دردِ دل سوزناک بازیگر مطرح قبل انقلاب که ایران را تکان داد
در روزهای اخیر بریدهای از گفتگوی مرتضی عقیلی، بازیگر پیشکسوت سینمای ایران با فریدون جیرانی پربازدید شده است.
برترینها: در روزهای اخیر بریدهای از گفتگوی مرتضی عقیلی، بازیگر پیشکسوت سینمای ایران با فریدون جیرانی پربازدید شده است. در این مصاحبه، عقیلی خاطرهای شنیدنی از دیدار با پیتر فالک، بازیگر سرشناس هالیوود تعریف میکند. ظاهرا دلیل این دیدار اتفاقی هم تعمیر خودروی آقای فالک بوده.
مرتضی عقیلی روایت میکند:
«یک روز رفتم منزل کسی دیدم خانهای بالای پنج شش هزار متره دیدم خانه پیتر فالک است دارد گلف بازی میکند. بهم گفت من عاشق این رولز رویسم هستم. مواظب باش دست کثیفت نخورد به بدنه ماشینم. دستکش دست کردم و شروع کردم باز کردن چرخ ماشین. بهش گفتم من فیلم معجزه سیب شما را خیلی دوست داشتم و حقتان بود جایزه اسکار بگیرید اما این فیلم آخر را اگر جای شما بودم بازی نمیکردم.»
عقیلی ادامه داد: «بهم گفت تو کی هستی که درباره بازی من اظهارنظر کنی؟ گفتم من هم قبلا توی کار شما بودم. گفت ریل جمع کن بودی یا آپاراتچی؟ گفتم آکتور بودم. بالای هفتاد تا فیلم سینمایی بازی کردم. سه تا فیلم سینمایی ساختهام. من قصه جان اشتان بیک را بازی کردهام. من دایی وانیای چخوف را بازی کردهام. من هم توی مملکت خودم جایزه گرفتهام. حالا مجبورم روی ماشینها کار کنم.»
او گفت همان موقع پیتر فالک گفته به ماشینم دست نزن و بعد خانمی را صدا زده و گفته دوربین من را بیاور. با او عکس انداخته و گفته دیگر برای کار خانه من نیا. تو همکار و همصنف منی و من خجالت میکشم تو برای من کار کنی.
دامون قنبرزاده، نویسنده سینمایی درباره این ویدئو نوشت: مرتضی عقیلی کارش را از اوایل دههی چهل در سینما آغاز کرد و تا اواخر دههی پنجاه شغلش بازیگری بود. اما ناگهان، چنان که افتد و دانی، سال پنجاهونه آخرین فیلمش را بازی کرد و بعد هم ممنوعالکار شد و رفت. رفت و آواره شد. او که سالی هشت یا نه فیلم بازی میکرد، ناگهان از جایی به بعد، به معنای واقعی کلمه، نه بیکار، بلکه ناکار شد.
ماجرایی که او در برنامهی فریدون جیرانی از دیدار غیرمنتظرهاش با پیتر فالک تعریف میکند، دردناک و البته حیرتانگیز است. دلیل دردناک بودنش گفتن ندارد؛ اگر روزی از روزها از کارتان اخراج شوید، با وجودی که میدانید بهرحال کار دیگری پیدا خواهید کرد، باز هم دچار فشار روحی خواهید شد. حالا تصور کنید کسانی مانند مرتضی عقیلی، نهتنها کار، بلکه خانه و زندگیشان را هم از دست دادند و دیگر امیدی هم به آینده نداشتند. گفتنش راحت است. اینکه مجبور بودند همهچیز را پشت سر بگذارند و بگذرند، جنبهی دردناک ماجرا است که به هیچ عنوان نمیتوانیم درکش کنیم.
اما جنبهی حیرتانگیز داستانی که عقیلی تعریف میکند، مواجه شدنش با یک بازیگر دیگر، در دنیایی دیگر و شرایطی دیگر است. به قول معروف میگویند دنیا کوچکتر از آن چیزیست که ما فکر میکنیم. انگار عقیلی باید با هنرپیشهی مهمی مانند پیتر فالک روبهرو میشد و سالیان سال بعد، در موقعیتی دیگر، این داستان را برایمان تعریف میکرد تا ما را به نتایجی برساند. انگار همهچیز برنامهریزی شده بود؛ بازیگر بختبرگشتهی راندهشده از مملکتش، با بازیگر ثروتمندِ خوشبخت روبهرو میشود تا شاهد موقعیت عجیبی باشیم که یقهمان را میچسبد.
بازیگرِ ثروتمندِ خوشبخت، به تعمیرکار ( یعنی همان بازیگر بختبرگشته) دستور میدهد که حواسش باشد اتوموبیل گرانقیمتش را خراب نکند. حس کردن حال و روز بازیگر بختبرگشته کار سختیست. حتی وقتی بازیگر اسکارگرفته متوجه میشود تعمیرکاری که آمده اتوموبیلش را درست کند، سابق بر این در ممکلت خودش کسی بوده، باز هم در قلب و روح بازیگر بختبرگشته چیزی تغییر نمیکند؛ او در درون خودش خبر دارد که همهچیزش بر باد رفته است، حتی اگر همکار خوشبختش بخواهد با او عکس بگیرد. بغض آخر عقیلی، در قسمتی که از تغییر رفتار فالک با او میگوید، گویای همهچیز هست؛ بغض فروخوردهای که انگار دیگر فایدهای نمیبیند فوران کند.
فرزانه ابراهیمزاده، روزنامهنگار نیز به بهانه این گفتگو در وصف عقیلی مینویسد: مرتضی عقیلی یکی از بازیگران مهم ایران است، نه به خاطر نقشهایی که بازی کرده و نکرده، به خاطر تجربههایی که در تئاتر زیست کرده. گفتگوی یک ساعت و خوردهای او با فریدون جیرانی با نقدهایی که میشود به اجرا گرفت، سند مهم شفاهی بخشی از تاریخ شصت سال هنر ایران است. او با دست پر از خاطراتش آمده، خاطرات تئاتری از غلامحسین مفید تا شاهین سرکیسیان.
برای من که بیشتر از ۱۸ سال است هر مطلب کوچکی از شاهین سرکیسیان پیدا کنم جمع میکنم همین تکه از حرفهای مرتضی عقیلی دریچهای به جهان کارگردانی است که تلاش زیادی کرد و از معماران تئاتر ایران بود اما خودش ثمر ندید. دانستن این که مرتضی عقیلی در روزنه آبی بازی کرده و بعد در پژوهشی ژرف …. نعلبندیان جالب بود و آنچه آقای عقیلی از سرکیسیان آموخت: تئاتر مانند مسابقه دو است… و این توصیه درخشان که اگر از کاری خوشت نیامد نرو به کارگردان بگو خسته نباشی…
زندگی هنری
مرتضی عقیلی در سال ۱۳۲۰ در تهران زاده شد. او در کودکی با بازی در تعزیه دو طفلان مسلم به بازیگری علاقهمند شد؛ زیرا عمویش تعزیهخوان بود. چند سال بعد با کمک بیژن و بهمن مفید که مانند او ساکن خیابان شهباز (خیابان ۱۷ شهریور) بودند وارد گروههای نمایشی آماتور شد و از آغاز دهه ۱۳۴۰ با پیوستن به گروه تئاتر شاهین سرکیسیان بازیگری حرفهای را آغاز کرد.
مرتضی عقیلی سینمای حرفهای را در سال ۱۳۵۰ با بازی در فیلم کاکو به کارگردانی شاپور قریب تجربه کرد. اما خودش میگوید که ابتدا در فیلم عروس بیانکا ساخته قبلی شاپور قریب در سال ۱۳۴۹ نقش بسیار کوتاهی داشته و به قدری بد بازی کرده که مهدی میثاقیه تهیهکننده آن فیلم به کارگردان اعتراض کرده بود. این برخورد به عقیلی انگیزه میدهد به چنان موفقیتی برسد که «هروقت آقای میثاقیه من را میبینند به احترام جلوی پایم بایستد.» او در سال ۱۳۵۶ فیلم جای امن را به تهیهکنندگی مهدی میثاقیه کارگردانی کرد و خودش در نقش اصلی بازی کرد.
عقیلی در دهه ۱۳۵۰ یکی از نمادهای آثار سینمایی عامهپسند معروف به فیلمفارسی بود. البته بازی او در چند فیلم مهم آن دهه نیز قابل توجه است. مرتضی عقیلی در کمتر از ۱۰ سال در بیش از ۶۰ فیلم سینمایی بازی کرد و چهار فیلم را هم کارگردانی کرد و در این مدت به اوج محبوبیت رسید.
انقلاب ۱۳۵۷ مسیر زندگی مرتضی عقیلی را تغییر داد. آخرین فیلم او در ایران پنجمین سوار سرنوشت به کارگردانی سعید مطلبی بود که در سال ۱۳۵۹ ساخته شد. پس از بازی در این فیلم، مرتضی عقیلی دیگر نتوانست به کار در سینما ادامه دهد و به تئاتر بازگشت اما پس از مدتی حتی کار در تئاتر هم برای او ممنوع شد و به آمریکا رفت.
نخستین بار در سال ۱۳۹۸ پرویز پرستویی خبر بازگشت مرتضی عقیلی را اعلام کرد. همان روزها که خبر حضور او در ایران منتشر شد هنگام درگذشت پسرش در تابستان سال ۱۳۹۸ بود. مرتضی عقیلی در بهمن ۱۴۰۰ پس از چهار دهه در تئاتر فلزات چکشخوار بازی کرد. تئاتر فلزات چکشخوار در تالار حافظ تهران اجرا شد.
کاربران درباره عقیلی چه نظری دارند؟
کاربری به نام «کارشناس خانواده» نوشت: مصاحبه مرتضی عقیلی با فریدون جیرانی رو دیدم و کیف کردم. در این مصاحبه انگیزه، تلاش، احترام و صبوری رو به زبانی ساده از مرتضی عقیلی میشنویم و میبینیم.
محمد: دیدن مرتضی عقیلی چقدر منو شاد کرد! یاد ناصرخان ملکمطیعی و باقی سلاطین سینمای تاریخ ایران همواره گرامی.
گذر موقت: این مصاحبه مرتضی عقیلی با فریدون جیرانی رو دیدم و درد کشیدم.
نظر کاربران
همیشه سالم و تندرست باشند
چقدر رفتار اون آمریکایی با عقیلی تحقیرآمیز بوده
پاسخ ها
طرف پولداره .تو ایران هم زیاد داریم من بچشم خودم دیدم طرف میدون تجریش روسر یه بچه داد زد دست به ماشینم نزن کثیف میشه
بهش احترام گذاشته گفته همکارم کار نکنه روی ماشینم بیسواد
هنرمندای داخل هم کیفیت خوبی نداره اکثریت بیکار افسرده بدون آینده
خوشبحال مسئولین و وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی ایران
تنت سالم آق مرتضی
آره. هردو بازیگرند اما این کجا و آن کجا؟
معنی تحقیر آمیز رو میدونی دوست عزیز؟
وقتیکهبهآدمهایبیارزشاینگونهبهاءمدهید
آنهاهمشماراتحقیرمیکنندارزشهرانسانیبه
انسانیتاوستکهدراینهنرپیشهخارجیوجود
نداردوگرنهاینرفتارشایستههیچانسانینیست
دقیقا
نمیدونم تا الان با افراد خيلی پولدار و مشهور برخورد داشتی يا نه ولی بدون ۹۸ درصدشون همین اخلاق دارن
حکایت همه مهاجرین
طفلک رضا بیک ایمانوردی راننده ترانزیت شد اونجا چقدر باشخصیت بود
حیف این هنرمندان قدیمی وبی کارشده
کی یکسری جواب این ظلم های که کردن و میگیرن
متأسفانه کاملا درسته ، کسانی رو تو فامیل ببينيد که ثروتمند هستند ، چقدر با دید حقارت حتی به خواهر و برادر خود نگاه میکنن
اگر نمی رفتند ومی ماندند و تحمل می گردند همان عزت و حرمت را داشتند شاید دیده نمی شدند در سینما و تئاتر اما برای عموم مردم عزیز بودند. عیب ما ایرانی ها این است که غرب وحشی کعبه آمال خود میدانیم و خیلی زود احساساتی میشویم و شکست می خوریم ودیگر هیچ
تنت سالم و لبت خندان. شاد شاد باشی مرتضی خان عقیلی
بد متوجه شدی، براچی دیر میگیرید یا نمیگیرید