چه سخت بود کودکی من!
بازخوانی زندگی ۳ نمونه از چهره هایی که کودکی دشواری را پشت سر گذاشته اند و درباره سختی های زندگی شان افشاگری کرده اند.
هفته نامه سلامت - محبوبه ریاستی، میلاد ریاستی: کودکی سهم بزرگی در شخصیت و زندگی افراد دارد چرا که بخش عمده ای از شکل گیری شخصیت انسان به همین دوران مربوط می شود. خاطرات دوران کودکی معمولا به آسانی از ذهن افراد پاک نمی شود. با این حساب، می توان گفت که کودکی روشن، زمینه ساز آینده روشن است.
اما در میان چهره های سرشناس، نمونه های نقض این قاعده کم نیستند؛ افرادی که کودکی و گذشته خوبی نداشته اند ولی توانسته اند آینده خود را جور دیگری بسازند. در این مطلب با سه نمونه از این چهره ها آشنا می شوید که اگرچه اصول فرزندپروری در کودکی آنها رعایت نشده، در بزرگسالی توانسته اند خود را از شر خاطرات ناخوشایند کودکی شان رها کنند.
1- اپرا وینفری
اپرا وینفری که ملقب به ملکه رسانه هاست و به عنوان ثروتمندترین آفریقایی- آمریکایی قرن بیستم در آمریکا شناخته شده، در فقر مطلق از مادری نوجوان در می سی سی پی به دنیا آمده و در دوران کودکی بارها به وسیله خویشاوندان خود مورد تعرض قرار گرفته است. او در ۱۴سالگی باردار شده و پسرش به دلیل تولد زودهنگام مرده است.
اما او در نهایت می سی سی پی را ترک کرد تا با کسی که او را پدر خود می دانست، در تنسی زندگی کند. در ۱۷ سالگی، رادیو محلی سیاهپوستان، او را به صورت پاره وقت استخدام کرد و اپرا تا سال دوم دانشگاه در آنجا کار کرد. انتخاب این شغل برای مادربزرگش تعجب آور نبود چرا که اعتقاد داشت اپرا از زمانی که توانسته حرف بزند، آدم صحنه بوده! وینفری بعدها از آثار مثبت تشویق های مادربزرگش برای صحبت کردن در جمع، قدردانی کرده است.
شهرت وینفری بیشتر به خاطر برنامه تلویزیونی گفتگومحوری است که با نام خودش اجرا می کند و بالاترین امتیاز را در این نوع برنامه ها در طول تاریخ به خود اختصاص داده است. او در حال حاضر، تنها میلیاردر سیاهپوست آمریکای شمالی به شمار می آید که در سال ۲۰۱۳، جایزه مدال آزادی را از باراک اوباما گرفته و مدرک دکترای افتخاری از دانشگاه های هاروارد و دوک دریافت کرده است.
۲- جیم کری
جیم کری در آنتاریو در کانادا به دنیا آمد. در ۱۲ سالگی پدرش بیکار شد و در یک کارخانه مکان کوچکی برای زندگی پیدا کردند. به دلیل فشاری که به خانواده وارد شد، آنها تصمیم گرفتند کار در کارخانه را ترک کنند و ناچار در یک ون زندگی کردند. در ۱۵ سالگی برای کمک به خانواده مجبور به ترک تحصیل و کار به عنوان سرایدار شد.
در ۱۶سالگی، برای به دست آوردن درآمد، شروع به اجرای نمایش های کمدی در یک باشگاه کمدی محلی کرد و با وجود اینکه دوباره به مدرسه رفت، هرگز موفق به اتمام دبیرستان نشد چرا که باید از مادر بیمارش نیز مراقبت می کرد. او در اوایل دهه ۸۰ با موفقیت در ایفای نقش های کمدی توانست به مرور به یکی از موفق ترین کمدین های تمام اعصار تبدیل شود.
۳- مایکل جکسون
مایکل جکسون هشتمین فرزند کاترین و جوزف ولتر بود که از خانواده ای آفریقایی- آمریکایی در طبقه کارگری در یک شهرک صنعتی در ایندیانا متولد شد. پدرش در کارخانه فولاد آمریکا کار می کرد و نوازنده گیتار در یک گروه محلی به نام فالکونز بود. مایکل جکسون ملقب به جکو هرگز رابطه خوبی با پدرش نداشت. به گفته خودش، پدرش معمولا او را در کودکی با شلاق کتک می زده و حتی به صورت لفظی نیز به او آزار می رسانده است. به گفته او، با وجود اینکه خودش همیشه سعی می کرده مقررات سختگیرانه پدرش را رعایت کند، در طول تمرین هایش پی در پی با او بدرفتاری می کرده است.
نارضایتی عمیق جکو از ظاهرش، کابوس های شبانه و مشکلات مزمن در خوابیدن و رفتارهای بچگانه او در دوران بزرگسالی نشان دهنده بدرفتاری هایی بودند که در کودکی متحمل شده بود. والدین او اذعان داشتند که شلاق زدن هایی که امروز آزار و اذیت تلقی می شوند، در آن زمان یک روش معمولی برای تربیت کردن بچه ها بوده است! در سال ۱۹۶۵پدر مایکل یک گروه موسیقی متشکل از ۵ نفر از پسرانش تشکیل داد و در سال ۱۹۶۶ نام گروه را ۵ جکسون گذاشتند.
پس از اجرای تورهای بین المللی، جکو تصمیم گرفت تا اولین آلبوم خود را به تنهایی اجرا کند و با موفقیت این آلبوم و موفقیت های بیشتر در آلبوم های بعدی، او کم کم به چهره شناخته شده ای در موسیقی پاپ تبدیل شد و در ۱۴ مه ۱۹۸۴ جایزه ای از رونالد ریگان برای حمایت از خیریه هایی دریافت کرد که معتادان به الکل و مواد مخدر را ترک می دادند و به زندگی بر می گرداندند.
نظر کاربران
خیلی بده خیلییییی...