نیکا شاکرمی و نکاتی حیاتی در باب صلح و روسری
روزنامه هم میهن، در یادداشتی به قلم امیرحسین علینقی، تحلیلگر اجتماعی به نقد و بررسی اعتراضات و تجمعات مردمی پیرامون مساله حجاب پرداخته است.
روزنامه هم میهن، در یادداشتی به قلم امیرحسین علینقی، تحلیلگر اجتماعی به نقد و بررسی اعتراضات و تجمعات مردمی پیرامون مساله حجاب پرداخته است.
در این یادداشت به نقل از امیرحسین علینقی میخوانیم:
۱. اگر و تنها اگر، دلایلی جدی در دست باشد، حکومتها شاید بتوانند به معارضه با افراد یا احزاب و گروههای سیاسی برخیزند. اما عجیب است اگر حکومتها برنامه خود را در چالش با یک اجتماع و گروههای اجتماعی تعریف کنند. معارضه حکومتها با گروههای اجتماعی، مانند زنان و جوانان، به این میماند که خاکریزهای دفاعی یک ارتش و یا محل اسکان شخص در مسیلها احداث شود.
گروههای اجتماعی، اگر لازم شود، به مانند سیل هر خاکریز دفاعی یا خانهای را با خود میبرند. به همین دلیل است که سیاستمداران زیرک، حتی در پیادهروهای مخالف خیابانی که مسیر عبور گروههای اجتماعی است سبز نمیشوند. آنها از قدرت اجتماع و گروههای اجتماعی آگاهند و به همین دلیل، سقف پرواز صلاحیتهای خود را، هیچگاه، از حدودی فراتر نمیبرند. خلاصه آنکه، درگیر شدن با اجتماع و گروههای اجتماعی، جز خودزنی نیست.
۲. پس از اظهارنظرهایی از آیتالله سبحانی در باب حجاب و ارتباط دادن آن با تخصص فقها و غیرمتخصص بودن دیگران، چند سال پیش و در بهار ۱۳۹۷ طی سه یادداشت، به آثار خطرناک توسعه صلاحیت، از عرصه بیان الزامات به محدوده اجبار این الزامات پرداختم. به عنوان متخصص مطالعات استراتژیک، این جمله را نوشتم تا شاید آقای سبحانی را، همانگونه که ایشان دیگران را تحذیر میداد، از پیامدهای استراتژیک کلامش تحذیر دهم: «شاید بتوان مدعی شد که کسانی که با اعلام اجباری بودن حجاب، سنگرهای الزام (بیان حلال و حرام خداوندی) را ترک و در خیال توسعه قلمرو، به دنبال سنگرهای اجبار (اجرای حلال و حرام خداوندی) میگردند، جدای از اینکه احتمالاً نخواهند توانست به عرصههای اجبار دست یابند، از مجرای تضعیف هویت دینی، بازگشتشان به سنگرهای الزام نیز شاید تضمین شده نباشد.»
۳. «دیروز»، در همان ایام که آیتالله سبحانی غیرمتخصصان را از دخالت در بحث حجاب اجباری تحذیر میداد، دختری، با کمال تواضع، در صلح و آرامش، در خیابان بر سکو رفته و با روسری سفید در دست، و در حالی که تقریباً تمامی تصویرش از نشانههای جنسیتی تهی بود، تقاضای خود را در خاموشی و سکوت مطرح کرد. این «صدای خاموش» جدی گرفته نشد. بعدها بسیاری از زنان محجبه ایرانی، در هراس از آینده (گویی که پیش از بسیاری از مدعیان آیندهنگری هویت خویش را خطر میدیدند)، آزادی را فریاد زدند. فریادی که آنهم شنیده نشد.
۴. آن تصویر، «امروز» جای خود را به تصویری دیگر داده که در آن گویی که دختری به دنبال گوشهایی است تا چیزهایی را به آن گوشها تفهیم کند. از آن آرامش و تواضع دیگر خبری نیست و روسریای که به نشانه صلح بر آسمان بلند شده بود، جایش را به روسریای داده است که در آتش میسوزد. نه تنها در این نشانهها خبری از صلح نیست، بلکه در دست دیگر و تمامی تصویر، نشانههای بیپایانی از «هل من مبارز» دیده میشود.
۵. در شکاف میان این دو تصویر، مدیریتی حضور دارد که در مدتی محدود، بسیاری از سرمایههای انباشته مادی و معنوی خویش را به پای «اجبار» ریخت. در این فاصله، نه تنها خبری از شنیدن نبود، بلکه در همین اواخر، سنگرهای بیشتری در مسیل «زنان» احداث شد که، جدای از مصاحبههای رئیس آن ستاد معروف، میتوان از اظهارنظر برای جریمه کردن (تعزیر کردن) زنان بیحجاب یا بدحجاب، و طرحهای محدودیتهای اجتماعی برای این زنان یاد کرد.
۶. به نظر میرسد که سیل انباشته ناشی از قیمومت احساس تحقیر ناشی از آن که نه تنها زنان، بلکه مردان، جوانان، کودکان، بزرگسالان، ایرانیان و گروههای قومی و زبانی کشور را فراگرفته، با سرعت تمام، خاکریزهای دفاعی یک نظام مدیریتی را تخریب کرده است. اکنون میتوان مدعی شد که این سیاست، یکی از موفقترین سیاستهای «کشف حجاب» بوده است که تاریخ بشر شاهد بوده است. شاید بتوان پرسید که آیا دیگر روندهای مدیریتی موجود در کشور نیز به همین گونه است؟ آیا خاکریزهای مدیریتی کشور در دیگر حوزهها نیز، در مسیلهایی مانند «دشمنتراشیهای بینالمللی» احداث میشود؟
۷. آثار این سیل، تنها محدود به توان یا ناتوانی ساختار مدیریتی ایران نیست. اکنون شاید روا باشد تا از بیپناهی دین و زنان محجبه صحبت کرد که بزرگترین قربانیان توسعه صلاحیت برخی رویکردهای شدهاند. اینجا از بیپناهی دین، سخنی نمیگویم، اما در جای دیگر گفتهام که با عنایت به تخریب عرصه عمومی، احتمالاً در پس اولین تغییر، حتی نخواهد نتوانست در پی از دست دادن موقعیت پوزیسیونی خود، به عرصه عمومی (یعنی همانجا که تا پیش از انقلاب پایگاه محکمی در آنجا داشت) بازگردد. در ارتباط با زجری که زنان محجبه ایرانی از سیاست حجاب اجباری میکشند نیز، تنها کافی است که یادداشت اخیر آقای اشتری مطالعه شود تا با نگاهی آیندهنگر، بتوان تخمینی احتمالی از وضعیت اجتماعی این گروه از شهروندان در دست داشت.
۸. جدای از ارزیابی عملکرد برخی در حوادث جاری، و به رغم اذعان به بیپناهی دین و زنان محجبه ایرانی، باید از بیپناهی «ایرانیان» نیز یاد کرد. مدتهاست که عادت کردهایم تا از میان بد و بدتر دست به انتخاب بزنیم. ترک عادت نمیکنم و با احساس شرم، بد را انتخاب میکنم و با تمام وجود آرزو میکنم «نیکا شاکرمی» نوجوان، در همان شب حادثه، از میان ما رفته باشد. فراتر از این، دل به دریا زده و از صمیم دل آرزو میکنم تا، لااقل برای اینبار هم که شده، روایت صدا و سیما از درگذشت او صحیح باشد. انسان را مجبور میشود تا ساعتها در خلوتش این سو و آن سو رود و هر چند لحظه یکبار تلاش کند تا خود را کنترل کرده و یا اشکهایش را پاک کند.
۹. تا دیر نشده دست از سر این جامعه برداریم. مسئولان وظایف خاص خود را دارند که، از قضا، بخش اعظمش بر زمین مانده است. آنها قیم مردم نیستند. از سنگر زدن و اسکان در مسیلها بپرهیزیم. آنگاه که سیل بیاید همه را خواهد برد.
ارسال نظر