تمام حاشیههایی که سلحشور یک تنه آفرید
فرجالله سلحشور همچنان با سخنان تند خود حاشیه میآفریند و اظهارنظرهایش تیتر رسانههای مختلف میشوند، اما این روند تا کی ادامه پیدا میکند؟
ماجرای حضور فرجالله سلحشور در سینمای ایران با «توبه نصوح» شروع شد. فیلمی به کارگردانی محسن مخملباف که سلحشور در آن بازیگر بود.
بعد از آن در فیلمهای دیگری بازی کرد و در کارنامهاش همکاری با کسانی چون محمدرضا هنرمند، رسول ملاقلیپور، مجتبی راعی و شهریار بحرانی به چشم میخورد.
اما داستان کارگردان شدن او از سال ۷۲ آغاز شد. زمانی که «ایوب پیامبر» را ساخت و بعد راهش را با «مردان آنجلس» و «یوسف پیامبر» ادامه داد.
تا اینجای کار، او هم مثل همه کسانی که در حوزه سینما کار میکنند، مسیری عادی پیموده است اما درست بعد از «یوسف پیامبر» فرجالله سلحشور تبدیل به چهرهای جنجالی و پرحاشیه شد که صحبتهایش خیلیها را آزرده کرد، خیلیها را در بهت فرو برد و احتمالا بعضیها را هم خوشحال کرد.
آقای سلحشور تقریبا به همه چیز اعتراض دارد. به هر اتفاقی که در سینما رخ بدهد و هر ماجرایی که به زعم او بویی از توطئه دارد.
یکی از نخستین اعتراضهای او به سفر گروهی بعضی از سینماگران ایرانی به آمریکا بود آنجا که گفت: «خداوند به برخی از فیلمسازان توفیق میدهد تا به زیارت عتبات عالیات بروند و برخی هم توفیق مییابند تا بازدید گروه ضد اسلامی هالیوودی را با سفر به لس آنجلس پس بدهند.»
ماجراهای مسعود و فرجالله
انتقاد بعدی او به سریالهای نوروزی سال ۸۹ دیگر ماجرای حاشیهداری بود که صدای خیلیها از جمله مسعود دهنمکی را درآورد. او که آن سال با سریال «دارا و ندار» روی آنتن تلویزیون بود انتقادهای سلحشور را که گفته بود سریالهای نوروز تنها لودگی، مسخرگی و بیادبی بود را به خود گرفت و گفت فرق سلحشور و حاکم معبد آمون (در سریال یوسف پیامبر) در یک من ریش است: «ف.س هر وقت در مورد سینما و تلویزیون و همکاران صحبت میکند عموما همه را بیدین و یا فاسد میخوند و فقط اقلیتی که خود میشناسد را سالم و دیندار میداند… همیشه دلم به حال این بنده خدا میسوخت وقتی که میدیدم چگونه آماج حملات منتقدین نسبت به جریان شبه روشنفکری قرار میگرفت و بلد نبود از خودش دفاع کند. گرچه کارهایش هم عموما شعاری و ضعیف است اما نوع حملهها بیشتر انگیزه سیاسی داشت تا حرفهای و فنی…»
او در بخش پایانی جوابیه خود نوشت: «اما عجب جمله حکیمانهای فرموده این جناب استاد که این سریالها خودشان را در فیلمها مسخره می کنند و نشان میدهند. البته این جمله حکیمانه را ایشان در مورد «اخراجیها» هم به کار بردهاند، اما واقعیت همین است که فیلم حدیث نفس کارگردان است و هرکس را در اثرش می توان یافت. این جمله را شهید آوینی و برخی حکما هم گفتهاند. ولی من هرچه در سریال ایشان گشتم تا ببینم خلق و خوی خاص ایشان که نیت آدمها را هم چشم بسته میخواند و میگوید: سازندگان سریال به آن چیزی که میسازند اعتقاد ندارند در کدام شخصیت سریال ساخته شده توسط ایشان متبلور است که به راحتی میتوان به همه تهمت زد و خود را ملاک حق دانست؟ به کسی جز حاکمان معبد آمون نرسیدم. چراکه این ویژگی نه در حضرت یوسف بود و نه در زلیخا! فقط تفاوت این دو یعنی کارگردان و کاراکتر پرداخته شده توسط ایشان در این است که حاکم معبد آمون ریش ندارد و ایشان یک من ریش دارند!»»
چند وقت بعد اما سلحشور باز هم به سراغ دهنمکی رفت و گفت که او از خود هیچ اختیاری ندارد و این شریفینیاست که او را اداره میکند: «مسعود دهنمکی یک رزمنده است اما هنرمند نیست و زمانی که فرد هنرمند نباشد دیگران او را راه میبرند. شریفینیا راه را به دهنمکی نشان میدهد و بازیگران و سناریو را میگوید.»
او همچنین گفت که «اخراجیها» یک فیلم کمدی مانند دیگر فیلمهاست نه فیلم دفاع مقدس چون کسی برای تماشای ارزشهای دفاع مقدس به دیدن آن نمیرود و تنها برای خنده آن را تماشا میکند.
با این حال وقتی دهنمکی تصمیم گرفت که دیگر پاسخ سخنان او را ندهد و در برابر مواضع او سکوت کرد سلحشور موضوع جدیدی برای حمله پیدا کرد: رسانههایی که او از آن به عنوان مطبوعات بیمار یاد میکرد:«عضی از روزینامههای کذایی و معلومالحال از اینکه آقای «ده نمکی» پاسخ بنده را نداده، ناراحتاند. ضمن تشکر از آقای ده نمکی که تحمل انتقاد کردند و حرمت دوستی را نگه داشتند و نشان دادند که روحیه انتقادپذیری دارند، باید به این روزینامهها و مجلات که نان خود را از میان لجنزار اختلاف دیگران پیدا میکنند و با دو بهمزنی تفرقه میاندازد و حکومت میکنند! عرض کنم که بنده تنها انتقادی سازنده و دوستانه از کار یک برادر مسلمان کردم و ایشان هم اگر صلاح بدانند، پاسخ میدهند و اگر نیاز نباشد، میپذیرند. این اختلافافکنیها و دو بهم زنیها ماهیت حقیقی شما را برملا میکند و نشان میدهد، آنچه بنده در مورد ماهیت سینما و تلویزیون و روزینامه و مجلات سینمایی میگویم پر بیراه نیست. از کوزه همان برون تراود که در اوست... از شما که سر نخهایتان جای دیگری است و عروسکهای عروسک گردانان آن سوی مرزها هستید، انتظاری جز این نیست.»
البته دعوا بین سلحشور و ده نمکی نه تنها ادامه پیدا نکرد که بعدها به تقدیر او از دهنمکی هم منجر شد و به نظر سلحشور همین که او با «اخراجیها»ی ۳ جناح مخالف را آزار داد کافی بود تا دیگر طرف حملههای او نباشد: «همین بس که جناح مخالف خیلی عصبانی شدند و این فیلم خیلی آنها را آتش زده و صدایشان را در آورده و همین برای من ارزشمند است که کسی جناح مخالف و جریان فتنه را اذیت کرده و رنج بدهد همین که این شجاعت را داشته برای من ارزشمند است.»
سینمایی که سلحشور خجالت میکشد عضو آن باشد
سینمای ایران و وضعیت آن همیشه یکی از موضوعات همیشگی حملهها و سخنان انتقادآمیز سلحشور بوده است. او در یکی از اظهارنظرهایش سینمای ایران را در دروغ غوطهور دانست و گفت: «سینمای امروز ما سه رکن دارد:دروغ و توهم، انسانمحوری و مادیگرایی.
کم کم کار به جایی رسید که هر کس در حوزه دین و سینما فعالیت میکرد از انتقادهای سلحشور نمیتوانست جان سالم به در ببرد. نمونهاش انتقادی بود که این کارگردان از فیلم «طلا و مس» ساخته همایون اسعدیان در روزنامه شرق منتشر کرد. او گفت هر کس باید به چیزی بپردازد که آن را درک کرده باشد: «سینمای ما به روحانیت اعتقاد ندارد و اگر گاهی هم از روحانیت حرف میزند یا به خطا تحلیل غلط میدهد یا به عمد چهره روحانیت را تخریب میکند. روحانیت ما مروج دین است اما میخواهم اینجا با صراحت بگویم سینمای ما مخالف دین است.»
او در ادامه نوشت: ««دین با نفسپرستی، دنیاپرستی، شهوترانی، انسانگرایی و خودمحوری مخالف است در حالی که همه این خصایص امروزه بر سینما حاکم است. مبنای سینمای امروز دروغبافی است بنابراین با این ویژگی بارز اساساً نمیتواند از روحانیت حرف بزند و اگر هم حرف بزند طبیعتاً نمیتواند حق مطلب را آن گونه که شایسته است ادا کند و به تصویر بکشد.»
او با اشاره به «طلا و مس» گفت که تاکنون همه فیلمهایی که به روحانیت پرداخته است در جهت تخریب این چهره گام برداشته: «فیلم سینمایی «طلا و مس» جدیدترین کاری که به اصطلاح به روحانیت پرداخته است و آقایان کلی از آن تعریف و تمجید کردند به عقیده من کاملاً در تخریب روحانیت قدم برداشته است. در این فیلم شخصیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روحانی نادیده گرفته شده است و صرفاً روحانی در چارچوب خانه آن هم به بدترین شکل ممکن نمایش داده شده است.»
سریال «امام علی (ع)» دیگر موضوعی بود که سلحشور به آن تاخت. او در مصاحبه با مهر گفت که میخواهد فیلمهایی درباره ائمه بسازد ولی فقط یک نفر است و نمیتواند ۱۰ کار با هم انجام بدهد.
بعد هم به سراغ سریال «امام علی (ع)» رفت و گفت: «به طور نمونه ما مجموعهای درباره امام علی (ع) میسازیم، اما بخش عمده آن با اشکالهای تاریخی همراه است. در این مجموعه شخصیت قطام، زنی که وجودش در تاریخ مشکوک است محور بسیاری حوادث است. آنچه در این مجموعه کمتر مورد توجه قرار گرفت قهرمان اصلی یعنی حضرت علی (ع) بود.»
انتقاد او از آنچه که «باندهای منفعتطلب در سینما» میخواند دیگر انتقادی بود که خبرساز شد: «در سینمای ایران افراد فرصتطلبی حضور دارند که از علاقمندان به بازیگری سوءاستفاده میکنند و عدهای نیز با باندبازیهای خود با یک گروه مشخص شده از بازیگران کار میکنند.»
کم کم انتقادهای سلحشور کار را به آنجا رساند که بگوید اکثر فیلمسازها در جهت اهداف کمپانیهای صهیونیستی حرکت میکنند: «به غیر از تعداد انگشتشمار آثار مثبت که تولیدات سالم و فاخر ما هستند اکثر فیلمسازها در جهت اهداف غرب و اسکار و هالیوود و کمپانیهای صهیونیستی حرکت میکنند.»
در همین سخنان بود که او نخستین حملاتش را به هنرمندان زن سینمای ایران آغاز کرد آنجا که گفت:« زنان بازیگر به دلیل داشتن شهرت به عنوان الگوی زنان و دختران جامعه مطرح هستند اما وقتی زنی که در فیلم نقش زن محجبه را بازی میکند و مردم او را به صورت بدحجاب در جامعه میبینند و گهگاه عکسها و تصاویر برخی از آنها با پوشش و حجاب بسیار بد منتشر میشود باعث بدبینی مردم نسبت به زنان با حجاب میشود. در اکثر فیلمها نقشهای مثبت، زیرک و باهوش را به زنان بدحجاب میدهند و نقشهای معمولی، منفی، بیچاره، تو سری خور و عقبمانده را به زنان باحجاب و چادری میدهند که این موضوع در ترویج بدحجابی بسیار موثر است.»
حمله بعدی سلحشور به محمدمهدی عسگرپور مدیرعامل وقت خانه سینما بود. در پی اتفاقاتی که از سال ۸۸ به بعد در حوزه سینما رخ داد و فشارهایی که بر خانه سینما وارد شد، عسگرپور چند بار به وزیر ارشاد نامه نوشت. یکی از آن نامهها اما، باعث عصبانیت سلحشور شد به شکلی در یک نامه، تندترین حملاتش را متوجه سینمای ایران، خانه سینما و عسگرپور کرد.
او در نامهاش عسگرپور را با کارگردانی مقایسه کرد که زمانی نخستین بازیاش را در یکی از فیلمهای او انجام داده بود: «از ویژگیهای مسئولان سینما این است که از موضع الوهیت و بندهنوازی و ذرهپروری به دیگران مینگرند. مسئول و مشهور که میشوند گمان میکنند استاد و دانشمند و فیلسوف و عالم هم شدهاند! مثلا آقای مخملباف خدای عقل و قلم! چون همه مملکت دربست گوش به فرمان او نشدند از سر انتقام و لجاجت و دهنکجی به دامن غیر غلطید.»
او همچنین نوشت که خانه سینما افسارگسیخته به حال خود رها شده و اعضایش با جورج سوروس فالوده میخورند و از جشنواره های گوناگون پول میگیرند و فیلم میسازند. سلحشور همچنین گفت که خانه سینما به مبانی انقلاب ضربه زده و جشن خانه سینما هم خیانت و توطئه است و به عسگرپور توصیه کرد که پایش را از گلیمش درازتر نکند: «فراموش نکنید هر گروه و باند گروهکی که در مقابل انقلاب ایستاده، شکست خورده و اثری از آنها باقی نمانده است. خانه سینما که عدد و رقمی نیست.»
او در پایان نوشت که کشور اسلامیو امام زمانی جشن سینمایی نمیخواهد و پیشبینی کرد به زودی اثری از خانه سینما نخواهد ماند: «آقای عسگرپور دور نمیبینم که انحراف سینما این مردم و حوزهها و علما را وادار به عکسالعملی کند و آن روز نه از تاک نشانی میماندو نه از تاکنشان… بنیان خانه سینما به اندازه کافی سست است. شما آن را سستتر نکنید…».
وقتی جولی کار دست سلحشور داد
اما قصه سلحشور و جولی یکی از بخشهای جذاب حاشیههای کارگردان «یوسف پیامبر» است. نخستین فصل این ماجرا وقتی شروع شد که زمزمه حضور آنجلینا جولی در یکی از فیلمهای ایرانی شدت گرفت. اتفاقی که سلحشور به ان چنین واکنش نشان داد:«من یک تار موی بازیگران ایرانی را با صد بازیگر خارجی عوض نمیکنم. متاسفانه خودباختگی یکی از ویژگیهای سینمای ماست و سینما ما در برابر سینمای خارجی حتی یک زن بدنام احساس کوچکی و حقارت میکند.»
او همچنین گفت که اسپیلبرگ هم میخواهد درباره حضرت موسی (ع) فیلم بسازد و این یهودی که برای صهیونیستها کار میکند ماموریت دارد تاثیر سریالی را که قرار است در ایران ساخته کمرنگ کند.
ولی انگار احتمال حضور آنجلینا در ایران و بازیاش در فیلم علیرضا رئیسیان سلحشور را خیلی عصبانی کرده بود چون چند روز بعد او در مصاحبه با خبرگزاری پانا گفت هنرپیشههای زن ایران خودشان یک پا آنجلینا جولی هستند و «سینمای ایران باید هم برای ادامه فعالیت خود فاحشه بینالمللی بیاورد. سینمای ایران فاحشهخانه است، مگر صبح تا شب عکسهای هنرمندان چاپ نمیشود؟ وقتی زنهای ما افتخارشان این است که عکسهای خود را به صورت نیمه عریان در اینترنت بگذارند یعنی خودشان یک پا آنجلینا جولی هستند.»
کسانی که تا به آن روز با شنیدن یا خواندن حرفای سلحشور نها تعجب کرده بودند و ترجیح داده بودند خیلی این حرفها را جدی نگیرند، با شنیدن این سخنان دیگر صبرشان سرآمد. موج اعتراضها و شکایتها به راه افتاد. در اولین واکنش داود رشیدی رییس انجمن بازیگران خانه سینما گفت که به زودی این موضوع را مورد بررسی قرار خواهند داد.
ترانه علیدوستی، باران کوثری، پگاه آهنگرانی، نگار جواهریان و هانیه توسلی نیز در متنی کوتاه خطاب به او نوشتند که سینما را به حال خود رها کند: ««جناب آقای سلحشور، از اینکه میبینیم آن همه پرداختن به زوایای نورانی زندگی پیامبران و سرمشق قرار دادن منش ایشان تاثیری در کلامتان نداشته، و در نهایت شهرتتان را از نفرتپراکنی و بیادبی در برابر همنوعانتان به دست آوردهاید، بسیار متاسفیم. ای کاش لطف کنید سینمایی را که خجالت میکشیم بگوییم شما را یاد کجا میاندازد به حال خود رها کنید، شاید که رستگار شوید و آرامش و صلح و محبت به وجدان نگرانتان بازگردد.»
سیدضیاء هاشمی رییس اتحادیه تهیهکنندگان سینمای ایران هم با انتشار یادداشتی تند پاسخ او را داد و به او گفت نکند خدای نکرده به جایی رسیده است که خود اجتهادی میکند: «آدم به ناموس خود چنین القابی نسبت نمیدهد و تو خود میدانی خانواده سینمای ایران، ناموس تواند و با آنها کارهای هنریت را میسازی که ایدئولوژیت را فراسوی مرزها فریاد زنی! روز، روز فحش و تهمت و چماق نیست که روز روز فهمیدن جاذبه دین است، اما تو کمک که نمیکنی هیچ، مسلمانی را نشانه رفتهای و همه را به دفع مسلمانی وا میداری!
روا نیست، حق نیست، خدایی نیست، که با عرض تأسف بوی نفس از آن میشنوم. مرد عزیز؛ کیل و پیمانهات فقط موفقیت یک سریال بود؟! ... یادت باشد تمام خوارج و دشمنان علی(ع) هم نماز شب میخواندند، هم آداب آرایش و خضاب شرعی محاسن میدانستند هم در نفس خود برای دفاع از دین، قرآن بر نیزه کردند.
این حرفها حتی صدای مسعود ده نمکی را هم درآورد و او نیز به تندی بر سلحشور تاخت و نوشت: «با ادبیات یزیدی نمیشود حرفهای حسینی زد. مگر در همین سینما و با همین بازیگران صدها فیلم دفاع مقدسی و یا دینی و یا تاریخی ساخته نشده است؟ خود شما بازیگران و عوامل سریالتان را از آسمان هفتم که نیاوردهاید؟ چند نفر از شما و دوستانی که در حوزه هنری با پول بیتالمال تربیت شدند تا سینمای انقلاب را بسازند همانطور که اول انقلاب بودند ماندهاند؟
اگر سینمای ما دچار آشفتگی است و در رعایت شئونات در بعضی جاها پایش میلغزد مقصر کسانی هستند که سی سال است ریش و قیچی دستشان بوده است؟ وگرنه همین معضلات در دانشگاه و خیابان هم هست. نگاهی به صفحه حوادث روزنامهها بیاندازید. البته به نظر من مردان خیابانی کمتر از زنان خیابانی نیستند ولی متهم همیشه دیگرانند. این نسل تربیتشده استکبار نیست در این سی سال یا چپ حاکم بوده یا راست.
مشکل این است که برخی به جای کار بیشتر حرف میزنند. بچه مسلمانهای ما باید از دیگران بیاموزند که کارشان و عملشان حرف بزند نه زبانشان. آنها شب و روز با پول همین نظام دارند حرفهای خودشان را میزنند و بچه مسلمانهای ما برای پز روشنفکری حرفهای آنها را میزنند تا به رسمیت شناخته شوند.
عزت الله انتظامی هم گفت که از ۱۳ سالگی تئاتر کار کرده و همه عمر شاهد بازیگران زنی بوده که با فداکاری شرایط را تحمل میکردند و به کار هنر میپرداختند… او گفت:«بیشتر بازیگران امروز ما تحصیلکرده و بسیار بافرهنگتر از بعضی کارگردانها هستند و به کسانی که با این سختی کار میکنند احترام قائلم و نمیتوانم بیحرمت به آنها را ببینم.
اصغر همت هم گفت: متاسم برای سینمایی که در آن آدمی با ظاهری زهدفروشانه هرگونه اتهامی را به سینما روا میدارد، آن هم آدمی که به کمک گروهی از همانها که به آنها توهین کرده سریال ساخته و دستمزد میلیاردی میگیرد. امیدوارم بازیگران سینمای ما آنقدر با هوش باشند که راحت خود را در اختیار پروژههای آدمی که چنین توهینی کرده، قرار ندهند. یک سئوال هم دارم از این آقا و آن هم این که آیا ایشان قادر است بدون کمک آنها که بهشان فحش داده حتی یک فیلم کوتاه بسازد؟»
در نهایت اعتراضها کار را به جایی رساند که سلحشور از بازیگران زن ایرانی عذرخواهی کرد هرچند که در صحبتهایش گفت به هر حال در سینمای ما بازیگران ناباب هم وجود دارد: «من با صحبتهای خودم قصد داشتم که نسبت به دعوت آنجلینا جولی به ایران واکنش نشان دهم و بگویم که سینمای ایران هرزه خانه نیست.در سینمای ایران زنان بازیگر پاک و هنرمند فرهیخته بسیار داریم. من در فیلمهای خودم با بازیگران بسیاری چون کتایون ریاحی و الهام حمیدی و … کار کرده ام و همه آنها از طرز رفتار من راضی هستند. ما برای همه بازیگران در ایران احترام قائلیم اما بازیگران ناباب نیز در سینمای ایران وجود دارند. »
سرانجام نیز وقتی پای شکایت قضایی مطرح شد او گفت که از هنرمندان سالم عذرخواهی کردهام و باز هم میکنم ولی اگر دوست دارند بروند و شکایت کنند.
سلحشور و آدمها
اصغر فرهادی یکی از سینماگرانی بود که حتی پیش از گرفتن اسکار به یکی از اهداف اصلی حملههای سلحشور تبدیل شد. او درباره فرهادی و فیلم «جدایی نادر از سیمین» در مصاحبه با نشریه «شما» گفت: «ایران الان محور همه انقلابهای دنیا شده است. ولی سینمای آن در جهت ضد اهداف این کشور انقلابی دارد حرکت میکند. مثلا این را بنویسید آقای اصغر فرهادی در فیلم «جدایی نادر از سیمین» مورد توجه و علاقه آقای سارکوزی قرار میگیرد. خب! آقای فرهادی چه سنخیتی بین تو ایرانی و آقای سارکوزی وجود دارد که میگوید بیاورید من فیلمش را ببینم. خب مبارکشان باشد، افتخار از این بالاتر؟»
مسعود کیمیایی دیگر فیلمسازی بود که پس از تجلیلش در جشنواره فیلم فجر مورد انتقاد سلحشور قرار گرفت: «اثری همچون «۳۳ روز» با بازی درخشان پرداخت به یکی از موضوعات روز جهان اسلام مورد بیمهری جشنواره، مطبوعات و مسئولان قرار میگیرد اما از تکرار چاقوکشی و مسائل دهههای گذشته در آثار کیمیایی استقبال میشود. کیمیایی با ساخت «سفر سنگ» نشان داد میتواند مردم را با اثری مناسب به خود جذب کند، اما متاسفانه حال تنها به تکرار خود روی آورده است.»
مهران مدیری دیگر بازیگر و کارگردانی بود که سلحشور به او تاخت. او در دیدار با مدیر آموزش مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری در دولت احمدینژاد باز هم از وضعیت بد سینما و حجاب و عفاف حرف زد و گفت: «من خبر دارم که در پشت صحنه تولید یکی از سریالهای تلویزیون که چند سال هم طول کشید، هزار کیلو معادل یک تن تریاک مصرف شده است.
ما «یوسف» را در شرایطی کاملا اسلامی ساختیم و اهل شمال و ویلا و آنتالیا هم نیستیم. مهران مدیری در تولید سریال «قهوه تلخ» هفتهای دو میلیارد تومان درآمد کسب میکند اما هنرمندان انقلاب ما به دلیل نداشتن بودجه باید از ساخت کار صرف نظر کنند.»
فریدون جیرانی و عبدالرضا کاهانی دیگر هنرمندانی بودند که از سخنان تند سلحشور بینصیب نماندند. او در مصاحبهای از رفتار حوزه هنری برای تحریم فیلمهای بعضی از کارگردانان حمایت کرد و گفت شک دارد جیرانی و کاهانی که جزو تحریمیها بودند مسلمان باشند: «من شک دارم که جیرانی، کاهانی و بقیه این فیلمسازان مسلمان باشند. کسی که فیلمش باعث ترویج ضداخلاقیات شود و جوانان را منحرف کند مسلمانی نکرده است.»
او در تازهترین سخنانش حالا رخشان بنیاعتماد را به خاطر ساختن فیلم «قصهها» مورد هجمه قرار داده است تا نشان دهد که همچنان میخواهد با تاختن بر آدمها تیتر رسانهها باشد. کارگردانی که این روزها با بیماری سختی دست و پنجه نرم میکند و خیال دارد سریال حضرت موسی (ع) را بسازد. سریالی که میگوید هیچ کس حاضر نیست پولی برای آن خرج کند و با دادن شماره حساب از مردم خواسته که برایش پول بریزند تا سریالش را بسازد.
مراسمهای تجلیلی که این روزها برای او برگزار میشود، همچنان حاشیهساز میشوند و فرجالله سلحشور به رفتار غیرمتعارف و سخنان تند خود درباره سینما، بازیگران و کارگردانان، صدا و سیما و حتی حوزه علمیه ادامه میدهد. سخنان تندی که جز اعتراضهای بی سرانجام هنرمندان برخورد دیگری با آن نمیشود.
ارسال نظر