گفتگو با ستاره بینالمللی تاریخ سینما، کلودیا کاردیناله
همه چیز از یک مسابقه زیبایی آغاز شد. بر حسب اتفاق این مسابقه زیبایی برای انتخاب زیباترین زن ایتالیایی در تونس؛ زادگاه کلودیا بود.
به نقل از هالیوود ریپرتر همه چیز از یک مسابقه زیبایی آغاز شد. بر حسب اتفاق این مسابقه زیبایی برای انتخاب زیباترین زن ایتالیایی در تونس؛ زادگاه کلودیا بود. گرچه کشف یک بازیگر یا مدل در مسابقات زیبایی نامعمول نیست ولی مرسوم است که نفرات برتر را انتخاب کنند. کلودیا به خبرنگار هالیوود ریپرتر میگوید: «من خودم را به نمایش نگذاشته بودم. همه دخترها روی سن بودند، یک نفر آمد و دستم را گرفت و گفت که تو زیباترینی.»
جایزه اول مسابقه سفر به جشنواره فیلم ونیز بود، کلودیا شانزده ساله داشت و مادر به عنوان مراقب همراه او رفت، خیلی زود پیشنهادهای سینمایی سرازیر شد... عکاسها جلویم را میگرفتند و میپرسیدند میخواهی بازیگر شوی و من امتناع کنان میگفتم نه نه نه! و زمانی که سوار هواپیما شدم دیدم روزنامه ایی چنین تیتری زده دختری که از بازیگری در سینما امتناع میورزد!»
پس از صدو چهل فیلم آن دختری که از بازیگری در سینما امتناع میکرد در سن ۷۶ سالگی در فیلم ایفیگری کنار داکوتا فانینگ و اما تامپسون نقش آفرینی کرده است. ایفیگری داستان همسر یک تاریخدان هنری قرن نوزدهمی جان راسکین است که میکوشد ازدواج بیعشقاش را ابطال کند. کلودیا کاردیناله نقش ندیمه این خانم را در سکانس سفر به ونیز ایفا میکند.
کاردیناله از اوج کارنامهٔ سینمایش، مقایسه فلینی و ویسکونتی وعلاقه مارلون براندو به خودش میگوید.
گفتهاید دوران فیلمبرداری هشت ونیم بلبشو بود. چطور تحت این شرایط کار کردید؟
باورنکردنی بود چون هم زمان در یوزپلنگِ ویسکونتی نقش آفرینی کردم. ویسکونتی انگار تیاتر اجرا میکرد. بسیار جدی بود. آن دیگری فلینی، بیفیلمنامه و تمام وقت در حال بداههپردازی بود. همه بازیگران فقط شماره میشمردند یک، دو، سه، چهار، پنج، فقط شماره. سپس در زمان دوبله فدریکو هر چه میخواست به عنوان دیالوگ استفاده میکرد.
این نخستین باری نبود که با بازیگر مقابلتان مارچلو ماسترویانی همکاری میکردید.
سه بار همکاری کردم. نخستین همکاری در قرار داد بزرگ در خیابان مدونا (ماریو مونیچلی) باورنکردنی بود. آن وقتها من زبان ایتالیایی بلد نبودم چون زبان مادریام فرانسوی است. در دوران فیلمبرداری هشت ونیم، فدریکو با من حرف میزد و من پاسخ میدادم، مارچلو دوباره هرچه فدریکو ازم پرسیده بود تکرار میکرد. مارچلو میگفت: «من فقط دارم دلقک بازی در میاورم و دستمزد بهم میدهند!»
در یوزپلنگ با یکی از شمایلهای بازیگری، برت لنکستر در اوج کارنامه بازیگریاش همکاری کردید.
اولاش میگفتند برت لنکستر یک کابوی است نمیتواند نقش شاهزاده بازی کند. در فیلم، او حیرت انگیز است. در آن دوران صدا سر صحنه نبود. من با برت انگلیسی حرف میزدم، با بازیگر دیگر ایتالیایی و با بقیه فرانسه. اما ویسکونتی، با او میتوانستی از هر چیزی صحبت کنید. او تمام ترانهها، موسیقیها و تئاترها را میشناخت. رابطه شگفت انگیزی با ویسکونتی داشتم چون با هم همه جا می رفتیم. در لندن آخرین نمایش مارلنه دیتریش را دیدیم. با هم تجربههای مشترک زیاد داشتیم.
گفتهاید فیتزکارالدو بهترین دورانی بود که سر صحنه یک فیلم تجربه کردید.
فیتزکارالدو بهترین ماجراجوی زندگیام است. ابتدا کلوس (کینسکی) کمی دردسر ساز بود اما خوب شد. در سکانسی سرخپوستها به ورنر (هرتزوگ) میگفتند که ما او (کلوس) را میکشیم. ورنر به آنها جواب داد: نه کلوس را نکشید. ما داریم فیلم میسازیم!
از قبل از آنکه ورنر گروه بازیگران را عوض کند شما سر صحنه بودید؟
مشکل این است که فیلمبرداری را با میک جگر و جیسون (روباردز) شروع کردیم. ناگهان چون غذایی برای خوردن نداشتیم جیسون رفت بالای درخت و درخواست استیک نیویورکی کرد. جیسون اسهال خونی گرفت، فیلمبرداری تعطیل شد. وبعد با کلوس فیلمبرداری را شروع کردیم.
هرگز با مارلون براندو در فیلمی همکاری نداشتید اما شنیدم او با شما آشنایی داشت؟
بله او را در هالیوود ملاقات کردم. به خودم گفتم او زیباترین و برجستهترین بازیگر است. برای ایجاد صمیمیت تلاش کرد اما من نپذیرفتم.
ارسال نظر