دکتر «میلسپو»های فوتبال ما
رنسانس در فوتبال ما آغاز شده است. دو تیم باشگاهی بزرگ و تیم ملیمان به یمن حضور مربیان متبحر خارجی روزهای خوشی را سپری میکنند.
آی اسپورت: رنسانس در فوتبال ما آغاز شده است. دو تیم باشگاهی بزرگ و تیم ملیمان به یمن حضور مربیان متبحر خارجی روزهای خوشی را سپری میکنند. اگر پرسپولیس بحرانزده سه سال است که به هیچ لطائف الحیلی صدر جدول را رها نمیکند به واسطهی دم مسیحایی «برانکو» است که علیپور متوسط را برمیکشد تا در قوارهی آقای گلی لیگ قد علم کند. کمال کامیابینیایی که ذخیره عزت کرامت بود و از «کامیابی» فاصله داشت به «کمال» میرساند. از احیای «مسلمان» افت کرده و تراشیدن الماسی به نام «محمد انصاری» از بازیکن تستی دیگر نگوییم که تکرار مکررات است.
در تیم ملی «کارلوس کیروش» هم از این شعبدهها کم ندیدیم. نمونهاش امیر بی گزند این روزهای پرسپولیس است؛ «وحید امیری». روزی که کارلوس لباس مقدس را بر تنش پوشاند خیلیهایمان با تردید و تشکیک نظاره میکردیم تا آنقدر دوید و درخشید که امروز تصور تیم ملی و پرسپولیس بدون امیری ناممکن است. «ترابی» هم یکی دیگر از کرامات شیخ ما بود. بازیکنی که در باشگاهش هم مهره قابل اتکایی نبود، چشم کارلوس را گرفت و عاقبت جواهری شد که نظیرش را در لاماسیا باید جست.
کاش معلوممان میشد این اجنبیهای تردست چه وردی میخوانند و چه اکسیری دارند که از بازیکن معمولی سوپر استار استخراج میکنند. در تاریخ ما کم نبودند بیگانگانی که از دانششان بهره گرفتیم. در سال ۱۳۰۱ دکتر «میلسپو» کارشناس مسائل مالی و اداری در رأس یک هیات مستشاری به ایران آمد و منشا خدمات ارزندهای شد. . در سال ۱۹۲۱ که میلسپو به ایران آمد، ایران مجموعاً ۱۰۰۰ مایل هم جادهٔ مناسب برای حمل و نقل نداشت. اما در سالهای میانی ۱۹۳۰ این رقم به ۱۴۰۰۰ مایل رسیده بود، که این پیشرفت نتیجهٔ زحمات مهندسانی بود که همراه میلسپو به ایران آمده بودند.
اگر تا دیروز تیم ملی و پرسپولیس تحت نظارت مربیان خارجی مشغول پوستاندازی و رشد و نمو بودند، امروز استقلال هم به این قافله پیوسته است. تیم آبیپوش با جذب «شفر» یک بار برای همیشه سیکل معیوبِ مرفاوی، مظلومی، قلعهنویی را برهم زد. تیمی که در دستان «منصوریان» از ارائه بدیهیترین حرکات و نقشهها عاجز مینمود امروز از چنان تنوع تاکتیکی برخوردار است که مهارش از عهدهی تیمهای لیگ برتری بر نمیآید.
در تیم امروز شفر بازیکنان بر سر جایشان قرار دارند و در بالاترین ظرفیتشان ایفای نقش میکنند. اگر «حسین حسینی» امروز رکورد کلینشیت لیگ برتر را ارتقا می بخشد، راز و رمز آن را باید در تفکرات پیرمرد مو سپید ژرمن جست. این همان حسینی بود که به واسطهی کج سلیقگی منصوریان به نیمکت زنجیر شده بود و تا آستانهی جدایی از تیم هم پیش رفت. طعنهآمیز آنجاست که «کاوه رضایی» در یک فصل کامل فوتبالی زیر دست مربی ایرانی هفت گل به ثمر رساند و حالا در لیگ دشوار بلژیک با ده گل فقط در یک نیم فصل کفش طلا را هدف گرفته است. آیا وقت آن نشده است که چرخهی نامبارک فوتبالمان را برهم زده و بجای اسامی تکراری، بازیکنان مستعدمان در لیگهای مختلف و تمام ردههای سنی را بدست مربیان و معلمان کارآزموده بسپاریم و به علم روز دنیا مجهز کنیم؟ از سر اتفاق امروز به نام نامی «امیرکبیر» آن یگانۀ روزگار تعلق دارد، کاش دار الفنون فوتبال هم سرانجام کلنگ میخورد. آیا وقتش نشده است که فوتبالمان را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم؟
ارسال نظر