خفگی؛ مرگ «صادقِ» یک ایرانی در پاریس
صادق هدایت کتاب زندگیاش را در پاریس بست
روزنامه همشهری - معراج قنبری، حسین سبحانی: خودکشی او اتفاقی یکشبه نبود. هدایت سالها با تفکر مرگ زیسته بود. اگرچه بهدرستی نمیدانیم که آیا در طول سالیان، انگیزه او برای مرگ بدون تغییر بوده یا نه. نخستین خودکشی او سال ۱۳۰۷ و در بیستوششسالگی، زمانی که در فرانسه اقامت داشت اتفاق افتاد که البته نافرجام بود. خودش را در رودخانه «مارن» انداخته بود که نجاتش دادند و مرگ او را پس زد.
به نقل از کتاب «از مرز انزوا: مجموعه کارتپستالهای صادق هدایت»، او در نامهای به تاریخ ۱۲ اردیبهشتماه ۱۳۰۷ به برادرش عیسی هدایت، در ضمن نامه و عبارت «کمدی دراماتیک»، اشاراتی به این خودکشی میکند؛ «تصدقت گردم، بعد از کمدی دراماتیک که در فنتنبلو گذشت، در سفارت غوغایی بهپا شده و انتظام بدبخت دچار زحمت شده، بنده هم کاملا مفتضح، بهطوری که نمیتوانم جلوی ۲ نفر دربیایم. پولمان هم که به باد رفت. به هر حال اگر بختمان بخت بود، [..]برای خودش درخت بود. عجالتا با رختهای جنابعالی پز میدهیم، تا بعد چه شود. قربانت امضا.»
شاید باز هم باید عقیده او را در این زمینه، در نوشتههای خودش جستوجو کرد. او در داستان «زنده بهگور» که در اواخر سال ۱۳۰۸ نوشته، میگوید: «نه، کسی تصمیم خودکشی را نمیگیرد، خودکشی با بعضیها هست. در خمیره و در سرشت آنهاست، نمیتوانند از دستش بگریزند. این سرنوشت است که فرمانروایی دارد، ولی در همین حال این من هستم که سرنوشت خودم را درست کردهام، حالا دیگر نمیتوانم از دستش بگریزم، نمیتوانم از خودم فرار بکنم. باری چه میشود کرد؟ سرنوشت پرزورتر از من است».
داستان زنده بهگور از زبان اول شخص روایت میشود، گویی هر آن چیزی است که در مغز خود نویسنده میگذرد؛ القای چنین احساسی دارد که این خود صادق هدایت است که راوی قصه است، نه یک شخصیت خیالی. «هیچکس نمیتواند پی ببرد. هیچکس باور نخواهد کرد، به کسی که دستش از همهجا کوتاه بشود میگویند: برو سرت را بگذار بمیر.
اما وقتی که مرگ هم آدم را نمیخواهد، وقتی که مرگ هم پشتش را به آدم میکند، مرگی که نمیآید و نمیخواهد بیاید...! همه از مرگ میترسند، من از زندگی سمج خودم.» این جملهها را هدایت در این داستان روی کاغذ آورده است.
هدایت و مرگ خودخواستهاش از موضوعاتی است که بسیاری با تحلیلهای متفاوت به آن پرداختهاند. عدهای او را سرخورده و ملول از شرایط زمانه شناختهاند و برخی او را اشرافزادهای دانستهاند که تمول و ثروت، هرآنچه خواسته را خیلی زود در اختیارش گذاشته و نویسنده قصه، نهایتا به درد بیدردی دچار شده است. اما میدانیم که صادقخان فرزندی نازپرورده نبود و در برهههای مختلف زندگی با تنگناهای مالی سروکله میزد، ازجمله در جوانی، در مدت اقامت تحصیلیاش در فرانسه، در نامههایش به صراحت به مشکلات مالی و خالی بودن دستش اشاره میکند.
با گذشت سالیان دراز از مرگ هدایت، هنوز هم تصویر او و انگیزههایش برای مرگ در پردهای از مه و دود مخفی است. ولی شاید برای قضاوت درباره شخصیتهای تاریخی، هیچ منبع و مرجعی بهتر از نوشتههای خود آنها نباشد. از هدایت جز داستانهایش، مجموعههایی از نامههایش (به خانواده و دوستانش) باقی مانده و همچنین روایتهایی که دوستانش از خاطراتشان با او و منش و مسلکش در روابط دوستانه بازگو میکنند.
برخلاف تصور رایج که بسیاری اوقات با شنیدن نام هدایت، تصویری عبوس از او به ذهن متبادر میشود، به تصدیق اغلب کسانی که با او ارتباط نزدیک داشتند، در جمعهای دوستانه بسیار شوخطبع و سرزنده بود. اما از سوی دیگر او خاطری آزرده داشت. قصد تحلیل روانشناختی آزردگی او را نداریم، ولی میدانیم که از شرایط زمانه و اوضاع سیاسی و اجتماعی ملول بود.
به نقل از کتاب «هشتادودو نامه به حسن شهیدنورائی»، در یکی از نامههایش به این دوست چنین مینویسد: «روزها را یکی پس از دیگری با سلام و صلوات به خاک میسپریم و از گذشتن آن هم افسوس نداریم. همهچیز این مملکت مال آدمهای بهخصوصی است؛ کیف، لذت، گردش و همهچیز. نصیب ما این میان، گند و کثافت و مسئولیت شد. مسئولیتش دیگر خیلی مضحک است! آنهای دیگر مسئولیت اتومبیلسواری و قمار و هرزگی را دارند».
اما شاید سادهلوحانه باشد اگر صرفا چنین موضوعاتی را به تمایل او به مرگ مربوط بدانیم. در جستوجوی علل این تفکر، باید بهدنبال ریشههای عمیقتری باشیم.گویی هدایت و مرگ بهترین میعادگاهشان را در فرانسه یافته بودند.
سرانجام پس از حدود ۲۳ سال از نخستین تلاش برای خودکشی، وقتی که برای بار دوم در فرانسه ساکن شده بود، ۱۹ فروردینماه ۱۳۳۰ در چهلوهشتسالگی، در آپارتمان شماره ۳۷ خیابان شامپیونه در پاریس، آثار منتشرنشدهاش را سوزاند، درزهای در و پنجره را بست، شیر گاز را باز کرد، روی پتویی که در کف آشپزخانه پهن کرده بود دراز کشید و این نوشته را برای آیندگان بهجا گذاشت: «دیدار به قیامت، ما رفتیم و دل شما را شکستیم همین».
پ
نظر کاربران
کم فیلمهای سینمایی از خودکشی میگن کم جوونا افسرده ان به چه منظوری هر روز یه داستان از خود کشی یه آدم مشهور و میزارید طوری هم این کارو میکنید که خیلی عالی و عاقلانه جلوه می دید چه قصدی از این کار شومتون دارید قطعا تو اتاق فکرتون به این نتیجه رسیدید چون نه سالروز مرگشون هست ونه چیز دیگه ای
پاسخ ها
شما آسوده بخواب. کوروش بیداره
استاد زیاد سخت نگیر زندگی اونقدر ارزش نداره که بخوایی برای دیدنش دوتا چشماتو باز کنی
سالروز تولدش هست ، الان زندگی مون خیلی عالی و عاقلانس که مرگ رو شوم میدونید ، مرگ و زندگی دوروی یه سکه بی ارزشن
این سالی چند بار خودکشی میکنه
کتابهاش خیلی جالبن
آدم که از خدا وقیامت دور بشه به پوچی میرسه.
براش زنده ومرده فرق نمیکنه
اون موقعی که زنده بود هم مرده بود.
پاسخ ها
چه ربطی داره صادق هدایت خیلی بیشتر از زمان خودش می فهمید و جهل و نادانی آدم ها براش مثل یک کابوس بود نمی تونست شرایط جامعه تحمل کنه و کاری هم از دستش بر نمی اومد
یچیزی شنیدین فقط تکرار میکنین
بعضی ها مغزشون اندازه قوطی کبریته نه بیشتر
در کل چند سال جلوتر از فهم زمانه خودش بوده خاص بوده و هنرمند.. دزد و اختلاس گر هم نبود آزارش به کسی نرسید. پس انسان خوبی بوده روحت شاد مرد بزرگ
زنده باد هدایت قطعا انسان بزرگ و سالمی بود.
پاسخ ها
ایشون در پاریس چکار میکردند
سالم بود؟
۱۶:۵۲
ایشون در پاریس با پولهایی که در ایران اختلاس کرده بود خوشگذرونی میکرد و سایتهای شرط بندی و قماربازی راه انداخته بود
نویسنده بزرگی بود جلوتر از زمان خود و این درد بزرگیست
پاسخ ها
متناش رو هم خوندین و اینو میگین؟!!
جهان بذخود می بالد به خاطر چنین نویسنده ی بزرگ و بی نظیری
هدایت انسان متمولی بود که بجای تجارت به قلم روی آورد او صد سال از مردم زمانه خود از نظر تفکر جلوتر بود . کاش میتوانست بیشتر بنویسد
پاسخ ها
متمول نبود
از یک خانواده ادیب بود که بعضاً مشاغل سطح بالای دولتی هم داشتند اما چون اهل اختلاس نبودند مال و ثروت چندانی در بساط نداشتند
خدا رحمتش کنه. جالبه که الان اوضاع میلیونها برابر بدتر از اون زمانه. پول و خوشی و راحتی و آسایش فقط مال مسولین .... و هر روز شاهد خودکشی کودک و پیر و حوان هستیم
پاسخ ها
و همون مسئولین میگن از خدا کمک بخواین
به خدا کفر نگین
و خدا بر هر کاری تواناست
واقعا نور به قبرش بباره که صد سال از مردم زمان خودش جلوتر بوده حداقل
همه چیز این مملکت مال آدم های بخصوصی است.. دقیقا اوضاع کشور ما این روزها اینگونه است.. صادق هدایت انسانی که یک قرن جلوتر از زمان خودش بود
صادق هدایت به شدت نژادپرست و متعصب بوده
واقعا نمی فهمم رو چه حساب میگید از زمان خودش جلو تر بوده
(لطفا تایید کنین نظرم رو )
پاسخ ها
بله متاسفانه همینطوره که شما میفرمایید
یکی از نقاط ضعف بزرگشون اینه که نوشته های ایشون هم پر است از انواع و اقسام توهین و فحاشی بسیار هیجانی به اقوامی که ایشون هم مانند بسیاری دیگر - تحت تاثیر القائات زمانه خودش - آنها را مسبب فلاکت و تیره روزی ایران میدانست
به عبارتی، ایشون هم از جهاتی مانند قریب به اتفاق هموطنان گرامی به همین توهّم معروفِ (ما خوب هستیم و همه چیز تقصیر بقیه است) مبتلا بوده
من از کتابهاش خوشم نمیاد. از خانواده نسبتا متمولی بوده ولی روحیه شرقی نداشته. در غرب همراهش را پیدا نکرده بنابراین طبیعتا فرد سرخورده و دپرسیوی بوده. ...
کلمه خودکشی اشتباهه درستش تن کشی هستش.. الان روح ایشون هنوز وجود داره..آدما هیچ وقت نمیتونن از خودشون خلاص شن حتی با ان کشی
پاسخ ها
دقیقا الان داره تو همون تاریکی زندگیش ادامه می ده
خودکشی از جمله گناهان بزرگیه که باعث میشه انسان جاودانه در جهنم بمونه پس هرچقدر زندگی سخت شد(که شده) تحمل کنید بلاخره تموم میشه
پاسخ ها
وخی تو گوگل سرچ ودرباره زندگیش بکنین
برام سوال پیش اومد که اون آخرین جمله ای که از خودش بجا گذاشته چرا نوشته دیدار به قیامت؟ ..
پاسخ ها
یعنی دیگه همدیگه رو نمی بینیم تا قیامت. الوداع