۱۳۲۳۴
۴ نظر
۵۳۹۷
۴ نظر
۵۳۹۷
پ

درد دل های آتیلا در تماشا

مایلی کهن عامل سکته ناصر حجازی بود

نمی شود رو به روی آتیلا حجازی نشست و صحبتی درباره پدرش نکرد. پدری که آنقدر در زندگی پسرش تاثیرگذار بوده که آتیلا هنوز هم تحت تاثیر درگذشت اوست.در مصاحبه با فرزند ارشد ناصر حجازی تلاش زیادی کردیم که بیشتر درباره خودش و استقلال حرف بزنیم.

نمی شود رو به روی آتیلا حجازی نشست و صحبتی درباره پدرش نکرد. پدری که آنقدر در زندگی پسرش تاثیرگذار بوده که آتیلا هنوز هم تحت تاثیر درگذشت اوست.

در مصاحبه با فرزند ارشد ناصر حجازی تلاش زیادی کردیم که بیشتر درباره خودش و استقلال حرف بزنیم اما خیلی سخت است مقابل یکی از افراد نزدیک به ناصر حجازی نشست و درباره او سوالی نپرسید. آتیلا چند روز قبل در ظهر یک روز پاییزی میهمان تماشا بود و درباره پدرش، استقلال و آینده کاری خودش حرف های جالبی زد.

مایلی کهن عامل سکته ناصر حجازی بود

*پنج ماه از مرگ ناصر حجازی گذشت. نبود پدرتان در این مدت چه تاثیری در زندگیتان گذاشته است؟

تاثیرش خیلی زیاد بوده، با عکس ها و فیلم های او زندگی می کنیم و هیچ موقع از یادمان نمی رود. همیشه فیلم های پدرم در خانه من در حال پخش است یا خانه خواهرم یا خانه مادرم. وقتی عکس های پدرم را نگاه می کنم یک درصد هم نمی توانم باور کنکه از پیش ما رفته. هنوز یادش برایم زنده است. اینکه عکسش را نگاه می کنم برای من یک دلگرمی است. پدرم آن قدر برای من زنده است که انگار به من نگاه می کند. هنوز شرایط خوبی ندارم و همیشه خودم را به یک راهی می زنم تا با این درد کنار بیایم. این حس نه برای من، بلکه برای هر بچه ای که پدرش را از دست می دهد وجود دارد، مخصوصا برای فرزندی که به پدرش وابسته باشد، خیلی سخت است.

*در مراسم پدرتان حالت خاصی داشتید؛ خیلی ها فکر می کردند که خواهرتان بیشتر بی تابی کند، ولی شما از همه ناراحت تر بودید.

من خیلی آدم احساسی و وابسته به خانواده هستم. البته زیادی وابسته بودن هم خوب نیست، ولی حالا که یک نفر از خانواده ما جدا شده است، می توانم بگوم که یک آدم بی انگیزه ام. هیچ چیز دیگری در این دنیا من را خوشحال نمی کند. باورتان نمی شود هیچی برایم خوشحال کننده نیست.

*حتی دخترتان جانان؟

دخترم تنها انگیزه من در زندگی است. هروقت که او را می بینم و چون چشم هایش شبیه پدرم است یک جوری می شوم. حتی چند وقت پیش بهشت زهرا که بودیم، خانمومی سمت ما آمد که نمی شناختیمش. بعد از اینکه برای پدرم فاتحه خواند، گفت: «جانان کیه؟» گفتم که چطور؟ گفت: «می خواهم بدانم جانان کیه؟» گفتم که دختر من است، گفت: «دیشب خواب آقای حجازی را دیدم که گفت، هر موقع که جانان گریه می کند، من هم گریه می کنم. اجازه ندهید که او گریه کند». باورتان نمی شود ۱۰ ماهش است و چیزی را تشخیص نمی دهد، ولی برمی گردد و با انگشت عکس مرحوم پدرم را نشان می دهد. خیلی این حرکت او جالب است و موقعی که او را نکار عکس پدرم می برم، خودش را به عکس پدرم می چسباند. روی این حساب می گویم که هیچ چیزی من را خوشحال نمی کند.

*قطعا در آینده، او بیشتر از ما افسوس نبود پدربزرگش را می خورد.

مطمئنا اگر بزرگ شود، می فهمد که این شخص کی بود. حیف شد، چون پدرم وابستگی شدیدی به جانان داشت و این اواخر خیلی او را دوست داشت، ولی فرصت نشد.

مایلی کهن عامل سکته ناصر حجازی بود

*پدرتان با مردم عادی فرق داشت و یک آدم خاص بود؟

نه، با مردم عادی فرقی ند اشت. من آدمی نیستم که بخواهم از پدرم تعریف کنم و نیازی هم به تعریف ندارد، ولی در فوتبال، ورزش و مدیریت هیچ آدمی را به ابهت ناصر حجازی ندیده ام. یک نفر که جذبه و ابهت داشته باشد ندیده ام. حالا نمی خواهم به کسی بربخورد، ولی واقعا ندیده ام.

*پس معتقدید پدرتان آدم خاصی بود.

شاید به این شکل باشد که شما می گویید، ولی اصولا یک کاراکتری داشت و وقتی به من نگاه می کرد، موهای تنم سیخ می شد هیچی به من نمی گفت، ولی من که الان ۳۷ ساله ام همین پارسال اگر یک نگاه به من می کرد موهای تنم سیخ می شد. این ابهت و جذبه در وجود هرکسی نیست. ممکن بود هیچ کاری نکنتد، ولی یک جذبه ای داشت، من الان هیچ کس را نمی بینم که ابهتی در ورزش ما داشته باشد. ممکن است که خیلی ها از حرف من ناراحت بشوند، ولی هیچ کس را مثل او نمی بینم و این خیلی برای من جالب است. پدرم شخصیت عجیب و متفاوتی داشت.

*به همین دلیل بود که به شما گفته بود که «هروقت من مردم، می فهمی که کی بودم؟

بله، و واقعا همین طور است. عکسش را همیشه در ماشینم دارم و امکان ندارد کسی از بغل ماشینم رد شود و برای من بوق نزند یا دست تکان ندهد. برای من خیلی جالب است که همه این آدم را می شناسند، از بچه و دختر جوان تا میانسال و یک پیرمرد هرکجا که می روم و من را با عکس آن می بینند، می گویند خدا پدرت را بیامرزد. یا آدم هایی که قیافه شان به ورزش نمی خورد، ولی چطور می شود که همه او را می شناسند و این باعث خوشحالی من است.

*بعد از فوت ناصرخان این ذهنیت به وجود آمد که ایشان به خاطر صحبت هایی که این اواخر درباره مردم و مشکلات مالی آنها کرده بود خیلی محبوب شد. این حرف را قبول دارید؟

ببینید، در این مسئله که آدم معروف و محبوبی بود، حرف نیست. ولی آدمی بود که زیر بار حرف زور نمی رفت. نه آدم سیاسی بود و نه در این داستان ها، ولی او را به سیاست چسباندند. یادم است یک بار قبض گازی برای ما آمد که مصاحبه ای آن شکل گرفت. قبض گاز یک میلیون تومان بود، قبض گازی که تا یک ماه پیش نهایت ۲۰۰ هزار تومان می آمد. او گفته بودکه این یارانه های چهل هزار تومانی که می دهند یعنی چی؟ قبض را کرده اند یک میلیون تومان و بعد چهل هزار تومان به حساب می ریزند. کسی که پانصد هزار تومان حقوق می گیرد و دو تا بچه دارد و اجاره خانه می دهد، چطور می تواند زندگی کند؟ این حرف چه ربطی به سیاست داشت؟ گفت: «به مردم کمک کنید تا تحت فشار نباشد». همین. به نظر من این اصلا بحث سیاسی ای نبود.

*بعضی از مردم که حتی به قول شما ورزشی نبودند، از اینکه ناصر حجازی حرف دل آنها را زده بود خیلی به او علاقه مند شدند. این طور نیست؟

بله، این برای مردم خیلی مهم بود. من هر موقع با او صحبت می کردم، می گفت آرزو دارم همه مردم در رفاه باشند. در فقر نباشند و دستشان باز باشد و هیچ کس مشکلی نداشته باشد. این حرفی بود که همیشه می زد. به نظر من مردم خوب و بد را از هم تشخیص می دهند.

*بودن زیر نام و سایه اسطوره ای چون ناصر حجازی سخت نیست؟

سخت است. من به خاطر اینکه فرزند ناصر حجازی هستم باید بیشتر از بقیه مواظب کارهایم باشم. نگاه کنید وقتی اتفاقی مثل قضیه اخیر نصرتی و رضایی می افتد، همه خبرگزاری های خارجی به آن دامن می زنند و تحت پوشش قرار می دهند. به هر حال آدمی که در چشم است، خیلی باید مراقب خودش باشد، مخصوصا کسی که نامش ناصر حجازی است. آن خصوصیت اخلاقی که آدم درستی بود و مردم به خاطر همین درستی او را دوست داشتند برای ما ساخت است و وظیفه ما را بیشتر می کند که حرکتی نکنیم. من هیچ موقع در این فضا نبودم و همیشه برای خودم می رفتم و می آمدم و الان برای من سخت تر شده است.

*جالب است که ناصرخان هیچ وقت اضافه وزن پیدا نکرد.

خیلی مراقب بود. شب ها شام نمی خورد. پایین خانه مان ورزش می کرد. حتی موقعی که مریض شده بود و سرطانش مسجل شده بود، می رفت پایین وزنه می زد. ما هم نمی توانستیم بهش بگوییم، چون مشکلش هم استخوان بود و نمی توانستیم به او حرفی بزنیم. دمبل می زد و شنا می کرد و خیلی به خودش می رسید.

*تصاویر ناصرخان با کلاه خیلی غم انگیز بود. خصوصا مصاحبه آخر که متوجه مریضی خود شد و گریه کرد و گفت که این را خدا برای من خواسته. این یکی از بدترین صحنه هاست که از ایشان در خاطرمان مانده.

آن تصاویر سه روز قبل از فوت او بود. در پارک در خانه ما بود که نمی توانست حرف بزند و خیلی حالش بد شده بود. خودم هر موقع یاد آن صحنه می افتم خیلی حالم بد می شود و نمی توانم خودم را نگه دارم. فیلم های آن موقع را که می بینم حالت بدی به من دست می دهد.

*واقعا قابل درک نبود که ناصرخان گریه کند...

من هرکسی را فکر می کردم مریض شود و سرطان بگیرد جز پدرم. چون بابام حتی دکتر هم نرفته بود و تا به حال یک قرص نخورده بود. خیلی برای من جالب بود که این مریضی به این زودی آمد و به این سرعت هم رفت.

*وقتی اولین بار بیماری اش را فهمید، اولین واکنشش چه بود؟

تا چند ماه آخر متوجه بیماری خود نشده بود، تا اینکه برای رادیوگرافی رفت و خود دکتر آنجا به او گفته بود که این مداوا برای درمان سرطان انجام می شود که پدرم گفته بود «من سرطان دارم» گفتند، بله.

*از دست شما دلخور نشد که به او نگفته بودید سرطان دارد؟

نه، اتفاقا روحیه خودش را حفظ کرده بود. منتها این اواخر یک جوری شده بود. فیلم می گذاشتیم گریه اش می گرفت. هرکسی که با او صحبت می کرد و به او می گفت: «حالت چطوره؟» می زد زیر گریه. نمی دانم، حتما بهش الههام شده بود، آن هفته آخر خیلی بد بود و صدایش درنمی آمد و حالش خیلی بد بود. نمی توانست حرکت کند و حتی بچه من را بغل کند، چون قدرتی نداشت. روزهای سختی بود. حتی آن لحظه های آخر که می خواستم او را به بیمارستان ببرم، برای او ویلچر گذاشتیم که ویلچر را با پا زد و گفت: «من روی ویلچر نمی نشینم». ما سوارش کردیم و بردیم بیمارستان که رفت تو کما.

مایلی کهن عامل سکته ناصر حجازی بود

*آن روزهای سخت را چگونه تحمل کردید؟

هنوز زندگی ام تحت تاثیر نبود اوست و اصلا نمی توانم باور کنم. آن روزهای اول اگر حضور مردم نبود، نمی دانم ما چی می شدیم. آن قدر مردم می آمدند و می رفتند و به ما دلداری می دادند که یک مقدار از غم ما کم می شد.

*چرا تشییع جنازه پدرتان آنطور که می خواستید نشد؟

متاسفانه به ما اجازه ندادند تشییع جنازه او را در تلویزیون اعلام کنیم. اگر هم گفتند جای آن را اشتباه گفتند. خبر تشییع جنازه را هیچ شبکه ای اعلام نکرد. من گفتم چون مردم از شهرستان می آیند، تلویزیون حتما اعلام می کند و آن عده ای که آمده بودند، خبر نداشتند و سر خود آمده بودند. خیلی ها دم بیمارستان بودند، یک عده ای بهشت زهرا بودند و حدود ۱۰ هزار نفر هم استادیوم بودند. آن چیزی که ما می خواستیم واقعا نشد. ما هم که خواستیم به بهشت زهرا برویم، در آن شلوغی نرسیدیم و مراسم تمام شده بود. بعد به ما گفتند مراسم تمام شده است و بروید. ما گفتیم می خواهیم ببینیم، اما گفتند نمی شود.

*طبق معمول که ما ایرانی ها همیشه دنبال شایعه هستیم، آن موقع می گفتند پیکر ناصرخان در تابوت نبوده است.

من هم شنیدم. برای من هم نکته جالبی بود که بعد از استادیوم آزادی بلافاصله ما به سمت بهشت زهرا رفتیم. منتها ما که رسیدیم، خاک شده بود.

*به نظر شما آن همه سخت گیری لازم بود؟

چرا لازم بود. آن جمعیتی که من دیده بودم و داربستی که بسته بودند و تابوتی که شکسته بود، نمی شد بدون حضور نیروهای انتظامی برگزار شود. چاره ای نداشتند و مجبور بودند که این کار را بکنند.

*مثل اینکه مهران مدیری می خواسته فیلم پدرتان را بسازد؟

چند نفر از کارگردان های آقا و خانوم که نمی خواهم اسمشان را بیاورم خواستند بسازند و حتی قرار بود تمبر او را بسازند، ولی ما هنوز جوابی نداده ایم.

*قرار بود کمپ استقلال را به نام ناصر حجازی کنند.

من یک روز به کمپ رفتم و عکس هرکسی را دیدم جز عکس ناصر حجازی و این باری من خیلی جالب بود. ناصر حجازی نه احتیاجی به مجسمه دارد و نه کمپ. چون ناصرخان احتیاجی به این چیزها ندارد.

*هنوز هم ناصر حجازی در ورزشگاه ها تشویق می شود.

مردم همیشه لطف دارند. یک چیزی را دوست دارم بگویم. تعدادی از هواداران می خواستند با تی شرت هایی که روی آن عکس ناصر حجازی بود وارد ورزشگاه شوند که اجازه ورود ندادند و گفتند که نمی توانند وارد ورزشگاه شوند. آنها می گفتند که ما می خواهیم با عکس ناصر حجازی یاد او را زنده کنیم. چند نفر به ما گفتند که پیراهن هایی می خواهیم که عکس ناصرخان باشد و ما چندتا به تولیدی ها سفارش دادیم و دیدیم که خیلی از آن استقبال می شود. ولی نمی دانم چرا اجازه ورود آنها را به ورزشگاه نمی دهند. بنرهای ناصرخان را هم می کنند و دلیلش را واقعا نمی دانم.

*این شعار «یادگار حجازی» هم خیلی برای شما خوب بوده است.

مردم خیلی سنگ تمام گذاشتند. مردم خوب و بد را خیلی خوب تشخیص می دهند.

*پارسال ناصرخان خیلی از استقلال انتقاد می کرد. فکر می کنید الان هم اگر بود انتقاد می کرد؟

پدرم اگر استقلال بد بود، انتقاد می کرد، حالا می خواست به هر کسی بر بخورد. واقعا هم راست می گفت: نمی شود که از همه تعریف کرد. تیمی که بازی ضعیفی انجام می دهد، باید گفت بد بوده است. بازی با مس سرچشمه بد بازی کردیم و اگر بگوییم خوب بودیم که به نظر من خیانت کرده ایم. بازی با پرسپولیس عالی بودیم. او هم نمی توانست قبول کند که بگوید تیم خوب بوده است.

مایلی کهن عامل سکته ناصر حجازی بود

*چرا استقلال مقابل تیم های ضعیف تر بد بازی می کند؟

شما مس سرچمه را نمی توانیند با تیم های آسیایی مقایسه کنید. تیم های عربی هم به ایران بیایند بسته بازی می کنند و به نظر من باید راهکار مقابله با این تیم ها را پیدا کنیم. در خط حمله سرزن نداریم و مجیدی و برهانی بازیکنان تکنیکی هستند و نیاز به بازیکن سرزن داریم.

*چرا بین مدافعان نیمک نشین و اصلی فاصله زیادی است؟

منتظری از مدافعان باهوش تیم ماست. دفاع تیم ما را جمع می کند و فقط حنیف و پژمان را داریم و نیاز به یک مدافع وسط داریم و در برنامه با شگاه هم هست.

*بعد از صحبت های قلعه نویی در برنامه ۹۰، خیلی ها منتظر واکنش شما بودند، ولی خواهرتان واکنش نشان داد. خیلی ها می گویند که شما محافظه کارید.

من اصولا آدمی نیستم که زیاد بخواهم خودم را درگیر کنم. مگر اینکه یک چیزی باشد که آزارم بدهد یا مستقیما به شخص من گفته باشد یا توهینی باشد، صدردصد جواب می دهم.

*چرا شما جواب قلعه نویی را ندادید؟

خواهرم جواب او را داده بود و دیگری نیازی به من نبود. به نظرم خیلی ها شلوغش کردند.

*موافق صحبت های خواهرتان بودید؟

با خیلی از صحبت های او موافق بودم. خواهرم یک مقدار خشن است، ولی من نه.

*شایع شده بود که شما رابطه خوبی با خواهرتان ندارید.

اصلا این موضوع صحت ندارد ما یک رابطه خیلی خوبی داریم. هرکسی نظر خودش را دارد من برنامه ۹۰ را ندیده بودم و وقتی فهمیدم پرسیدم موضوع چه بوده. درمورد اینکه قلعه نویی گفته بود من ناصر حجازی را مربی استقلال کردم یک شاهد زنده دارم که می تواند شهادت بدهد. آدمی که هم با قلعه نویی در ارتباط است و دوست صمیمی پدرم. حتی موقعی که پدرم برای امضای قرارداد رفته بود گفته بود که اگر کسی من را پیشنهاد کرده، بگوید تا قرارداد را پاره کنیم. اسم آن شخص هم آقای کریمی است.

*اینکه قلعه نویی به ختم ناصرخان نیامد ناراحتتان نکرد؟

وقتی بستگان یکی از بچه ها می میرد، اجباری نیست که حتما به مراسم آن برود.و از نظر هواداران باید می آمد ولی برای هیچ کس اجباری نبود که بیاید. همه آمدند و این آقا نیامد و حتما دوست نداشت که بیاید.

*حتی خواهرتان گفته بود که قلعه نویی حاضر است همه افتخاراتش را بدهد تا چنددرصد از محبوبیت ناصر حجازی را داشته باشد.

محبوبیت با قهرمانی و مقام به دست نمی آید. شما ۵۰ تا قهرمانی داشته باشید، برای مردم اهمیتی ندارد. مردم چیزهای دیگری را دوست دارند.

*حتی با شما هم تماس نگرفت؟

حتما شماره تلفن ما را نداشتند. باور کنید من فکر این جور داستان ها نیستم. موقع مرگ پدرم هم به این موضوع فکر نمی کردم. این همه آدم آمدند و حتی در لندن و لوس آنجلس مراسم گرفتند و چه آدم هایی آمده بودند. به هر حال مردم انتظار داشتند که بیاید، ولی ما انتظاری نداشتیم. الان هم وضعیت مناسبی نیست که بخواهم حرف بزنم. اگر موضوعی پیش بیاید، خیلی چیزها را می گویم.

*آن زمانی که مصطفوی در دوره ریاست فدراسیون فوتبال ناصر حجازی به توافق رسیده بود، ولی بعد از آن مایلی کهن انتخاب شد، در خانه شما چه گذشت؟

او همیشه آرزو داشت سرمربی تیم ملی شود. یک دوره هم قرار بود که مربی تیم ملی شود و قرار بود بعدازظهر اعلام کنند. یکی از دوستان مشترک ما تماس گرفت و گفت مایلی کهن مربی تیم ملی شده است. بابام گفت که جوک تعریف می کنی؟ کسی فکر نمی کرد که مایلی کهن قرار است مربی تیم ملی شود. جلوی تلویزیون خشکش زده بود و فکر کنم که سکته اول را آنجا زد. خیلی فشار سنگینی برای او بود.

*چرا این سال آخری که ناصرخان سرمربی استقلال شد، نتوانست نتیجه بگیرد؟

آن سال خیلی از بازیکنان استقلال رفته بودند و چند بازیکن جوان و جدید به این تیم اضافه شدند. از همان هفته اول برابر استقلال اهواز حاشیه های زیادی برای او ساختند و آن جلسات هیئت مدیره که با او نبودند. یعنی از هفته دوم جلسات هیئت مدیره بود. در صورتی که سال بعد استقلال به رده هفدهم رفت و زا آن حمایت کردند و هیچ کس حرف نمی زد. فقط زمان حجازی این حرف ها بود.

*چرا ناصرخان این موضوع را به مردم نگفت؟

من یک چیزی به شما بگویم. اینها مخلاف ناصر حجازی هستند. از قیافه ناصر حجازی خوششان نمی آید. من یک بار به او گفتم هر مدیری نمی تواند انتقادپذیر باشد. می گفت من نمی توانم چیزی را که می بینم نگویم. اکثر حرف هایش درست بود، شاید بیانش خیلی خوب نبود.

*گفته می شد بعضی از بازیکنان را خود ناصرخان نخواسته بود.

پدرم آرش برهانی را آورد که سال بعد او آقای گل شد. مهدی رحمتی را یادم هست که زنگ زد و گفت فلان جا آن قدر پول می دهند، شما چقدر می دهید؟ پدرم گفت برو همان جا. اگر زندگی ات تامین می شود برود. بازیکن نمی توانست با پنجاه میلیون بیاید استقلال. آن بازیکنان خودشان رفتند.

*اما گفته می شد چون بازیکنانی مثل حسین کاظمی و اکبرپور بازیکنان قلعه نویی هستند ناصرخان آنها را نخواسته.

نه، خودشان خواستند از استقلال بروند. آن بازیکنانی که رفتند خودشان رفتند. ان سال جباری مصدوم بود و صادقی محروم و تیم را اینجطوری اداره می کردند.

*آیا ناصرخان از بعضی از بازیکنانی که عمدا برای استقلال نمی کردند گله می کرد؟

من نمی توانم اظهارنظری بکنم. ولی یادم هست در بازی استقلال و پگاه که استقلال چهار گل خورد، به عینه دیدم که چنین چیزهایی وجود دارد که بازیکن بازی نمی کند. من اسم نمی آورم. من خودم بودم و گفتم فلانی نمی تواند بازی کند ولی کسی حرفم را گوش نکرد.

*چی شد که امسال وارد کادر فنی استقلال شدید؟

صحبت من برای کادر فنی مربوط به پارسال می شود. پارسال پیشنهاد آنالیزور را به من دادند که گفتم کار من آنالیزوری نیست. من اصلا دوست ندارم آنالیزور باشم.

*یادمان هست ناصرخان گفته بود شخصیت آتیلا بالاتر از این است که آنالیزور باشد.

موقعی که مظلومی با من تماس گرفت و گفت بیا باشگاه، گفتم کار من این نیست. مثل اینکه یک نفر را از فدراسیون کشتی بردارند و او را رئیس والیبال بکنند. نباید قبول کنکند ولی به خاطر پست و مقام متاسفانه قبول می کنند. خب استقلال بود و می توانستم در تهران قرارداد ببندم، ولی گفتم نه. این درحالی بود که با گسترش تبریز قرارداد داخلی بستم، ولی هنوز در هیئت فوتبال ثبت نکرده بودم. فتح الله زاده هم چندین بار با من تماس گرفت و خود مظلومی دوست داشت من بیایم. درنهایت فکرهایم را کردم و گفتم مادرم تنهاستو بهتر است تهران بمانم. الان هم از انتخابی که کرده ام خیلی هم راضی هستم.

*حالا که مربی هستید، چرا روی نیمکت نمی نشینید؟

در اکثر بازی ها روی نیمکت بودم و سه بازی نبودم. این قانونی است که فدراسیون ما درآورده است و محدودیت دارد. ما نوبتی روی نیمکت می نشینیم، یک ب ازی هستیم و یک بازی نیستیم، چون تعداد نباید بیشتر از چهار نفر روی نیمکت باشد. مثل اینکه این قانون در آسیا وجود ندارد و فقط در ایران وجود دارد. در فیفا هم تحقیق کرده ام، چنین قانونی نداریم که فقط چهار نفر روی نیمکت بنشینند.

*خودتان بگویید، آیا نقش ویژه ای در استقلال دارید؟ یا اینکه چون پسر ناصر حجازی هستید روی نیمکت می نشینید؟

نه اصلا. خودم اوایل این فکر را می کردم. ولی وقتی کنار تیم آمدم، واقعا همفکری در تیم ما وجود دارد و در جلسات همه فکرهایشان را روی هم می گذارند. این چیزها را من خیلی دوست دارم. در نهایت تصمیم آخر را سرمربی می گیرد، ولی تعامل خوبی بین کادر فنی وجود دارد.

*یادمان هست، آن سال آخری که ناصرخان به عنوان سرمربی استقلال بودند، شما آنالیزور بودید.

نه، آنالیزور نبودم. فقط برگشت به من گفت فیلم بازی ها را ببین و اگر نکاتی در فیلم وجود داشت، بردار و به ما بگو. دو سه بازی بیشتر نبود بعد که فیروز کریمی آمد، یک روز که در هتل المپیک بودیم، فتح الله زاده گفت: «لباس بیاور و از فردا به عنوان مربی کار کن».

*قبلا گفته بودید دورنمای من مربیگری در استقلال است و کلاس های مربیگری هم می رفتید. الان هم این دورنما را برای خودتان دارید؟

صددرصد. من هدفم همین است تا آخر که نمی توانم در همین وضعیت فعلی مبانم و باید پیشرفت کنم. هدف من سرمربیگری است، حالا نه برای استقلال چون سرمربیگری را دوست دارم و پیگیرش هستم. الان هم تجربه کسب می کنم. در گسترش تبریز زیر نظر بوناچیچ کار کرده ام و امسال هم در استقلال هستم. همه کسانی که به عنوان سرمربی کار می کنند، روزی به عنوان کمک کار می کردند.

مایلی کهن عامل سکته ناصر حجازی بود

*شما از رانت پدرتان زیاد استفاده کرده اید، چه زمانی که در استقلال بودید و چه زمانی که در ذوب آهن. قبول دارید؟

من فقط در استقلال زیر نظر او بوده ام و در ذوب آهن سرمربی من نبود. من در ذوب آهن هفته سوم متاسفانه پایم شکست و کل فصل نتوانستم بازی کنم. بعد به صباباتری رفتم که با صبا قهرمان لیگ یک شدیم. سپس به کیش رفتم که آنجا هم در اواسط فصل مچ پایم شکست که خیلی بدشانسی آوردم. در استقلال هم با اینکه پدرم بود در بازی با نفت در آبادان، دقیقه بیست کشاله پایم کش آمد و یک سال و نیم مصدوم بودم و نتوانستم بازی کنم. دوران فوتبال من خیلی کوتاه بود، چون دو سه مصدومیت خیلی بد شداتم که کلا ناامید شده بودم. یک سال هم رفتم اتریش بازی کردم که برای من تجربه خیلی خوبی بود که بع د دیگر چون مربیگری را دوست داشتم رفتم کلاس های مربیگری شرکت کردم. من آن سالی که استقلال بودم، فکر کنم هشت گل زدم.

*فکر می کنید مربیگری تان از فوتبالتان بهتر باشد؟

این در آینده معلوم می شود. الان مشخص نمی شود.

*وضعیت فعلی استقلال چطور است؟

وضعیت که فعلا خوب است. اگر اجازه بدهند، چون به هر حال تیم صدرنشین است.

*فرهاد مجیدی شش هفته برای استقلال گلزنی کرد و حالا مجتبی جباری برای استقلال گل می زند. آیا استقلال متکی به چند ستاره خاص است.

نمی توانیم منکر این باشیم که یک تیم متکی به ستاره نیست. شما همین الان تیم بارسلونا را که بهترین تیم دنیاست، سه بازینک اصلی آنها یعنی مسی، ژاوی و اینیستا را از آنها بگیرید، یا مساوی کرده، یا باخته یا خفیف به برتری رسیده است. نمی توانیم بگوییم ستاره ها تاثیر ندارند. ما در هر بازی که ستاره هایمان افت کرده اند، تیم ما هم افت کرده و به نظر من اینها به هم ارتباط دارند، ولی نباید به این شکل باشد که یک بازیکن اگر نباشد، یک تیم به م بریزد.

*همین موضوع باعث شده، بگویند ستراه ها برد بازی ها را برای استقلال می آورند، نه مظلومی!

بهتر است دنبال حاشیه نرویم!

*حضور هنکه را چطور می بینید؟

ما با هم ارتباط نزدیکی داریم. خیلی آدم خوبی است و واقعا هم دوست دارد به تیم کمک کند. قبل از اینکه وارد تمرینات شویم، تمرین را تشریح می کند. همه چیز در کادر ما تعریف شده است.

*مثل اینکه رابطه شما با بازیکنان خوب است.

رابطه من با بازیکنان خیلی خوب است با هم دوست هستیم، ولی احترام ها سر جای خودش است.

*در بازی با ذوب آهن حنیف عمران زاده بعد از گلزنی به سمت شما آمد.

حنیف از ابتدای فصل می گفت گل می زند و بالاخره این بازی هم گل زد.

*حنیف را چرا مهار نمی کنید؟

حنیف مهارنشدنی است. بچه خیلی خوب است، ولی یک مقدار شر است!

*ممکن است با این روند، حنیف جا پای شیث بگذارد؟

من این شیوه برخورد با شیث و نصرتی را نمی پسندم. حنیف پسر خوبی است.

*چرا چندین بار که عمران زاده با همبازیانش بحث کرده با او برخوردی نشده است؟

من به تنهایی ارتباطم با او خیلی خوب است. خیلی با او صحبت می کنیم و هربار می گوید: «بار آخر است که این کار را می کنم». خصوصیات اخلاقی او این مدلی است و یک مقدار خشن است.

*ولی برخورد او با آندو اصلا خوب نبود.

من اصلا نفهمیدم داخل میدان چه اتفاقی افتاد. هرکسی یک چیزی می گوید. یکی می گوید آندو شروع کرده و دیگری می گوید حنیف شروع کرده است. بعد از بازی نشد که من با آندو هم صحبت کنم. هم تمرینات تعطیل شد و هم اردوی تیم ملی شورع شد.

*امسال استقلال قهرمان می شود؟

فکر کنم قهرمان می شود، یعنی باید قهرمان شود. البته نمی شود فوتبال را پیش بینی کرد.

*چه چیزی می تواند مانع قهرمانی شود؟ چون بقیه تیم ها در حد قهرمانی نشان نداده اند.

خوشبختانه یا متاسفانه، تیمی در حد قهرمانی نیست. پرسپئلیس که هیچی، ذوب آهن همان تیم است و به نظر من هیچ وقت شخصیت قهرمانی نداشته است و در همان حد دوم، سوم شدن است. سپاهان هم همین طور است، بنابراین استقلال باید قهرمان شود و به نظرم قهرمان هم می شود.

منبع: روزنامه تماشا

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir

مایلی کهن عامل سکته ناصر حجازی بود

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • مهدی

    آخه این چه تیتریه؟ کجای محاسبه همچین حرفی زده؟ خجالت نمیکشن؟ این کارتون شاید باعث یشه من بیام و این خبر رو بخونم ولی از این به بعد دیگه پام رو هم اینجا نمیذارم.

  • ناصر

    لطفا به تیتراتون برسید، این اولین باری نیست که تیتر بی ربط میزننید

  • بدون نام

    هم تیتر بی ربط میزنید هم اشکال نوشتاری خیلی دارید دقت کنید

  • مهرداد

    حجازی عزیزم تو هیچگاه از یادم نمیری و تا وقتی که تو یادمی برایم زنده هستی. خدا میدونه که چقدر دوستت داشته دارم و خواهم داشت.

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج