فرهاد اصلانی همچنان امیدوار است
فرهاد اصلانی با وجود بازی درخشانش در فیلم «کوچه بی نام» در سی و سومین جشنواره فیلم فجر نه کاندیدای بازیگر نقش اول مرد شد و نه جایزه ای دریافت کرد و تنها برای فیلم «دوران عاشقی» نامزد بایگر نقش مکمل مرد شد.
ورود شما در دنیای بازیگری با فیلم «روسری آبی» بود که اتفاقا قابل احترام است؛ هرچند که بازی شما را در فیلم «سفر به چزابه» فراموش نمی کنم. در دهه ۷۰ در فیلم های متنوع با کارگردان هایی که دیدگاه متضاد نسبت به یکدیگر داشتند، کار کردید؛ از رسول ملاقلی پور و رخشان بنی اعتماد گرفته تا آقایان طالبی نژاد، مقدس، میرباقری یا حتی شورجه. این نوع همکاری ها را چگونه تحلیل می کردید؟
از همان ابتدا کار بازیگری را آگاهانه انتخاب کردم. زمانی که به آن اشاره کردید، خیلی از جنگ فاصله نگرفته بودیم. بعد از جنگ در دولت اصلاحات، طبیعتا فرصتی فراهم شد که فضای آزادتری تجربه کنیم و این درخواست اجتماعی همه بود؛ چون در شرایط جنگ همه تمرکزها معطوف به آن بود. بعد از آن، دوران اصلاحات نوید خوبی داد تا به مطالبات مردم هم توجه شود. تلویزیون مسیرش در حال تغییر بود و تمایل به کار طنز پیدا کرده بود. ما تازه وارد دانشگاه، فارغ التحصیل شده بودیم و می خواستیم کارهای خوب انجام دهیم. وقتی به تلویزیون ورود پیدا کردیم با کارهای طنز همچون کار آقای مدیری مواجه شدم؛ اما همان وقت، حس کردم که تعلقی به این نوع کارها ندارم.
علتش چه بود؟
پیش بینی می کردم که این کارها ادامه خواهدداشت و توجه مردم را به خودش جلب می کند. اما بیش از حدی که باید، دیده خواهیم شد. به نظرم می توانست این شهرت زودهنگام، برای من بازیگر مخرب باشد. دوست داشتم آرام تر وارد دنیای بازیگری شوم؛ بنابراین با توجه به موقعیت خوب و رفاقتی که با مهران مدیری داشتم ترجیح دادم که آنجا نباشم! درعوض فضای سخت تری را انتخاب کردم.
یعنی به آن پیشنهاد پاسخ منفی دادید؟
بله
به عبارت دقیق تر در ابتدای مسیر، نه گفتن را یاد گرفتید؟
بله خوشبختانه! اما نه گفتن، همیشه و تا امروز برایم تبعاتی داشته است.
البته هنر یک بازیگر، همیشه بله گفتن به کارهای خوب هم نیست، بلکه برای نه گفتن هایش هم باید مورد تحلیل و تجلیل واقع شود.
کاملا با این نگاه موافق و آشنا هستم. به همین دلیل به سمت تئاتر رفتم. خوشبختانه فضای قابل قبولی داشت و از سینما هم جلوتر بود. در آن دوره، نویسندگان و بازیگران خوبی تربیت شدند. به واسطه نوشته های خوب شان، کارگردانی های خوبی رخ داد. من چند کار با علیرضا نادری انجام دادم که برایم لذت بخش بود. فضای مدیریتی هم انصافا خیلی همراه بود.
اما با این حال شما در آن زمان جذب تلویزیون شدید. چرا؟
بله. چون تازه زندگی تشکیل داده بودم و باید امرار معاش می کردم. آرام آرام در تلویزیون این مسیر را ادامه دادم؛ از نقش های کوچک تر تا سنگین تر و رسید به جایی که من نقش یک و دو بیشتر سریال های تلویزیونی را بازی می کردم و یا به من پیشنهاد می شد؛ ضمن اینکه معتقد هستم آن دوره تلویزیون، خوشبختانه دوره خوبی بود.
از چه نظر فضای آن دوران را خوب توصیف می کنید؟
هرچند در این سال ها تلویزیون هیچ وقت به هنرمندانش اعتماد نکرد؛ اما آن زمان ساختار قابل قبولی داشت. کارهای فاخرتری ساخته می شد. مفهوم تهیه کنندگی حرفه ای تر بود و اصلا مدیرگروه دخالت بیجا نمی کرد. کارگردان، استقلال داشت و متن های بهتری در حوزه های تاریخی، اجتماعی و... نوشته می شد. سریال های خوبی نظیر «کیف انگلیسی»، «راه بی پایان»، «خانه ای در تاریکی» و... ساخته شد. از سوی دیگر فضای کاری در مطبوعات در دوران اصلاحات جدی تر گرفته شد. هرچند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در جدل های سیاسی زیر فشار بود، اما من در آن فضا جسته گریخته در سینما کار کردم و البته متنوع، از آقای شورجه که تمایلات سیاسی اش محرز است تا خانم بنی اعتماد و آقاین رسول ملاقلی پور و میری. هرچند که با برخی ها از نظر فکری نزدیک تر بودم اما همه در فضای صلح آمیز داشتیم کار می کردیم.
البته در آن دوران، بخش تجاری سینما، دنبال چهره های جدید بود. اما شما در آن حیطه قرار نمی گرفتید. سینما با شما چه برخوردی داشت؟
تکلیف سینما با من مشخص بود. وقتی پیشنهادی دریافت می کردم به این معنا بود که باید با قصه ارتباط برقرار کنم و کارگردان هم توقع بازی قابل قبول از من داشت. بحث فیزیک و قیافه مطرح نبود.
و توقع شما از سینما چه بود؟
خیلی دنبال مطالبات داخل سینما نبودم. فقط می خواستم اگر بازی خوبی ارائه کردم، دیده شود. در آن روزها باورم شد که تصمیم گیری در جشنواره ممکن است با شبهاتی همراه شود که آن زمان اهمیت نمی دادم. بنابراین در تلویزیون متمرکز شدم. تا دوره اول آقای احمدی نژاد که تغییر و تحول اساسی در کشور رخ داد. در آن زمان دل مشغولی خوبی داشتم. چون در چهار سال اول این دولت در سریال «مختارنامه» بازی می کردم که شرایط خوبی بود.
لذت کار کردن در سریال «مختارنامه» نظیر بازی کردن در سریال «امام علی (ع)» بود؟
در سریال امام علی (ع) سنم کم و اولین تجربه کاری ام بود؛ در نتیجه هیجانات زیادی داشتم که فرصت لذت دادن را به من نداد. ضمنا ینکه درک روشنی از فضای پیرامونم نداشتم. همه سعی ام این بود که درست سر جایم قرار بگیرم. امادر سریال «مختارنامه» از این هیجانات دور شده بودم. من در «مختارنامه» با داوود میرباقری ای رو به رو بودم که تکلیفش مشخص بود و خیلی نگرانی نداشتم. البته کارهای قبلی من، گاهی قربانی پخش نامناسب و یا اصلاحاتی شده بود، اما در این سریال می دانستم با کارگردان قدرتمندی رو به رو هستم که پای کارش ایستاده و شوخی ندارد. عواملش حرفه ای هستند و موضوع سریال هم درست ترین شکل ممکن درباره حوادث کربلا و شخصیت مختار بود.
نقش عبیدالله ابن زیاد نقش منفی بود که شما آن را سمپات بازی کردید. یعنی در عین منفی بودن روی تماشاگر تاثیر گذاشت و خنثی نبود. این خواسته شما بود یا حاصل نگاه آقای میرباقری؟
واقعا همه دست به دست هم داد. همه جا گفته ام این نقش، فقط متعلق به من نبود؛ بلکه حاصل همکاری کارگردانی، متن و ایمان من بود تا نقش به چشم بیاید.
با این حال دیدگاهی وجود دارد مبنی بر اینکه تغییر و تحولات اجتماعی- سیاسی در زمان پخش «مختارنامه»، تاثیرات سیاسی روی این سریال گذاشت. نظرتان چیست؟
در دو مقطع این سریال متوقف شد.
چطور؟
در مقطع اول که هیچ جا بدان اشاره نکردم ولی الان می گویم؛ در دوره ای بحث نامزدی آقای لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری مطرح شد و آقای میرباقری موظف به ساخت تیزر تبلیغاتی ایشان شد که سریال تعطیل شد. در نهایت هم چون نگاه آقای میرباقری در ساخت کلیپ های تبلیغاتی مقبول واقع نشد، اصلا پخش نشد! مقطع دوم هم به دلیل جا به جایی مدیریت تلویزیون بود. سریال در دوره مدیریت آقای لاریجانی کلید خورد، ولی با روی کار آمدن آقای ضرغامی متوقف شد. به نظرم این توقف اصلا توجیه پذیر نبود.
چرا؟
چون مدیریت جدید می خواست با خیال راحت قدم بردارد و سوار کار شود و بداند اصلا داستان سریال چیست.
تاثیرات سیاسی روی سریال را چگونه دیدید؟
به زمان پخش سریال رسیدیم که همزمان با قضایای انتخابات شد. خیلی ها خواستند از سریال، جهت مقاصد سیاسی خود سوءاستفاده کنند. اتفاق بامزه ای هم افتاد که من به خبرگزاری فارس هم گفتم. واژه ای از زبان عبیدالله ابن زیاد در این سریال مطرح شد. من طی نطقی در مسجد کوفه و در سکانس های دیگر از این کلمه زیاد استفاده می کنم، اما به دلیل فضای آن زمان جامعه، مجبور بودم هر بار به استودیو بروم و کلمه دیگری را جایگزین آن کنم. شاید برای دوبلورها این کار طبیعی باشد، اما از آنجا که من بازیگرم و احساساتم در کارم دخیل است، خیلی دردناک بود. این را گفتم به دلیل اینکه متاسفانه سایه سیاست در فضاهای فرهنگی همیشه حاکم بوده و به نظر می رسد که خواهدبود.
به همین دلیل از یک مقطعی دیگر با تلویزیون همکاری نکردید؟
بله. در ابتدای دوره دوم ریسات جمهوری آقای احمدی نژاد با یکدست شدن اجباری فضای سیاسی و تقلیل فعالیت تلویزیون به رسانه حزبی، تصمیم گرفتم دیگر در تلویزیون کار نکنم و طیفی از هنرمندان به همین دلیل از تلویزیون کنار کشیدند.
اما کار آخرتان در تلویزیون «آشپزباشی» بود که جنبه طنز داشت.
بله. در آن ماه های پرتنش ما داشتیم طنز کار می کردیم، اما حال خوبی نداشتیم. چون متناقض نما بود. اما به مدد آقای هنرمند از این مسیر هم عبور کردیم. بعد از آن من دیدم که فضای تئاتر هم خوشایند نیست. مسوولان وقت می خواستند برای هرکاری شرط و شروط بگذارند و کنترل کنند. دیدم فایده ندارد. بنابراین فقط در سینما کار کردم.
آن زمان جو سینما هم پرتنش بود. اهالی سینما به اختیار یا به اجبار در دسته بندی های خاص سیاسی تعریف شدند. با این حال چند کار انجام دادید که هر یک با مشکلاتی مواجه شدند.
پاییز ۱۳۸۸ «یه حبه قند» را بازی کردم. کاری گروهی و پرانرژی که توسط آقای میرکریمی کارگردانی شد. البته ایشان با نوشتن نامه ای- شاید ما خیلی با آن موافق نبودیم- به شورای داوری جشنواره فیلم فجر اظهار کرد فیلم را داوری نکنید. با این کار عملا خودش را مقابل جریان حاکم سینما قرار داد و ارزش های هنری کار یک جوری قربانی شد.
چرا در این مقطع با آقای طالبی کار نکردید و در عوض در فیلم «زندگی خصوصی» بازی کردید که نقش مدیرمسوول روزنامه اصلاح طلب را داشتید؟
نه، تصوری غیر از این دارم و این شخص روزنامه نگار اصلاح طلب نیست. اما برگردم به سوال شما. چون در آن زمان همان طیفی که از آنها نام بردید به نظرم بیش از حد عصبانی بودند؛ البته آقای طالبی «قلاده های طلا» را ساختند که به نظرم ایشان مرد شریفی هستند. من به ایشان گفتم که خیلی خوشحال می شوم ه در فیلم های سیاسی بازی کنم، اما به شرطی که به اندازه کافی از وقایع مهم فاصله گرفته باشیم تا نگاه مان در فیلم حاصل عصبانیت مان نباشد! و همین طور فیلم هایی با روایت هایی دیگر از این اتفاقات هم، اجازه ساخته شدن داشته باشند.
پس الگوی شما در فیلم «زندگی خصوصی» چه کسی بود؟
ترجیح می دهم از شخص خاصی صحبت نکنم. اما نشانه هایی گذاشتم که معلوم می شود چه کسی مدنظرم بود. در این فیلم، رادیکال ها نشانه گرفته شدند. ولی آقای فرحبخش آدرس غلط دادند تا فیلم دچار مشکل ممیزی نشود. یادمان نرود این فیلم در دوره آقای احمدی نژاد ساخته شد.
به این فیلم حمله شد و به دلیل دعوای کارگردان با منتقدان، فیفلم مورد توجه قرار نگرفت؟
البته من همان سال سیمرغ بلورین بهترین بازیگر را گرفتم. اما همان طور که شما گفتید شرایط اکران فیلم با مشکلاتی مواجه شد. البته باید به این مدیریت بابت این تصمیم گیری دست مریزاد گفت چون پای فیلمی که مجوزش را داده بود، ایستاد. در حالی که مدیریت فعلی این گونه نیست.
در همین زمان سه فیلم «قصه ها»، «۱۳۵۹» و «پل چوبی» را بازی کردید؟ پیوستگی نقش ها، نشان می دهد که بازیگر آن دغدغه های اجتماعی- سیاسی را هم دارد.
خب وقتی برخورد با برخی از فیلم های آن دوره را مرور می کردم انگار برخی از مسوولان می خواستند از فرمول های شوروی سابق الگوبرداری کنند، در حالی که جهان از آن نگاه هنر دستوری، عبور کرده با این حال سعی کردم در انتخاب هایم دقت بیشتری کنم. برخوردی که با فیلم سامان سالور شد به دلیل دو فیلم قبلی اش بود. چون در محافل بین المللی مطرح شده بودند. در مورد فیلم آقای فرحبخش هم همین طور شد. مجلات مهم سینمایی اصلا به فیلم فرحبخش نپرداختند، چون به قول شما با کارگردان فیلم، فاصله داشتند. اما در نهایت برخوردی که با فیلم شد نظیر پایین کشیدن فیلم ها در دهه ۶۰ بود.
چنین اتفاقی هم برای فیلم «من مادر هستم» برای آقای جیرانی افتاد؟
«من مادر هستم» یکی از بهترین فیلم های جیرانی بود که خودش و تیمش با انیگزه کار کردند؛ اما فیلم در فهرست سیاه حوزه هنری، جای گرفت که بخش عظیمی از سینمای مملکت، دست آنهاست. فیلم با اضطراب اکران شد و بعد، جماعتی مقابل وزارت ارشاد علیه فیلم تجمع کردند که البته افراد دیگری از سینما هم در مقابل آنها، در حمایت فیلم، جلوی وزارت ارشاد حضور پیدا کردند. البته ریشه اصلی این اتفاقات به اختلاف میان حوزه هنری و وزارت ارشاد مربوط می شد.
به هر شکل آن دوران، دوران سختی برای سینما بود؟
بله، اما از اینجا به بعد ما رسیدیم به سال های آخر ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد که به نظر می رسید یک کم عقب نشینی کردند.
آیا فایده ای داشت؟
زمان، جواب درستی به این سوال می دهد.
با وجود اینکه فیلم برگزیده آن دوره جشنواره «استرداد» بود، چرا در آن سال فقط در فیلم «به خاطر پونه» بازی کردید؟
چون همان طور که اشاره کردید بازار فیلم های رانتی در آن سال داغ بود. من فقط در فیلم «به خاطر پونه» بازی کردم؛ چون از جنس دیگری بود؛ مساله اصلی فیلم درباره اعتیاد بود. اما ظاهرا برخی ها در پشت پرده، فیلم را در ردیف فیلم هایی از نوع خیانت جلوه دادند و به طور مشخص آقای عباسیان، دبیر وقت جشنواره، مقابل فیلم ایستاد و آن را کنار گذاشت! که بعدا فیلم، راه خودش را در اکران پیدا کرد و مورد استقبال مردم و منتقدان، قرار گرفت. همین کافی نیست؟
و جشنواره سی و دوم هم حاشیه هایی به همراه داشت. فیلم «قصه ها» هم که در آن بازی کردید مورد توجه جشنواره واقع نشد. نظرتان چیست؟
آن دوره جشنواره به روزهای ابتدای ریاست جمهوری آقای روحانی متصل شد و مجبور شدند فیلم های دوره آقای احمدی نژاد را مدیریت و اکران کنند. در افتتاحیه تکلیف روشن شد که داستان به این سادگی نیست. حمله ای را که به حرف های آقای سیعد راد شد به یاد بیاورید. تعدادی از فیلم ها کنار گذاشته شدند. گفت و گوهای آقای حاتمی کیا، رعب و وحشتی در فضای جشنواره به وجود آورد. ضمن اینکه داوران، تحت فشار، تصمیماتشان را عوض کردند و ارزش کار دو بازیگر را در دو فیلم، زیر سوال بردند؛ چه به کسی جایزه دادند و چه به کسی جایزه ندادند! خطای دیگر این بود که داوران در مطبوعات گفت و گو کردند و گفتند تحت فشار تصمیم گرفتیم و داوری زیر سوال رفت.
واقعا سرنوشت فیلم «قصه ها»چه شد؟
من کاندیدای نقش مکمل مرد شدم و خانم بنی اعتماد، کاندیدای کارگردانی. اما صادقانه بگویم فضا در اختتامیه جشنواره سی و دوم، علیه فیلم بود. به نظر می رسید دعوت شدگان در سالن، متعلق به جریان خاصی بودند و به گونه ای چیده شده بودند. سرانجام هم با فشار همین جماعت، فیلم هنوز اکران نشده و جناب وزیر، با وجود قول هایی که داده بودند هنوز نتوانستند شرایط اکران فیلم را فراهم کنند؛ اما من با ایمان در فیلم بازی کردم. معتقدم این فیلم در ستایش عشق ساخته شده.
از جشنواره امسال بگویید. ارزیابی تان چیست؟
راستش را بگویم در آستانه ۵۰ سالگی و با تجربه بیست و چندساله در بازیگری و حضور در بطن سینما، گول شعارهای دولت ها را نمی خورد؛ هرچند که امیدم را از دست ندادم. چون دنبال رشد جهشی بی پایه و بی اساس برای مملکتم نیستم. معتقدم ارتقای فرهنگی باید عمیق و پایدار باشد. به عقیده من سیاست گذاری در حوزه فرهنگ و علی الخصوص در سینما با توجه به خاستگاه نظام کشور، رقم نمی خورد؛ بلکه با توجه به علاقه دولت هاست. بنابراین هر هنرمند، اعم از کارگردان، بازیگر و تهیه کننده که لابی قدرتمندی با مدیران دولتی داشته باشد برنده است؛ اما من به عنوان بازیگر علاقه مندم اولویت در کارم در ارتباط با مردم تعریف شود؛ یعنی می خواهم مستقل باشم.
فیلم های رانتی بازی نمی کنم. در مراسم های فرمایشی شرکت نمی کنم. دنبال آدم های جناحی نمی روم و با آنها کار نمی کنم؛ هرچند رنج تبعات آن را هم تاکون کشیده ام. امسال هم دیدید که من با سه فیلم «دوران عاشقی» آقای رئیسیان، «عصر یخبندان» آقای کیایی و «کوچه بی نام» هاتف علیمردانی در جشنواره بودم و خوشبختانه حضورم، مورد توجه مردم، اهالی رسانه و اهل فن قرار گرفت و همین موجب خوشحالی من است و دیگر هیچ.
نظر کاربران
خیلی چاق و پیر شد یهو :(