هاشمیان: از گواردیولا چیزهای زیادی یاد گرفتم
مربی تیم ملی فوتبال ایران گفت: حضور در تیم ملی با رده باشگاهی فرقی دارد. ما در تیم ملی باید تمام مسائل مربوط به پیشرفت بازیکنان را رعایت کنیم و به وضعیت بدنی آنها توجه جدیتری داشته باشیم.
خبرورزشی: فوتبال ایران در تاریخ خود بازیکنان بزرگی داشته. بازیکنانی که اغلب در استقلال و پرسپولیس چهره شدند ولی در این بین بودند بازیکنانی که بدون حضور در این دو باشگاه، توانستند راه پیشرفت و حتی لژیونر شدن را پیدا کنند. یکی از این چهرهها وحید هاشمیان بود. او گذشته درخشانی دارد. هاشمیان بعد از درخشش بینظیر در بوخوم حتی به باشگاه پرستاره بایرنمونیخ هم رفت. هاشمیان خاطراتی شنیدنی درباره آن دوران دارد.
لذت میبردیم
وقتی بچه بودیم فقط در خیابان فوتبال بازی میکردم. در ایام تعطیلات مدرسه هم، چون تیم داشتیم، مرتب با تیمهای مدارس دیگر بازی داشتیم. در آنجا شانس این را داشتیم که روی چمن بازی کنیم. واقعاً حس متفاوتی بود و لذت میبردیم.
مردم عاشق فوتبال هستند
بعضی از ورزشها مثل کشتی و تکواندو مدام مدال به دست میآورند، اما ورزش مورد علاقه مردم هنوز فوتبال است. به جرأت میگویم مردم ما دیوانه فوتبال ایران هستند. وقتی شهرآورد استقلال و پرسپولیس برگزار میشود خیابانها خالی از آدم میشود، چون همه به تماشای این بازی مینشینند. مردم ما عاشق فوتبال هستند.
فینال جام جهانی ۱۹۹۰
تیمهای ملی مورد علاقه من آرژانتین و آلمان بودند. وقتی این دو تیم در فینال جام جهانی ۱۹۹۰ بههم رسیدند، برای من خیلی سخت بود که یکی را انتخاب کنم. در آن زمان تماشای بازی فوتبال از تلویزیون اصلاً کار سادهای نبود ولی من آن مسابقه را به خوبی به خاطر دارم.
بازیکن محبوب من
دیگو مارادونا در کودکی بازیکن محبوب من بود. همچنین لوتار ماتئوس، مارکو فانباستن و گری لینهکر را هم واقعاً دوست داشتم.
رسیدن به تیم ملی زیر ۱۷ سالهها
اولین بار در سن ۱۵ سالگی بود که در قالب یک فوتبال پنج به پنج و در یک مسابقات رسمی حاضر شدم (همان فوتسال) پس از این بازی بود که آقایی به من نزدیک شد و پرسید دوست دارم در رده باشگاهی بازی کنم یا نه؟ بعد از آن من برای اولین بار به تمرین تیم ملی زیر ۱۷ سالههای ایران دعوت شدم. اینگونه بود که توانستم به باشگاه فتح تهران منتقل شوم و این آغاز دوران بازیگریام بود.
بینیام شکست
یکی از بهترین تصمیمات زندگیام حضور در خارج از ایران برای بازی بود. من در ابتدا خیلی بدشانس بودم. در هامبورگ بینیام شکست و دچار کشیدگی عضله هم شدم. این اتفاقات باعث شد تا حدود شش ماه از میادین دور باشم و نتوانم بازی کنم. قاعدتاً شروع کارم در آلمان خیلی سختتر شد. این را هم فراموش نکنید به هر حال زبان آلمانی هم بلد نبودم.
لقب هلیکوپتر
من زمانی که در ایران بازی میکردم میتوانستم بلند بپرم و سر بزنم. در هامبورگ، فرانک پاگلزدورف همیشه از توانایی من برای سر زدن در موقعیت ایستاده استفاده میکرد. او در تمرینات مدام از من تمجید میکرد و در این زمینه کمک میکرد تا بهتر شوم و آموزش بیشتری ببینم. اولین بار پاگلزدورف بود که به من گفت هلیکوپتر و این اسم روی من باقی ماند.
کواچ باهوش بود
نیکو کواچ (سرمربی قبلی بایرن) و من در هامبورگ همبازی بودیم. او از لورکوزن به باشگاه ما آمد. کواچ همیشه اعتماد به نفس بسیار خوبی داشت. او فوق العاده باهوش بود. میتوانست به خوبی بازی حریف را بخواند و تیم را به جلو هدایت کند.
عصبانی شدم
وقتی به بوخوم رفتم روزهای ابتدایی خوب نبود. ما با برنارد دیتز نتایج خوبی نمیگرفتیم بنابراین باشگاه دست به تغییرات زد و پیتر نویروور سرمربی شد. زیر نظر او بود که توانستم پیشرفت کنم. شما بعضی وقتها به کسی نیاز دارید که علاوه بر مربی بودن و داشتن دانش فنی بالا، انسان خوبی هم باشد. نویروور همیشه از من حمایت میکرد و کلی انگیزه میداد. او میگفت بازیکنان ماشین نیستند. هرکسی نیاز دارد که در موقعیت خاص احساس خوبی داشته باشد. او واقعاً این احساس را داشت و به من خیلی کمک کرد. البته این وسط مشکلاتی هم به وجود آمد. وقتی او من را برای شروع در لیست قرار نداد، کاملاً ناامید و عصبانی شدم. در تمرین بعدی هم انگیزه زیادی نداشتم. بعد از آن من فکر کردم نویروور تعلیقم خواهد کرد ولی او فقط به من گفت رفتارم خوب نبوده است. خودم میدانستم کار اشتباهی کردهام ولی رفتار این مربی با من برایم یک تجربه خوب بود و خیلی چیزها یاد گرفتم.
رؤیای حضور در بایرن
من در ۳۲ بازی ۱۶ گل برای بوخوم زدم. در آن زمان چند پیشنهاد خوب از شالکه و چند باشگاه اروپایی دیگر داشتم. منتها وقتی پیشنهاد بایرنمونیخ آمد، میدانستم باید چه تصمیمی بگیرم. قبل از اینکه به آلمان بروم رؤیای بزرگ من بازی در بایرنمونیخ بود. این تیم تقریباً همیشه در بالاترین سطح اروپا قرار داشته و پر از ستاره بود.
میگفتند ترسناک است
فلیکس ماگات سرمربی بایرنمونیخ در دوران بازیگری فوتبالیست خوبی بود. در دوران مربیگری هم شخصیت خاصی بود. البته قبل از اینکه به بایرنمونیخ بروم، ماگات به دنبال این بود که من را به اشتوتگارت ببرد. خیلیها میگفتند او مربی ترسناکی است ولی من از ماگات نمیترسیدم بلکه از تمرینات او ترس داشتم.
موفقیتم در تیم ملی تصادفی نبود
ماگات با بازیکنان خیلی کم صحبت میکرد و تأکیدش بیشتر روی تمرین بود. او میگفت بازیکنان نباید سدی داشته باشند و باید تا آنجا که میتوانند تمرین کنند. روشهای تمرینی ماگات بسیار سخت بود. درست است من در بایرنمونیخ زیاد بازی نکردم ولی حضور در این باشگاه برایم خیلی خب بود. در همان سال توانستم گلهای ملی مهمی برای ایران بزنم. این تصادفی نبود. به هر حال بسیار افتخار میکنم که در بایرنمونیخ بازی کردم. من آنجا با افراد خوبی آشنا شدم. همیشه میگویم شما باید هر چیزی را آزمایش کنید، یا برنده میشوید یا بازنده، اما اگر سعی نکنید ضرر خواهید کرد.
مشخص بود بازیکن بزرگی میشود
من در هانوفر با مرتهساکر همبازی بودم. او همیشه اعتماد به نفس بالایی داشت. یک مدافع میانی عالی بود. اگر چه جوان بود ولی بازوبند کاپیتانی تیم را میبست. همان زمان مشخص بود که مرتهساکر به بازیکن بزرگی تبدیل خواهد شد.
باور نمیکردم خودکشی کرده باشد
خودکشی روبرت انکه گلر ما در هانوفر. راستش به نظرم او یک دروازهبان قدرتمند بود. حداقل هیچگاه متوجه نشدم که او دارد با افسردگی مبارزه میکند. انکه همیشه اعتماد به نفس داشت. سعی میکرد این اعتماد به نفس را به دیگران هم منتقل کند. وقتی خبر مرگ او را شنیدم نمیتوانستم باور کنم. فقط با خودم گفتم این خبر اصلاً نمیتواند درست باشد ولی متأسفانه این اتفاق افتاده بود. در آن زمان من در بوخوم بودم و باید در یک تست شرکت میکردم. یکی از بازیکنان وارد رختکن تیم شد و درباره انکه صحبت کردم. وقتی او گفت روبرت خودکشی کرده، من دوباره پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟ وقتی فهمیدم، آن لحظه بسیار غمانگیز بود.
اسناد تمرینی هامبورگ
من همیشه میخواستم بعد از بازیگری تبدیل به یک مربی شوم. حتی در زمان بازیگری نکات مربوط به تمرین را یادداشت میکردم. حتی بعضی از اسناد تمرینی هامبورگ را در خانهام نگه داشتهام.
از گواردیولا یاد گرفتم
باید از گواردیولا تشکر کنم. حضور در تمرین بایرن و دیدن تمرینات او برای من یک تجربه عالی بود. از باشگاه بایرن ممنون هستم که این شانس را داد تا چنین تجربهای کسب کنم. اگر میخواهید یاد بگیرید باید برای کارآموزی به تمرینات تیمهای بزرگ و حرفهای بروید. من در آن زمان با یکی از مسئولان بایرن (هرمان گرلند) تماس گرفتم و مجوز ۵ هفته حضور در تمرین بایرن را به دست آوردم. دوست داشتم با فلسفه مربیگری پپ گواردیولا آشنا شوم. او هر روز به محل تمرین میآمد و واقعاً برنامه دقیقی داشت. از گواردیولا چیزهای زیادی یاد گرفتم. البته من صحبت خصوصی با گواریولا نداشتم.
کار سخت کادر فنی تیم ملی
حضور در تیم ملی با رده باشگاهی فرقی دارد. ما در تیم ملی باید تمام مسائل مربوط به پیشرفت بازیکنان را رعایت کنیم و به وضعیت بدنی آنها توجه جدیتری داشته باشیم. در تیم ملی شما وقت زیادی برای مطالعه ظرافتهای تاکتیکی ندارید. البته کادر فنی همیشه وقت زیادی برای تجزیه و تحلیل حریفان دارد، اما در نهایت زمان کمی در اختیارتان خواهد بود. بازیکنان وقتی میآیند فرصت کوتاهی دارید تا آنها را در بهترین شرایط قرار دهید.
نظر کاربران
اخبار کاملتر از این ب سمع و نظر مردم برسانید شما زحمت میکشید سعی شود مشخصات کامل فوتبالیست های معروف دنیا مخصوصا ایران با محل تولد سکونت و چگونه ب این درجات بزرگ فوتبال رسیده آند را کامل توضیح دهید