دنیای پدر و پسری فرشید نوابی و ارسطو
می گوید در کودکی آرام بوده و برخلاف پسرش ارسطو دنیای درونی داشته. می گوید پسرش پر از عشق به زندگی است و دوست دارد از لحظه لحظه زندگی اش لذت ببرد. حتی آنقدر پر شور و هیجان است که نمی گذارد حواس پدر حتی یک لحظه هم از او پرت شود.
فرشید نوابی، بازیگر، مجری و تهیه کننده تلویزیون و سینما یک پسر 6 ساله به نام ارسطو دارد؛ پسری که به گفته خودش در مجله ما رونمایی شده و برای اولین بار است که عکس این پدر و پسر در کنار هم چاپ می شود. ارسطو همه دنیای پدرش است و رابطه خوب آنها در همان مدت زمان نسبتا کوتاه عکاسی مشخص شد. آنها برایمان بیشتر از خودشان گفتند.
لحظه شیرین قصه گفتن برای ارسطو
من الان در زیباترین مرحله زندگی هستم چون دنیای پدر و پسری ام را با ارسطو دارم. لذتبخش ترین لحظات زندگی برای من زمانی است که با ارسطو هستم و لحظه لحظه رشد کردن او را جلوی چشم هایم می بینم. فکر می کنم این اتفاق برای یک پدر فرخنده ترین و لذتبخش ترین اتفاق زندگی باشد.
با وجوداینکه من مشغله های زیادی در رابطه با برنامه «سینما اکران» دارم اما باز هم سعی می کنم زمان زیادی را به ارسطو اختصاص دهم. در واقع می توانم بگویم زندگی من در حال حاضر به دو بخش تقسیم شده. کار و ارسطو.
بخش زیبایی از زندگی من لحظه ای است که شب ها من و پسرم کنار هم می خوابیم و قرار است من برای او قصه بگویم. شاید باورتان نشود اما در طول روز بی صبرانه منتظر لحظه ای هستم که باید برای پسرم قصه بگویم. به او غذا دهم، و مرتبش کنم.
(ارسطو در گوش پدر می گوید: بگو ما دوست داریم خانواده خیلی خوبی داشته باشیم.)
پدر بودن اوایل برایم سخت بود
شاید در تعریف طبیعی یک مرد یا یک پدر خیلی در مسائل مربوط به فرزندش گنجانده نشده باشد اما من به عنوان یک پدر با کودکی مواجه می شوم که باید همه نیازهای عاطفی، روحی و سنی اش را برآورده کنم و به نظرم جذابیت ماجرا به همین است.
من تمرین می کنم تا طوری با بچه ام برخورد کنم که به لحاظ روحی او را در آرامش نگه دارم و در واقع نقش موثرتری از یک پدر داشته باشم. شاید درابتدا یک مقدار برایم سخت بود اما الان می بینم اتفاقا این فرصتی است کهخداوند در اختیارم گذاشته تا دنیای شیرین و معصوم کودکی خودم را دوباره تجربه کنم.
پدر بودن برایم یک اتفاق خیلی شیرین است و دوست دارم علاوه بر فراهم کردن نیازهایی که یک بچه دارد، محبت های جاری که لازم است را نیز برای او مهیا کنم.
قصه گفتن بلد نبودم
من هیچ وقت قصه گفتن بلد نبودم اما حالا برای ارسطو قصه می گویم و این قصه های شبانه داستان های بر جا مانده مادرم به خودم بوده که دو سه تا هم بیشتر نبودند. الان من برای ارسطو قصه می سازم و هر شب با هم به سوژه ای فکر می کنیم و من درباره آن قصه می گویم.
فکر می کنم در کنار ارسطو من هم در لحظات تخیل خودم لذت می برم. من یک بازیگر هستم و دنیای تخیلم به من کمک می کند تا هر شب یک داستان بداهه برای پسرم بگویم. گاهی اوقات دوست دارم این داستان ها را ضبط کنم تا بعدها به عنوان قصه کودک آنها را چاپ کنم.
ارسطو هم مثل خودم عاشق لحظه خوابیدن و قصه گفتن مان است. شرط ارسطو برای خوابیدن این است که من حتما کنارش باشم و برایش قصه بگویم. از آنجایی که من فکر می کنم قصه از یک داستان فراتر است و می تواند بار آموزشی هم داشته باشد، هر شب یک سوژه اخلاقی را هم چاشنی قصه هایم می کنم.
کودک را با واقعیات منطبق کنیم
قصه بخش مهمی از انتقال تربیت من به ارسطو است. من در قالب قصه گفتن، پندها، نصیحت ها و بار آموزشی را به او منتقل می کنم چون معتقدم بخش انتقال آموزشی غیرمستقیم خیلی مهمتر از مستقیم گفتن به بچه است.
اما دوست دارم یک موضوع را به عنوان پدر به شما بگویم؛ بچه های امروز را نمی شود به قول معروف پاستوریزه بار آورد. آنها به عقیده من باید با واقعیت های روز جامعه خودشان را منطبق کنند.
جهان کودکی آنها با دنیای کودکی ما متفاوت است و نمی توان از آنها انتظار داشت مثل ما باشند. بنابراین باید با آنها دقیق تر برخورد کرد. سعی می کنم فرزندم را با واقعیت های روز جامعه بار بیاورم تا بعدها در مواجهه با آنها بتواند عکس العمل مناسب و درستی از خودش نشان بدهد.
ماجراهای من، ارسطو و بچه هیولا...
دنیای من برای ارسطو قابل درک نیست ولی قطعا من سعی می کنم به دنیای او نزدیکشوم. ما خیلی با هم بازی می کنیم و به رغم اینکه اتاقش پر از اسباب بازی است، ارزشمندترین اسباب بازی برای او دست های من است.
ما در بازی هایمان دوتا شخصیت داریم، دست راست من بچه هیولاست و دست چپم هم بابا هیولاست. ما ساعت ها در قالب این دو شخصیت با هم بازی می کنیم و البته بعضی وقت ها یکی از دست هایم دخترجان و سرباز می شوند.
بچه ام را آگاه می کنم نه محدود
بچه های نسل امروز بسیار باهوش اند و ابزارهای تکنیکی و رسانه ای بیشتری در اختیار دارند. آنها با کودکی ما خیلی متفاوتند و جهان پیچیده ای را در بچه های امروز می بینیم که گاهی اوقات کنترل شان هم سخت است. سعی می کنم در عین حال که بچه بی خبر از تکنولوژی روز نباشد اما حس سنتی که خودم با آن بزرگ شدم را نیز لمس کند.
من یک چیز را خوب به ارسطو یاد دادم و چون او نیز این موضوع را درک کرده خیلی نگرانش نیستم؛ من به ارسطو یاد داده ام همه این اشخاص فانتزی، حالا چه خشن و چه آرام غیر واقعی هستند و فقط وسیله ای برای تفریح اند.
راستش من خیلی به قانون های کادربندی شده اعتقادندارم چون فکر می کنم اگر بچه قرار باشد از چیزی تاثیر بگیرد دردو دقیقه هم می تواند و اگر هم او را محدود به زمان کنی، طبیعتا حریص می شود تا در آن زمان همه انرژی هایی که می خواهد را تخلیه کند. به نظرم بچه های امروز را بایدآگاه کرد نه محدود و محروم.
دوست دارم ارسطو کودکی کند
«سینما اکران» و مشغله هایش در طول هفته زمان زیادی را از من می گیرد و من معمولا شب هات ساعت ۷ و ۸ به خانه می رسم اما آخر هفته ها من کاملا در اختیار ارسطو هستم و با هم با توجه به امکانات موجود تفریح می کنیم. دوست دارم دل گفته هایم را در اینجا بگویم. مهمترین مسئله برای من این است که پسرم در فضایی آرام، سالم و با روحیه ای بانشاط رشد کندن و کودکی کند.
ارسطو الان شش ساله است و زمان توصیه های آموزشی هنوز برای او فرا نرسیده. او حدودا یک سال دیگر وارد فضای آموزشی بزرگتر به نام مدرسه می شود و طبیعتا مدیر، معلم ها و همکلاسی هایش چه من بخواهم چه نخواهم یکسری از تعلیم و تربیت ها را به او منتقل خواهند کرد. هر بچه ای فقط یک بار فرصت کودکی کردن دارد و من نمی خواهم این فرصت را از او بگیرم.
***********************************
دوست دارم دکتر بشم همه مریضی ها رو خوب کنم
ارسطو بابا را چقدر دوس داری؟
- من خیلی بابام رو دوست داشتم، الان هم خیلی دوسش دارم. ده تا دوستش دارم. وقتی بچه بودم اسم باب اسفنجی رو بلد نبودم و بهش می گفتم شابابا... الانم باب اسفنجی رو دوس دارم ولی دیگه اسمشو بلد شدم.
به جز باب اسفنجی دیگه چه کارتون هایی رو دوس داری؟
- خیلی کارتون های دیگم دوس دارم. باید فک کنم یادم بیاد ولی یه عالمه سی دی و کارتون دارم.
با بابا فیلم و کارتون هم می بینی؟
- آره خیلی زیاد. پارک هم می ریم، بابا منو شهربازی هم می بره. بچه هیولا و بابا هیولا هم بازی می کنیم با هم.
ارسطو تو هم دوس داری وقتی بزرگ شدی مثل بابا بازیگر بشی؟
- نه، من دوس دارم وارد کار بشم، پلیس بشم یا دکتر.
چرا دوس داری دکتر بشی؟
- چون همه مریضی ها رو خوب کنم.
تو نقاشی کشیدنم دوس داری؟
- آره خیلی بیشتر نقاشی دوس دارم. اصن ده تا دوس دارم. ماشین بلدم بکشم. بعضی وقتا هم خونه می کشم. ترقه هم خریدم می خوام روشنشون کنم با بابا.
نظر کاربران
راستش دلم برای مخاطب خاصش سوخت
الان هفته ی دیگه مصاحبه ی خانوم چرخنده با شایانشون میاد بیرون!
چقدر ارسطو شبیه مامانشه! مخصوصا چشماش
چقدر ارسطو شبیه مامانشه! مخصوصا چشماش