دایی؛ مردی که بازمی گردد
علی دایی از آن آدم هایی است که شخصیتی خاص دارند و گویی ذاتا موفق به دنیا آمده اند. این باور بی تردید نقطه اشتراک تفکرات همه دوستان و دشمنان شهریار است.
همشهری تما شاگر - شاهین تهرانی: علی دایی از آن آدم هایی است که شخصیتی خاص دارند و گویی ذاتا موفق به دنیا آمده اند. این باور بی تردید نقطه اشتراک تفکرات همه دوستان و دشمنان شهریار است. اصولا اگر کسی را پیدا کردید که دایی را ناموفق دانست باید در تمام قضاوت هایش شک کنید.
شهریار فوتبال ایران با تسری دادن موفقیت های ورزشی اش در ابعاد تحصیلی و تجاری، ثابت کرد که فرمول موفق شدن را بلد است؛ فرمولی که خیلی از موفق های دنیا به کارش گرفته و به خوبی از آن بهره برده اند.
او برخاستن و برگشتن را خوب بلد است و به همین دلیل از شکست هراسی ندارد. مثل اکثر قریب به اتفاق شخصیت های موفق جهان! از خاکستر خویش برخاستن، ققنوس وار زیستن است و این کار هر کسی نیست. اینگونه است که مردی به جماعت انگشت شمار مردان همیشه موفق افزوده می شود؛ مردی به نام علی دایی. این گزارشی است از همه بازگشت های ققنوسی که استاد دوباره زاییده شدن است:
از طحال پاره تا آستانه آقای گلی
علی دایی آسان به سطح اول فوتبال ایران افزوده نشد اما بارها به آسانی تا آستانه فراموش شدن از یادهایی که تا همین چند صباح قبلش مدیحه سرای توان فوتبالی اش بودند، رفت. مهمترین خطری که از بیخ گوش شهریار گذشت، پارگی طحال در حین مسابقات 1994 هیروشیما بود.
این اتفاق در حالی افتاد که دایی می خواست از آن مسابقات به عنوان یک سکوی پرتاب استفاده کند و به نظر می رسید این آسیب دیدگی پایان آرزوهای بلند او باشد اما شهریار بازگشت، بازگشت قدرتمند او در لیگ بسیار تعجب برانگیز بود. دایی در 7 بازی آخر لیگ 8 گل زد و در جدول گلزنان لیگ بعد از پیوس در رده دوم قرار گرفت تا دوباره به تیم ملی برگردد.
زندگی شیرین دایی و مایلی
تیم ملی تحت رهبری محمد مایلی کهن برای بازی های آسیایی ۱۹۹۶ خودش را آماده می کرد و علی دایی تبدیل شده بود به ذخیره ای برای مهاجمانی چون ادموند اختر و هاشم حیدری. می دانید چرا؟ چون سال ۷۴ را هم با مصدومیت و افت فنی آغاز کرده بود اما روابط حاجی مایلی و شهریار آن روزها تیره نبود و وقتی حاج ممد دید شهریار به راستی آماده برگشتن است دوباره به او مهلت داد و دایی تبدیل شد به بهترین گلزن سال آسیا؛ بازگشتی دوباره و شگفت انگیز.
جام جهانی بدقدم
گویی جام جهانی از ابتدا با روحیات و انرژی دایی هماهنگ و همساز نبود. در مقدماتی ۹۸ هم دایی در افت بود و تحت تاثیر درخشش چشمگیر بازیکنانی چون عابدزاده و خداد قرار گرفته بود. این افت با گل نزدن در جام جهانی چشمگیرتر شد و حاشیه ها از همانجا آغاز شد اما دایی باز هم برگشت. در جام ملت های تایلند حسابی درخشید و با ۸ گل عنوان آقای گلی را از آن خود کرد تا دوباره محبوب فوتبال ایران شود. این سکوی پرواز او بود تا قله ای به نام اروپا و بایرن مونیخ و هرتابرلین.
باز هم جام جهانی و این بار مرگ پدر
مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲ هم برای دایی خوش یمن نبود. مثل تمام جام های جهانی دیگر عمرش، او این بار پدر را از دست داد و برای شرکت در مراسم ایشان، تیم ملی را تنها گذاشت و به کشور بازگشت تا حسابی همه را عصبانی کند.
او دوران پرشکوه اروپایی را هم پشت سر گذاشته بود و کم کم می رفت تا دوباره از چشم بیفتد اما نه گفتن به پیشنهاد چینی ها و بازگشت به پرسپولیس برابر بود با کسب عنوان آقای گلی لیگ و محبوبیت دوباره یک بازگشت شگفت انگیز دیگر از مرد بازگشت ها.
ضربه نهایی...
جام جهانی دوباره از راه رسید تا ضربه نهایی را به شهریار بزند. افت دایی در بازی های مقدماتی با درخشش وحید هاشمیان همراه شد تا بسیاری از کارشناسان رأی به نیمکت نشینی او در تیم ملی بدهند اما برنده نهایی رقابت وحید و علی مردی بود که دوباره تبدیل به نفر اول تیم ملی برانکو شد و در آلمان فیکس بازی کرد. مردی که شهریار لقب داشت.
اما این بازگشت با گل نزدن در جام جهانی تبدیل به پوچ شد و حاشیه های فراوان آن سفر او را دوباره به قعر دره هل داد، سقوطی که به نظر می رسید پایان فوتبالی او باشد.
بازگشت با قهرمانی
بازگشت دوباره شهریار در قالب بازیکن نبود. او برگشت، فوتبالی هم برگشت، پرطمطراق و دهان پر کن هم برگشت اما نه به عنوان یک بازیکن! بازگشت مجدد وی، با قهرمانی سایپا همراه بود؛ سایپایی که او سرمربی اش بود. دایی از هفته پنجم تیم را از ورنر لورانت ایتالیایی تحویل گرفت و تخت گاز تا خود قهرمانی رفت! حالا فوتبال ایران رسما صاحب یک سرمربی قابل احترام تازه و جوان شده بود.
تیم ملی و لابی با کائنات
ناتوانی دایی در هدایت سایپا در سال دوم، باعث نشد که حکم سرمربیگری تیم ملی را به نامش نزنند. او به گفته خودش بعد از لابی با کائنات به این عنوان رسید تا بازگشتش مثل همیشه چشمگیر باشد.
تیم ملی دایی خیلی بد نبود اما شکست خانگی در برابر عربستان تیر خلاصی شد برای شهریار و اسباب خداحافظی اش از تیم ملی فراهم شد؛ همان خداحافظی عجیبی که بعدها از سوی شهریار حاصل دستور شخص رییس شورای عالی ورزش خوانده شد.
قهرمانی نوبرانه برای سرخ ها
زمین خوردن توسط بالاترین مقام اجرایی کشور (به ادعای دایی) هم پایان زندگی فوتبالی شهریار نبود. او سرمربیگری پرسپولیس را در دست گرفت و اگرچه دو فصل متوالی در لیگ مقامی بهتر از چهارمی کسب نکرد اما توانست دو بار قهرمان جام حذفی شود و دوباره به محبوبیت برسد. این در حالی بود که پرسپولیس در 9 سال گذشته تنها موفق به کسب 2 جام شده بود. وی همچنین توانست بعد از 3 سال، پرسپولیس را پیروز از میدان شهرآورد تهران بیرون بیاورد.
بی ریشه ها و نایب قهرمانی لیگ
دوری دو ساله دایی از پرسپولیس توسط رویانیانی به پایان رسید که زمانی از سوی دایی بی ریشه لقب گرفته بود. با این همه قرارداد بسیار سودمند رویانیان با او، دوباره به سرخ ها پیوندش داد تا باز هم بتواند بدرخشد. دایی این بار سرخ ها را به مقام دوم لیگ رساند، آن هم در حالی که با قهرمانی فقط یک گام فاصله داشت.
دایی و بحران های اجتماعی
دایی در دور زدن بحران های اجتماعی و غیرفوتبالی هم ید طولایی دارد. او بارها در برابر بحران های خواسته یا ناخواسته ای که سر راهش بوده اند ایستادگی کرده و اجازه نداده بحران ها سد راهش شوند.
داستان دایی و استاد سابق اش محمدمایلی کهن، قصه ای نیست که اهالی فوتبال با آن بیگانه باشند و البته این دعواهای پر سروصدای رسانه ای که اندک اندک می رود تا حقوقی هم بشود، با وجود کهنگی اش هرگز روی عملکرد فنی دایی تاثیر نداشته است.
دایی پیش از آن بارها تیترهای جنجالی مطبوعات در مورد خودش را تبدیل به پوچ کرده بود که از میان آنها می توان به: «وجدان دایی به کمرش زد!» اشاره کرد که با مصدومیت مصلحتی وی در بازی پایانی جام جهانی 2006 و عملکرد بدی وی در آن بازی ها ارتباط داشت.
تازه ترین چالشی که دایی از آن گذشته دعوت علی کریمی از او برای حضور در چالش آب یخ بوده است. او زیرکانه با عنوان کردن بحث کم آبی کشور از کنار آن گذشت و بحران را مدیریت کرد تا همچنان روی تیمش تمرکز داشته باشد.
عادت دایی، امیدواری هواداران
برگشتن به اوج کار شهریار است و تخصص اصلی او در زندگی حرفه ای و شخصی اش محسوب می شود اما چه کسی می تواند تضمین بدهد که چرخ روزگار این بار هم برای دایی بر روال همیشگی اش می چرخد؟
نظر کاربران
از گریه هاش معلوم بود که چه شخصیت محکم ومصممی داره
ما آذری ها ضرب المثلی داریم که میگه :
« آلله دیکَلدنی ، بنده ییخاممز!! »
یعنی : کسی رو که خدا اونو برده بالا ، بنده خدا نمیتونه بیاره پایین!! علی دایی هم مثالی از این واقعیته