میلان: از ولخرجی تابستانی تا سقوط مونتلا
حمیدرضا صدر به روزهای دشوار میلان در داخل و خارج میدان پرداخته، به انتظارات برباد رفته...
آنها برابر یونانی ها بسان نبرد با اینتر دوباره قربانی شکنندگی دفاع و آشفتگی های شان شدند. میلانی ها هنوز سه گل مائورو ایکاردی درون دروازه شان را دوره می کنند و آه می کشند. کاپیتان بونوچی برای در دست گرفتن سکان مدافعان جان کنده و به جایی نرسیده و همه اشتباهات هفته های پیشین تکرار شده اند و تکرار. حالا همه روی آوردن ویچنزو مونتلا به سیستم 2-5-3 را برای جا انداختن بونوچی در تیم زیر شلاق گرفته اند. می پرسند "چرا اصرار می کنی ویچنزو؟ و به چه قیمتی؟"
پرسش اصلی تر این است چرا بونوچی که روزگاری سرآمد مدافعان ایتالیایی خوانده می شد پس از پیوستن به میلان به چنین ورطه ای غلطیده؟ چرا در تورین فوق العاده بود و در میلان مصیبت بار؟ مگر قرار نبود او "حلقه گمشده" میلان را پر کند؟
مونتلا به ترکیب رومانولی - بونوچی - موساچیو در دفاع دل بست، به سه بازیکنی که همه می دانند مدافعان برجسته ای هستند، ولی سیزده گل خورده طی هشت دیدار سری آ بازتابنده نمایش مصیبت بار این ترکیب برابر جیانلوییجی دوناروما گران قیمت است. دو گل اول ایکاردی در داربی میلان برتافته از ناهماهنگی های مفرط مدافعان بود.
در چنین قابی تمهیدات تاکتیکی مونتلا زیز سوال رفته. این که چرا پنج مرد میانی او نمی توانند از سیلوا - کالینیچ یا سیلوا - سوسو در خط حمله حمایت کنند؟ چرا مردان دو گوش او از طراوت بازمانده اند، از حمله و جلو تاختن؟ نه رودریگز، نه بوناونتورا، نه بورینی در دو گوش کارساز نشده اند. مونتلا پس از شکست برابر اینتر گفت فقط بوناونتورا و سوسو را برای بازی در دو گوش در اختیار دارد. ولی جابجایی تمام نشدنی بازیکنان در پست های شان اجازه نداده خیلی های شان جا بیفتند. محض نمونه: سوسو گاهی در جناح چپ بازی کرده، گاهی در گوش راست و گاهی طی بازی به پشت مهاجمانش روانه شده و مونتلا نمی داند با این بازیکن چپ پای بیست و سه ساله اسپانیایی بسیار با استعداد چه کند.
بورینی در آن پیراهن راه راه سیاه و سرخ جان کنده و دست و پا زده و گاهی بیش از حد نومید کننده بوده و گاهی بیش از انتظار درخشان. مونتلا برابر اینتر او را در گوش راست قرار داد که در نیمه برابر ناگاتومو به بند کشیده شد؛ ولی او در نیمه دوم یکی از دلایل بازگشت اینتر به بازی بود.
شاید اگر فشردگی رقابت ها نبود، میلان خودش را پیدا می کرد؛ ولی نبردهای سری آ و لیگ اروپا یک به یک از راه رسیدند و اجازه ندادند میلان و مونتلا به پیروزی خو بگیرند. حالا میلانی های کهنه کار از "بحران هویت" حرف می زنند. از تیمی که روی کاغذ معرکه است و در میدان نگرش، ویژگی و روحیه ای ندارد که آن را از سایر تیم ها متمایز سازد. این که همه چیز دارد، ولی نمی داند آنها را چگونه کنار هم قرار دهد.
ماسیمیلیانو میرابلی و مارکو فاسونه در تابستان سپری شده به خریدهای پیاپی تن دادند تا مونتلا به سرعت میلان پس از عصر برلوسکونی را زیر و رو کند. حداقل آرزوی آنها قرار گرفتن در صف چهار تیم اول جدول و راهیابی به لیگ قهرمانان بود و حداکثرش معرفی یک میلان با هویت که مدعی قهرمانی سری آ شده. اما حالا چی؟ حالا که طرفداران میلان اعتقادشان به مونتلا را از دست داده اند چی؟... کسی نمی داند طرفداران و مدیران میلان تا کی مونتلا را تحمل خواهند کرد. همین طور نمی دانند شمشیر تیز شده چینی ها که برای مهار سرمایه گذاری های لجام گسیخته در آن سوی مرزها بالا رفته، میلانی که در تابستان ریخت و پاش کرد را نشانه خواهد رفت یا نه؟
ارسال نظر