دلِ پُر وحید هاشمیان
وحید هاشمیان از آن دست بازیکنان فوتبال ماست که تقریبا به هر آنچه که در دوران بازیگری اش ممکن بود، دست یافت.
همشهری تماشاگر: وحید هاشمیان از آن دست بازیکنان فوتبال ماست که تقریبا به هر آنچه که در دوران بازیگری اش ممکن بود، دست یافت. بازیکنی با اخلاق و البته دیسیپلین خاص که حضور موفق در لیگ ایران، درخشش در فوتبال منظم و سخت آلمان را تجربه کرد و این فرصت را به دست آورد تا طعم حضور در جام جهانی را نیز بچشد.
وحید در اوج، دنیای بازیگری را کنار گذاشت و در ادامه زندگی فوتبالی اش مسیر رسیدن به یکی از آرزوهایش در این حرفه را در پیش گرفت... «دنیای مربیگری». فرصتی داشتیم تا با وحید درباره آرزوهای جدید فوتبالی اش صحبت کنیم.
از چه زمانی تصمیم گرفتید به صورت جدی وارد دنیای مربیگری شوید؟
- از همان ابتدا که تازه فوتبال را شروع کردم دوست داشتم بدانم یک تیم فوتبال چطور بازی می کند، مربی چطور فکر می کند و سیستم هایی که گفته می شود چگونه در فوتبال یک تیم نقش بازی می کنند. بعدها علاقمند شدم بدانم یک مربی چطور تیمش را تمرین می دهد که بتوانند در موقعیت های مختلف، به صورت متفاوت بازی کنند.
یعنی همزمان که داشتید فوتبال بازی می کردید، به دنبال یادگیری این مسائل هم بودید؟
- وقتی به اروپا منتقل شدم مربی هایی را دیدم که خودشان دوره های مختلف مربیگری را گذرانده بودند و سوابق خوبی هم داشتند. از آنها یاد گرفتم و تجربه اندوزی کردم. بعدها فهمیدم مربیگری فقط تمرین دادن نیست و فاکتورهای دیگری را هم شامل می شود مثل بدنسازی، روانشناسی، تغذیه، رفتار با بازیکن، روابط اجتماعی، درک اجتماعی و ... این بود که دیدم علاوه بر چیزهایی که در طول دوران بازی کردن به دست آورده ام باید دوره های مربیگری را هم بگذرانم. من به این درک رسیدم که دوره بازیکنی، موفق یا ناموفق، خوب یا بد، دیگر تمام شده.
دوره بازیکنی چقدر در مصمم شدن تان برای مربیگری تاثیر داشت؟
- در آن دوره تجربیات زیادی کسب کردم. بازیکن فیکس بودم... نیمکت نشین بودم... دوره مصدومیت داشتم... زمانی در شرایطی قرار گرفتم که تمام تیم ها من را می خواستند و در مقابل در مقطعی هم با افت روبرو شدم تا جایی که پیشنهادها کم بود. طعم قهرمانی آلمان را با بوخوم چشیدم و با این تیم به یوفا کاپ صعود کردم. شرایط سختی هم بود... وقتی که با تیم بوخوم به دسته پایین تر سقوط کردیم. اینها همه تجربیاتی بود که من لمس شان کردم. به عنوان بازیکن، بازیکنی بودم که توانستم در خارج از ایران بازی کنم به همین دلیل می توانم شرایط و موقعیت بازیکنی که از یک شهر دیگر می آید را درک کنم. خیلی از مسائل جزیی دیگری را توانستم در دوره بازیکنی یاد بگیرم ولی در زمینه مربیگری وقتی عمیق فکر می کنیم می بینیم که مربیگری فقط مسائل مربوط به تمرین نیست و مسائل دیگری هم همراهش هست. من در آلمان زندگی کردم و توی این سال ها یاد گرفتم که برای موفقیت باید خیلی منظم و سازمان یافته و به صورت سیستماتیک و مرحله به مرحله پیش بروی. از طرفی خودم هم فکر می کنم در جریان طی کردن این مراحل می توانم چیزهای زیادی یاد بگیرم. پس کار را برای رسیدن به هدف جدید شروع کردم.
اولین مدرکی که گرفتید کی بود؟
- ابتدا در سال ۲۰۰۸ مدرک مربیگری B یوفا را گرفتم. سال ۲۰۱۱ توانستم این درجه را به مدرک A اروپا ارتقا بدهم و در ادامه همین امسال موفق شدم دوره پیشرفته مربیگری آلمان را پشت سر بگذارم و مدرک Pro-license را دریافت کنم.
تا کی قرار است به مدرک گرفتن ادامه بدهید؟
- راستش الان از لحاظ آکادمیک به بالاترین سطح مربیگری که ممکن بود رسیده ام و آماده و علاقمندم که کار مربیگری را به صورت حرفه ای آغاز کنم؛ هر چند هیچ عجله ای برای شروع ندارم.
با توجه به اینکه بالاترین مدرک مربیگری را دارید ترجیح می دهید از تیم های پایه شروع کنید یا لیگ و کشور خاصی مد نظرتان هست؟
- وقتی شما بازیکن هستید، می بینید که هر لیگی معمولا ۱۴ یا ۱۶ تیم دارد و هر تیم نهایتا به ۲۴ بازیکن نیاز دارد. لیگ یک نشد، لیگ ۲؛ این کشور نشد کشور بغلی، اما برای مربیگری فرق می کند. هر تیم به یک سرمربی نیاز دارد و یک کمک مربی؛ یعنی دستیار اول. هر باشگاهی هم برای تیمش حداقل ۵ یا ۶ گزینه دارد که در نهایت باید یک نفر را انتخاب کند؛ به همین دلیل به این شکل نیست که شما تصمیم بگیرید که مثلا من می خواهم مربی دورتموند بشوم یا می خواهم مربی نساجی مازندران بشوم. بستگی به اتفاقاتی دارد که می افتد. الان در آلمان مربی های خیلی خوبی هستند که شرایط کار برای آنها مهیا نمی شود تا بتوانند برگردند و کار کنند... اصلا تیمی بهشان پیشنهاد نمی شود یا اگر هم بشود تیم های خوبی نیستند. مثلا یورگن کولر بازیکنی با آن سابقه بازی و مربیگری الان در لیگ پنج مربیگری می کند. یا لورانت الان در لیگ هفت آلمان مربیگری می کند. به همین دلیل من کار را عار نمی دانم. من هر جا که بدانم می توانم باعث پیشرفت خودم و تیمم بشوم دوست دارم از همانجا شروع کنم. حالا اگر در پایه باشد یا بزرگسالان خیلی فرقی ندارد. همانطور که گفتم برای مربیگری عجله ای ندارم ولی سعی می کنم انتخابی کنم که به پیشرفت خودم هم کمک کند.
شما دوره های مربیگری را گذراندید ولی هنوز تجربه ای در این زمینه کسب نکرده اید. فاصله زیادی بین پایان دوران بازیگری و گذراندن کلاس های مربیگری نبود و می شود گفت یک مربی جوان هستید و عطش زیادی برای ارائه آموخته ها دارید. حالا فارغ از ایران، به طور مثال اگر الان همزمان تیمی در لیگ های پایین آلمان و تیمی در لیگ اول کشوری با سطح فوتبال به مراتب پایین تر از آلمان پیشنهاد بدهند، کدام را ترجیح می دهید؟
- باید دید کجا و چطور پیش می آید. ببینید تجربه خیلی خوب است ولی در اغلب موارد تاوان دارد. به ویژه در ایران تجربه مربی ها این بوده که شکست های سنگینی خوردند و از این شکست ها یاد گرفتند. در نتیجه شما می توانید از تجربه شکست دیگران هم یاد بگیرید. این دوره اخیر pro-licenjce که نزدیک به ۱۰ ماه طول کشید به ما یاد داد تا در آینده شکست های کمتری تجربه کنیم. همانطور که شما می دانید در کشور ما طی کردن اصولی مراحل وجود ندارد و احتمالا وجود هم نخواهد داشت! به همین دلیل نمی توانیم بگوییم چون کار نکرده پس تجربه ای هم به دست نیاورده ولی در مقیاس جهانی گواردیولا وقتی مربی بارسلونا شد آیا تجربه داشت؟ ماتیوس زامر وقتی تیمش را قهرمان کرد چقدر تجربه داشت؟ گاهی باید شجاعت به خرج بدهیم. ما وقتی از اصولی پیروی می کنیم که مدام شکست می خوریم و پسرفت می کنیم، چرا با یک عده آدم جدید و جوان جلو نرویم؟ این یکی از مباحث روانشناسی در فوتبال هست؛ قبلا اعتقاد بر این بود که بازیکن جوانی که تجربه کمی دارد شکست می خورد. ولی حالا بازیکن جوان یعنی انگیزه، فیزیک بهتر و میل به پیروزی نسبت به بازیکنی که مسن شده و تجربه بیشتری دارد. در مربیگری هم باید این موضوع را در نظر گرفت. جوان انرژی دارد، می خواهد خودش را اثبات کند. به ویژه کسی که رفته و تمام دوره ها را دیده و اینها مسائلی است که در فوتبال وجود دارد. من شخصا از هیچ تیمی ترس ندارم و حاضرم در هر تیمی که به من پیشنهاد می دهد و خیلی ها ممکن است فکر کنند شرایط سختی دارد کار کنم. هیچ استرسی ندارم به شرطی که آن تیم هم از من حمایت کند و امکانات لازم را داشته باشد. در کنار این موارد خانواده هم هست. شما نمی توانید به خاطر فوتبال مسائل خانواده تان را نادیده بگیرید ولی تا حالا با برنامه ریزی توانستم به هر دو مسئله بپردازم ولی در دوره مربیگری دیگر به برنامه ریزی شما مربوط نمی شود.
از همدوره ای هایتان کدام یک در مربیگری پیشرفت کردند؟
- الان نیکو کوواچ حتی دوره هایی را که من در آلمان گذراندم طی نکرده ولی مربی تیم ملی کرواسی است و جالب اینجاست با اینکه باخت ولی باز او را نگه داشتند. یا داردای که مربی تیم ملی مجارستان شده، تازه با ما داشت دوره مربیگری Pro-license را می گذراند. مارک ویلموتز مربی تیم بلژیک هم همینطور. این تفکرات ماست که یک مقدار از جوانگرایی می ترسد یا شاید خیلی ها دوست ندارند یه چرخه جدیدی وارد فوتبال و عرصه مربیگری بوشد. به نظرم این تفکر که جوان چون جوان است نمی تواند کار کند یک تفر کاملا غلط و اشتباه است.
پس می شود این نتیجه را گرفت که وحید هاشمیان با توانمندی هایی که به دست آورده، احتمالا مربیگری اش را از اروپا شروع خواهد کرد؟
- نمی شود پیش بینی کرد. باید ببینیم چی پیش می آید و برای شروع هم عجله ای ندارم. گاهی عجله می کنیم ولی در همان استارت اول با مشکل مواجه می شویم. دوستی دارم که می گفت جراح ها وقتی دوره شان تمام می شود سریع دوست دارند اولین جراحی شان را انجام بدهند. من دوست ندارم سریع بیایم و جراحی را انجام بدهم. می خواهم ببینم شرایط کجا برام پیش می آید.
ترجیح می دهید سرمربی باشید یا اگر به عنوان دستیار و کمک مربی هم پیشنهادی داشته باشید قبول می کنی؟
- بله؛ قبول می کنم چون معتقدم همیشه مسیر یادگیری باز هست. می شود کنار یک مربی خوب یاد گرفت. حتی ممکن است شرایطی باشد که شما تشخیص بدهید در این زمان بهتر است کمک مربی باشید اما در یک جای خوب، نه جایی که خودش ۵ تا مربی دارد و اصلا نمی دانند کجای نیمکت باید بنشینند! قطعا در چنین محیطی نمی شود کاری کرد.
حالا بیشتر سرمربیگری را دوست دارید یا کمک مربی؟
- این یک واقعیت است که سرمربیگری را خیلی دوست دارم چون یکسری ایده شخصی دارم که دوست دارم پیاده شان کنم ولی صددرصد اگر کسی باشد که حالا ثابت کرده می تواند ایده ها را پیاده کند آدم می تواند از او یاد بگیرد.
وحید هاشمیان وقتی فوتبالیست بود قطعا یکسری اهداف داشت و احتمالا به بیشتر آنها رسید و بدون شک سالم زندگی کردن، سختکوشی و انگیزه به شما در رسیدن به این اهداف کمک کرد. در مقطع فعلی هدف وحید در مربیگری چیست؟
- گاهی شما آرزوهایی دارید که با تلاش کردن به دست می آید ولی گاهی آرزوهایی دارید که ممکن نیست محقق بشود و بیشتر یک رویاست تا آرزو. مثلا چند وقت پیش جوانی از من سوال کرد که می خواهم بیایم اروپا بازی کنم. پرسیدم تیمی که بازی می کنی کجاست. تیمش را معرفی کرد. البته در تیم خودش هم بازی نمی کرد و معتقد بود که اینجا باندبازی است و از بازیکن پول می خواهند و خلاصه از این صحبت هایی که تازگی ها می شنویم. گفتم ببین آنجا هم شرایط همینطور است، فقط با این تفاوت که مقداری تمیزتر است! ولی تو اول باید همه این موانع را همین جا پشت سر بگذاری و پیش بروی و خودت را اثبات کنی. اگر توانستی این کار را بکنی، بعد می توانی پلی بزنی بیایی اروپا ولی اینکه شما هنوز اینجا نتوانستی کار کنی می خواهی بیایی خارج یک کاری انجام بدهی یک رویای دست نیافتنی است و عملا نشدنی.
در زمینه مربیگری هم مثلا من الان بیایم بگویم می خواهم بشوم مربی آ ث میلان یعنی رویاپردازی. به نظرم اولین قدم من مهم است چون آینده من را مشخص می کند. اگر در قدم های اول اشتباه کنیم شاید اهداف بزرگی که در آینده داریم کلا از بین بروند. مثلا من به جای اینکه در تیم پاس بازی کنم شاید می رفتم در تیمی در لیگ دو ایران بازی می کردم، همین بازی را می کردم ولی کسی من را نمی دید. طبق گفته شما، مثلا می شود رفت قهرمانی یک لیگ درجه سه اروپایی را گرفت ولی هیچکس شما را نخواهد دید تا اینکه مربیگری تیم پایه باشگاهی را به عهده بگیرید که همه شما را می بینند. به همین دلیل انتخاب خیلی مهم است و من تا انتخاب های شروع کارم را انجام ندهم نمی توانم بگویم آرزویم چیست و طبیعی است که همیشه دوست دارم ببرم. دوست دارم تیم هایی که با آنها کار می کنم برنده باشند و همه با هم، همه وجودمان را برای موفقیت تیم بگذاریم.
راستی برای حضور در کادر تیم ملی ایران آیا هیچ پیشنهادی به شما شد؟
- نه کسی با من تماس نگرفت. معمولا من سعی می کنم کار خودم را بکنم. در فوتبال ما این کار اشتباهی است که من منتظر باشم کسی به من زنگ بزند یا حالم را بپرسد.
به مربیگری در لیگ فوتبال ایران فکر می کنید؟
- بله؛ این هم می تواند یکی از گزینه ها باشد.
ارسال نظر