فیروز، زنی که بیروت را آواز کرد و حنجرهاش شد
نهاد حداد با نام هنری فیروز؛ خوانندهٔ لبنانی که یکی از تأثیرگذارترین خواننده زنده و مورد احترام در جهان عرب است. برای درک این که چگونه فیروز به نماد لبنان تبدیل شد، باید نگاهی عمیق به زندگی و فعالیتهای او، به عنوان بازتابی از ملیگرایی لبنانی، بیندازیم.
وبسایت آسو: بلبل مشرق زمین سرانجام به بیروت بازگشت. به آنجا آمد، آواز خواند و قلوب بسیاری را ربود. او در خلال تاریکترین سالهای جنگ داخلی لبنان، برای کسانی که آرزومند شنیدن صدایش بودند، برنامه اجرا کرد. نهاد حداد، که به فیروز شهرت دارد، بعد از ۱۵ سال، اولین کنسرت خود را در کشورش برگزار کرد. حضورش بر موسیقیاش سبقت گرفت. این کنسرت با مفاهیم وحدت و آشتیِ ملی در هم تنیده بود.
او که از لحاظ راهبردی کنسرت خود را در بیروت، نقطهی تلاقی شرق و غرب و در میدان شهدای این شهر برگزار کرد، حسی از خوشبینی و امیدواری را در پیکر کشور لبنان دمید. صدایش به منزلهی نوعی شفا بود برای دردهای لبنانیها. به قول روزنامهی «اکسپرس»، «این کنسرت، آرزوی صلح و آشتیِ ملی و یاد سالهای زرین لبنان دیرین (پیش از جنگ داخلی) را در قلوب ۵۰ هزار نفر تماشاچی مشتاقِ حاضر و ۲۰۰ هزار جانباختهی جنگ» زنده کرد. برای بسیاری از مردم، بازگشت فیروز به معنی بازگشت لبنان آشنای گذشته بود.
برای درک این که چگونه فیروز به نماد لبنان تبدیل شد، باید نگاهی عمیق به زندگی و فعالیتهای او، به عنوان بازتابی از ملیگرایی لبنانی، بیندازیم و بهویژه، در نظر آوریم که چطور او، این حس را در ترانهی «برای لبنان» نمایان کرده است. فیروز که در سال ۱۹۳۵، در جبل الارض، در یک خانوادهی مسیحی مارونی به دنیا آمده بود، در ایستگاههای رادیوییِ محلی و نیز در کنسرتهای مدرسهای آغاز به خواندن کرد.
چندی نپایید که بعد از اجرایی موفق در جشنوارهی بعلبک (Ba'albek) در سال ۱۹۵۷، جایی که نقشهای گوناگونی از زندگی سنتیِ روستایی لبنانی را ارائه داد، به عنوان شخصیتی ملی شهرت یافت. صدای او و حضور درخشانش، «به سلطهی هنرمندان مصری، از جمله امکلثوم در دنیای موسیقی عربی پایان داد».
موسیقیهای فیروز نه تنها به طور چشمگیری کوتاهتر از ترانههای معاصر مصری هستند که معمولاً ۲۰ دقیقه به طول میانجامند بلکه به مسائلی میپردازند که از موضوعات سنتیِ عشق و تمنای مصری فراتر میرود. البته بعضی از مشهورترین ترانههای فیروز هم سرشار از این عشق و تمناست و تعدادی از آنها هم فرهنگ عامیانهی عربی را در قالب موسیقی بازنمایی میکند و به ستایش اندیشهی وطن در دنیای عرب و، بهویژه، لبنان میپردازد. به این طریق، او جوامع عربی را نه تنها در تمام جهان بلکه در تبعید و پراکندگی به یکدیگر پیوند داد و به «نحوهی نگرش اعراب به خود و تاریخشان» شکلی جدید بخشید.
فیروز و قصهگویی
شیوههای گوناگون داستانسرایی فیروز که با شرایط اجتماعی-سیاسیِ محلی و منطقهای هماهنگ بود، دلیل اصلی محبوبیت موسیقی او در دنیای عرب بود؛ دنیایی که همچنان از زخمهای استعمار و پیدایش کشور اسرائیل رنج میبرد. بعد از ترانههای «راجعون» و «زهرات المدائن» در بارهی فلسطین، فیروز به قهرمان کل دنیای عرب تبدیل شد.
به این ترتیب، ترانههای او فراخوانی وحدتبخش شد برای ملیگرایی فلسطینی. در این برهه از تاریخ، ملیگرایی لبنانی به ملیگرایی منطقهای عربی گره خورده بود؛ رابطهی نزدیکی که ترانههای فیروز به خوبی آن را منعکس میکرد. شرط لبنانیبودن احراز هویتی یگانه در حوزهی وسیعتر دنیای عرب بود؛ دنیایی که فرایند تجزیه را از ناحیهی قدرتهای استعمارگر تجربه کرده بود.
در سالهای آغازین دههی هفتاد، ناسیونالیسم لبنانی رو به تغییر نهاد و انباشت فلجکنندهی خشونت فرقهای را در کشور رواج داد. در سال ۱۹۷۵ زادگاه فیروز، بیروت، به دو اردوگاه مسیحیان در شرق و مسلمانان در غرب تقسیم شد؛ انشقاقی چنان سخت و شدید که عبور از مرز جدایی تقریباً ناممکن مینمود.
وقتی فیروز از خروج امتناع ورزید
به سبب مخاطرات جنگ، بسیاری از هنرمندان و بازیگران، لبنان را ترک کردند و به اروپا و آمریکا پناه بردند. اما فیروز از خروج خودداری کرد و تصمیم گرفت در کشور و، بهویژه، در بیروت جنگزده بماند و دِین خود را به کشورش ادا نماید (او در هر دو طرف خط سبز خانه داشت). اما در کشوری که مردماش درگیر منازعات فرقهای بودند و وفاداری مبتنی بر گرایشهای مذهبی بود، بسیاری از مردم گمان میکردند که فیروز از مسیحیان در مقابل مسلمانان حمایت خواهد کرد، اما او نه موضع مشخصی اتخاذ کرد و نه تا پایان جنگ برنامهای در لبنان اجرا کرد.
برای فهم نفوذ فیروز در لبنان و سراسر جهان عرب باید از شرح حال او و اوضاع زندگیاش آگاه بود. او نه تنها در دوران جنگ داخلی استقامت کرد بلکه مصائب آن را هم متحمل شد؛ پدیدهای که بیشتر در ترانههای منتشر شده در زمان جنگ، بهویژه ترانهی «برای بیروت» که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد، انعکاس یافته است.
این ترانه که در اوج نبرد بیروت انتشار یافت، گویای این واقعیت است که ملیگرایی لبنانی چگونه به تباهی گرایید؛ امری که بهای نهاییاش را مردم پرداختند. فیروز در خلال اشعار این ترانه حسرت دوران گذشته را میخورد و از اهانت جنگ به شهر محبوبش و نیز به خودش و کل لبنان میگوید. «درودی از اعماق قلبم به بیروت و بوسهای بر آبها و خانه هایش و بر صخره اش که، چون سیمای دریانوردی قدیمی است...»
او ترانه را با ستایش صلح برای بیروت آغاز میکند که پاسخ مستقیمی است به جنگی که بر شهرش تحمیل شده و آن را دچار کرده است. سپس ویژگیهای بیروت را، از خط ساحلی تا خانههای قدیمی و تا صخرههای مشهور کبوترنشین ذکر میکند؛ صخرههایی که از دیرباز نشان غرور بیروت بوده اند. سپس ترانه ادامه مییابد و فیروز میخواند: «بیروت شرابی است از روح ملت (لبنان)؛ و نان و یاسمنی است از شیرینی (مردمش)؛ پس چرا طعم دود و آتش به خود گرفته است؟»
فیروز با تعیین اهمیت بیروت در هویت لبنان میگوید که چطور مصیبت جنگ آن هویت را خدشهدار کرده است و با این پرسش که چطور چنین چیزی رخ داده، به این امر اشاره میکند که کسی به درستی از واقعیت جنگ و نیز سردرگمیِ پایدار مردم در زمان آن چیزی نمیداند. سپس در چند بیت بعدی، آنچه را بر بیروت رفته، بیان میکند: «شهر من با خون کودکی در دستانش، چراغ خود را خاموش کرده و تنها در شبگاه نشسته است.»
فیروز با اشاره به بیروت با ضمائر مؤنث، و با احالهی جایگاه مادری به آن که خون کودکی را در دست دارد، آشکارا این شهر را در پیکری زنانه تجسم میکند و به داوری دربارهی جنگی میپردازد که سرگرم نابود کردن شهر است. این ابیات به صراحت بیروت را به مریم عذرا تشبیه میکند که فرزند خونآلودش را در دست گرفته است. بنابراین، فیروز، با این ترانه، نه فقط به بیروت میپردازد بلکه این شهر را نمادی از کشور میداند، کشوری که سالها در کانون زندگیِ هنریاش جای داشته است.
«آه در آغوشام گیر، تو از آنِ منای.»
در این ترانه، فیروز بیروت را چیزی بیش از یک مکان مادی میشمارد؛ در اینجا شهر، بانوی زندهای است که نفس میکشد و ویرانیهای جنگ را حس میکند و بدینسان اشعار ترانه، به ستایشنامهی این شهر تاریخی بدل میشود. عبارت «تنها در شبگاه» اشاره به ظلمتی دارد که بیروت را فراگرفته است؛ که در حالت راستین، به دود و دم ناشی از انفجار بمبها و نارنجکها اشاره دارد و در حالت نمادین، نابودی کامل صلح و آرامش شهر را توصیف میکند. در چند بیت پایانی ترانه، فیروز میخواند: «آه، مرا در آغوش گیر؛ تو پرچم منی، صخرهی فردا و امواج سفرهایی. از زخمهای ملتم غنچه میروید و از اشکهای مادران شکوفه میدمد.ای بیروت، تو از آنِ منی، تو از آنِ منی، آه، سخت در آغوشم گیر.»
در ترانههای فیروز، بهویژه ترانهی «برای بیروت»، او و شهرش جداییناپذیرند؛ و زمانی که درگیری، شهرش را به زانو در آورده، فیروز با در آغوش گرفتن شهر به آن آرامش میبخشد؛ و در پایانِ آواز این حقیقت تکرار میشود که بیروت و فیروز جداییناپذیرند؛ گذشتهی او بیروت بوده و آینده اش نیز بیروت خواهد بود؛ و زمانی که درگیری شهرش را به زانو درآورده، فیروز با در آغوش گرفتن شهر به آن آرامش میبخشد. اهمیت این بخش در این است که فیروزِ آوازخوان و شهر بیروت را پیکرهایی زنانه جلوه میدهد که فقط در جوار یکدیگر آرامش مییابند؛ استنتاجی که جنگ و ویرانی را پدیدهای مردانه معرفی میکند. افزون بر این، بیروت در قالب نماد مادری ظاهر میشود که مسموم شده است.
اما فیروز میگوید که از اشکهای این مادر شکوفه میدمد؛ به این معنی که جنگ پایان خواهد یافت؛ زیرا ویرانی و تباهی شهر، درد مشترک همگان است؛ و آواز فیروز دوباره با این تمنا که شهر سخت در آغوشاش گیرد، پایان میپذیرد؛ که بیان آرزویی است برای تحقق صلح و آرامش در آن.
این ترانهی فیروز اوج آرزوی آن چیزی است که لبنان در خلال جنگ داخلی از دست داد و گویای نیاز آن شهر است به ترمیم و بازسازی. به همین دلیل، هنگامی که او در سال ۱۹۹۴، تصمیم گرفت به میدان شهدا بازگردد، این ترانه را سر داد تا پلی باشد بر فراز گسلی که پیروان دو مذهب سرزمینش را از هم جدا کرده بود. در کشوری که هنوز دستخوش آشوب و ناآرامی است فیروز آرامش و غروری را که همچنان در ترانهاش جریان دارد به لبنان عطا میکند.
نظر کاربران
خاطرات بسیاری از آهنگهای این خواننده در زمان جوانیم دارم، بقول شهریار:
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند
بلبل شوقم هوای نغمهخوانی میکند
پاسخ ها
بیسوادهای عزیز کشور لبنان اکثر مردمش مسیحی هستند و دولت مسیحیه هرکس عرب بود دلیل نیست مسلمان هم باشه
قابل توجه سلبرتیهای وطنی عشق خارج
کا ش دراین آنم این اتفاقها بیفته
کسانی که سر رشته ای از اهنگ های نوستالژی دارند میدانند که فیروز
و ام کلثوم و ناظم الغزالی چه خوانندگان بزرگی بودند
اکثریت لبنان مسیحیه؟ عجب بیسوادی
واگذاشتن بخونه.مال مازیرزمینیشم بزوره.ایرانم هست همه روفرارداده.بخداملت هم اگرمیتونستن برن شبانه رفته بود یه نفرم نمیموند
پاسخ ها
لبنان تا قبل اینکه ایران و مخصوصا اذیتهای اسراییل و باقی کشورا توش نفوذ پیدا کنن کشور درست درمونی بود ولی به لطف نفوذ خارجیا قشنگ بی دروپیکرش کردن
۱۳:۱۳
لبنان بخشی از شام بود اول که با حمله اعراب مسلمان شدن و زبانشون عوض و عربی شد و زورکی مسلمان شدن بخش زیادی از مردمشون بعدها با حمله عثمانی ها زیر پرچم امپراطوری عثمانی رفت بعدترش زیر سلطه استعمار فرانسه رفت در نهایت از سوریه جدا شد و کشور شد بعدها درگیر جنگ داخلی شد و از ۱۵ میلیون جمعیتش ۵ میلیون نفر درش موندن بقیه مهاجرت کردن هیچوقت کشور درست و درمونی نبود البته برای ما مهم هم نیست ...
من ایرانیم ولی عاشق صدا و ترانه هاشم و بهترین خاطرات بچگیمو یادم میاره از وقتی یادمه همه تو خانوادم اونو دوست داشتن از آهنگ یا طیر کلی خاطره خوب دارم و دلم میخواد همیشه سالم باشه
پدر بزرگم مجموعه ای از صفجات ۳۳ دور این خواننده را داشت که به ما رسید روحش شاد
پاسخ ها
این خواننده الان ۸۳ سالشه و خدا رو شکر هنوز در قید حیات هستند.
بسیار عالی بود.
شیفته ی این ترانه بوده ام ....تمام ترانه های این خواننده واقعا زیباست حدود سال انقلاب ایران هم به ایران آمد......در ست است که صدای مرحوم ام کلثوم زیباست و ترانه های میهنی نیز خوانده ولی صدای فیروز واقعا صدایی بسیار لطیف و زیبا و پر احساس است ....
یعنی لبنانی ها با صدای زن تحریک نمیشند.
فقط خوندن برای زنان ایرانی گناهه
پاسخ ها
تومشهدبرای مردان هم گناهه
ترانه لبیروت فیروز محشره
ای کاش کمی متن درباره خوانندگان زن ایرانی هم می نوشتی. حالا لبنان اینجوری شد درباره خواننده زن لبنانی نوشتی
پاسخ ها
بلی مثل بانو هایده
همین و بگو اونا مگه در مورد خواننده های ما مینویسن
منم ایرانیم عربی زیاد نمی فهمم ولی واقعا خواننده های کشور های عربی دوست دارم چون با احساس میخونن حتی اگر نفهمی چی میگن بازم دوسش داری
چرا هرچی تو ایران بده تو لبنان و غزه و فلسطین خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ ها
خدایی اهنگهای عبدالحلیم ام کلثوم فیروز فرید در دنیای عرب به ما ایرانیها حال میده متنفر از اهنگهای ترکیه ای هستم ترانه های عربی ادم را بشوق میاره
چون توی لبنان خونده ازش تعریف وتمجیدمیشه حالااگه یه زن توایران بخونه ....
پاسخ ها
تو دیگه چی میگی
تو فیلم مختاراومدن هم خوانی لالا که ته صدای زن بودو حذف کردن زمان اول انقلاب نوارهای ترانرو از تو ماشینم نمیشد شنید ما هم خوانندههایی که تو دل این ملت جا دارن وبا صداشون یک دنیا خاطره داریم ولی مملکت ما یک بون. دو هوا.
دوستان: ترانه اسکندریه رو از فیروز حتما گوش کنید
عجیب بین عربها لبنانی ها و مصری ها هنرمندند و بخصوص حنجره طلایی زیاد دارند ، همینطور قاریان مصری .
حالا که از فیروز یاد کردید ، از ماجده رومی هم بگویید .
به سبب مخاطرات جنگ، بسیاری از هنرمندان و بازیگران، لبنان را ترک کردند و به اروپا و آمریکا پناه بردند. اما فیروز از خروج خودداری کرد و تصمیم گرفت در کشور و، بهویژه، در بیروت جنگزده بماند و دِین خود را به کشورش ادا نماید
یاد بگیرند بعضی ها
پاسخ ها
مشکل شما اینه که فکر میکنی انسانها باید از هم تقلید کنن! نه عزیز جان، آدمها حیوان نیستن که از هم تقلید کنن، هرکسی راه خودش رو میره
ببخشید شما که میگی یاد بگیرند مگه به گوگوش و لیلا فروهر و مرجان و ...اجازه خوانندگی میدادید ؟ فیروز یه زن پیره ۷۰ سال و رد کرده همین الان اگه جلوی خوانندگیش و بگیرن از لبنان میره سر پیری چه برسه به جوانیش
این تقلید نیست ، این وطن دوستی و آرمان دوستی هست .
فیروز وماجده الرومی نماد لبنان زیبای گذشته اند ان زمانانی که بیروت چشم وچراغ وعروس خاورمیانه بود .ببروت ولبنان زیبا بمان ودوباره عروس شو و چشم وچراغ غرب اسیا شو .
انگار این حرف برات گرون بود !!!!!!!!!
چطور تمام فرهنگ غربی ها رو کپی و تقلید می کنید عیب نیست اما تقلید وطن پرستی و بی رگ نبودن عیب است .
پس خودتون باشید حالا که تقلید بده
آنقدر مو به مو تمام زندگی شون رو تقلید نکنید .
لااقل خوبهاش رو تقلید کنید
پاسخ ها
قاطی داریدها
واقعا نمیفهمید که نیاز به تقلید نیست و هرشخصی میتونه راه خودش رو بره؟
هایده خودمون صد تا فیروزه حیف حیف حیف
خدا رحمت کنه هایده عزیز را مرا یاد هایده انداخت بسیار وطن پرست بود یادش گرامی
در مورد خوانندگان زن ایرانی هم مطلب بزار
چه عجب ! تا دیروز میگفتید زنها نباید بخوانند و امروز...از خواننده های زن ایرانی چرا نمیگوئی؟