گفتو گوي اختصاصي با پائولو كوئيلو: من ايران را دوست دارم
اين اتفاق، واقعا يك اتفاق بود، حتي حالا هم برايم عجيب است كه از آن صحبت ميكنم چرا كه اين فقط يك اتفاق برنامهريزي نشده بود
برترین ها: اين اتفاق، واقعا يك اتفاق بود، حتي حالا هم برايم عجيب است كه از آن صحبت ميكنم چرا كه اين فقط يك اتفاق برنامهريزي نشده بود، حين راه رفتن در خيابانهاي ونيز -در تعطيلات نوروزي- چهرهاي را ديدم كه ميشناختم، طبيعي بود كه اول فكر كنم اشتباه كردهام؛ فكر كردم او شبيه آن كسي است كه بارها عكسهايش را ديدهام اما آنقدر شبيه عكسها بود كه بالاخره به ترديدم غلبه كردم و جلو رفتم: «ببخشيد، شما آقاي پائولو كوئيلو نيستيد؟» لبان مرد به لبخند باز شد: «چرا» باورم نميشد او پائولو كوئيلو بود، نويسنده كه بيشتر كتابهايش را خوانده بودم، جالب بود كه او هم باور نميكرد كسي او را در خيابان يك كشور بيگانه شناختهباشد.
به ايرانيها ميگوييد چطور نويسنده شديد؟
من از بچگي روياي نوشتن را داشتم، هميشه آرزويم اين بود كه يك نويسنده شوم اما هر زماني كه با مادرم صحبت ميكردم او به من ميگفت: «خب خيلي خوبه، خوبه كه كتاب بنويسي اما اول بايد در رشته حقوق در دانشگاه تحصيل كني تا يك وكيل شوي و يك شغل خوب داشته باشي و بعد در اوقات فراغت بنويسي.» من هم همين كار را كردم اما بالاخره يك روز تصميم گرفتم كارم را رها كنم و به دنبال نوشتن بروم البته يك اتفاق خاص كه من آن را يك اتفاق معنوي ميدانم اولين كتاب من را شكل داد.
چه اتفاقي؟
يك سفر زيارتي به سانتياگو ديكامپو ستلا، در آن سفر خيلي فكر كردم. تصميم داشتم تا زندگيام را براي فهميدن و درك رمز و راز كهكشان و جهان به كار بگيرم اما بعد از آن سفر فكر كردم اين راه درستي نيست، در واقع در آن زمان تصميم گرفتم جستوجوي معنوي خودم را ساده كنم. آن موقع متوجه شدم كه به جاي رفتن به سمت پيدا كردن جواب بايد بفهمم كه زندگي خودش يك پاسخ است.
ايرانيها كتابهاي شما را دنبال ميكنند ولي الآن مثل گذشته نيست! البته آنطور كه من ديدهام بيشتر خوانندگان كتابهاي شما در ايران دختران جوان و خانمها هستند شايد چون كتابهاي شما خيلي احساسي است.
خب، بايد بگويم فكر ميكنم شما از خوانندههاي پر و پا قرص كتابهاي من نيستيد، من همهجور كتابي نوشتهام، كتابهاي من فقط احساسي نيستند...
فكر ميكنم بيشتر كتابهاي شما به فارسي ترجمه شده است؟!
بله، البته اين را هم بگويم كه به دليل علاقه خوانندههاي ايراني به كتابهايم و به دليل اينكه آنها به كتابهاي جديد من دسترسي داشته باشند من همه كتابهايم را به صورت رايگان به زبان فارسي در سايت خودم ميگذارم تا همه فارسيزبانها بتوانند از آنها بدون پرداخت وجه استفاده كنند.
معروفترين كتاب شما «كيمياگر» است، راست است كه شما اين كتاب را در چند روز نوشتيد؟
از زماني كه نشستم و شروع به نوشتن كتاب كردم تا وقتي نوشتن آن تمام شد 2 هفته طول كشيد اما بايد بگويم اين كتاب را طي سالها در روح و ذهنم نوشته بودم.
خيليها هستند كه كتابهاي شما را ميخوانند تا در مورد زندگي تصميم بگيرند خودتان از اين وضع راضي هستيد؟
به نظر من نويسندهها انسانهاي معمولياي هستند، مثل باغبانها، راننده تاكسي و سربازها؛ قبول دارم كه آنها وظيفه خاصي دارند، تنها چيزي كه به كساني كه دوست دارند بنويسند توصيه ميكنم اين است كه بايد كارشان را با علاقه و عشق انجام داده و تلاش كنند تا زندگي بهتري براي انسانها بسازند. بايد بگويم كه به نظرم مهمترين وظيفه يك نويسنده، سهيمكردن ديگران در تجربههاي خودش است، يك كتاب ميتواند اين حس را به انسانها بدهد كه آنها تنها نيستند، يك كتاب دوست خوبي است، شايد بهترين دوست.
برخورد اتفاقي ما به گرفتن عكس يادگاري و همصحبتي در يك كافه انجاميد، معاشرت ۲۰دقيقهاي تا حدودي شكل يك مصاحبه پيدا كرد.
جالب اين بود كه اولين سوال را او از ما پرسيد:
اهل كدام كشور هستيد؟
ايران.
اوه، چه عالي، من ايران را واقعا دوست دارم.
جدا؟
بله، من به ايران سفر كردهام، آن سفر يكي از بهترين سفرهاي عمر من بود، ايرانيها واقعا انسانهاي خوبي هستند. راستش را بخواهيد وقتي در ايران بودم اين احساس را داشتم كه مردم ايران بيشتر از مردم برزيل، يعني هموطنانم، مرا ميشناسند (ميخندد).
در آخر چه پيامي ميخواهيد به خوانندگان ايراني آثارتان بدهيد؟
بيشترين سوالي كه از من ميشود اين است كه چطور ميتوانيم به معناي زندگي پي ببريم و جواب سوالهايمان را پيدا كنيم...؟! جوابي كه هميشه به اين سوالها ميدهم اين است هركسي خودش بايد پاسخها را پيدا كند و هيچ راه ميانبر وجود ندارد اما مسئله مهم اين است كه حتي در زندگي معمولي و روزمره هم ميتوانيد به جواب سوالهايتان برسيد، فقط كافي است بدانيد هر روز با روزهاي قبل فرق دارد، اين را بدانيد كه هيچ روز زندگي و هيچ اتفاقي در زندگي شبيه بقيه روزها و اتفاقها نيست؛ بايد به دنبال يافتن پاسخها باشيم. در آخر هم ميخواهم بگويم خوشحالم مردم ايران كتابهاي من را دوست دارند و ميخوانند؛ من ميدانم ايرانيها يك فرهنگ غني ادبيات دارند و براي همين خوشحالم كه كتابهاي من را دوست دارند.
نظر کاربران
من که عاشق کتاباشم مخصوصا "شیطان و دوشیزه پریم " واقعا ریبا بود
مرسی مصاحبه خوبی بود
من با کتاباش واقعا زندگی کردم. هر کلمه و حرفش پر از معنیه.
من اکثر آثار ایشان رو خوندم انسان بزرگی است ! سپاس برای انتشار مصاحبه
پاسخ ها
خود اون که اینو باور نداره. کتاب زهیرش رو بخون.
زنده باد پائولوکوئلیو. ولی خودت چرا ترسیدی عکستو با عینک آفتابی گذاشتی؟!
سلام ممنون
مصاحبه ی خوبی بود
من عاشق شخصیت و طرز فکر پائولو کوئلیو هستم
زندگی و افکارم و واقعا تغییر داد
خوش بحالت که دیدیش
اگه من جای تو بودم یکم بیشتر از مصاحبت با همچین انرژی بی نظیر و مثبتی استفاده میکردم و غیر از مصاحبه راجع به افسانه شخصی درس زندگی و شادیم باهاش حرف میزدم
موفق باشی :)
خوش ب حالتون من یکی از ارزوهام دیدن پائولوئه
واقعا دوسش دارم
دقیقا حرف هایی رو میزنه که آدم دوس داره بشنوه:)
یه پدیده اس
کتاباش واقعا یه همدردن واس آدم
یکی از لطف های که خداوند به من کرده اینست که در دوره ای زندگی می کنم که پائولو کتاب بی نظیر کیمیاگر را نوشته و من توانستم آن را مطالعه کنم.
سپاس از خدا برای امکان مطالعه کیمیاگر
خوش به حاااااااالتون واقعا
ممنونم که مصاحبه تون رو نوشتید .