی که من هم در آن یک شغل دارم. من دوست دارم که جزو بقیه باشم. دوست ندارم که من خوبه باشم و همه چیز خراب!
*بگذار جور دیگری جلو برویم؛ ویژگی های فرزاد حسنی، احسان علیخانی و محمدرضا شهیدی فرد را چه می دانی؟
حسنی جسارت، شجاعت و هوشمندی ویژه ای برای استفاده از دانسته های خودش دارد. علیخانی تصویر و تلویزیون را خوب می شناسد و صداقت و کودک درون فعالی دارد که کمکش می کند. آقای شهیدی فرد هم تلویزیون، رسانه و مخاطب خودش را خوب می شناسد، می داند برای چه مخاطبی حرف می زند. برای همان برنامه ریزی می کند.
*برای خودت چه ویژگی ای را می گویی؟ فقط خوش پوش بودن؟
نه. آدمی است که خیلی دلش می خواهد متفاوت باشد. ولی نه به قیمتی که این تفاوت فقط به نفع خودش تمام شود. آدمی که جدی شناخته می شود.
*ولی برنامه طنز شکیبا را هم بازی می کند.
اتفاقا در برنامه «غیرقابل پخش» خیلی جدی حرف شوخی می زدم. علاوه بر جدی بودن، سعی می کنم که اگر شوخی می کنم، پشتش فکری باشد. واقعا برایم مهم نیست که عکسم روی مجلات برود یا نه. ولی اگر بگویند کاری کرده ای که اتفاق بدی در جامعه ات افتاده، این برایم مهم است.
*هنوز نفهمیدیم که چه ویژگی ای داری! چون ما بخواهیم بگوییم، اول می گوییم خوش پوش بودن.
پشت این خوش پوشی (که مدام تاکید می کنی!) یک فکر وجود د ارد. من به این فکر کردم که اولین ابزار ارتباط مجری با بیننده اش تصویر است. اگر تصویر مخاطب را گرفت، بعد می تواند کارهای دیگر را بکند، همیشه با یک استراتژی جلو رفته ام. گفت و گوهایم هم همین طور است از یک خطی استفاده می کنم تا به هدفم برسم.
*پس هیچ وقت اذیت نمی شوی که نگویند برنامه محمد سلوکی؟
اگر اسمی از خودش هم نماند مهم نیست، برنامه مهم است چون در همه برنامه هایی که حضور داشته ام برنامه دیده شده. تهران ۲۰، غیرقابل پخش، سین مثل سریال را دیده اید یا نه؟ پس همه برنامه های من را دیده اید. این یعنی مخاطب نشسته برنامه را دیده. همین که اسم برنامه در ذهن تو مانده یعنی همان چیزی که من می خواسته ام. البته اگر برنامه ای مثل تهران ۲۰، ۱۰ سال دست من بود قضیه فرق می کرد، اسم هم به مرور مهم می شد. من همیشه پشت اسم برنامه رفته ام.
*تو ابزار پریدن هم داشتی؛ مثلا تهران ۲۰ که خیلی هم بیننده داشت.
این شیوه در تلویزیون ما جواب نمی دهد. خیلی ها همان زمان به من می گفتند در تهران ۲۰ این ها را هم بگو. این یعنی با برنامه ارتباط برقرار کرده بودند. دلم می خواهد مردم من را این جوری بینند دلم نمی خواهد مردم فکر کنند که من فاصله دارم.
*ببین؛ شهیدی فرد ادبی دارد که خودش را از دسته بندی های معمول جدا می کند، به نوعی کاریزمایی هم دارد که مردم دوستش دارند. ما می توانیم تو را پشت او قرار بدهیم.
اتفاقا می خواستم بگویم جز آن دسته بندی سه تایی شما، چرا یک دسته چهارم نسازیم؟ دسته ای که آقای شهیدی فرد و - امیدوارم - من در آن هستیم و ممکن است آدم های دیگری هم بیایند در این گروه.
*خب چرا شهیدی فرد در حالی که در عرصه های بسیاری هم فعالیت می کند، از تو موفق تر است؟
آقای شهیدی فرد این فرصت را دارد که برنامه ای را کار کند که تهیه کننده اش هم خودش باشد. من هنوز نمی توانم این حرف را بزنم و آن فرصت برنامه سازی را پیدا نکرده ام.
*موفقیت شهیدی فرد را در توانایی هایی مثل مغز تحلیلگرش یا سواد و تجربه اش نمی بینی؟
همه این ها هست، فرصت هم دارد. نزدیک دو سال برای «پارک ملت» فکر کرده. این مدت در خانه نشستن و برنامه ساختن شوخی نیست، کلی هزینه دارد. آن قدر آدم باهوش و کاربلدی بوده که از این فرصت استفاده کرده و نتیجه گرفته. اما من هنوز این امکان را نداشته ام. شاید دو یا ده سال دیگر این امکان برای من هم پیش بیاید. نمی دانم.
*ما از محمد سلوکی انتظار داریم که مثل شهیدی فرد ذهن تحلیلگری داشته باشد و همان چیزی را بپرسد که مخاطبان می خواهند.
من الزاما نمی ایستم که ببینم مخاطب چه می خواهد تا من همان را بپرسم. ممکن است مخاطب از من بخواهد که سوالات زرد بپرسم، همه هم حال کنند و روی اینترنت بگذارند و بگویند دیدی چه سوال باحالی پرسید، تهش چی؟ من باید با ابزاری که در دست داریم به مردم خوراک بدهم و آنها را به چیزهایی متوجه کنم. نگاهشان را به سمتی ببریم که شاید دیگران این کار را نکرده اند. حتی اگر به بدنام شدن من هم منجر شود.
*منظور سوالات زرد نبود؛ تحلیل عمیق ماجراست.
درست می گویید. این حرف شما، من را به این سمت می برد که اگر خواستم برنامه ای بسازم پژوهش کنم. این حرف ها را می گذارم پای یک پیشنهاد خیلی خوب. البته این، جایی به درد می خورد که من بگویم این ابزارها را دارم و کاری کنم که فقط من می توانم و همه اینها، وقتی جواب می دهد که تیمی کار کنیم به خدا بلد هستیم.
*خیلی ایده آل گرایی!
اگر سر این حرف ها را باز کنیم، می بینی که ایده آل هایی است به شدت دست یافتنی.
*اتفاقا با مختصات تلویزیون ما این ها خیلی دست نیافتنی است.
ما آن قدر درگیر موضوعات کوچک و بچه گانه شده ایم که این هدف ها را از یاد برده ایم. فقط باید بخواهیم. اصلا بنویس محمد سلوکی ایده آلیست است. آدمی که دوست دارد کارهای عجیب و غریب کند و بابت آن ریسک کند. ریسک من هم این است که حاضرم معرفی نشوم ولی جریانی راه بیفتد. اگر قرار است که بی جهت با مهمان ها شوخی کنم و شخصیت هر کسی را در تلویزیون تحقیر کنم تا عده ای خوششان بیاید، من اصلا این کار را نمی کنم و ترجیح می دهم محبوب نباشم. چون ایده آل ما چیز دیگری است و شاید جهان بینی من یک خرده متفاوت است.
*«سین مثل سریال» هیچ طراحی برنامه ای نداشت.
تعریف فرق می کرد. شاید از همان روز اول تصورمان هم این نبود که شبی یک میلیون اس ام اس برای ما بیاید جدی از اول هم قرار نبود حضور هنرمندان و بازیگران با این شدت باشد. ولی بحث ها و حرف هایشان جوری بود که دوست داشتند بیایند و حرف هایشان را بزنند. ما هم اجازه دادیم هرچه دلشان می خواهد بگویند.
*هدف خودت در سوال پرسیدن از مهمان های برنامه چه بود؟
می خواستم به مردم بگوییم این آدم هایی که سریال می سازند و بازی می کنند، همه کاربلدند اما مشکلاتی وجود دارد. مهمان هایی را هم آوردیم تا بگوییم فقط به خاطر ظاهر خوب بازیگر نشده اند و شناخت و سواد اجتماعی دارند. مدیران باید بفهمند که به اینها اعتماد کنند. احساس می کردم که مثل شب های عید بنشینیم دور هم و درباره موضوعات مختلف حرف بزنیم. دلیلی نداشت کسی را بزنم.
*بحث زدن نیست. بحث هدف دادن است.
فکر می کردم باید روند این گفت و گو را به سمتی ببرم که مردم، مدیران، کارگردان ها و بقیه احساس کنند که چقدر نسبت به همدیگر شناخت کمی داشتیم. دنیای آدم ها بیشتر برای هم معرفی شود.
*این وسط چیزهایی را از دست نمی دهی؟ مثلا مهرانه مهین ترابی و آزیتا حاجیان را برای اولین بار روی آنتن زنده آوردی ولی چی دریافت کردیم؟
این آدم ها مثل همه دغدغه های زیادی دارند. من خیلی تاکید د اشتم که این آدم ها نماینده اقشار مختلف جامعه هستند. تافته جدا بافته ای نیستند و همان آدم هایی را که بازی می کنند در درون خودشان دارند و می سازند. مثل همه آدم ها درباره گرانی حرف دارند و ایدئولوژی در ذهنشان هست. اگر ما این قشر را تضعیف کنیم و بد جلوه بدهیم به اقشار دیگر جامعه ضربه می زنیم. مثل همین جریانی که الان درباره فساد در سینما به وجود آمده. شیلا خداداد توی این برنامه گفت که من دو سال است بازی نمی کنم چون شوهرم جراح است و مدام کار دارد و اگر من هم ول کنم بروم، زندگی ام از هم می پاشد. یعنی مثل همه، نگران خانواده شان هستند.
*یعنی به آنها اجازه دادی که بگویند چه دغدغه هایی دارند.
آره وقتی پانته آ بهرام یا آزیتا حاجیان نقشی را بازی می کنند واقعا رفته اند در زندگی مردم دیده اند و بازی می کنند. اگر به نویسنده ها و بازیگرهای ما اجازه بدهند که خلاقیتشان را به کار گیرند، هیچ احتیاجی نیست که نگران خیلی چیزها باشیم.
*خاصیت برنامه شبانه تلویزیونی این قدر هست که به این کارکرد برسد؟
اگر قرار بود که همین طوری صحبت کنیم و برود پی کارش، الان اینجا درباره این دغدغه ها حرف نمی زدیم.
*ظرف این برنامه برای این حرف ها کوچک بود.
قبول دارم ولی امیدوارم. فقط باید کمی کار را جدی بگیریم تا به هدف برسیم.
نظر کاربران
kar aqaye soluki Aliye
hala ye mojri darim k zud pesar khale nemishe o etemad be nafs kazeb nadare ha......
man aslan azash khosham nemiad,etefaghan kheyliam zood pesar khale mishe.kheyliam edeash mishe.
به نظر من خیلی ترسو هس سریع گارد میگیره با مردم عین کف دست نیست صداقت نداره اگر یک مهمان موضوعی رو عنوان کنه و احساس کنه خودشو در خطر میبینه سریع گارد میگیره و موضوع رو میپیچونه یا بحث رو عوض میکنه