ريما رامينفر: كپي مادرم هستم
ريما رامينفر يكي از چهرههاي فراموشنشدني و خاطرهساز نوروز ۹۳ است. چهره دوستداشتني و شخصيت مهربان و دلسوز او در نقش «هما»، همسر «نقي معمولي» در مجموعه تلويزيوني پايتخت ۳ او را در ذهن بسياري از بينندگان سريالهاي تلويزيوني ماندگار كرده است.
مجله سیب سبز: ريما رامينفر يكي از چهرههاي فراموشنشدني و خاطرهساز نوروز ۹۳ است. چهره دوستداشتني و شخصيت مهربان و دلسوز او در نقش «هما»، همسر «نقي معمولي» در مجموعه تلويزيوني پايتخت ۳ او را در ذهن بسياري از بينندگان و علاقهمندان به سريالهاي تلويزيوني ماندگار كرده است. وقتي براي مصاحبه روبهرويش مينشينم و به بهانه نزديك شدن روز مادر با او گپ ميزنم احساس ميكنم كمتر كسي مانند رامينفر ميتوانست به اين خوبي شخصيت «هما» را به تصوير بكشد. بيشك تجربه زندگي عاشقانه و صادقانه و دلواپسيهاي مادرانه او براي «آيين» ۶ ساله، تنها فرزندش، در كنار ذوق و قريحه هنري اين هنرمند موجب شده تا او شخصيتي ماندگار و اينچنين باورپذير و دوستداشتني مانند «هما» را خلق كند. ريما رامينفر با ذره ذره وجودش عشق و محبت به خانواده را تجربه كرده و به خوبي آن را در مجموعه سريالهاي پايتخت به نمايش گذاشته است. او براي آنكه مادر خوبي باشد، تلاش ميكند و هر روز به دانستههايش در اين زمينه اضافه ميكند. آنچه ميخوانيد تجربههاي مادرانه «ريما رامينفر» همسر «امير جعفري» بازيگر سينما و تلويزيون و مادر «آيين» در زندگي واقعي و روزمره است.
مادر بودن دشوارترين كار است
مادر بودن باتوجه به شرايط و موقعيت كاري من خيلي دشوار است و نياز به مديريت زيادي دارد. با وجود آنكه تلاش ميكنم در طول پروژههاي كاري كه از خانه دورم از راه دور وضعيت آيين را مديريت كنم تا كم و كاستي نداشته باشد احساس ميكنم حتما ضعفهايي در اين زمينه دارم. در آخرين كارم، پايتخت ۳، نزديك به ۳ ماه درگير كار بودم و ۵۰ روز را به طور كامل در شمال و از خانه دور بودم. در اين مدت اگرچه پدر آيين با تمركز بيشتري از او مراقبت ميكرد اما بخشي از مسئوليت نگهداري آيين برعهده دوست و پرستار مهرباني است كه دارد. اين دوست در روز نيازهاي آيين را برطرف ميكند، برايش غذا ميپزد، آيين را به گردش ميبرد و او را در ساعاتي كه كلاس دارد همراهي ميكند. اين خانم همراه بسيار خوبي براي ماست و در روزهايي كه من سر كارم با مهر و محبت به وضعيت آيين رسيدگي ميكند و من قدردان او هستم.
نقي معمولي الگوي ورزشي پسرم شد
براي آموزش و تربيت آيين سختگير نيستم. نه اينكه بخواهم شعار دهم، واقعا آدم سختگيري نيستم، بنابراين اينطور رفتار نميكنم كه خطكشيهايي داشته باشم و آيين را مجبور كنم در چارچوب اين خطكشيها حركت كند و از چارچوبهاي من خارج نشود. همه تلاشم اين است كه روزهاي خوب و شادي داشته باشيم. كدام مادري است كه موفقيت و پيشرفت بچهاش را نخواهد و براي اين موضوع تلاش نكند. مهم اين است كه ما حق انتخاب را از بچه نگيريم. آيين براي انتخاب بيشتر كلاسهايش آزاد است. مثلا وقتي ميخواست كلاس ورزشي انتخاب كند حق تصميمگيري داشت. مدتي اسكواش را تجربه كرد. بعد سراغ تنيس و شنا رفت و اين روزها بهخاطر سريال پايتخت و نقش نقي معمولي به كشتي علاقهمند شده و ما او را راحت گذاشتيم تا در اين زمينه تجربه كند. اما در مورد بعضي كلاسها مثل كلاس زبان وضعيت فرق ميكرد. به توافق رسيديم كه براي آيين بهتر است در اين كلاسها شركت كند. اما اصراري نداشتيم كه برخلاف موجي كه در ميان خانوادهها براي آموختن موسيقي وجود دارد، حتما آيين موسيقي بداند يا ساز خاصي را دنبال كند. چون پسرم علاقه زيادي به موسيقي نداشت و ما هم او را مجبور نكرديم. هميشه سعي ميكنم به پسرم به عنوان ويتريني از توانمنديها و قابليتها نگاه نكنم و او واقعا نيازها و علايق خود را دنبال كند و شاد باشد. برايش شرايطي را فراهم ميكنم كه بيشتر بداند و احساس خوبي داشته باشد.
هرگز از پسرم غافل نميشوم
خوشبختانه بچهها با تكنولوژي روز آشنايند. در تمام ۵۰ روزي كه براي پروژه پايتخت ۳ از آيين دور بودم از طريق وايبر و ويچت با هم تماس داشتيم. درباره اتفاقاتي كه در طول روز داشتيم صحبت ميكرديم. براي هم عكس و پيامك ميفرستاديم. به هر طريقي سعي ميكردم به او نزديك و در جريان كارها و برنامههايش باشم. خيلي تلاش كردم تا با آيين رفاقت داشته باشم و او بتواند در هر شرايطي روي من حساب كند. البته نميگويم در اين زمينه صددرصد موفق بودم اما تمرين ميكنم تا هر لحظه موفقتر باشم، بنابراين در اين زمينه مطالعه ميكنم. كتابهاي روانشناسي ميخوانم. دوست خوبي دارم به نام شهرناز نورمحمدي كه در اين زمينه از او مشاوره ميگيرم و هر بار كه به مشكلي ميخورم از راهنماييهايش استفاده ميكنم. به مقايسه قابليتهاي بچهها باور ندارم چون اعتماد بهنفس آنها را از بين ميبرد.
هر كودكي ويژگيهاي منحصر به فرد خودش را دارد كه بايد براي تقويت آن تلاش كرد. بنابراين به رخ كشيدن موفقيتهاي كودكي به كودك ديگر كار بسيار اشتباهي است كه اثراتي منفي روي كودك دارد. اصولا قضاوت كردن كار خوبي نيست مخصوصا اگر شما كودكي را قضاوت كنيد كه از تواناييها و استعدادهاي نهفتهاش بيخبريد.
به خواستههايش احترام ميگذارم
روزهايي كه به واسطه كار از آيين دورم به او زياد فكر ميكنم و دوست دارم در زماني كه خانه هستم با تمام تمركز و وجودم كنارش باشم و از وجودش لذت ببرم. براي همين سعي ميكنم بعد از پروژههايي كه به خاطر آنها از خانه دورم، سر كار نروم.
وظيفه خودم ميدانم كه در خانه بمانم و چند ماهي براي آيين و خانوادهام وقت بگذارم. براي مدرسه و امور آموزشي آيين و حتي برنامههاي تفريحياش برنامهريزي ميكنم. واقعا سعي ميكنم حواسم معطوف به خانواده باشد و در اين چند ماه سر كار نروم، حتي اگر پروژه ديگري سراغم بيايد.
بهخاطر دارم روزي براي مصاحبه مطبوعاتي دعوت بودم. در حال آماده شدن بودم تا در اين جلسه حاضر شوم كه با اين جمله آيين مواجه شدم؛ «مامان ممكنه امروز پيشم بموني.» وقتي اين جمله را از آيين شنيدم قدري تامل كردم. واقعا امكانش وجود داشت. مجبور نبودم سر كار حاضر شوم بنابراين جلسه را كنسل كردم و كنار آيين ماندم. هر دوي ما آن روز اوقات خوبي را پشتسر گذاشتيم.
انتظاري از فرزندم ندارم
شايد به نظرتان شعاري بيايد، اما تمام مادران قطعا اين حس را دارند و برايشان قابل درك است. از صميم قلبم ميگويم كه بدون هيچ توقع و انتظاري عشق و محبتم را نثار آيين، پسرم ميكنم. اين عشق بلاعوض است و آيين يكي از گنجينههاي بزرگ من در زندگي است. هيچ توقعي از او ندارم. گاهي كه پاي تلويزيون مينشينم و برنامهها و پيامهايي را درباره خانه سالمندان ميبينم كه در مواردي يك سويه به ماجراي خانه سالمندان نگاه ميكنند و خانوادههايي كه سالمند خود را به سراي سالمندان سپردند مورد سرزنش قرار ميدهند، دلم ميگيرد. بايد شرايط آن خانواده و فرزندان بررسي شود. من شخصا اينگونه نگاه ميكنم در دنياي شلوغ و پرمشغله امروزي كه هزار و يك گرفتاري وجود دارد از آيين انتظار ندارم در آينده همه وقتش را به من اختصاص دهد. همه مقصودم اين است كه عشقم به او بلاعوض است، ضمن آنكه ميخواهم بگويم كمتر ديگران را قضاوت كنيم. شايد شرايط برخي مناسب نباشد. بايد ياد بگيريم همه را با يك نگاه قضاوت نكنيم.
با كودك درونم مبارزه ميكنم
مادرم هميشه نگران من است. دلواپسيهايي دارد كه حتما همه مادرها تجربه كردهاند. گاهي به خاطر لطف و محبت بيدريغي كه به من دارد دچار عذاب وجدان ميشوم. هر كمكي از دستم برآيد برايش انجام ميدهم و هرجا لازم باشد حتما كمكحالش ميشوم. به خاطر همه زحمتهايي كه برايم كشيده از او متشكرم. هميشه مراقبم با كودك درونم كه دوست دارد در لحظههاي سخت به آغوش مادر پناه ببرد و با او درددل كند، مبارزه ميكنم. نگرانم مبادا مادرم را نگران و به دلواپسيهايش اضافه كنم. در اين باره خيلي مراقبت ميكنم و خستگيها و لحظههاي سختي كه گهگاه ممكن است پيشرويم باشد را با او در ميان نميگذارم.
كپي مادرم هستم
هميشه از مادرم ميخواهم محكم باشد و دلواپسيها را از خود دور كند. اما او مادر است و يكي از ويژگيهاي مادر بودن همين دلواپسيهايش است. با اينكه هميشه سعي ميكنم بر اين بخش احساساتم غلبه كنم و منطقي با قضايا رو به رو شوم و از مادرم هم ميخواهم كمي دلواپسيهايش را كنترل كند اما در وقت عمل كاملا شبيه مادرم هستم؛ با همان دلواپسيها و دلشورهها. ظاهرا اين خصوصيت مادرهاست و نميتوان از آن رها شد. مادر كه باشي اين حس هميشه با تو همراه است. در پروژه پايتخت زمانهايي كه با سارا و نيكا بودم هم اين احساس با من بود. چون فاصله سني دوقلوها با آيين فقط ۳ سال است. حس و حال آنها را به خوبي درك ميكردم. مثلا بعضي وقتها بچهها خسته بودند، كلافه بودند يا گرسنه ميشدند خيلي راحت تشخيص ميدادم و ميتوانستم آنها را با حس مادري همراهي كنم تا انرژي بيشتري براي بازي نقششان داشته باشند.
نظر کاربران
سلام به آقاتون بگین که اینقدر برای پرسپولیسی ها کری نخونه!!!! اگه راست می گه وهمش از عرق ملی صحبت می کنه چرا به نبودن پرچم مقدس کشور مان روی پیراهن تیم شش تَق لال!!!اعتراض نمی کنه!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ ها
چن نفر به یه نفر؟