زوج بازیگر: ۴۰ سال دیگر بچهدار میشویم!
محسن قاضیمرادی و همسرش مهوش وقاری هر دو بازنشسته آموزش و پرورش هستند و به خاطر علاقهای که به بازیگری داشتند دست از تدریس کشیدند و زندگیشان را با بازیگری ادامه دادند.
در سالهایی که بیکار بودید مردم فراموشتان کردند؟
قاضیمرادی: به هیچ وجه
وقاری: خوشبختانه بیشتر ما را تحویل میگرفتند حتی بیشتر از زمانی که پرکار بودیم. امروز انتخاب بازیگر برای فیلمها و سریالها به شکل دیگری شده است، تا آنجا که بسیاری از همکاران هم سن و سال ما هم امروز بیکار هستند.
این کم کار شدن از نظر روحی به شما آسیب نمیرساند؟
قاضیمرادی: خیر. چون با صدف کارهای حجمی انجام میدهم و سرم کاملا به این کار گرم است. حتی نمایشگاه هم برای این کارم برگزار میکنم که خیلی هم شلوغ میشود.
وقاری: خیلی اذیت شدم.
امورات زندگیتان از کجا تامین میشود؟
قاضیمرادی: اگر کار داشته باشم از طریق آن و در غیر این صورت حقوق بازنشستگی.
وقاری: بازنشسته آموزش و پرورش هستم، حقوق بازنشستگی دارم.
چندتا بچه دارید؟
قاضیمرادی: برای بچهدار شدن حالا زود است. باید ۴۰ سال با هم زندگی کنیم ببینیم تفاهم داریم بعد بچهدار شویم!
وقاری: ما بچه نداریم.
آدم قانعی هستید؟
قاضیمرادی: خودمان هم نخواهیم، باید باشیم.
وقاری: بله. کاملا.
برای مسافرت به کجا میروید؟
قاضیمرادی: قدیما بیشتر کیش میرفتم اما الان شمال.
وقاری: من هم سفر به شمال و هم جنوب کشور را دوست دارم، شمال را به دلیل نشستن کنار ساحل و تماشا کردن آب خیلی دوست دارم. شنیدن صدای آب، به من آرامش میدهد.
خاطرهای از کودکیتان بگویید.
قاضیمرادی: تمام دوران کودکیام خاطره است. دورانی که هیچ وقت برنمیگردد.
وقاری: روز اول مدرسه بهترین خاطره من را شکل میدهد. به یاد دارم در آن زمان بچهها را به کودکستان نمیفرستادند و خانوادهها ترجیح میدادند خودشان از بچههایشان نگهداری کنند. وقتی روز اول مهرماه شد من باید برای اولین بار، مدت طولانی را در بیرون میگذراندم و وقتی وارد کلاس شدم به جای اینکه روی صندلی بنشینم روی میز نشستم. با اینکه سالها از آن روزها گذشته اما امروز هم وقتی روز اول مهرماه میشود بشدت دلتنگ آن روزها میشوم و این بهترین خاطره زندگی من است.
اوقات فراغتتان چگونه میگذرد؟
قاضیمرادی: من اغلب به کارهای حجمی مشغول هستم.
وقاری: الان بیشتر پیادهروی میکنم، زیرا به ورزش علاقه زیادی دارم. در دوران نوجوانیام عضو تیم فوتبال دخترها و در کنار آن عضو تیم پینگپنگ مدرسه بودم. همیشه قدم زدن را دوست داشتم و هنوز هم دارم.
اهل موسیقی هستید؟
قاضیمرادی: بیشتر سنتی گوش میدهم.
وقاری: عاشق موسیقی سنتی هستم و باید بگویم از طریق یکی از دوستانم با عرصه موسیقی آشنا شدم. موسیقی از چیزهایی است که با شنیدن آن بسیار به آرامش میرسم و با وجود اینکه دوره کامل آن را گذراندهام اما مدتهاست سراغ آن نرفتهام زیرا مشغلههای زندگی دیگر اجازه نمیدهد به سراغ علاقههایمان در زندگی برویم.
کتاب چطور. اهل مطالعه هستید؟
قاضیمرادی: زیاد مطالعه میکنم از جوانی مطالعه را دوست داشتم.
وقاری: عاشق اشعار مولانا هستم و در کنار آن رمانهای تاریخی و آثار ذبیحالله منصوری را دوست دارم و جزو ملزومات زندگی من هستند، اما الان بیشتر مطالعات من در حد خواندن اخبار اینترنت است.
کارگردان مورد علاقهتان کیست؟
قاضیمرادی: کارگردانهای مطرح و خوبی در کشور داریم که همه خوب کار میکنند.
وقاری: سعید سلطانی را بهعنوان یک فرشته میشناسم البته معتقدم روابط انسانی از همه چیز مهمتر است و در چنین شرایطی قطعا کارگردانی که به بازیگر آرامش بیشتری میدهد بهتر است زیرا بازیگر راحتتر میتواند کار کند.
سینما بهتر است یا تلویزیون؟
قاضیمرادی: هر دو را دوست دارم زیرا در هر دو کار کردهام اما تلویزیون ویترین است و مخاطب بیشتری دارد.
وقاری: من تلویزیون را بیشتر دوست دارم زیرا بیشتر در این مدیوم کار کردم و دیده شدم. به همین دلیل هم حس خاصی به تلویزیون دارم ضمن اینکه معتقدم با تلویزیون به خانه همه مردم میرویم.
به نظر میرسد بیشتر به حضور در آثار طنز علاقهمند هستید؟
قاضیمرادی: من کارهای جدی هم داشتم و حتی برای آثار جدیام هم جایزه گرفتم اما به کارهای طنز علاقه بیشتری دارم.
وقاری: من در کارهای طنز حضور نداشتم به همین دلیل هم نمیدانم استعدادش را دارم یا نه اما به جرات میتوانم بگویم که در تمام طول سالهای زندگیام طنز را درک کردهام.
آقای قاضیمرادی در خانه هم آدم شوخی است؟
قاضیمرادی: همیشه خیر.
وقاری: بیشتر آدم شوخی است.
مواظب هم هستید؟
قاضیمرادی: من که بله البته خانم وقاری بیشتر باید مواظب من باشد.
وقاری: من خیلی مواظب همسرم هستم.
با هم دعوا هم میکنید؟
قاضیمرادی: دعوا نمک زندگی است نمیشود زن و شوهر باهم دعوا نکنند.
وقاری: خیلی زیاد دعوا میکنیم، اما در سن و سال ما دعواها بیشتر جنبه دلسوزی دارد. ناراحتی من از این است که محسن باید ورزش کند تا بتواند بهتر راه برود. ناراحت میشوم وقتی میبینم آدمی که تند و فرز بوده و این همه فعالیت داشته الان کند راه میرود و منشا آن بیتحرکی است. متاسفانه محسن دلش برای خودش نمیسوزد.
نسبت به هم دلسوز هستید؟
قاضیمرادی: بله، من آدم دلسوزی هستم.
وقاری: همسرم اصلا آدم دلسوزی نیست (با خنده)
از آشناییتان بگویید؟
قاضیمرادی: در محیط کار با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم.
وقاری: ما هر دو کارشناس دفترکل تربیتمعلم بودیم. از سال ۵۶ که من به تربیت معلم منتقل شدم با محسن قاضیمرادی آشنا شدم و در دوران کار به دو دوست صمیمی تبدیل شدیم، به طوری که من همیشه در کارها با ایشان به عنوان یک پیرمرد مشورت میکردم.
در چند کارتلویزیونی یا سینمایی با یکدیگر همبازی بودید؟
قاضیمرادی: یه چندتایی باهم کار کردیم. خوب خاطرم نیست.
وقاری: در اوایل کار، خیلی کم همبازی میشدیم، البته یادم میآید در سریال «نام پرندهای که رها شد» نقش خواهر و برادر را بازی کردیم، اما اولین سریالی که در نقش زن و شوهر بازی کردیم همسران بود. در سالهای اخیر قبل از مریض شدن محسن تهیهکنندهها و کارگردانها ما را بهعنوان همسر پسندیدند و این اواخر کارهای زیادی را با هم بازی کردیم.
آدم احساساتی هستید؟
قاضیمرادی: وقتی به گذر عمر و خاطرات سالهای گذشته نگاه میکنم همیشه گریهام میگیرد البته اوج خوشحالی هم همین اشک شوق ریختن است و شاید گریههای من ناشی از این هم باشد.
وقاری: به نظر من ما هر دو بشدت آدمهای احساساتی هستیم. هردویمان سر سفره هفتسین هر سال اشک از چشمانمان جاری میشود.
چه غذایی را بیشتر دوست دارید؟
قاضیمرادی: گرسنه باشم همه چیز میخورم اما در کل غذاهای شیرین را بیشتر دوست دارم.
وقاری: غذاهای ایرانی مثل قرمهسبزی. البته من هم غذاهای شیرین را بیشتر دوست دارم.
رنگ مورد علاقهتان چیست؟
قاضیمرادی: سبز روشن.
وقاری: بنفش.
حرفی با خوانندگان قاب کوچک دارید؟
قاضیمرادی: در این بازار آشفته خداروشکر که مردم ما را از یاد نبردهاند. ما هنرمندان هرچه داریم از این مردم است.
وقاری: خوشحالم از اینکه مردم همیشه نسبت به من و همسرم لطف داشتند و هیچ وقت حتی الان که بیکار هستیم ما را فراموش نکردهاند.
نظر کاربران
خدا نگهدارتان باشد.جفت خوبی هستید
پاسخ ها
مرده خیلی مسن تره .
زنده باشن ایشالله
من هر دوتاشونو دوست دارم
خوش اخلاقن
چون بچه ندارند خوشبخترین زوج هستند. چون بچه ها چنان انسان را به دنیا میچسبانند که مرگ و جدایی بسیار سخت میشود. آدم ها در وقت مردن از بچه هایشان بی اطلاع میشوند که بلای سرشان می اید