گفتگویی صمیمی درباره درباره کودک، بچه داری و .../ قسمت اول
هانیه توسلی و دختری که هنوز ندیده است
خيلي از من وقت يا پول نميگيرد، اما وقتی برایش خرید میکنم، اینقدر لذت میبرم و خوشحالم که انگار برگشتهام به کودکی و دارم برای خودم خرید میکنم. یا وقتي که تماس میگیرم و با هم تلفنی صحبت میکنیم، خب خیلی احساس خوبی است.
دومین قرار گفتوگوی مابعد از چند سال. بار اول، بهانه همین بنیاد کودک بود؛ اما هانیه در بحبوحه سریال شمسالعماره بود و بنابراین سوالها رفت به سمت جایی که لاجرم میرفت. درباره کار، سینما، تلویزیون، سریال و... لابد به همین دلیل هم بود که وقتی قرار مصاحبه دوم را میگذاشتیم، شرط کرد که فقط بنیاد کودک. جایی که حالا همه میدانند برای سرپرستی از کودکان -کودکانی که صاحب استعدادهای خاص تحصیلیاند- دست بالا زده و با مقرریهای کموبیش، مانع از خاموشی شعلههای کوچکی است که به بادی بندند.
هانیه توسلی در طول مصاحبه، بازیگری بود با نقاب سفیر دنیای کودک. اما حرفهایمان که گل انداخت، ما را به کودکیاش برد. جایی در کرانه یک بندر جنوبی با ستارههای دریاییاش. دقایقی بعد با هم در همدان بودیم، زیر یک درخت گردوی بزرگ که تنها بازمانده آن خانه دوطبقه قدیمی است که هانیه کوچولو، زیر انرژی تمامنشدنی برگهای سبزش قد کشید.
کودکی دنیای مشترک همه ماست؛ جایی که میتوانیم پشتبامنشینی را درک کنیم. جایی که شمردن ابرها -مثل جمع کردن عکسهای ستارگان فوتبال، پیچیده دور آدامس- شیرین و قابلدرک است.
در اولین روزهای پاییز با شور و شوق بچهها نارنجیاش میکند، این مصاحبه را تقدیم میکنیم به همه کسانی که دلشان با بچههاست. آنها هوای «بچههای بدون نانخامهای» را دارندو دستهای نیازمند را نوازش میکنند. دم شما گرم، خانم توسلی!
مصاحبه با هانیه توسلی که تمام شد قرار عکاسی گذاشتیم که یک روز به جنوب تهران سری بزنیم تا با جمعی از کودکان نیازمند به مهر و محبت هانیه را پیدا کنیم، مثل همان کودکی که او سرپرستیاش میکند. بعد از چند مرتبه هماهنگی و شلوغیهای هانیه توسلی که درگیر اکران فیلم جدیدش بود، قرارمان گذاشته شد: سعادتآباد، نبش یک کوچه، مقابل آموزشگاه نقاشی.
مقصد جنوب شهر بود برای کودکان کار، ولی به خاطر زمان کم و از دست دادن نور روز، تصمیم گرفته شد حوالی بالای شهر به دنبال کودکان بگردیم، رفتیم و همان حوالی و بیخ گوش خوشنشینان شهر در منطقه فرحزاد، یک قطعه از بهشت (با تعدادی فرشته که در عکس میبینید) یافتیم. مادرانی با چادرهای گلگلی که به درختی در وسط باغ متروک تکیه داده بودند، متوجه حضور ما شدند و قبل از رسیدن، هانیه توسلی شناسایی و با استقبال گرم مادران مواجه شد. تعدادی ساختمان نیمهساز که ظاهرا بدون مجوز شهرداری در حال ساخت بود، خودنمایی میکرد. بعد از احوالپرسی بچهها دورمان جمع شدند و هانیه با همان حس مادرانهاش، جذب بچهها شد. گوشهای از باغ را برای عکاسی انتخاب کردم، زیر یک آلونک نایلونی که شاید محل زندگی کسی بود، چون تمام نیازهای یک زندگی در آن دیده می شد. از قابلمه و کتری آب گرفته تا مسواک و خمیردندان و حتی اسباب بازی.
یکی از مادران گفت: «اینجا خانه ماست. یعنی اگر بتوانیم بسازیم و شهرداری مزاحم نشود.»
فضا و محیط جذبمان کرد و هانیه توسلی خواست که با همین بچهها عکس بگیریم. زیر همان آلونک پلاستیکی که شاید روزی خانه امنی برای خانواده شود.
- دغدغه شما برای کار اجتماعی در سینما و بیرون سینما با هم فرقی مي کند؟
اما باید بگویم بههرحال اگر هم بازیگر نبودم -با شناختی که از خودم دارم- مطمئنم باز هم مسائل اجتماعی مثل همین الان برایم مهم بود و به آنها میپرداختم. باور من این است که انسان موجودی اجتماعی است و زندگیاش متاثر از جامعه و اتفاقات پیرامونش است. فرد هویتی جدا از اجتماع ندارد. همه ما در اجتماع تعریف میشویم و همهچیز بر هم اثر میگذارد.
- این که شما میتوانید با استفاده از آشنایی و شناختی که مردم از شما دارند به آنها کمک کنید، از بخشهای شیرین شهرت است.شما چقدر برای شادی خودتان این فعالیتها را انجام میدهید و این فعالیتها را بخشی از وظیفه اجتماعی خودتان میدانید یا برای خوشنامي و شهرت خودتان وارد این فعالیتها میشوید؟
- حالا موثر هست؟
- مشکلات اصلي بچهها در بنياد کودک بیشتر شامل مسائل مادی میشود و یا سرپرستی و این چیزها؟
- پس لزوما این بچههای تحت پوشش بنیاد بیسرپرست نیستند؟
- الان بحث خیریهها دارد خیلی با بحث بازیگران و حضور چهرهها گره میخورد. منتها به نظر میآید برای چهرهها و افراد مشهور بیشتر صرف حضور مهم است تا کمک مالی. یعنی فکر میکنندهمین حضور آنها باعث میشود تا افراد متمول و ثروتمند جذب این موسسات خیریه بشوند. البته سوالي که پيش ميآيد اين است که چرا بازيگرها خودشان براي کار خير دست به جيب نميشوند و فقط حضور معنوي دارند؟
- رابطه شما با بچهای که کفیلش هستید، چه جوری است؟
- گاهی فکر میکنم دو سالهام
- نقاشی برایم جدی است
- حستان نسبت به کاري که انجام ميدهيد، چیست؟ آیا هنوز آن حس خوب اولیه را دارید یا حالا بعد از مدتی دیگر صرفا یک جور انجام وظیفه شده است؟
بله، همه این خوشحالیهای کوچک و بزرگ هست؛ اما واقعیت این است که اصل ماجرا از جای دردناکی ریشه میگیرد و شروع میشود. اینکه بچهای برای طبیعیترین نیازهایش مثل درس خواندن مشکل دارد، دردناک است.
این خوب است که بنیاد کودک دارد به این بچهها کمک میکند، ولی تعداد بچههایی که الان در بنیاد کودک کفیل دارند و از طریق موسسات خیریه دیگر به آنها کمک میشود، نسبت به کل بچههای مشکلدار و نیازمند در کشور وحشتناک کم است. من نمیدانم چقدر بچه دیگر در همین وضعیت هستند و اصلا کسی از آنها خبر ندارد.
کلا مسائل کودکان همیشه خیلی روی من تاثیر میگذارد. یکی از این مسائل که همیشه خیلی من را متاثر میکند و به تازگی هم متاسفانه بیشتر شاهدش بودیم، کودک آزاری است. واقعا تلخ و وحشتناک است. من بسیار از این مسائل آزار میبینم مخصوصا در مورد آن بچهای که بعد از آزار و اذیت دوباره به پدر و مادرش تحویلش دادند و این بار دوم، بچه در اثر آزار و اذیت زیاد فوت کرد. فکر میکنم اسمش نیما بود. اینها زخمهای غیرقابل جبرانی است که به روح و جان تکتک ما و جامعه و فرهنگ ما وارد میشود. چون کودکان بیآزارترین و پاکترین موجودات دنیا هستند. آنها که خودشان انتخاب نکردند در چه خانواده و شرایطی به دنیا بیایند.
بچه ۴ سالهای که پدرش معتاد است و بنزین روی او ریخته و آتشش زده که گناهی ندارد. جامعه مسموم است و ما مقصر هستیم. منتها صرفا حضور منِ نوعی، چقدر بتواند کمک بکند، نمیدانم. ممکن است برای خودم حس خوبی داشته باشد، ولی واقعیت این است که اینقدر زیاد و تلخ است که نهایتا هیچ شعفی به جا نمیماند.
- اصلا چه جوری کفالت بچهای را در بنیاد میتوان به عهده گرفت؟
- پس شرایط سختی ندارد؟
- چهقدر براي رسيدگي به کودکي که کفالتش را برعهده داريد، به زحمت ميافتيد؟ اين کارهايي که ميکنيد چقدر لذتبخش است؟
به جز من خیلی از همکاران دیگر هم عضو بنیاد کودک هستند مثل هدیه تهرانی، فاطمه معتمدآریا، اصغر فرهادی و خیلی های دیگر که الان فقط این اسامی به یادم میآید. حضور همه ما در این که مردم این موسسه را بیشتر بشناسند می تواند کمک کند. اگر نه، اینطور نیست که بگویم مثلا خود من کار فوق العاده ای کردم. من فقط کفیل یک بچه هستم و حالا در کارهای تبلیغاتی برای معرفی بنیاد و فعالیتهایش شرکت میکنم. آن دختر بچهای که من کفیلش هستم، در اردبیل زندگی میکند. اول هم دوست نداشتم من را بشناسد؛ اما به هر حال چون اسم و فامیلم را میدانست من را شناخت. یک سال بعد از آشناییمان سریال شمسالعماره از تلویزیون پخش میشد و او با من دربارهاش تلفنی حرف میزد و خب به هر حال از این ماجرا ذوق میکرد و خوشحال بود.
اما مشکل این بچهها به نظرم خیلی بنیادیتر و عمیقتر از این حرفهاست که صرفا دیدن یک هنرپیشه یا فیلمساز معروف مثل آقای فرهادی برای طولانی مدت شاد و خوشحالشان کند، شاید اولش برایشان جذاب باشد، اما بعد عادی میشود و باز آنها میمانند و مشکلاتشان.
مشکلات اين کودکان آن است که مستعد تحصیل هستند، اما به لحاظ مالی و موقعیت خانوادگی و اجتماعی در شرایطی هستند که نمیتوانند ادامه تحصیل بدهند، یا به راحتی و با آسایش درس بخوانند. ویژگی بنیاد کودک که من خیلی دوستش دارم، همین است که به بچههایی که مستعد تحصیل و درسخوان هستند، انگار به نوعی بورسیه تحصیلی میدهد، حالا اگر هم نگوییم بورسیه، انگار جایزه است برای بچههای درسخوان که به راهشان ادامه بدهند. این مهمترین ویژگی بنیاد برای بچههایی است که واقعا مشکلات عمیق و بنیادی دارند.
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
نظر کاربران
عالی بود
چقدر خوشگلی تو آخه لا مصّب
بسيار عالي بود و همچنين خشگل
ایشون که میگفتن گربه شونو بیشتر از بچه دوست دارن!!!!!!!!!!!!!!!!!
فکر کنم تو رودروایسی مونده
اصلنم خوشگل نيست فقط جذاب همين.اما خودمونيمو ما ايراني جماعت عادت كرديم به ظاهر توجه كنيم واقعا" كه.
پاسخ ها
خانم چرا کم لطفی می فرمایید.چرا خانمها همیشه نسبت به همنوع حسادت میکنن.والله قشنگه.خانم هانیه توسلی
درمورده خوشگلیش با ناشناس موافقم لا مصبی یه.
very very good.....
سلام هانيه حان لعنت بر بدخواهانت...يه هوادارشما
duset daram chon bacheharo dust dary
خیلی خوبه اگه محبتش همم مثل خوش تیپش باشه
هانيه نگاهش يه جوريه كه با آدم حرف ميزنه حجابش خوبه و زياد اهل آرايش غليظ نيست
من كه خيييييلي دوستشون دارم...بافرشته خانوم هم موافقم
پاسخ ها
واقعا
خيلي دوست داشتني
هم بسیار زیبا هم بسیار با وقار
واقعا که!! مگه نظرتونو درباره ی زیبایی خانم توسلی پرسیدن؟ با اینکه در اون شکی نیست اما اینجا باید نیت و کار خیرش ستایش بشه نه زیباییش
گوشه ای از این کارهای خیر و خوب که هیچ ربطی به دین و دیانت هم نداره هزار بار بهتر از همه روز روزه بودن و همه شب نماز خوندنه. خانم توسلی سمبل مهربانی عطوفت خشوع و خضوع و خاکی بودنی خیلی دوستتون دارم خیلی خیلی و خیلی به شما احترام میذارم من و شما دقیقا یک روز به دنیا اومدیم و دقیقا همسالیم.