علیرضا جهانبخش؛ سفیر ایران در فوتبال هلند
چهره اش را اگر نبینی، سن و سالش در باورت نمی گنجد. جوری حرف می زند که انگار نه انگار او هم در همین فوتبال بی در و پیکر بازیکن شده.
همشهری تماشاگر - امیر اسدی: چهره اش را اگر نبینی، سن و سالش در باورت نمی گنجد. جوری حرف می زند که انگار نه انگار او هم در همین فوتبال بی در و پیکر بازیکن شده. در 21 سالگی طوری حرف می زند که گویی چند دهه بیشتر از شناسنامه اش زندگی کرده و تفکر او به پختگی مردانی است که دست کم 60-50 بهار را زندگی کرده اند.
شاید اگر دو سال پیش می گفتند فوتبال هلند یک سفیر ایرانی می جوید و قرار بود ما معرف این سفیر باشیم، نام علیرضا جهانبخش هیچ ذهنی را به خود درگیر نمی کرد. امروز اما باید سرمان را بالا بگیریم و با افتخار بگوییم که این پسرک 21 ساله، امین ترین بود برای اینکه پیغام رسان فوتبال و فرهنگ مان باشد.
علیرضا جهانبخش را «علیرضا جهانبخش» در امروز نشاند. همانی که به قول خودش عادت ندارد لقمه بزرگتر از دهانش بردارد اما برای آنچه هم که می خواهد، سقفی متصور نیست. همان بازیکنی که حالا محبوبیت اش در نایمخن را خیلی ها آرزو دارند و زیادند هلندی هایی که به خاطر او «ایران» را در دنیای مجازی می جویند و کلیک هایشان هر روز بیشتر می شود.
جهانبخش حرف زیاد دارد اما زیاد حرف نمی زند. بازیکنی که امید به فرداهای نیامده در نگاهش بی قراری می کند اما نمی خواهد با به زبان آوردنش، آن را از قیمت بیندازد. فقط امروز را بر زبان دارد و بایدها را مدام برای خودش تکرار می کند.
نام او را به ذهن تان بسپارید. این پسر یکی از همان هایی است که فوتبال مان بعد از مهدی مهدوی کیا دیگر به خودش ندیده؛ همانقدر جاه طلب و باانگیزه و البته به همان اندازه باوقار.
نام علیرضا جهانبخش را یک گوشه از ذهن تان بنویسید. او همان کسی است که حتی در روزهای فرش نشینی این فوتبال هم می تواند تکیه گاه باشد. اینها خودشان بهترین بهانه اند برای هم صحبتی با علیرضا جهانبخش که یک شب پیش از سفر تیم ملی به پرتغال پذیرای پرسش های ناتمام ما بود.
مثل اینکه در هلند خیلی خوش می گذرد.
چطور؟
چون هواداران تحویلت می گیرند و حسابی محبوب شده ای.
تحویل که آره خدا را شکر. شرایط خیلی خوبی در تیم دارم و از همه مهمتر اینکه هواداران دوستم دارند. یکی از مهمترین دلایل پیشرفت یک بازیکن، حمایت هواداران است و من از این اتفاقی که برایم افتاده و هواداران را به عنوان پشتیبان، پشت سرم می بینم واقعا خوشحالم. به خصوص اینکه ارتباط تنگاتنگی با آنها برقرار کرده ام و این علاقه بین ما دوطرفه است.
این فصل حمایت هواداران از تو آغاز شده یا این حمایت و علاقه از فصل قبل هم وجود داشت؟
از همان فصل اولی که اینجا آمدم استقبال عالی بود. هر چند فصل قبل سقوط کردیم اما از نظر خودم، ارتباط مناسبی با هواداران برقرار کردم. آنها می دانستند که جوان هستم و نیاز به زمان دارم تا جا بیفتم. این فصل اما با تمام فراز و نشیب ها و فعل و انفعالاتی که برای جدایی ام به وجود آمد، ماندم تا نه تنها شرایط قبلی ام حفظ شود که شکل بهتری هم به خود بگیرد.
از اینکه نایمخن را ترک نکردی به نظر نمی رسد پشیمان باشی. به هر حال، الان مهمترین بازیکن تیم هستی و میان تماشاگران محبوب تر از همه.
قاعدتا اینکه یک بازیکن بین بازیکنان تاثیرگذار تیمش باشد اتفاق فوق العاده ای است اما من ماندم در حالی که می توانستم بروم. بازی در لیگ برتر هلند و یکی از تیم های بالای جدولی می توانست باعث پیشرفتم شود اما معتقدم از اینکه ماندم ضرر نکردم.
اما تو لیگ برتر و بازی مقابل غول هایی چون آژاکس، فاینورد و آیندهوون را از دست دادی، این ضرر نیست؟
چون در نایمخن شرایط ایده آلی داشتم و از وضعیت این باشگاه آگاه بودم، نیازی نداشتم که خودم را با شرایط جدید و تیمی جدید وفق بدهم. اینجا راحت بودم اما اگر به تیمی دیگر می رفتم چند ماه طول می کشید تا با جو آن تیم آشنا شوم، پس آنچنان ضرر نکردم، فقط زمان پیشرفتم کمی عقب افتاد که امیدوارم با عملکردی که این فصل ارائه می دهم بتوانم جبران کنم و در سال های آینده به تیمی بهتر بروم.
از تعریف و تمجیدهایی که از تو می کنند بگو، از نگاه مردم به تو و کشورت.
شاید باورتان نشود اما وقتی به هلند آمدم و در مراسمی که برای حضور بازیکنان جدید برگزار می شد شرکت کردم، پرچم ایران را دیدم که به خاطر حضور من به مراسم آورده بودند. برای هواداران و باشگاه نایمخن جالب بود که یک بازیکن از آسیا و کشور ایران آمده تا در هلند بازی کند. همچنین برای مدیران که استعدادیابی را انجام داده و در این راه، یک بازیکن ایرانی کشف کرده بودند. وقتی این صحنه ها را دیدم منقلب شدم، انگیزه ام چند برابر شد تا نشان بدهم بازیکنان ایرانی بااستعداد هستند و می توانند در بهترین تیم های اروپایی بازی کنند.
حالا توانستی این قضیه را به آنها ثابت کنی و به هدفت برسی؟
تا حدود زیادی توانستم نگاه ها را به ایران عوض کنم. این نگاه ها در ابتدا زیاد مثبت نبود اما تلاشم را انجام دادم و انرژی ام را گذاشتم تا بتوانم فرهنگ ناب ایرانی را به آنها نشان بدهم و از طرفی بگویم که فوتبالیست های ایرانی چه استعداد بزرگی دارند.
نگاه آنها به ایران چقدر تغییر کرده؟
خیلی زیاد. هدفم هم همین بود. اینکه بتونم فوتبال ایران را به آنها نشان بدهم و توانایی های یک بازیکن ایرانی و بعد نگاه آنها به کشورم را تغییر بدهم چون در هلند، بازیکن ایرانی بازی نکرده بود و البته آنها با ایرانی ها کمتر معاشرت کرده بودند، زیاد آداب و فرهنگ ما را نمی شناختند. شناخت آنها خلاصه می شد به اخباری که از ایران می شنیدند. من تلاش کردم به عنوان یک ایرانی، ایران را به آنها بشناسم و درباره کشورم واقعیت ها را به آنها بگویم.
پیش آمده که روی ایران ریز شوند و سوال هایی از تو بپرسند که انتظارش را نداشتی؟
آنها خیلی کنجکاو هستند و می خواهند بیشتر در مورد ایران بدانند. از لحاظ فرهنگی، اقتصادی و ورزشی. واقعیت اش ذهنیت اینها با اتفاقاتی که در ایران می افتد زمین تا آسمان فرق دارد. من هم سعی می کنم به آنها دروغ نگویم و واقعیت ها را بگویم. دوست ندارم با دروغ، نگاه شان را منفی یا مثبت کنم.
مگر از ایران چه ذهنیتی داشتند؟
ذهنیت منفی. من نمی خواهم وارد جزییات شوم اما در مورد ایران حرف هایی می زدند که اصلا واقعیت نداشت. به همین خاطر من سعی کردم با دادن اطلاعات، این ذهنیت را تغییر بدهم و آنها را از تفکر اشتباه در مورد کشورم مبرا کنم. همینطور هم شد. آنها هم از نظر فوتبالی و هم از نظر فرهنگی در مورد ایران تغییر عقیده دادند و این برایم خوشحال کننده بود.
اتفاتق افتاده که هلندی ها در مورد مکان های دیدنی ایران از تو اطلاعات بگیرند و اصلا بخواهند که یک روز از این مکان ها دیدن کنند؟
چرا که نه؛ یکی از کسانی که زیاد در مورد ایران با من صحبت می کند فیزیوتراپ نایمخن است. او می گوید همه فکر می کنند ایران، کشور امنی نیست و سخت است که واردش شوی و آنجا زندگی کنی. او می گوید پدر و مادرم به تمام کشورها سفر کرده اند اما از نظر آنها بهترین کشور ایران بوده است. هم از نظر آداب و رسوم و هم از نظر برخورد مردم. وقتی یک هلندی این را درباره کشورم به زبان می آورد واقعا خوشحال می شوم و سر از پا نمی شناسم.
درخشش تو در نایمخن و ارتباط خوب با هواداران باعث نشده که مثلا باشگاه از تو بخواهد بازیکن ایرانی به تیم معرفی کنی؟
خوشبختانه الان نگاه ها کاملا تغییر کرده نسبت به ایران و بازیکنان ایرانی. شاید برایتان جالب باشد اما همین چند هفته پیش که بحث جدایی من وجود داشت، مدیر باشگاه فقط به یک شرط اجازه جدایی مرا صادر می کرد و آن شرط این بود که یک بازیکن ایرانی و همسطح با من جذب شود. می گفت یک ایرانی مثل علی پیدا کنیم، رضایتنامه جهانبخش را می دهیم!
واقعا؟
دقیقا؛ او می گفت دوست دارم بازیکنان ایرانی به نایمخن بیایند چون از شرایط فوتبالی و زندگی من رضایت کامل دارند. به همین دلیل دوست داشتند که جایگزین من ایرانی باشد. حتی به مدیر برنامه هایم هم گفته بودند که اگر بازیکن ایرانی، جوان و سطح بالا بود به باشگاه معرفی کند. وقتی رییس باشگاه این حرف را زد، انگیزه ام برای موفقیت چند برابر شد تا راه برای سایر بازیکنان ایرانی باز شود.
اگر یک باشگاه خارجی یا همین نایمخن برای خرید بازیکن ایرانی از تو مشورت بخواهد کدام بازیکن یا بازیکنان را پیشنهاد می کنی؟
من نمی توانم اسم بازیکن خاصی را بگویم ولی خیلی از بازیکنان ما قادرند در لیگ هلند بازی کنند. نکته ای که در فوتبال هلند می بینم، ضعف مدافعان است و اینکه تیم های هلندی، در خط دفاع مشکل دارند. به نظر من جدا از بازیکنان هجومی، ما برای اولین بار می توانیم مدافعانی را به اروپا ترانسفر کنیم. اگر دقت کنید می بینید که در فوتبال هلند، گل زیاد رد و بدل می شود. مدافعان ما به لیگ هلند بیایند می توانند جزو بهترین ها باشند. در این شک ندارم و امیدوارم که این اتفاق هم بیفتد.
در خط حمله چطور؟
در خط حمله که صددرصد هلندی ها عاشق فوتبال هجومی هستند و بهترین مهاجمان چند سال اخیر فوتبال جهان، همگی از هلند استارت زده اند. از رونالدو گرفته تا زلاتان و خیلی های دیگر. ما در خط حمله بازیکنان آینده داری داریم که می توانند اینجا موفق شوند.
برعکس؛ اگر یک باشگاه ایرانی از تو بخواهد که بازیکن خارجی به آنها معرفی کنی، در نایمخمن بازیکنی با این شرایط هست که بتواند در ایران بازی کند و باشگاه ایرانی را راضی نگه دارد؟
بازیکن زیاد داریم (می خندد) مثلا یک دفاع وسط داریم که فوق العاده است. اسمش رن فن ایدن است که ۵-۴ سال است برای نایمخن بازی می کند و کاپیتان تیم ماست. او عالی است اما در فوتبال به حقش نرسیده. به شخصه فوتبالش را دوست دارم اما به نظر می رسد او نمک گیر شده که در نایمخن مانده!
فقط همین یک بازیکن؟
نه، یک دفاع چپ دانمارکی هم داریم که اگر به ایران بیاید قطعا مشتری های زیادی پیدا خواهد کرد. اسمش کوین کومبوی است و ۲۶ سال دارد. او حتی برای تیم ملی دانمارک هم بازی کرده اما به نظر از لحاظ فرهنگی و زندگی نمی تواند خودش را با ایران وفق بدهد. برخی اوقات به شوخی به آنها می گویم اگر تیم نداشتید صحبت می کنم و می برم تان به لیگ ایران.
از نظر قدرت، تیم نایمخمن را در چه سطحی می بینی؟ مثلا اگر قرار بود این تیم در لیگ برتر ایران حضور داشته باشد، فکر می کنی چندم می شد؟
با فوتبالی که این روزها بازی می کنیم قطعا در نیمه بالای جدول قرار می گرفتیم.
قهرمان نمی شدید؟
قهرمانی در لیگ ایران سخت است. واقعیتش نمی توانم بگویم قهرمان می شدیم اما با بازیکنانی که این فصل در اختیار داریم و فوتبالی که ارائه می کنیم جزو ۴ تیم برتر می شدیم و سهمیه آسیا می گرفتیم.
بارها در مورد پیشنهادهایت اخبار ضد و نقیضی شنیده شده اما دوست داریم بدانیم از کدام تیم ها پیشنهاد رسمی داشتی؟ واقعا پیشنهادهای جدی را کدام تیم ها به تو دادند؟
خرونینخن و هیرین وین که قطعی بود و حتی تا روز آخر نقل و انتقالات تابستانی دنبال رضایتنامه ام بودند اما نایمخن راضی نشد که مرا حتی با دریافت دو میلیون یورو از دست بدهد. باشگاه هایی هم که صحبت کرده و در مراحل مقدماتی مذاکره را پشت سر گذاشته بودند، توئنته و آزد آلکمار بودند.
یعنی فقط از لیگ هلند پیشنهاد داشتی؟
نه، این چهارتا پیشنهاد از هلند بود. چند پیشنهاد از روسیه، قطر و امارات هم به دستم رسید اما تصمیمی برا رفتن به این کشورها نداشتم.
قبل از جام جهانی صحبت از علاقه منچستریونایتد به تو بود. آن پیشنهاد چقدر جدی بود؟ چرا چنین اتفاقی رخ نداد؟
علاقه منچستر به من بیشتر در حد حرف بود و اینکه من می توانم یکی از گزینه های خرید این باشگاه بزرگ باشم. انتشار چنین خبری می توانست برای من مثبت باشد اما هیچ گاه کار به پیشنهاد رسمی و مذاکره رو در رو نرسید.
فکر می کنی اگر در جام جهانی فیکس بودی یا اگر آن پاس گلت در بازی با آرژانتین نتیجه می داد و رضا قوچان نژاد دروازه رومرو را باز می کرد به تیم بزرگتری می رفتی؟
فوتبال قابل پیش بینی نیست اما بعضی صحنه ها و بعضی اتفاقات می تواند مسیر زندگی یک بازیکن را تغییر دهد. مثلا بازی با یک تیم بزرگ و انجام یک کار متفاوت می تواند از جمله این اتفاقات باشد. اینها می تواند به اندازه چندین سال زحمت و مشقت به چشم بیاید و فوتبال یک بازیکن را از این رو به آن رو کند. قطعا برای من هم امکان داشت چنین اتفاقی بیفتد. مثل توپی که به رضا دادم. شاید اگر آن توپ گل می شد هم مسیر زندگی من تغییر می کرد هم مسیر رضا و هم مسیر تیم ملی، رضا هم تلاشش را کرد و ضربه خوبی هم زد اما شانس با ما یار نبود. الان هم خدا را شکر می کنم که همین جا هستم. وقت زیاد است تا چنین اتفاقاتی برای من هم بیفتد.
چرا بازیکنان ایران با وجود اینکه جام جهانی خوبی را پشت سر گذاشتند و همه از تیم ما حرف می زدند نتوانستند پیشنهادهای اروپایی خوبی به دست بیاورند؟
این فصل، فصل خاصی در نقل و انتقالات اروپا بود. باشگاه های بزرگ برنده شدند چون پول داشتند و هر بازیکنی را که مد نظرشان بود خریدند. برای بقیه باشگاه ها سخت بود که بازیکن جدید جذب کنند و این یکی از دلایل عدم حضور بازیکنان ایرانی در اروپا بود.
البته چند تا از بچه ها تا مرز امضای قرارداد هم پیش رفتند اما نمی دانم چه اتفاقی افتاد که نتوانستند به هدف خود برسند. در این بین، کریم به اوساسونا رفت، جواد نکونام دوباره پیراهن این تیم را پوشید و سعید عزت اللهی هم به تیم اتلتیکو مادرید رفت. اینها می تواند سایر بازیکنان را امیدوار کند به اینکه پایشان باز شود و در اروپا بازی کنند. به نظرم بعد از موفقیت در جام جهانی، اگر در جام ملت ها هم موفق باشیم می توانیم به حضور بازیکنان ایرانی در اروپا خوشبین باشیم.
اگر پیشنهاد کلان از قطر یا کویت داشتی مثل دژآگه و قوچان نژاد به این پیشنهادها جواب مثبت می دادی؟
در این شرایط نه.
چرا؟
خب شرایط فرق می کند. اولا اینکه من معتقدم باید به انتخاب بچه ها احترام گذاشت. هر کسی نسبت به شرایطی که دارد بهترین تصمیم را برای آینده فوتبالی اش می گیرد و رضا و اشکان هم از این قاعده مستثنی نیستند. شرایط آنها با من خیلی فرق می کرد. من تازه به اروپا آمده ام و پیشرفت و رفتن به تیم های بزرگ از اهداف اصلی ام است.
شاید آنها نیاز داشتند که در این شرایط به بحث مالی قرارداد هم فکر کنند، بازی در اروپا را رها کرده و به تیم های عربی بروند. البته این طرز فکر بچه هاست و باید به آن احترام گذاشت اما من اگر همین الان از کشورهای عربی پیشنهاد داشته باشم هرگز قبول نمی کنم؛ کما اینکه در نقل و انتقالات از تیم های قطری و اماراتی پیشنهاد داشتم اما ترجیح دادم که در اروپا بمانم و برای نایمخن بازی کنم.
تا حالا شده به بازیکنی حسادت کنی؟
(چند ثانیه فکر می کند) من به هیچ کس حسادت نمی کنم. هیچ وقت دوست نداشتم که جای کسی باشم. همیشه دوست دارم که جای خودم باشم. این را هم بگویم که علاقمندم تا یاد بگیرم. فرقی نمی کند از چه کسی و در چه سطحی. شاید یک بازیکن آماتور بتواند چیزی به من یاد بدهد و شاید هم کریس رونالدو یا لیونل مسی. دوست دارم از بازی هر کسی چیزی برداشت کنم، چه فوتبالی و چه غیرفوتبالی.
تو که به کسی حسادت نمی کنی، پس آن مکث بعد از شنیدن سوال برای چه بود؟ چرا فکر کردی؟
فکر کردم که ببینم آیا به کسی حسادت کرده ام که دیدم نه.
یک بار به من گفتی که در بازی ایران - آرژانتین حتی به گرم کردن مسی هم نگاه می کردی؛ می خواستی چیزی یاد بگیری؟
خوب شد یادم انداختید. به مسی نگاه می کردم تا از کوچکترین حرکاتش الگو بگیرم. حتی از برخوردش با تماشاگران و نوع قدم برداشتن اش و گرم کردنش. وقتی هدفی بزرگ در سرت باشد باید از کوچکترین موقعیت ها استفاده کنی و چیزی بیاموزی و من هم به همین دلیل سعی کردم از مسی یاد بگیرم، حتی نوع نگاه کردنش را.
سقف آرزوهایت بازی در کدام تیم است؟ آیا رویایی فکر می کنی؟
اهداف بزرگی دارم ولی نمی خواهم یک شبه به این اهداف برسم. دوست دارم کم کم و پله به پله این مسیر را طی کنم. اگر چیزی را در دست داشته باشم که بزرگ باشد، از دستم می افتد و از بین می رود اما اگر چیزی را به دست بیاورم که بتوانم نگهش دارم، قطعا همیشه برایم می ماند. رفتن به تیم های بزرگ اروپایی آرزویم است اما دلم می خواهد که آهسته آهسته قدم بردارم.
باشگاه خاصی مد نظرت نیست؟
نه، واقعیت اش نیست اما از بچگی منچستریونایتد را خیلی دوست داشتم، آن هم فقط یک علاقه بود.
اما اگر به منچستر بروی و بگویی که از بچگی به این تیم علاقه داشتی، در ایران نقل محافل می شوی.
اگر می رفتم این را نمی گفتم.
واقعا نمی گفتی؟
به خدا نمی گفتم چون فوتبال نشان نمی دهد و قابل پیش بینی نیست. اسم نمی برم اما مثل فوتبالیستی که می گوید من از بچگی پرسپولیسی ام اما تقی که به توقی می خورد به استقلال می رود و برای تیم حریف بازی می کند نیستم.
اما منچستریونایتد نمونه خارجی است، زیاد نگران نباش.
این حرف شما را قبول دارم. اینجا بازیکن اعلام می کند که طرفدار کدام تیم است. تلاشش را می کند تا به پیراهن آن تیم برسد. اگر شد که می رود و بهترین بازی اش را انجام می دهد. اگر هم نشد دیگر حرفی علیه آن تیم نمی زند یا حرفش را پس نمی گیرد. علاقه من هم فقط برای بچگی هایم بود.
گفتی بچگی؛ برویم به همان دوران. چند سال پیش فکر می کردی یک روز به اینجایی که هستی برسی؟
راستش را بخواهید بله؛ هدفم همین بود، آن هم از روز اولی که فوتبال بازی می کردم تلاش کردم که برسم. به عینه هم دیدم که اگر تلاش کنی، ایمان داشته باشی و به خدا توکل کنی، به خواسته ات می رسی.
اگر کشف نمی شدی و فوتبال را حرفه ای دنبال نمی کردی، سراغ چه شغلی می رفتی.
من همیشه دوست داشتم مهندس شوم.
مهندس چی؟
نمی دانم چه مهندسی اما دوست داشتم با مدرک مهندسی مدیر یک کارخانه باشم.
درس ات چطور بود؟
درسم در حد متوسط بود. خیلی خوب نبودم، بد هم نبودم.
نمره هایت؟
۱۶، ۱۷، ۱۸. همین حدود.
در دبیرستان؟
بله.
پس درس ات خوب بود. چه رشته ای می خواندی؟
بین تربیت بدنی و فنی مانده بودم که بالاخره به رشته فنی رفتم و مکانیک خودرو را انتخاب کردم.
پس ماشین خودت را می توانی تعمیر کنی.
خیلی زیاد وارد نیستم. من درس موتورهای بنزینی را خواندم و به همین خاطر سر از ماشین های اتوماتیک درنمی آورم.
بگذریم. این احتمال وجود دارد که در نیم فصل به یک تیم بزرگتر بروی؟
تلاشم این است که قطعا به تیم بهتری بروم، از طرفی از شرایط نایمخن راضی ام و در تیم جا افتاده ام.
یعنی تا آخر فصل در نایمخن می مانی؟
تصمیم این است که به تیم بهتری بروم اما زمانش مشخص نیست. باشگاه هم می داند که چنین قصدی دارم اما باید ببینم چه اتفاقاتی رخ خواهد داد و چه پیشنهادهایی به دستم خواهد رسید.
با توجه به اینکه دو بار به آژاکس گل زدی و در جام حذفی امسال هم باعث حذف تیم آماتور آژاکس شدی، تا به حال صحبتی از علاقه احتمالی آژاکسی ها به تو بوده؟ اصلا دوست داری بازی در آژاکس را تجربه کنی؟
اگر یک بازیکن قصد دارد تا به شرایط ایده آلی در فوتبال اروپا برسد باید بازی در آژاکس را تجربه کند. تجربه نشان داده آنهایی که در آژاکس بازی کرده اند، نسبت به بقیه موفق تر بوده و فوتبال را اصولی آموخته اند. بازی در آژاکس فوق العاده است و من هم به آن فکر می کنم اما باید شرایط برایم مهیا شود.
نگفتی آیا پیشنهادی از آژاکس دریافت کرده ای یا نه؟
تا به حال نه.
اگر بخواهی به تیمی دیگر در هلند بروی، آیا هواداران نایمخن از تو دلگیر می شوند؟ اصلا ممکن است تو را هو کنند؟
به جرأت می گویم نه؛ آنها در نقل و انتقالات تابستانی دوست نداشتند من جدا شوم اما درکم هم می کردند و به من حق می دادند که به تیم سطح بالاتری بروم. طرز فکر هواداران ما حرفه ای است و مطمئنم برای جدایی از من خرده نمی گیرند. به هر تیمی که بروم آنها ناراحت نمی شوند به جز ویتسه!
برایشان مثل مرگ و زندگی است که بازیکن تیم شان به ویتسه برود. ویتسه و نایمخن مثل استقلال و پرسپولیس می مانند. رقابت شدیدی بین شان وجود دارد و دربی شان هم یکی از بهترین دربی های هلند است. آنها حساس هستند و به همین دلیل دوست دارند هر تیمی بروم و پیراهن هر تیمی را بپوشم الا ویتسه.
در یک شهر هستید؟
در یک شهر نه، در یک استان.
از تیم ملی حرف بزنیم؛ تو هم مثل بقیه ملی پوشان از تمدید قرارداد کی روش استقبال کردی. فکر می کنی ادامه حضور کی روش در تیم ملی ایران با توجه به محتاط بودن او و علاقه بیش از حدش به بازی تدافعی بتواند به نفع ایران باشد؟ عده ای معتقدند که کی روش موفق شد دفاع کردن را به ما یاد بدهد، حالا باید جایش را می داد به مربی ای که حمله کردن را به ما بیاموزد.
به نظر من هر تورنمنتی شرایط خاص خودش را دارد. نمی شود به جام جهانی و جام ملت ها به یک چشم نگاه کرد. کی روش نسبت به پتانسیلی که تیم ملی داشت، استراتژی دفاعی را انتخاب کرد. حالا و برای جام ملت ها شاید استراتژی عوض شود و تیم ملی به بازی هجومی رو بیاورد. کی روش با توجه به رزومه ای که در سال ها مربیگری به دست آورده، می داند که در رقابت های مختلف با چه روشی تیمش را به زمین بفرستد. البته فکر می کنم از این به بعد بازی هجومی را از تیم ملی خواهیم دید.
حضور علی کریمی در کنار کی روش چقدر می تواند مفید باشد؟ آیا کریمی که هنوز مدرک مربیگری ندارد و در کلاس شرکت نکرده می تواند کمکی به تیم ملی بکند؟
ببینید در هلند و همین حالا، خیلی از بازیکنان بزرگ شان در تیم های مطرح مربیگری می کنند. به عنوان مثال دنیس برکمپ، مربی آژاکس است و کلایورت هم در تیم ملی دستیار فان خال بود. در هلند از تمام بازیکنان ملی شان، بعد از بازنشستگی استفاده بهینه می کنند. باشگاه ها می دانند که بازیکنان باسابقه شان می توانند تجربیاتی به بازیکنان جوان منتقل کنند. به همین دلیل بود که فرانک رایکارد و مارکو فان باستن بدون حتی یک روز مربیگری، روی نیمکت تیم ملی هلند نشستند و این تیم را هدایت کردند؛ آن هم به عنوان سرمربی.
به نظر من علی کریمی با توجه به پتانسیلی که دارد و تجربه ای که پس از سال ها بازی در سطح اول فوتبال ایران و اروپا اندوخته، می تواند برای تیم ملی کمک باشد. حضور او از نظر روحی روانی هم می تواند برای بازیکنان مثبت باشد. فقط می ماند مدرکش که فکر می کنم تا جام ملت ها و در این فاصله زمانی او بتواند در کلاس ها شرکت کند و بدون هیچ مشکلی روی نیمکت تیم ملی بنشیند.
آیا پاتریک کلایورت که در جام جهانی دستیار فان خال بود و روی نیمکت تیم ملی هلند می نشست، مدرک مربیگری داشت؟
من اطلاع دقیق ندارم و به همین دلیل نمی توانم جواب این سوال را بدهم اما در هلند، به بازیکنان ملی شان مدرک C می دهند، مدرک B را فقط با چند روز کلاس و به راحتی در اختیار آنها می گذارند. فقط می ماند مدرک A که برای به دست آوردنش، مدت زمان زیادی لازم است.
روی علی کریمی چقدر شناخت داری؟
نه اردویی در کنار او بودم و نه از نزدیک با او ارتباط داشتم. فقط در بازی ها، او را نگاه می کردم؛ هم در رده ملی و هم در رده باشگاهی. با تعصب بود و به پیراهنی که می پوشید عرق داشت و به همین دلیل او را الگو قرار دادم و حالا هم افتخار می کنم که قرار است در تیم ملی از تجربیاتش استفاده کنم.
فکر نمی کنی کریمی با نکونام به عنوان بزرگتر و کاپیتان تیم به مشکل بخورد؟ به هر حال هر کدام از این دو نفر سابقه به مشکل خوردن با یکدیگر را داشته اند.
با توجه به مدیریتی که کی روش دارد، فکر نمی کنم مشکلی پیش بیاید. از طرفی بعید می دانم که اختلافی بین این دو بزرگ باشد. هر دو در تیم ملی تاثیرگذارند و یک تفاهم دو طرفه بین شان وجود دارد که می تواند به تیم ملی کمک کند. ما نباید روی این موضوع ذهنیت منفی داشته باشیم. امیدوارم که این دو در کنار هم موفق باشند و بتوانند برای تیم ملث مثمرثمر باشند.
جام ملت های آسیا را چطور می بینی؟ قهرمان می شویم؟
نمی شود قهرمانی را پیش بینی کرد. خدا را شکر الان نگاه ها به تیم ما متفاوت از قبل است و همه به عنوان مدعی جدی قهرمانی روی ما حساب می کنند. با شرایطی که داریم، اگر اردوهای مناسبی برای تیم ملی در نظر گرفته شود، کسب عنوان قهرمانی دور از دسترس نیست.
فکر می کنی کی روش به بازیکنان جوانی مثل تو یا سردار آزمون یا صادقیان و دیگران بها می دهد یا باز هم با جمعی از باتجربه های به این رقابت ها می رود؟
تصورم این است که از این به بعد تلفیقی از بازیکنان باتجربه و جوان را در اردوها خواهیم دید. کی روش قبلا نشان داده هر بازیکنی به کار تیم ملی بیاید، دعوتش می کند. در این بین بحث شخصیتی هم مورد نظر کی روش است. هر کسی با تمام وجود بیاید و تیم ملی برایش مهم باشد، می ماند و زیر نظر او بازی و پیشرفت می کند.
خودت دوست داری در تیم ملی در چه پستی بازی کنی؟
کلیشه ای حرف نمی زنم اما حضور در تیم ملی بزرگترین افتخارم است و هر جا که مربی صلاح بداند بازی می کنم. پست اصلی من بال چپ و راست است اما هر جا که بتوانم برای تیم ملی مثمر ثمر باشم دریغ نمی کنم و تمام انرژی ام را برای موفقیت صرف می کنم.
شبیه ترین بازیکن به علیرضا جهانبخش چه بازیکنی است؟
از نگاه خودم نه اما دوستانم می گویند بازی ات شبیه فرناندو تورس است. شاید پست های ما به هم نزدیک نباشد اما نوع حرکت و نوع گل زدن مان خیلی شبیه به هم است.
از میان داخلی ها چطور؟
نمی دانم ولی الگویم نسبت به پستی که بازی می کنم، مهدی مهدوی کیا است.
با او در ارتباطی؟
آقا مهدی را همیشه دوست دارم و از او مشورت می گیرم. او در آمدن من به اروپا خیلی نقش داشت و تجربیات خود را به من انتقال داد. یک نکته جالب هم در مورد ما وجود دارد.
چه نکته ای؟
اینکه هر دو در یک سن به فوتبال اروپا پا گذاشتیم و در یک سن در جام جهانی بازی کردیم.
در هلند با مجردی چه کار می کنی؟ سخت نیست؟
دوری از خانواده سخت که هست اما باید کنار بیایم. البته از این لحاظ که خودم باید کارهای خودم را انجام بدهم، تجربه خوبی است.
گفته بودی که در هلند آشپزی هم می کنی، حالا چه غذاهایی بلدی درست کنی؟
یک وعده که در باشگاه غذا می خورم و یک وعده هم یا به رستوران ایرانی می روم یا خودم غذا درست می کنم. بیشتر شامی رودباری می خورم و البته زرشک پلو با مرغ و ماهلی. خیلی از غذاها را بلدم درست کنم اما این سه غذا را بیشتر از بقیه می پسندم.
حرف آخر.
فقط امیدوارم که پیشرفت کنم و نماینده سربلندی برای ایران در هلند باشم. در رده ملی هم آرزو می کنم قهرمان جام ملت ها شویم و پاسخ محبت مردم را بدهیم.
ارسال نظر