یحیی و فرهاد، آخرین بازماندهها
فرهاد و یحیی که در بازی، از استثناها بودند، در مربیگری هم «امیدهای آیندهسازند»! مربیهای نوع جدید! مربیان ترازی که باید راه برده باشد به دوره فوتبال آکادمیک! آخرین بازمانده فوتبال خود به خودی!
خبرورزشی: مسئله روز همچنان این است: ... کی میبرد؟ هیچ کس با شکستخورده احتمالی کاری ندارد! حتی کسی سؤال نمیکند که بازنده نود و یکم کیست؟!
باختن، حتی از منظر تأثیری که در جدول لیگ برتر میگذارد نیز اهمیت ندارد! همه دنبال «قهرمان روزند» و همگان پیروز شدن را میخواهند! فقط شکست دادن حریف!
دوباره تکرار میکنیم: ... شکست دادن حریف! بردن پیکاری که عمر ۵۱ ساله دارد! فتح مسابقهای که به لطف بازی با کلمات و اندکی خواستاندیشی و واقعیتها را «جور دیگری» دیدن ۷۰ ساله هم میتواند باشد و باز هم بیشتر!
معلوم است که سخن از اتفاقی بر زبان و بر قلم داریم که یک کشور را به خود مشغول کرده است! اتفاقی که در پرفشارترین روزهای زندگی جمعی، باز هم موجب باز شدن گلهای لبخند و مشارکت عمومی در یک امر همگانی میشود! صحبت از نمایشی است که بازیگرانش اکثریت ملتند!
خوانش صحیح
تعداد تماشاگران مسابقههای فوتبال و تعداد درگیران لیگ برتر که یار دوازدهم خوانده میشوند و چه خوانش صحیحی و چه نگرش دقیقی، ربطی به ارزش بازیها ندارند!
قهری از جانب مردم در کار نیست! فوتبال و رقابت و مسابقههای سنتی و همیشگی، نه به دلیل تنزل سطح و پایین آمدن کلاس دیدارها، تماشاگران کمتری دارند! نه، دلیل این پدیده را در جای دیگری باید یافت!
در جیب مردم که به قول سیاسیون، دست همه را در آن میبینیم! کوچک شدن «حضور» هواداران، مربوط است به کاسته شدن قدرت خرید مردم! و الا استقلال امروز، از بهترین استقلالهای طول تاریخ فوتبال ایران است و پرسپولیس هم پهلو میزند به پهلوی بدپرواز در اوج «شاهین» تهران و پرسپولیس پر از مهرههای نامدار!
اگر جیب مردم جیب مردم بود، همین که پرسپولیس و استقلال- که روزگاری شاهین و تاج نام داشتند- یک جای خالی در آزادی باقی نمیگذاردند!
ادامه نبرد بیپایان آلن راجرز و موسیو رایکوف
تیمها بزرگ میشوند- تیمها بزرگ زاییده نمیشوند- به یک دلیل عمده: ... برخورداری از مردان ویژه!
روزی نوبت آلن راجرز بود و موسیو رایکوف! یک روز نوبت پروین بود و پورحیدری و ناصر حجازی! سپس فرشاد پیوس آمد و علی دایی و ناصر محمدخانی که سینه به سینه خود، با غلامحسینخان مظلومی، با مسعود مژدهی، با علی جباری و... نامجوی مطلق و فرهاد مجیدی و... روبهرو بودند و اینک فرهاد و یحیی! و اینک نسل دیگری از بازیکنان ایرانی که فوتبال را نه در زمینهای خاکی، نه در آسفالت خیابانها، نه در کوچهها و پسکوچهها بلکه پای تلویزیون، پای برنامه ۹۰، پای پلیاستیشن خود میگرفتند!
بیدلیل نبود که قلدرهای تا دهه ۴۰، تا فانتزیبازان دهه ۵۰ و ۶۰ و تا شکنندههای دهههای اخیر، هی تعدادشان کم شد و کمتر شد!
تاکتیکپذیرها
یحیی به نسل دیگری تعلق دارد و فرهاد هم! بچههای دورشونده از فوتبال رها و آزاد و مردان لاغراندام و خلاق تاکتیکپذیر؛ آری تاکتیکپذیر! با مربیانی مثل بیژن ذوالفقارنسب و فیروز کریمی و فرهاد کاظمی و منصور ابراهیمزاده و حسین فرکی، لفته سهبرادران و... بقیه!
فوتبال مربیمحور و فوتبال متکی به بازیکنهای خاص! مربیگری تبدیل شد به مدیریت حرکات! مربیگری تقسیم شد به چند دسته و چندین شاخه: ... بدنساز... تمریندهنده... دروازهبانها... آنالیزور و... آنچه را که یک نفر داشت حالا یک گروه دارد و ندارد؟ بلی ندارد!
فرهاد و یحیی که در بازی، از استثناها بودند، در مربیگری هم «امیدهای آیندهسازند»! مربیهای نوع جدید! مربیان ترازی که باید راه برده باشد به دوره فوتبال آکادمیک! آخرین بازمانده فوتبال خود به خودی!
کدام فوتبال گواراتر است؟ کدام فوتبال نوشیدنیتر و سرکشیدنیتر است؟ کدام فوتبال غریزیتر و فطریتر مینماید؟ یحیی چرا زود محترم شد و در غوغای بداخلاقیها، یک حرکت دور از اخلاق انجام نداد؟
فرهاد چگونه فرهاد شد؟ بازیکنی که هم شفر دوستش داشت و هم برونو متسو که با او، قهرمان لیگ آسیا شد! سؤال، ولی این است:
... آقای مجیدی چندمرده حلاجید؟ تا امروز که خوب بودهاید، ولی برای خیلی خوب شدن (ملاحظه میکنید، همه جا صحبت از شدن است نه بودن) در حق خودتان چه کارها خواهید کرد؟
در فوتبال «پدیدهخوار» ما، در فوتبال «ستارهسوز» ما، جای مردانی که مخالف جریان آب شنا میکنند، کجاست؟ ساحل امن یا ژرفای گردابی هائل؟
ما دعا میکنیم که ساحل امن باشد، شما هم «آمین» بگویید تا یحیی و فرهاد «ورنپرند» و مأموریت خود را تکمیل کنند.
ارسال نظر