آمديم، نبوديد، رفتيم ...
برزو خان سپهسالار و بدترين اتفاق زندگي
لطفا ديگر او را به نام همان «برزو ارجمند» صدا كنيد، نه «برزوخان سپهسالار» قهوه تلخ! او امروز در جديدترين نمايش رضا حداد، نقشي متفاوت و البته امروزي را ايفا ميكند كه احتمالا شما هم مثل ما از آن خوشتان خواهد آمد...
برترین ها: شايد نتوان نشان سوپراستاري را روي شانههايش گذاشت اما حداقل طي اين سالها ثابت كرده از پس هر نقشي برميآيد؛ طنازيهايش در «زير آسمان شهر»، «مرد ۲ هزار چهره» و «شبهاي برره» يك طرف، بازي در فيلمهاي تلخ و جدياي چون «روز سوم»، «ساعت شني» و «جايي ديگر» طرفي ديگر. در آخرين روزهاي سال ۹۰، «برزو ارجمند» يك سر دارد و هزار سودا؛ از بازي در نمايش «آمديم، نبوديد، رفتيم» گرفته تا حضور در سريال نوروزي شبكه ۵ و به پايان رساندن اولين تجربه كارگرداني و انجام امور مربوط به آلبوم موسيقياش كه قرار است سال ديگر منتشر شود... نگران نباشيد... درباره تكتك اينها با او در راهروهاي تئاتر ايرانشهر گپ زدهايم...
حضورم در فيلم «پل چوبي» فقط به خاطر «مهدي كرمپور» بود كه با من تماس گرفت و گفت يك نقش كوتاه است بازي ميكني؟ من هم از آنجا كه در 2 كار اول «مهدي» (جايي ديگر و طهران تهران) بازي كرده بودم، دعوتش را پذيرفتم، آن هم نه به خاطر سينما يا فيلم بلكه فقط به خاطر شخص «مهدي كرمپور» دوست داشتم حضورم در اين فيلم، يك يادگاري خوب از طرف من براي او باشد. «پل چوبي» را در جشنواره فجر ديدم و به نظرم واقعا فيلم با آبرو و خوبي است.
سال ۹۰ سال بسيار خوب و پركاري براي من بود؛ از «قهوه تلخ» گرفته تا تمامشدن اولين فيلمم، حضور در چند تئاتر و يك سريال نوروزي. درباره «قهوه تلخ» هم بايد بگويم مردم هميشه به ما و اين كار لطف داشتهاند و بهزودي مشكلاتي كه براي اين كار اتفاق افتاده برطرف خواهد شد و كار به پايان خواهد رسيد. به نظرم «قهوه تلخ» يك اتفاق است كه هيچوقت كهنه نميشود و مانند ساختماني ميماند كه هرگاه نگاهش كني، دلت را نميزند، بالاخره اين همه براي اين كار زحمت كشيدهايم و ۳ سال عمرمان را صرفش كرديم.
سر نمايش «مكاشفه» بود كه به او طرح نمايش «آمديم، نبوديد، رفتيم» پيشنهاد شد و آقاي «رضا حداد» به ما از طرحش گفت اما هيچوقت در كارهاي رضا حداد هيچچيز معلوم نيست كه چه نقشي را براي چه كسي كنار گذاشته. بعد از اينكه قرار شد اين كار اجرا شود، 2 نقش به من پيشنهاد شد كه يكياش نقش پليس بود و ديگري هميني است كه اكنون انتخاب كردهام و بازي ميكنم. البته ابتدا 2 نقش ديگر براي من در نظر گرفته بودند كه به دلايل مختلف قبول نكردم، بعد چند وقتي نقش پليس را با هم تمرين كرديم اما درنهايت چون اين نقش را دوست داشتم، انتخاب كردم كه دلچسب خودم هم هست. گروه «سايه»، اولين گروه تئاتري است كه 2سال پيش از ايران به المپيك تئاتر جهان راه يافت اما هنوز معلوم نيست اين نمايش با اين تعداد بازيگر و پروداكشن به جشنوارههاي بينالمللي برود يا نه. مهم نيست در اجراي شيوه نمايش «آمديم، نبوديد، رفتيم»، اولين باشيم، مهم اين است كه ما يك گروه تئاتر تجربي هستيم و تئاتر تجربي هم ثابت كرده هميشه بيشكست است. اين را «پيتر بروك» ميگويد كه «تئاتر تجربي، تئاتري كاملا موفق و بدون شكست است.» به دليل اينكه در حال تجربه كردن هستي؛ يعني ابتدا عكسالعمل و بازخورد كار خود را از مردم ميگيري و ميفهمي در كار بعديات چگونه بايد عمل كني.
گروه «سايه» گروه خاصي است و حضور در آن براي من قابل مقايسه با كارهاي ديگر نيست. بله، بارها اتفاق افتاده كه سر تئاتري رفتهام كه از آن لذت نبردهام؛ هم از گروه و هم از كاري كه قرار بوده انجام شود و نشده، يعني آن چيزي كه بايد نبوده! اما چون گروه «سايه» را ما ۶-۵ نفر (من، سيامك انصاري، رضا حداد، شبنم فرشادجو و پانتهآ پناهيها) راه انداختيم و الان چهارمين كاري است كه اجرا ميكند، معلوم است كار در آن براي همهمان لذتبخش است، چون گروه براي خودمان است و با جان و دلمان برايش كار ميكنيم. اينكه اگر براي يك بازيگر تئاتر اتفاقي بيفتد كه نتواند سر موقع به اجرايش برسد را تا حالا تجربه نكردهام و اصلا دوست ندارم به چنين موضوعي حتي فكر كنم، فقط يادم است يكبار سر نمايش «باغ مرگ» سيامك احصايي۳۰ دقيقه دير به اجرا رسيدم، آن هم به دليل ترافيك شديد تهران! اين بدترين اتفاق تئاتري است كه طي اين سالها براي من افتاده.
از آنجا كه علاوه بر اين نمايش سر يك سريال نوروزي براي شبكه 5 به كارگرداني آقاي «سعيد سلطاني» هستم، هنوز فرصت نكردهام نشريات يا سايتهاي مربوط را بخوانم و نظرات منتقدان يا مردم درباره «آمديم، نبوديد، رفتيم» را بدانم اما چيزي كه در اين چند شب از مهماناني كه براي ديدن نمايش به ايرانشهر آمده بودند شنيدم، همهشان از كار راضي بودند، زيرا كاري كه در اين نمايش انجام ميدهيم، براي نخستينبار است در ايران اتفاق ميافتد و كار جديدي محسوب ميشود. حدود 8-7 ماه براي به مرحله اجرارسيدن اين نمايش تمرين كرديم و حُسن كارهاي «رضا حداد» اين است كه چون سر كارهاي ديگر هستيم، خودش را با بازيگران كارش هماهنگ ميكند و با برنامهريزي كه هميشه دارد، سعي ميكند بازيگرانش تحت فشار قرار نگيرند.
اصلا اين بحث و حاشيههايي كه چند وقت پيش درباره حضور بازيگران سينمايي در تئاتر و... پيش آمد را نميفهمم كه الان بخواهم دربارهاش حرف بزنم! به نظر من دنياي هنر آنقدر بزرگ است كه جا براي هيچكس تنگ نيست، يعني هميشه اين مثال را زدهام كه آقاي «رابرت دنيرو» با آن توانش در حال بازيكردن است، من هم اينجا با همين تواني كه دارم، در حال بازيكردنم. نه من جاي آقاي دنيرو را تنگ كردهام و نه ايشان جاي من را! اصلا خاصيت هنر اين است؛ بايد وارد اين حرفه شوي، تلاش كني، عمرت را پايش بگذاري تا ماندگار شوي... فكر ميكنم از همان اولش هم بحث بيخود و بياهميتي بود و از بزرگان هنر متعجبم كه چطور و چرا چنين بحثهايي را راه انداختند! آن زمان هم اصلا و ابدا متوجه اين حرفها نميشدم! خدا را شكر هميشه «رضا حداد» آنقدر امكانات خوبي براي كارهايش فراهم ميكند كه نمايشهايش بدون چهرههاي مشهور هم ديده ميشوند، چون او كارش را بلد است؛ نمونهاش نمايش «كسي نيست» كه تمام اجراهايمان را با ظرفيت كامل تماشاچي رفتيم و هيچوقت جاي خالياي در سالن وجود نداشت اما به هر حال اينكه در تئاتر جذب مخاطب صورت بگيرد، اتفاق بسيار مهمي است. يادم است سر نمايش «مكاشفه» هم حرف و حديث راه انداخته بودند كه رفتهاند از سينما و تلويزيون بازيگر آوردهاند كارشان فروش داشته باشد! در صورتي كه رشته اصلي تحصيلي من تئاتر است، با تئاتر بزرگ و وارد اين حرفه شدهام اما بحثي پيش آوردند كه مخاطب با تماشاگر فرق دارد! در حالي كه به نظر من ويژگي گروه «سايه» اين است كه طي اين سالها «مخاطب» جذب كرده و «تماشاگر» بيرون فرستاده و اين خدمت بزرگي به تئاتر است.
آدمهايي مثل «سيامك صفري» كه اينكاره هستند و تئاتر واقعي را ميفهمند، هيچگونه اعتراضي به حضور بازيگران سينما يا تلويزيون در تئاتر ندارند! اين اعتراضها ممكن است از برخي آدمهايي باشد كه هيچگونه پسينه يا پيشينهاي براي خودشان قائل نيستند! من 4 سال از دوران دانشجوييام را فقط با تئاترهاي خياباني گذراندم، مگر آن موقع آمدم بگويم چرا فلاني تئاتر كار ميكند يا چرا فلاني عكسش روي سر در سينماهاست؟! تازه پدرم هم جزو بازيگران بود و به شهادت تمام همكلاسيهاي دانشكدهام اگر ولم ميكردند، داشتم در خيابانها تئاتر اجرا ميكردم. بازيگرهاي سينما و تلويزيوني كه از بدو سينما كار كردهاند وقتي بازيگر تئاتري قصد حضور در سينما دارد، اعتراض ميكنند و مثلا ميگويند ما از اول در سينما بودهايم و چرا تو اينجا آمدهاي؟ اصلا اين چه خطكشياي است؟ من كه هيچ گاردي از تئاتريها نسبت به سينماييها نديدهام و اين حرفها را اصلا قبول ندارم!
بهتازگي يك تلهفيلم كه ملودرامي اجتماعي است را كارگرداني كردهام كه سعي كردهام بتوانم قصهاش را خيلي ساده و خوب تعريف كنم، به هر حال اين اولين تجربه من در زمينه كارگرداني به حساب ميآيد و مطمئنا مثل همه آنهايي كه روزي وارد اين حرفه شدند، كار من هم ضعفهايي دارد كه اميدوارم در كارهاي بعدي كمرنگتر شوند. انشاءالله يا قبل از عيد يا بعد از آن كه توسط شبكه خانگي و به نام «نازنين» پخش خواهد شد آن را ببينيد... از بدو ورود به اين حرفه، هميشه دغدغه كارگرداني با من همراه بوده ولي به اين صورت نخواهد بود كه اگر در اين زمينه هم به موفقيت برسم، بازيگري را رها كنم. اصولا از آن دسته آدمهايي هستم كه از اطرافيانم درباره كارهايي كه انجام ميدهم خيلي مشاوره ميگيرم اما در مورد اين كه اگر كارگردانيام در اولين قدم با شكست مواجه شود نااميد ميشوم يا نه؟ بايد بگويم مگر تا حالا در كارهاي بد بازي نكردهام؟ اين همه كار بد در كارنامه بازيگري من وجود دارد اما هيچوقت از ادامه راه نااميد نشدهام! تمركز اصليام روي بازيگريام است اما بعضي كارها مانند جمعآوري آلبوم موسيقي را هم در برنامه كاريام دارم كه سر فرصت و با حوصله در حال انجامش هستم و هيچ عجلهاي براي بيرون آمدن آلبوم موسيقيام ندارم اما احتمال اينكه سال ديگر منتشر شود زياد است.
ارسال نظر